تاریخ بهروزرسانی: 1403/08/10
محمد رحمان رحیمی
دانشکده علوم انسانی و اجتماعی / گروه علوم ورزشی
پایاننامههای کارشناسیارشد
-
تاثیر تمرینات ورزشی بر سطوح عوامل ضدالتهابی(IL-4 و IL-10) مطالعه فراتحلیل
1402هدف: سطح شاخصهای ضدالتهابی، با بیماریهای مزمن در ارتباط است. یکی از راهکارهای مفید کنترل التهاب، انجام تمرینات ورزشی منظم است؛ تاثیر فعالیت بدنی بر التهاب در سالهای اخیر موردتوجه قرارگرفته است و ارتباط مکانیکی بین انقباض عضلانی و تاثیر مفید آن بر بیومارکرهای التهاب سیستمیک ایجاد کرده است. بنابراین هدف از انجام این فراتحلیل بررسی تاثیر تمرینات ورزشی بر شاخصهای ضدالتهابی مانندIL-10 و IL-4 در افراد است. مواد و روشها: برای انجام پژوهش، از پایگاههای داده مانندGoogle scholar ، Pubmed و WOSجستجوی سیستماتیک انجام گرفت. تمامی کارآزماییهای بالینی کنترل شدهی تصادفی از سال 2007 تا 2023 که به انجام تمرین ورزشی روی شاخصهای اینترلوکین-10(IL-10) و اینترلوکین-4(IL-4) در افراد سالم و بیمار پرداخته بودند انتخاب شدند. مدلهای اثرات ثابت و تصادفی برای فراتحلیل اندازه اثر متوسط (اختلاف استاندارد شده میانگینها (SMD) با فاصله اطمینان 95درصد)، در پژوهشهای مربوط به اینترلوکین-10 (35 پژوهش) و پژوهشهای مربوط به اینترلوکین-4 (13 مورد) به کمک نرمافزار CMA2 انجام شد. زیر گروههای مربوط به هر طبقه مانند سن، جنسیت، وضعیت سلامتی، نوع تمرین، مدت تمرین و BMI با هم مقایسه شدند و تفاوتهای بین زیرگروهها بررسی شد. یافتهها: نتایج آزمون فراتحلیل نشان داد که تمرینات ورزشی سبب افزایش IL-10 (اختلاف استاندارد میانگین: 495/0 پیکوگرم در میلیلیتر، فاصله اطمینان 95 درصد 267/0 تا 723/0 پیکوگرم در میلیلیتر و 000/0p<) شد. همچنین تمرین هوازی باعث افزایش IL-10 (اختلاف استاندارد میانگین: 527/0 پیکوگرم بر میلیلیتر، فاصله اطمینان 95 درصد 260/0 تا 794/0 پیکوگرم در میلیلیتر، 000/0p<) اما تاثیر تمرین مقاومتی با (اختلاف استاندارد میانگین: 295/0 پیکوگرم در میلیلیتر، فاصله اطمینان 95 درصد 020/0- تا 610/0 پیکوگرم در میلیلیتر و 67/0p=) معنادار نبود. همچنین تاثیر تمرینات هوازی (282/0- پیکوگرم در میلیلیتر، فاصله اطمینان 95 درصد 749/0- تا 185/0 پیکوگرم در میلیلیتر و 237/0p=) و تمرینات قدرتی (اختلاف استاندارد میانگین: 227/0 پیکوگرم بر میلیلیتر، فاصله اطمینان 95 درصد 389/0- تا 843/0 پیکوگرم در میلیلیتر و 471/0p=) نیز بر غلظت IL-4 معنادار نبود. نتایج فراتحلیلهای زیرطبقهای حاکی از آن است که اندازه اثر متوسط تاثیر تمرین ورزشی بر میزان IL-10در تمامی زیرگروههای طبقات به جز (زیر گروه "هر دو" مربوط به جنس و زیرگروه "تمرینات مقاومتی" مربوط به نوع تمرین و تعداد هفته بیشتر از "16 هفته" و BMI 25 تا 30 و30 تا 35) معنیدار بوده، با این وجود در مقیاسه بین زیر گروهی طبقات انجام شده، تنها زیر گروه مربوط به BMI تفاوت معنیدار بین زیر گروهها از لحاظ میزان افزایش IL-10 مشاهده شد، که بیشترین افزایش مربوط به زیر گروه BMI 18 تا 25 بوده است. نتیجهگیری: به طور کلی یافتههای این فراتحلیل نشان داد که تمرینات هوازی سبب افزایش معنادار سطوح IL-10 در افراد بیمار و سالم میگردد؛ اما تمرینات ورزشی تاثیر معناداری بر سطوح IL-4 نداشت. نتایج فراتحلیلهای زیرگروهی نشان داد که BMI پایینتر سبب افزایش بیشتر IL-10 شده است. محدودیتهای پژوهش (مانند عوامل تغذیهای و وراثتی) نیز نیازمند پژوهشهای دیگری در ارتباط با تاثیر این عوامل است.
-
تاثیر هشت هفته مکمل سازی ویتامیند3 و تمرینات هوازی بر محتوای پروتئینهای اتوفاژی در بافت قلب و عملکرد جسمانی رتهای نر القا شده به دیابت نوع ۲
1402چکیده مقدمه: دیابت نوع2 یک بیماری متابولیک رایج در جهان است که با افزایش عوارض و مرگ و میر ناشی از بیماری-های قلبی عروقی از جمله میوپاتی قلبی و نارسایی احتقانی قلب مرتبط است. تجمع پروتئینها و اندامکهای سلولی ناکارآمد و آسیبدیده در بیماری دیابت نوع2 اتفاق میافتد که منجر به اختلال در هومئوستاز سلولی و تخریب پیشرونده اجزای سلولی میشود. اتوفاژی یک فرایند کاتابولیکی درون سلولی میباشد و اساسا در جهت کنترل کیفیت سلولی و برقراری هومئوستاز سلولی عمل میکند که میتواند در بیماری دیابت نوع 2 درگیر شود. اما اطلاعات اندکی در مورد ارتباط بین اتوفاژی و نقش آن در قلب دیابتی وجود دارد. از طرفی نشان داده شده است که عوامل مختلف تغذیهای و تمرینات ورزشی میتوانند در تنظیم اتوفاژی نقش داشته باشند. بنابراین در پژوهش حاضر، تاثیر هشت هفته مکمل سازی ویتامیند3 و تمرینات هوازی بر محتوای پروتئینهای اتوفاژی بافت قلب و عملکرد جسمانی در رتهای نر القا شده به دیابت نوع2 مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش کار: 40 سر رت نژاد ویستار با میانگین سن هشت هفته و دامنه وزنی 200 تا 250 گرم، به مدت 6 هفته تحت رژیم غذایی پرچرب (HFD) و استاندارد قرار گرفتند. 35 میلیگرم/ کیلوگرم استرپتوزوتوسین (STZ) جهت القای دیابت نوع2 بصورت زیرجلدی به آنها تزریق گردید. سپس بهطور تصادفی به 5 گروه 1) کنترل سالم (8سر)، 2) کنترل دیابت (8سر)، 3) دیابت+ تمرین هوازی (8سر)، 4) دیابت+ ویتامیند3 (8سر) و 5) دیابت+ تمرین هوازی+ ویتامیند3 (8سر) تقسیم بندی شدند. رتهای گروه تمرین هوازی به مدت 8 هفته، 5 جلسه در هفته، 60 دقیقه در جلسه با شدت 60% حداکثر سرعت دویدن از طریق تردمیل دویدند. رتهای گروه مکمل ویتامیند3 هر هفته یکبار، 10000IU/ کیلوگرم بصورت درون صفاقی به آنها تزریق گردید. آزمون زمان تا رسیدن به خستگی جهت ارزیابی عملکرد جسمانی رتها در طول هشت هفته، پنج بار اجرا شد. 24 ساعت بعد از اتمام دوره مداخلات، تمامی حیوانات با استفاده از ترکیب کتامین 75 میلیگرم/ کیلوگرم و زایلازین 10 میلیگرم/ کیلوگرم بیهوش شدند. فرایند بافت برداری قلب جهت اندازهگیری محتوای پروتئینی آیریزین، AMPK، p-AMPK، mTOR، pmTOR، ULK-1، Beclin-1، LC3-II، Fyco-1، Cathepsin D و گیرنده ویتامیند3، نمونهگیری خونی جهت اندازهگیری سطوح پلاسمایی گلوکز، انسولین، ویتامیند3، تریگلیسیرید، کلسترول تام، LDL و HDL بطور مستقیم از قلب حیوانات گرفته شد. جهت تجزیه و تحلیل تفاوت بین گروهی محتوای پروتئینهای قلب و شاخصهای پلاسما از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه (آنووآ) و جهت تحلیل زمان تا رسیدن به خستگی از آزمون آنووآ با اندازهگیری مکرر استفاده شد. تمامی تحلیلهای آماری با استفاده از نرمافزار گراف پد پریزم (نسخه 9) در سطح معناداری 05/0>P انجام شد. نتایج: یافتهها نشان داد که در گروه کنترل دیابت، محتوای پروتئینهای تنظیم کننده از جمله آیریزین، AMPK، p-AMPK، نسبت p-AMPK/AMPK، mTOR و pmTOR بطور معناداری پایینتر از گروه کنترل سالم بود (05/0>P)، در حالیکه پروتئینهای اتوفاژی شامل ULK-1، Beclin-1، LC3-II، Fyco-1، Cathepsin D بهطور معناداری بالاتر از گروه کنترل سالم بود(05/0>P). در گروه کنترل دیابت محتوای پروتئین VDR بهطور معناداری پایینتر از گروه کنترل سالم بود (05/0>P) همچنین سطوح پلاسمایی از جمله گلوکز، انسولین، تریگلیسیرید، کلسترول تام و LDL بهطور معناداری بالاتر از گروه کنترل سالم بود(05/0>P)، در حالیکه سطوح پلاسمایی ویتامیند3 و HDL در گروه کنترل دیابت بهطور معناداری پایینتر از گروه کنترل سالم بود(05/0>P). نتایج مربوط به اثرگذاری مداخلات نشان داد که در گروههای دیابت+تمرین هوازی، دیابت+ ویتامیند3 و دیابت+ تمرین هوازی+ ویتامیند3 محتوای آیریزین، p-AMPK، نسبت p-AMPK/AMPK، mTOR، pmTOR و VDR بالاتر از گروه کنترل دیابتی بود (05/0>P). این درحالیست که در گروه دیابت+تمرین هوازی، دیابت+ ویتامیند3 و دیابت+ تمرین هوازی+ ویتامیند3 محتوای پروتئینهای ULK-1، Beclin-1، LC3-II، Fyco-1، Cathepsin D بهطور معناداری پایینتر از گروه کنترل دیابتی بود (05/0>P). در گروههای دیابت+تمرین هوازی، دیابت+ ویتامیند3 و دیابت+ تمرین هوازی+ ویتامیند3 سطوح پلاسمایی گلوکز، انسولین، تری-گلیسیرید، کلسترول تام و LDL و شاخص HOMA-IR بهطور معناداری پایینتر و سطوح پلاسمایی ویتامیند3 و HDL بهطور معناداری بالاتر از گروه کنترل دیابتی بود (05/0>P). نتایج مربوط به زمان تا رسیدن به خستگی نیز نشان داد که زمان تا رسیدن به خستگی در تایمهای مختلف در گروههای دیابت+ تمرین هوازی و دیابت+ تمرین هوازی و ویتامیند3 افزایش معناداری نسبت به گروههای کنترل سالم، کنترل دیابت و دیابت+ ویتامیند3 داشت (05/0>P) و بر عکس در گروه کنترل دیابت کاهش معناداری نسبت به سایر گروهها داشت (05/0>P). نتیجهگیری: در مجموع میتوان گفت که هر دو مداخله تمرین هوازی و ویتامیند3 و تعامل آنها باعث تنظیم کاهشی اتوفاژی بیش از حد در قلب رتهای القاء شده به دیابت نوع2 گردید و احتمالاً از این طریق باعث بهبود متابولیسم گلوکز، شاخص مقاومت به انسولین و زمان تا رسیدن به خستگی در رتهای مبتلا به دیابت نوع 2 شده است.
-
اثر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل عصاره سیر کهنه بر فتوئین A و مارکرهای التهابی در رتهای نر چاق
1401چکیده مقدمه: چاقی یک مشکل عمده سلامت عمومی است که منجر به التهاب خفیف مزمن می-شود و خطر ابتلا به بیماریهای مختلف را افزایش میدهد. در مطالعات مرتبط با چاقی، نقش فتوئین A در فعالسازی گیرنده شبه تول 4 (TLR4)، فاکتور هستهای رونویسی کاپای بی (NFƙB) و در نهایت ترشح سایتوکینهای پیش التهابی، التهاب بافت چربی و مقاومت به انسولین مشخص شده است. تاثیر عصاره سیر کهنه (AGE) و همچنین تمرین هوازی (AT) بر کاهش التهاب تایید شده است، با این حال تا کنون هیچ مطالعهای به بررسی تاثیر عصاره سیر کهنه بر فتوئین A، TLR4 و NFƙB نپرداخته است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر عصاره سیر کهنه و تمرین هوازی بر فتوئین A و سایر نشانگرهای التهابی در رتهای نر چاق بود. روش شناسی: تعداد 40 سر رت نر اسپراگ داولی به مدت 9 هفته تحت تغذیه با غذای معمولی (ND) (8 سر) و غذای پرچرب (HFD) (32 سر) قرار گرفتند. پس از القای چاقی در رتهای گروه تغذیه با غذای پرچرب، رتهای این گروه به 4 زیرگروه (هر زیرگروه 8 سر) تقسیم شدند: گروه کنترل چاق (تغذیه با غذای پرچرب) (OC)، گروه مکملدهی با عصاره سیر کهنه (تغذیه با غذای پرچرب + مکملدهی با عصاره سیر کهنه) (AGE)، گروه تمرین هوازی (تغذیه با غذای پرچرب + تمرین هوازی) (AT) و گروه مکملدهی با عصاره سیر کهنه + تمرین هوازی (تغذیه با غذای پرچرب + مکملدهی با عصاره سیر کهنه + تمرین هوازی) (AGE+AT). رتهای گروه تغدیه با غذای معمولی (کنترل استاندارد) (C) نیز به رژیم غذایی خود ادامه دادند و مداخلات به مدت 8 هفته ادامه یافت. عصاره سیر کهنه با دوز 600 میلیگرم بر کیلوگرم، هر روز یک مرتبه از طریق گاواژ به رتهای گروه مکملدهی خورانده میشد. تمرین هوازی نیز شامل یک هفته آشنایی با دویدن روی تردمیل و سپس 8 هفته تمرین هوازی با سرعت 15-27 متر بر دقیقه به مدت 20-60 دقیقه بود. در پایان پژوهش، پس از گذشت 48 ساعت از آخرین مداخلات و پس از 12 ساعت ناشتایی شبانه، رتها با تزریق درون صفاقی کتامین (90 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن) و زایلازین (10 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن) بیهوش شدند و پس از شکافتن قفسه سینه خونگیری مستقیماً از بطن چپ صورت گرفت، سپس بافت چربی احشایی و کبد خارج شدند. سطوح فتوئین A و انسولین پلاسما با روش الایزا، میزان بیان ژن و پروتئین فتوئین A، TLR4 و NFƙB کبد و بافت چربی احشایی به ترتیب با روش RT-PCR و وسترن بلات مورد سنجش قرار گرفتند. سطوح پلاسمایی گلوکز، تریگلیسرید، کلسترول تام، لیپوپروتئین با چگالی کم و زیاد نیز با روش فتومتریک اندازهگیری شدند. تحلیل دادهها با آزمون one-way ANOVA و توکی انجام شد و سطح معنیداری 05/0>p در نظر گرفته شد. یافتهها: نتایج نشان داد که تغذیه با غذای پرچرب و ایجاد چاقی سطوح فتوئین A پلاسمایی و مقادیر بیان ژن و پروتئین فتوئین A، TLR4 و NFƙB در کبد و بافت چربی احشایی را افزایش داد (05/0>p). بعلاوه تغذیه با غذای پرچرب سبب افزایش وزن، مقاومت به انسولین و تغییرات منفی در پروفایل لیپیدی شد (05/0>p). سطوح پلاسمایی فتوئین A رتهای چاق بدنبال تمامی مداخلات (مکملدهی با عصاره سیر کهنه، انجام تمرین هوازی، و مکملدهی با عصاره سیر کهنه + تمرین هوازی) کاهش معنیدار نشان داد (05/0>p)، میزان بیان ژن فتوئین A در کبد و بافت چربی احشایی رتهای چاق نیز بدنبال تمامی مداخلات کاهش معنیدار نشان داد (05/0>p)، اما میزان پروتئین فتوئین A تنها در کبد رتهای چاق کاهش معنیدار نشان داد و کاهش میزان پروتئین فتوئین A در بافت چربی احشایی رتهای چاق معنیدار نبود. میزان بیان ژن TLR4 در کبد و بافت چربی احشایی نیز بدنبال تمامی مداخلات کاهش یافت. بعلاوه، میزان پروتئین TLR4 بدنبال تمامی مداخلات در بافت چربی احشایی رتهای چاق کاهش معنیدار نشان داد، اما در کبد رتهای چاق تنها ترکیب مکملدهی با عصاره سیر کهنه + تمرین هوازی سبب کاهش معنیدار میزان پروتئین TLR4 شد. از سوی دیگر، میزان بیان ژن و پروتئین NFƙB در کبد و بافت چربی احشایی رتهای چاق بدنبال تمامی مداخلات کاهش معنیدار نشان داد. بدنبال تمامی مداخلات، وزن بدن و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) کاهش معنیدار نشان دادند و پروفایل لیپیدی نیز بدنبال تمامی مداخلات بهبود یافت. نتیجه گیری: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که عصاره سیر کهنه و تمرین هوازی فتوئین A و سایر عوامل التهابی را کاهش میدهند و میتوانند در معکوس کردن عوارض نامطلوب مرتبط با چاقی موثر باشند و مقاومت به انسولین و پروفایل لیپیدی را بهبود بخشند.
-
تاثیر 8 هفته تمرین هوازی به همراه مصرف مکمل ویتامین D بر NO و اندوتلین-1 بیماران مبتلا به فشار خون بالا
1401مقدمه: عوامل شیمیایی و مکانیکی زیادی در تنظیم فشار خون نقش دارند که در میان آن ها نیتریک اکساید (NO) و اندوتلین-1 نقش مهمی در تنظیم عروق دارند. لذا هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر 8 هفته تمرین هوازی به همراه مصرف مکمل ویتامین D بر NO و اندوتلین-1 بیماران مبتلا به فشار خون بالا بود. روش کار: بدین منظور 40 نفر زن و مرد (با میانگین سنی 6/1 ± 51/38، وزن 6/1 ± 81/76 با میانگین BMI 7/1 ± 69/34) واجد شرایط بصورت تصادفی در چهار گروه در هر گروه پنج نفر مرد وزن قرار گرفتن (گروه مکمل، گروه دارونما + تمرین، یک گروه مکمل+ تمرین و یک گروه کنترل) تقسیم شدند. برنامه تمرینی گروه های تجربی شامل هشت هفته تمرین هوازی دویدن بر روی تردمیل (سه جلسه در هفته و هر جلسه 45 دقیقه با شدت 40 تا 60 درصد حداکثر ضربان قلب بیشینه) بود. مکمل ویتامین D3 بصورت روزانه به اندازه 2000 واحد بین المللی به روش دوسوکور توسط دو گروه (تمرین + مکمل و گروه مکمل) دریافت شد و گروه تمرین + دارونما هم روزانه یک کپسول دارونما را دریافت کردند. اندازه گیری متغیرهای مورد نظر شامل قد، وزن، شاخص توده بدن، فشار خون سیستولی و دیاستولی، سطح سرمی NO و اندوتلین-1 در پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. یافته ها: نتایج آزمون تکرار مکرر یک طرفه کاهش معناداری در فشار خون سیستولی و سطح سرمی اندوتلین-1 و افزایش معناداری در سطح سرمی NO را در گروه های مکمل، مکمل + تمرین و تمرین + دارونما نسبت به پیش آزمون نشان داد (05/0P≤). همچنین نتایج آزمون تکرار مکرر نشان داد که این تغییرات در گروه مکمل + تمرین بطور معناداری بیشتر از سایر گروه ها در پس-آزمون بود (05/0P≤). نتیجه گیری: بر اساس نتابج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که مصرف هشت هفته مکمل ویتامین D به همراه فعالیت هوازی باعث افزایش NO و کاهش اندوتلین-1 و همچنین بهبود فشارخون در افراد مبتلا به فشارخون بالا می شود.
-
تاثیر مصرف کربوهیدرات پس از ورزش بر شاخص های التهابی: مطالعه فراتحلیل
1401چکیده مقدمه: این مطالعه ی فراتحلیلی برای تعیین این که آیا مصرف کربوهیدرات پس از تمرین منجر به تاثیر بر شاخص های التهابی می شود، انجام شد. روش شناسی: روش پژوهش حاضر به صورت مروری نظام مند و فراتحلیل مطالعات انجام شده در ایران و خارج از کشور بود. در این پژوهش، برای یافتن مقاله های فارسی از پایگاه های اطلاعاتی فارسی مانند Sid.ir، Magiran.ir، Noormags.ir، پایگاه اطلاعات علمی ایران، سامانه نشریات علمی – پژوهشی و برای یافتن مقاله های لاتین از پایگاه های اطلاعاتی ScienceDirect،PubMed ، Scopus، science of Web و Google Scholar استفاده شد. کلیدواژه های مورد استفاده برای جستجو در پایگاه های فارسی شامل کربوهیدرات، شاخص های التهابی، فاکتور نکروز دهنده تومور-آلفا (TNF-α)، پروتئین واکنشی سی (CRP)، اینترلوکین – 6 (IL-6)، کورتیزول و بعد از ورزش بود. برای پایگاه های لاتین از کلیدواژه های carbohydrates، Inflammatory indicators، Tumor necrosis factor alpha (TNF-α)،(CRP) C-Reactive Protein، Interleukin 6، Cortisol استفاده گردید. همچنین برای محدود کردن نتایج جستجو از عملگرهای بولی در هنگام جستجو استفاده شد. برای نمونه “carbohydrates and Inflammatory indicators” یا “carbohydrates and Tumor necrosis factor alpha” و ... مورد استفاده قرار گرفت. همچنین معادل های فارسی و انگلیسی همین اصطلاحات در سایت گوگل اسکولار جستجو شد تا مقالات ارجاع شده و ارجاع کننده مقالات پژوهشی و مروری به صورت دستی برای شناسایی سایر مقالات مرتبط مورد جستجو قرار گیرند. شاخص های شمول مطالعات در فراتحلیل شامل: تاثیر کربوهیدرات بر شاخص های التهابی پس از ورزش است چاپ تمام متن به زبان فارسی و یا انگلیسی در نشریات معتبر برای مقالات فارسی از سال 1385 تا 1400 و مقالات انگلیسی از سال 2000 تا 2021 بود که بین 723 مقاله حاصل از این جستجو، در نهایت 9 مقاله واجد شرایط که به طور کلی 96 آزمودنی به عنوان گروه کنترل (بدون مصرف کربوهیدرات پس از انجام ورزش) و گروه کربوهیدرات (مصرف کربوهیدرات پس از انجام ورزش) از جمعیت زنان و مردان را شامل می شد. جهت انجام فراتحلیل حاضر، انتخاب شدند. برای ارزیابی برآوردهای کلی و زیرگروهی از مدل اثرات ثابت استفاده شد. در این پژوهش امتیاز z کلی شاخص-های التهابی به عنوان اصلی ترین فاکتور مورد بررسی گرفت و تفاوت در میانگین هر یک از شاخص-های التهابی به عنوان فاکتورهای ثانویه لحاظ گردید. مقدار تفاوت کل، از حاصل تفاضل مقدار تفاوت ایجاد شده در مقدار عددی شاخص ها در طول مداخله برای گروه تمرین و کنترل بدست آمد. نتایج: نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که مصرف کربوهیدرات پس از انجام ورزش بر شاخص های التهابی IL-6 و کورتیزول، تاثیر معنی داری داد و مصرف کربوهیدرات پس از ورزش بر شاخص های التهابی زنان و مردان مورد مطالعه در فراتحلیل در رابطه با شاخص التهابی CRP و TNFα بی تاثیر است. با این حال، با توجه به مطالعات کم موجود در زمینه ی مورد مطالعه و همچنین تعداد کم آزمودنی ها، نتایج این تحقیق را بایستی با احتیاط بیشتری توصیه نمود. واژه های کلیدی: کربوهیدرات، فعالیت ورزشی، شاخص های التهابی، سیتوکین، اینترلوکین-6، TNFα، CRP، کورتیزول
-
اثر مکمل دهی ال-آرژنین همراه با تمرین مقاومتی بر پاسخ VEGF و اندوستاتین طی یک دوره فعالیت مقاومتی وامانده ساز بر روی کشتی گیران شهر سنندج
1401هدف از این پژوهش بررسی اثر یک دوره مصرف مکمل ال-آرژنین بر پاسخهای VEGF و اندوستاتین طی یک جلسه فعالیت مقاومتی وامانده ساز در کشتی گیران سنندج بود. در این پژوهش 15 کشتی گیر تمرین کرده با میانگین سنی 47/2±13/21 سال؛ و شاخص توده بدنی 71/1±14/24 کیلوگرم بر متر مربع به روش نمونه گیری داوطلبانه و هدفدار انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مکمل (8 نفر) و دارونما (7 نفر) قرار داده شدند. در پیش آزمون و پس آزمون ، اآزمودنی ها پروتکل وامانده ساز بروس را تا زمان خستگی انجام دادند و نمونه گیری خون قبل و بلافاصله بعد از پروتکل انجام شد. افراد در گروه مکمل به مدت 45 روز مکمل آرژنین (1/0 گرم در کیلوگرم وزن بدن) دریافت کردند و گروه دارونما یک مکمل بی اثر دریافت کرده اند. هر دو گروه مطابق با هفته های گذشته تمرینات تخصصی خود را در دوره مکمل انجام دادند. سطح VEGF و اندوستاتین سرم با الایزا اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون t مستقل در سطح معنی داری 05/0 انجام شد. تغییر در VEGF ، اندوستاتین و همچنین نسبت VEGF به اندوستاتین بعد از یک جلسه وامانده ساز قبل و بعد از یک دوره مکمل آرژنین در کشتی گیرانی از نظر آماری معنی دار نبودند اگرچه یافته های ما از نظر آماری معنی دار نبودند ، اما به نظر می رسد که استفاده از مکمل آرژنین با افزایش نسبی VEGF و نسبت VEGF به اندوستاتین و همچنین کاهش اندوستاتین در گروه مکمل ، منجر به توسعه نسبی فرآیند رگ زایی شد.
-
بررسی فراتحلیل دوز- پاسخ بهینه مکمل سازی کراتین و اثرات آن روی عملکرد ورزشکاران
1401چکیده مقدمه: کراتین یکی از محبوب ترین مکمل های طبیعی است که به طور گسترده مورد تحقیق قرار گرفته است. اکثر مطالعات بر روی اثرات کراتین مونوهیدرات بر عملکرد و سلامت متمرکز شد ه اند. با این حال، بسیاری از اشکال دیگر کراتین وجود دارد و به صورت تجاری در بازار تغذیه/مکمل ورزشی موجود است. صرف نظر از فرم، مکمل کراتین به طور منظم نشان داده است که باعث افزایش قدرت، توده بدون چربی و مورفولوژی عضلات با تمرینات مقاومتی سنگین همزمان بیش از تمرینات مقاومتی به تنهایی می شود. در رابطه با دوزهای مصرفی مکمل کراتین تحقیقات مختلفی ارائه شده است. با این حال هدف از فراتحلیل حاضر، بررسی هدف بررسی اثر مکمل کراتین بر عملکرد جسمانی ورزشکاران رشته های مختلف ورزشی می باشد. روش کار: پژوهش حاضر از نوع فراتحلیل می باشد. بدین منظور از طیف وسیعی از پایگاه های داده، از جمله PubMed ، Medline، Google Scholar و ScienceDirect، برای این پژوهش فراتحلیل مورد جستجو استفاده شدند. در پژوهش حاضر همه کارآزمایی های تصادفی کنترل شده (RCT) که در آن یک گروه مکمل کراتین را با یک گروه دارونما و اثرات آنها بر عملکرد قدرت و توان عضلانی مقایسه کرده بودند، بررسی شدند. براساس جستجوهای انجام شده (2 الی 3 ماه) از طریق پایگاه های اطلاعاتی، تعداد 58 مقاله شناسایی گردید، که پس از بررسی اولیه عناوین و چکیده مقالات و حذف مقالات غیرمرتبط و تکراری، تعداد 43 مقاله وارد مرحله ارزیابی شدند. پس از بررسی متن کامل مقالات باقیمانده، درصورتیکه مقاله شرایط ورود به پژوهش را داشت، اطلاعات آنها شامل میانگین و انحراف استاندارد استخراج گردید. در این مرحله تعداد 14 مقاله که درمورد افراد غیرفعال انجام گرفته بود، حذف گردید. در نهایت 28 مقاله (16 قدرت عضلانی و 12 توان عضلانی) به عنوان مقالات مناسب در زمینه فراتحلیل حاضر مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها و محاسبه اندازه اثر کلی پژوهش ها با استفاده از نرم افزار CMA نسخه 3 انجام شد. یافته ها: نتایج بررسی مطالعات تجزیه و تحلیل شده در فراتحلیل حاضر نشان داد که مکمل سازی کراتین اثر معناداری بر قدرت عضلانی ورزشکاران رشته های مختلف ورزشی دارد (ES=0/421, 95% CL= 0/209; 0/633, P <0/0001). همچنین مکمل سازی کراتین اثر معناداری بر توان عضلانی ورزشکاران رشته های مختلف ورزشی دارد ((ES=1/191, 95% CL= 0/577; 1/812, P <0/0001). بحث: با توجه به نتایج بدست آمده می توان گفت که مصرف مکمل کراتین سبب بهبود قدرت و توان عضلانی ورزشکاران می گردد، همچنین؛ تحلیل زیرگروهی نشان داده که دوز- پاسخ بهینه شامل دوزهای بین 7-5 گرم در روز برای هر دو مولفه قدرت و توان عضلانی می باشد و مصرف کراتین به صورت مطلق نسبت به حالت نسبی (نسبت به وزن بدن) منجر به اندازه اثر بزرگتر و بهبود بیشتر در قدرت و توان عضلانی گردید. کلمات کلیدی:دوز- پاسخ، قدرت عضلانی، توان عضلانی و کراتین منوهیدرات.
-
تاثیر یک جلسه فعالیت هوازی حاد با شدت های متفاوت بر کارکردهای اجرایی کودکان 9 تا 10 سال
1401مقدمه: هدف از پژوهش حاضر، مطالعه ی تاثیر یک جلسه فعالیت هوازی حاد با شدت های متفاوت بر کارکردهای اجرایی کودکان 9 تا10 سال بود. روش شناسی: از میان کودکان مقطع ابتدایی، 36 کودک (18 دختر) با میانگین سنی (50/0±58/9 سال)، پس از کنترل سلامتی جسمی و رعایت شرایط ورود به مطالعه جهت اجرای پژوهش انتخاب شدند. فعالیت ورزشی در این تحقیق یک جلسه تمرین ورزشی هوازی بر روی تردمیل (با دو شدت 60 و 80 درصد حداکثر ضربان قلب MHR) (بر اساس معادله (7/0×(سال) سن) – 208) به مدت 15 دقیقه بود. آزمودنی ها سه گروه 12 نفری، شامل دو گروه تمرینی با 60 و 80 درصد حداکثر ضربان قلب (شدت بالا و متوسط) و یک گروه کنترل بودند. گروه کنترل در طی این مدت هیچ نوع مداخله ورزشی دریافت نکرد. در مرحله اول هر سه گروه (آزمایش و گروه کنترل) برای همگن شدن مورد آزمون PACER قرار گرفتند، سپس در پیش آزمون، آزمون های N-Back و استروپ، جهت اندازه گیری حافظه ی کاری و بازداری کنترل آزمودنی ها در هر سه گروه اجرا و بعد از تمام شدن دوره مداخله و پس از اینکه HR به 10 درصد ارزش قبل از تمرین برگشت، دوباره آزمون هایی که در پیش آزمون گرفته شده بود، برای تمام گروه ها اجرا شد. از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر برای مقایسه بین گروه های مداخله و کنترل و در صورت مشاهده تفاوت معنادار درون یا بین گروهی، از آزمون t وابسته (تفاوت پیش آزمون با پس آزمون) و آزمونی آنوای یک راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. نتایج: نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که حافظه ی کاری کودکان مورد مداخله در مرحله ی پس آزمون نسبت به مرحله ی پیش آزمون، افزایش معنی داری دارد. انجام یک جلسه تمرین ورزشی هوازی حاد با شدت 60 درصد موجب افزایش بیشتر حافظه ی کاری کودکان مورد مطالعه نسبت به انجام یک جلسه تمرین ورزشی هوازی حاد با شدت 80 درصد شد، ولی این افزایش از نظر آماری معنادار نبود (211/0>P). یافته ها نشان داد که بین حافظه ی کاری در گروه 60 درصد و گروه 80 درصد MHR با گروه کنترل، تفاوت معنی داری وجود دارد (به ترتیب 004/0>P و 003/0>P). همچنین یافته های حاصل از این بررسی نشان داد که بین بازداری کنترل گروه 60 درصد MHR، 80 درصد MHR و گروه کنترل، در مرحله پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معنی داری وجود ندارد (به ترتیب 094/0>P، 554/0>P و 792/0>P). لذا مشخص شد که یک جلسه تمرین ورزشی هوازی حاد با شدت های متفاوت (60 و 80 درصد MHR) تاثیری بر کنترل بازداری کودکان مورد مطالعه ندارد. مقایسه بین گروه های مورد مطالعه نیز نشان داد که بین گروه 60 درصد و گروه 80 درصد MHR در اکثر متغیرهای مورد مطالعه، تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش حاکی از آن است که انجام یک جلسه ورزش هوازی می تواند حافظه ی کاری کودکان 9 تا 10 سال را افزایش دهد. لذا به والدین کودکان و همچنین مسئولین مدارس، پیشنهاد می شود جهت افزایش حافظه ی کاری کودکان 9 تا 10 سال، در کنار امور آموزشی به انجام یک جلسه فعالیت ورزشی هوازی، اهتمام ورزند.
-
تاثیر مکمل HMB بر شاخص های آسیب عضلانی و شاخص های ترکیب بدنی پس از فعالیت های ورزشی: مطالعه فراتحلیل
1400هدف: سطح شاخص های آسیب عضلانی با کاهش عملکرد ورزشکاران در ارتباط است. یکی از استراتژی های کنترل آسیب عضلانی، مصرف مکمل های ورزشی است. بنابراین هدف از انجام این فراتحلیل تعیین تاثیر مصرف مکمل HMB بر آسیب عضلانی و شاخص های ارزیابی ترکیب بدنی می باشد. مواد و روش ها : برای انجام پژوهش چستجوی سیستماتیک از سایت های PubMed، Google scholar، Sciencedirect انجام گرفت تمام کارآزمایی های بالینی کنترل شده تصادفی،که به مصرف مکمل HMB روی شاخص های کراتین کیناز (CK)، لاکتات دهیدروژناز (LDH) و شاخص های ترکیب بدنی، توده چربی (FM)، توده بدون چربی (FFM) و جرم بدن (BM) انتخاب شدند. مدل های اثرات ثابت و تصادفی برای فراتحلیل اندازه اثر متوسط (اختلاف در میانگین با فاصله اطمینان 95 درصد )، در پژوهش مربوط به کراتین کیناز (16 پژوهش)، پژوهش های مربوط به لاکتات دهیدروژناز (14 پژوهش)، پژوهش های مربوط به توده چربی بدن (17 پژوهش)، پژوهش های مربوط به توده بدون چربی بدن (20 پژوهش) و پژوهش های مربوط به جرم بدن (23 پژوهش) به کمک نرم افزار CMA2 انجام شد. زیر گروه های مربوط به هر طبقه مانند سن، جنس، وضعیت تمرین، مدت تمرین با مصرف مکمل، و دفعات تمرین با هم مقایسه شدند و تفاوت های بین زیر گروه ها بررسی شد. یافته ها: نتایج آزمون فراتحلیل نشان داد مصرف مکمل HMB باعث کاهش CK (اختلاف استاندارد میانگین 558/0mg/L و فاصله اطمینان 95 درصد بین 081/0 تا 034/1 mg/L و 022/0 < P و کاهش میزان FM (اختلاف استاندارد میانگین 433/0 kgبا فاصله اطمینان 95 درصد بین 747/0- تا 119/0 و 007/0 < P گردید، همچنین باعث افزایش میزان FFM (اختلاف استاندارد میاتگین 311/0kg با فاصله اطمینان 95 درصد بین 007/0 تا 615/0 kg و 045/0P< شد، ولی تاثیر معناداری بر سطوح LDH (اختلاف استاندارد میانگین 205/0mg/l و فاصله اطمینان 95 درصد بین 106/0- تا 516/0mg/l و 197/0P=) و شاخص BM (اختلاف استاندارد میانگین 054/0 kg و فاصله اطمینان 95 درصد 093/0- تا 201/0- mg/L و 469/0=P) ندارد. همچنین فراتحلیل های زیر گروهی نشان داد که مصرف مکمل HMB در زنان و افراد تمرین نکرده باعث کاهش شاخص CK شده و همچنین در مردان تمرین کرده ی زیر 30 سال که 8 تا 12 هفته مکمل HMB مصرف کرده و تمرین داشته اند باعث کاهش توده چربی شده و در مردان زیر 25 سال و بالای 65 سال که 3 تا 4 هفته مکمل مصرف کرده بودند باعث افزایش توده خالص بدنی شده است. نتیجه گیری: به طور کلی مصرف HMB باعث کاهش معنادار شاخص CK و FM و افزایش FFM در افراد می شود. نتایج فراتحلیل های زیر گروهی نشان داد که مصرف HMB در زنان و مردان تمرین نکرده تاثیر بیشتری بر کاهش CK داشته و در شاخص FM بیشترین تاثیر بر روی مردان تمرین کرده ی زیر 30 سال که 8 تا 12 هفته مکمل HMB مصرف کرده و تمرین داشته اند دیده شده و در شاخص FFM در زیر گروه مردان زیر 25 سال و بالای 65 سال که 3 تا 4 هفته مکمل مصرف کرده بودند بیشترین تاثیر بر افزایش توده خالص بدنی مشاهده شده است. با این وجود جهت روشن شدن اثر مکمل HMB در زیرگروه های مختلف پژوهش های بیشتر و گسترده تری نیاز است.
-
تاثیر گرم کردن به روش تقویت پس از فعال سازی و شست و شوی دهان با کربوهیدات بر عملکرد بی هوازی دوومیدانی کاران حرفه ای
1400مقدمه: ورزش قهرمانی مستلزم استفاده از روش ها و متد های مختلفی جهت افزایش توانایی در بهبود عملکرد می باشد. فاکتور توان بی هوازی در بین رشته های سرعتی و پرشی و پرتابی در ورزشکاران دوومیدانی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. نشان داده شده است متدهای PAP و شست و شوی دهان با کربوهیدرات می تواند در ارتقا رکورد در ورزشکاران حرفه ای موثر باشد. بنابراین یک پروتکل ترکیبی از این دو عامل برای ارزیابی عملکرد دوومیدانی کاران حرفه ای نوجوان طراحی گردید. روش کار: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح متقاطع بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را دوومیدانی کاران سرعتی و پرشی با میانگین سنی (3/.±16سال)، قد: ((174. 3±1.2، (وزن: 66.64±1.37) و (درصد چربی:41/0 ±9.91) استان کردستان تشکیل دادند. بدین منظور پس از فراخوانی داوطلبان واجد شرایط برحسب معیار های ورود به پژوهش حاضر، تعداد 15 نفر از داوطلبان واجد شرایط به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. سپس به دو گروه A و B تقسیم شدند. از همه آزمودنی ها یک پیش آزمون تست حداکثر قدرت بیشینه اسکات، تست توان بی هوازی وینگیت و تست پرش عمودی گرفته شد. سپس در روزهای بعدی در وضعیت های مختلف (دارونما، مکمل، PAP، و ترکیب PAP با دارونما و مکمل) با تست های مذکور مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد هم توان بی هوازی و هم توان انفجاری در وضعیت های PAP+ دارونما و PAP+ مکمل بهبود معناداری پیدا کرد (p≤./05). در حالی که بین پیش آزمون و وضعیت های مکمل و دارونما در عملکرد بی هوازی(توان بی هوازی و توان انفجاری) بهبود قابل ملاحضه ای یافت نشد (p≥./05) نتیجه گیری: به طور کلی نتایج نشان داد گرم کردن به روش PAP می تواند به بهبود قابل ملاحضه ای هم در فاکتور توان بی هوازی و هم در فاکتور توان انفجاری شود. اما شست و شوی دهان با کربوهیدرات نتوانست بهبودی در فاکتور های عملکرد بی هوازی را از خود به جای بگذارد.
-
اثر تمرینات مختلف تقویت پس از فعال سازی(PAP ) بر برخی شاخص های عملکردی کاراته کاران
1400چکیده مقدمه: شیوه تمرینی تقویت پس از فعال سازی (PAP) یک پدیده به خوبی توصیف شده با نیمه عمر کوتاه (28 ثانیه) است که تولید نیروی عضلانی را در سطوح زیر بیشینه (یعنی سطوح زیر حداکثری فعال شدن عضلات) افزایش می دهد، که اثرات آن در انسان با اندازه گیری پاسخ های نیروی انقباض عضلانی به یک دوره فعالیت عضلانی اندازه گیری شده است. با این حال، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرینات مختلف پس از PAP بر برخی شاخص های عملکردی کاراته کاران می باشد. روش اجرایی کار: طرح پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی بود. جامعه پژوهش حاضر را کاراته کاران تمرین کرده شهر سلیمانیه عراق تشکیل می داد که از میان افراد واجد شرایط 10 نفر با میانگین سن 25/4 ± 10/25 (سال)، قد 12/7 ± 5/176 (سانتی متر)، وزن 88/9 ± 70/69 (کیلوگرم)، شاخص توده بدنی 2 ± 30/22 و درصد چربی بدن 5/2 ± 8/18 به عنوان نمونه انتخاب شدند. پس از بررسی شاخص های آنتروپومتریکی، آزمودنی ها تحت چهار شرایط 1) کنترل، 2) حرکات PAP قدرتی، 3) حرکات PAP پلایومتریک و 4) حرکات ترکیبی PAP پلایومتریک+ قدرتی طی جلساتی مجزا قرار گرفتند. سپس قدرت عضلانی پایین تنه آنها با استفاده از آزمون اسکات، توان عضلانی پایین تنه با استفاده از آزمون پرش عمودی و سرعت با استفاده از ضربات تکراری به میت اندازه گیری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس و SPSS نسخه 25 انجام گرفت. یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل یافته ها نشان داد که قدرت، توان و تعداد ضربات پای کاراته کاران هر سه شرایط قدرتی، پلایومتریک و ترکیبی (قدرتی+ پلایومتریک) نسبت به کنترل افزایش معناداری داشتند (05/0 ≥ P)، در حالی که تفاوت معناداری بین شرایط مختلف وجود نداشت (05/0 ≤ P). توان عضلانی پایین تنه و تعداد ضربات سرعتی نیز هر سه شرایط قدرتی، پلایومتریک و ترکیبی (قدرتی+ پلایومتریک) نسبت به کنترل افزایش معناداری داشتند (05/0 ≥ P) که این افزایش در شرایط ترکیبی (قدرتی+ پلایومتریک) نسبت به سایر شرایط بیشتر بود (05/0 ≥ P). نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده می توان گفت که احتمالا اجرای حرکات مختلف PAP قبل از اجرا های توانی و سرعتی باعث بهبود عملکرد در کاراته کاران می گردد.
-
بررسی رابطه دانش تغذیه ای و سطح فعالیت بدنی با پیکرسنجی و ویژگی های فیزیولوژیکی دانشجویان پسر تربیت بدنی و غیر تربیت بدنی دانشگاه کردستان
1400مقدمه: رژیم غذایی، نگرش به محرک ها (عمدتا الکل و دخانیات)، توانایی مقابله با استرس و فعالیت بدنی، عناصر سبک زندگی هستند که بیشترین تاثیر را بر سلامتی می گذارند. تحقیقات در مورد رژیم های غذایی گروه های مختلف جمعیت بخصوص دانشجویان نشان می دهد که قوانین اساسی تغذیه به ندرت رعایت می شود. از طرفی افزایش فقر حرکتی و کاهش فعالیت جسمانی بین افراد مختلف به عنوان یکی از بزرگترین مشکلات سلامتی جامعه امروزی می باشد. در نتیجه، تمرینات جسمانی یکی از تمرکزهای اصلی دانشمندان و سیاستمداران در مورد سلامت عمومی است. بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه دانش تغذیه ای و سطح فعالیت بدنی با پیکرسنجی و ویژگی های فیزیولوژیکی دانشجویان پسر تربیت بدنی و غیر تربیت بدنی بود. جامعه آماری: طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی همراه با پرسشنامه می باشد. جامعه ی پژوهش حاضر را دانشجویان دانشگاه کردستان تشکیل داد که از بین آنها 100 دانشجوی تربیت بدنی و غیر تربیت بدنی به عنوان نمونه پژوهش حاضر انتخاب گردیدند. پس از تکمیل پرسشنامه های مربوط به دانش تغذیه (کلیمان) و سطح فعالیت بدنی (بک) آزمودنی ها در آزمایشگاه فیزیولوژی ورزشی دانشگاه کردستان حضور یافتند. سپس شاخص های آنتروپومتریکی شامل درصد چربی، چربی زیر پوستی (5 نقطه ای)، شاخص توده ی بدنی و نسبت دور کمر به لگن اندازه گیری گردیدند. پس از فرایند اندازه گیری متغیرهای مذکور، نتایج در قالب نرم افزار اکسل، از طریق نرم افزار SPSS نسخه 25 تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که ارتباط غیر مستقیم معناداری بین دانش تغذیه، سطوح فعالیت بدنی با شاخص های BMI، WHR و درصد چربی در دانشجویان تربیت بدنی وجود داشت (05/0 ≥ P). این در حالی است وجود ارتباط معنادار غیر مستقیم بین دانش تغذیه و سطح فعالیت جسمانی با ویژگی های آنتروپومتریکی به استثنای WHR در میان دانشجویان غیر تربیت بدنی مشاهده گردید(05/0 ≥ P). نتایج مربوط به متغیرهای قدرت ایستا و توان هوازی نیز نشان دهنده وجود ارتباط معنادار مستقیم بین سطح فعالیت جسمانی با قدرت ایستا و توان هوازی در دانشجویان تربیت بدنی و غیر تربیت بدنی و ارتباط غیر معنادار بین دانش تغدیه و قدرت ایستا و توان هوازی در دانشجویان غیر تربیت بدنی بود( 05/0 ≤ P). نتیجه گیری: براساس نتایج بدست آمده می توان گفت که دانشجویان تربیت بدنی احتمالا با توجه به دانش بالای تغذیه ای و سطوح فعالیت جسمانی، دارای ویژگی های آنتروپومتریکی و فیزیولوژیکی بهتر نسبت به دانشجویان غیر تربیت بدنی می باشند.
-
تاثیرهشت هفته تمرین استقامتی بر برخی متغیرهای جسمانی و عملکردی مردان پیشاهنگی استان سلیمانیه
1400چکیده بهبود سبک زندگی از طریق افزایش فعالیت بدنی از جمله عوامل اصلی در کمک به کاهش بیماری و بهبود ترکیب بدنی افراد است، لذا هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر هشت هفته برنامه تمرین استقامتی بر برخی متغیرهای جسمانی و فیزیولوژیکی دانشجویان پیش آهنگی بود. بدین منظور 30 مرد دانشجوی پیش آهنگی واجد شرایط (میانگین سن: 21.7 سال، میانگین قد: 173.2 ± 1.30 سانتیمتر، میانگین وزن: 71.30 ± 1.38 کیلوگرم و میانگین شاخص توده بدن: 23.30 ± 0.30 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری تمرین و کنترل قرار گرفتند. طرح تحقیق به صورت پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل در یک دوره ی هشت هفته ای بود. پروتکل تمرینی برای گروه تمرینی علاوه بر فعالیت روزمره برای دانشجویان پیش آهنگی شامل دویدن روی تردمیل با شدت 70 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه به صورت فزاینده به مدت هشت هفته (سه جلسه در هفته) و هر جلسه تمرینی، 10 دقیقه گرم کردن، 15-30 دقیقه دویدن روی تردمیل با شدت مذکور، و 10 دقیقه سرد کردن) و برای گروه کنترل فعالیت روزمره دانشجویان پیش آهنگی بود. اندازه گیری متغیرهای موردنظر شامل قد، وزن، شاخص توده بدن، ضربان قلب استراحتی، فشارخون سیستولی و دیاستولی، حداکثر اکسیژن مصرفی و نوار قلب در دو مرحله پیش آزمون و پس-آزمون انجام شد. نتایج کاهش معناداری را در وزن، شاخص توده بدن، ضربان قلب استراحتی، فشارخون سیستولی، فشارخون دیاستولی و افزایش معناداری را در حداکثر اکسیژن مصرفی آزمودنی های گروه تمرینی در پس آزمون نسبت به پیش آزمون و همچنین نسبت به گروه کنترل نشان داد (0/05P≤). اما تغییر معناداری در فاصله قطعه PR و ST در گروه تمرینی در پس آزمون نسبت به پیش آزمون و همچنین نسبت به گروه کنترل مشاهده نگردید (0/05P≥). بنابراین هشت هفته تمرین استقامتی باعث بهبود ترکیب بدنی و برخی متغیرهای فیزیولوژیکی (حداکثر اکسیژن مصرفی) دانشجویان پیش آهنگی می شود اما بر الکتروکاردیوگرام آن ها تاثیری ندارد.
-
اثر مکمل کراتین بر عوامل ریختی، سرعتی-قدرتی، چابکی و توان بی هوازی زنان فوتسالیست
1400مکمل کراتینبه طور گسترده ای توسط ورزشکاران برای بهبود آمادگی جسمانی و عملکرد ورزشی استفاده می شودلذا هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر مکمل کراتین بر عوامل ریختی، سرعتی-قدرتی، چابکی و توان بی هوازی زنان فوتسالیست بود. بدین منظور 20 زن فوتسالیست واجد شرایط (سن: ± 1.2 21.7 سال، قد: 1.60 ± 0.05 متر، وزن: 59.23 ± 1.25 کیلوگرم و شاخص توده بدن: 23.40 ± 0.11 کیلوگرم بر مترمربع) بصورت تصادفی در دو گروه 10 نفری شامل یک گروه مکمل کراتین( روزانه 20 گرم مکمل کراتین بصورت 4 وعده 5 گرمی به مدت دو هفته ) و یک گروه دارونما ( روزانه مصرف 20 گرم ماتودکسترین (دارونما) بصورت 4 وعده 5 گرمی در دو هفته) قرار گرفتند. اندازه گیری متغیرهای مورد نظر شامل قد، وزن، شاخص توده بدن و عملکرد سرعتی (با استفاده از تست20 متر سرعت)، چابکی (با استفاده از تست ایلینویز)، قدرت پا ( با استفاده از آزمون یک تکرار بیشینه) و آزمون توان بی هوازی (با استفاده از تست رست) در پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. نتایج آزمون تی زوجیکاهش معناداری در رکورد سرعت(0/05P≤) وچابکی(0/05P≤) و افزایش معناداری در قدرت پا (0/05P≤)وتوان بی هوازی (0/05P≤) را در گروه مکمل کراتین نسبت به پیش آزمون نشان داد اما تفاوت معناداری در وزن و شاخص توده بدن در هردوگروه در پس آزمون نسبت به پیش آزمون مشاهده نگردید. همچنین نتایج آزمون تی مستقل نشان داد که در گروه مکمل کراتین،رکورد سرعت(0/05P≤) وچابکی (0/05P≤) بطور معناداری کمتر و قدرت پا (0/05P≤) و توان بی هوازی(0/05P≤) بطور معناداری بیشتر از گروه دارونما در پس آزمون بوداما تفاوت معناداری بین دو گروه در متغیر وزن و شاخص توده بدن مشاهده نگردید. بر اساس نتابج پژوهش حاضر، می توان نتیجه گرفت که مصرف دوهفته مکمل کراتین احتمالا می تواند سبب افزایش عملکرد جسمانی زنان فوتسالیست گردد، اما تاثیری بر وزن و شاخص توده بدن آن ها ندارد.
-
تاثیر تقویت پس از فعال سازی و شستشوی دهان با کربوهیدرات بر عملکرد سرعتی زنان فوتسالیست
1400چکیده استفاده از کمک های ارگوژنیک و زمان بندی آن برای عملکرد بهینه ورزشی از اهمیت بالایی برخوردار استلذا هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر تقویت پس از فعال سازی (APA) و شستشوی دهان با کربوهیدرات (CHO) بر عملکرد سرعتی زنان فوتسالیست بود. بدین منظور 20 زن فوتسالیست واجد شرایط (میانگین سن: 21.7سال، میانگین قد: 1.60 ± 0.05 متر، میانگین وزن: 59.32 ± 1.35 کیلوگرم و میانگین شاخص توده بدن: 23.17 ± 0.12کیلوگرم بر مترمربع) بصورت تصادفی در چهار گروه پنج نفری شامل (گروه CHO، گروه PAP+placebo، گروه PAP+CHO و یک گروه دارونما) قرار گرفتند. طرح تحقیق به صورت پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل در یک دوره ی حاد ( یک جلسه ای) بود. روشکار برای گروه هایCHO و دارونما شامل (5 دقیقه گرم کردن را با شدت 60-70 درصد ضربان قلب بیشینه سپس به مدت 4 دقیقه استراحت غیرفعال و شستشوی دهان با کربوهیدرات یا دارونما به مدت 10 ثانیه و یک دقیقه بعد انجام تست RSA) و برای گروه های PAP+placebo و PAP+CHO شامل (5 دقیقه گرم کردن را با شدت 60-70 درصد ضربان قلب بیشینه سپس به مدت 4 دقیقه استراحت غیرفعال، انجام پروتکل PAPشامل دو ست پنج تکراری اسکات پشت با شدت80 درصد یک تکرار بیشینهو با دو دقیقه استراحت در بینست ها و هفت دقیقه استراحت غیرفعال بعد از آن و سپس شستشوی دهان با کربوهیدرات یا دارونما به مدت 10 ثانیه و یک دقیقه بعد انجام تست RSA) بود. اندازه گیری متغیرهای مورد نظر شامل قد، وزن، شاخص توده بدن و عملکرد سرعتی (با استفاده از تستRSA) در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. نتایج آزمون درن گروهی کاهش معناداری در بهترین رکورد(0/05P≤)، میانگین شش رکورد(0/05P≤) ومجموع شش رکورد(0/05P≤) در گروه های CHO، PAP+placebo و PAP+CHO نسبت به پیش آزمون نشان داد. نتایج آنوا و تست تعقیبی بونفرونی تفاوت معناداری را در گروه PAP+CHOنسبت به گروه های دارونما ، CHO و PAP+placebo(0/05P≤) و همچنین در گروه های CHO و PAP+placebo نسبت به دارونما (0/05P≤) در بهترین رکورد، میانگین شش رکورد و مجموع شش رکورد در پس آزمون نشان داد اما تفاوت معناداری بین دو گروه CHO و PAP+placebo در هیچکدام از متغیرها در پس آزمون مشاهده نگردید. بنابراین تقویت پس از فعال سازی و شستشوی دهان با کربوهیدرات باعث بهبود در عملکرد سرعتی زنان فوتسالیست می شود، بطوریکه ترکیب این دو با هم اثر سینرژیک (هم افزایی) بر عملکرد سرعتی دارد.
-
تاثیر تمرینات مقاومتی بر شاخص های التهابی در افراد مسن: مطالعه فراتحلیل
1400هدف: سطح شاخص های التهابی، با بیماری های قلبی-عروقی در افراد مسن در ارتباط است. یکی از استراتژی های کنترل التهاب، انجام تمرینات مقاومتی است. بنابراین هدف از انجام این فراتحلیل تعیین تاثیر تمرین مقاومتی بر شاخص های التهابی مانند CRP، IL-6 و TNFα در افراد مسن است. مواد و روش ها: برای انجام پژوهش، از پایگاه های داده مانند Pubmed، Google scholar و Science direct جستجوی سیستماتیک انجام گرفت. تمامی کارآزمایی های بالینی کنترل شده ی تصادفی از سال 2004 تا 2021، که به انجام تمرین مقاومتی روی شاخص های فاکتور نکروز تومور آلفا (TNFα)، اینترلوکین-6 (IL-6) و پروتئین واکنشگر C (CRP) در افراد مسن بالای 50 سال پرداخته بودند انتخاب شدند. مدل های اثرات ثابت و تصادفی برای فراتحلیل اندازه اثر متوسط (اختلاف در میانگین با فاصله اطمینان 95 درصد)، در پژوهش های مربوط به پروتئین واکنشگر C (19 پژوهش)، پژوهش های مربوط به اینترلوکین-6 (18 پژوهش) و پژوهش های مربوط به فاکتور نکروز تومور آلفا (19 پژوهش) به کمک نرم افزار CMA2 انجام شد. زیر گروه های مربوط به هر طبقه مانند سن، جنسیت، وضعیت سلامتی، شدت تمرین، مدت تمرین و دفعات تمرین با هم مقایسه شدند و تفاوت های بین زیرگروه ها بررسی شد. یافته ها: نتایج آزمون فراتحلیل نشان داد که تمرین مقاومتی باعث کاهش CRP (اختلاف استاندارد میانگین: 0.61- میلی گرم در لیتر، فاصله اطمینان 95 درصد 368/0- تا 868/0- میلی گرم در لیتر، 001/0p<) و کاهش IL-6 (اختلاف استاندارد میانگین: 276/0- پیکوگرم در میلی لیتر، فاصله اطمینان 95 درصد 136/0- تا 416/0-پیکوگرم در میلی لیتر و 001/0p<) می شود اما تاثیر معناداری بر سطوح TNFα (اختلاف استاندارد میانگین: 227/0- پیکوگرم در میلی لیتر خون، فاصله اطمینان 95 درصد 023/0 تا 476/0 پیکوگرم در میلی لیتر و 075/0p=) ندارد. همچنین فراتحلیل های زیر گروهی نشان داد که تمرینات مقاومتی بیشتر از 16 هفته و دفعات تمرینی 3 بار در هفته باعث کاهش بیشتری در سطوح CRP و IL-6 می شوند. نتیجه گیری: به طور کلی انجام تمرینات مقاومتی باعث کاهش معنادار سطوح CRP و IL-6 در افراد مسن می شود. نتایج فراتحلیل های زیرگروهی نشان داد که تمرینات مقاومتی با حجم های تمرینی بیشتر (مدت تمرین و دفعات تمرین) سبب کاهش بیشتری در سطوح این شاخص ها می گردد. با این وجود جهت روشن شدن اثر تمرینات مقاومتی بر شاخص های مذکور در زیر گروه های مختلف (سن، جنسیت، وضعیت سلامتی، شدت تمرین، مدت تمرین و دفعات تمرین) پژوهش های بیشتر و گسترده تری نیاز است، به علاوه محدودیت های پژوهش (مانند عوامل تغذیه ای و وراثتی) نیز نیازمند پژوهش های دیگری در ارتباط با تاثیر این عوامل است.
-
تاثیر دو نوع تمرین پلایومتریک- سرعتی و کراس فیت بر برخی شاخص های آمادگی جسمانی در بازیکنان فوتبال
1400چکیده مقدمه: امروزه تمرینات پلایومتریک و کراس فیت از جمله متدهای تمرینی پر طرفدار در بین ورزشکاران هستند که نقش مهمی در ارتقاء و حفط آمادگی جسمانی آن ها دارند. بنابراین پژوهش حاضر نیز با هدف تعیین تاثیر هشت هفته تمرین پلایومتریک- سرعتی و کراس فیت بر برخی شاخص های آمادگی جسمانی فوتبالیست های نوجوان طراحی گردید. روش کار: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را فوتبالیست های نوجوان با میانگین دامنه سنی (49/2 ± 75/16سال)، قد (01/6 ± 13/175 سانتی متر)، وزن (03/10 ± 17/64 کیلوگرم) و شاخص توده بدنی (06/3± 82/20 کیلوگرم / مجذور قد به متر) شهر سنندج تشکیل داد. بدین منظور پس از فراخوانی داوطلبان واجد شرایط برحسب معیارهای ورود به پژوهش حاضر، تعداد 21 نفر از داوطلبان واجد شرایط به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. سپس به طور تصادفی به سه گروه 1) پلایومتریک- سرعتی (7 نفر)، 2) کراس فیت (7 نفر) و 3) کنترل (7 نفر) تقسیم بندی شدند. در مرحله پیش آزمون، شاخص های آمادگی جسمانی از جمله چابکی، سرعت، توان انفجاری پایین تنه، توان بی هوازی و توان هوازی اندازه گیری گردید. سپس هر کدام از گروه های تمرینی به مدت 8 هفته تمرینات مرتبط را در کنار تمرینات اختصاسی خود، اجرا نمودند. 24 ساعت پس از اجرای آخرین جلسه تمرینی، در مرحله پس آزمون شاخص های اندازه گیری شده در پیش آزمون ارزیابی مجدد شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که میانگین زمانی چابکی و سرعت در پس آزمون نسبت به پیش آزمون کاهش معناداری داشت (05/0 ≥ P)، همچنین فاکتورهای توان انفجاری پایین تنه، توان بی هوازی و توان هوازی فوتبالیست ها پس از اجرای هشت هفته تمرینات پلایومتریک- سرعتی و کراس فیت در پس آزمون افزایش معناداری یافت (05/0 ≥ P). در حالی که بین دو نوع تمرین تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0 ≤ P). نتیجه گیری: به طور کلی نتایج نشان داد که اجرای یک دوره هشت هفته تمرینات پلایومتریک سرعتی و کراس فیت اثرات مثبتی در ارتقای برخی شاخص های آمادگی جسمانی در فوتبالیست های نوجوان دارد، در حالی که هیچ گونه تفاوتی بین دو نوع تمرین وجود ندارد.
-
تاثیر پلی مورفیسم MCT1 و مکمل دهی بتاآلانین بر ترکیب بدنی، توان بی هوازی و غلظت لاکتات پس از آزمون وینگیت در ورزشکاران
1400مقدمه و هدف: امروزه اهمیت استفاده از داده های ژنتیکی برای شناسایی تاثیر مداخلات تمرینی و غذایی و همچنین استعدادیابی به منظور پرورش افراد مستعد امری اجتناب ناپذیر و بدیهی است. از این رو، مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر مکمل دهی بتاآلانین بر ترکیب بدنی، توان بی هوازی و غلظت لاکتات پس از آزمون وینگیت در ورزشکاران با پلی مورفیسم های مختلف MCT1 انجام شد. روش شناسی: در پژوهش حاضر، از میان ورزشکاران مرد نخبه شهرستان سنندج 30 نفر (سن: 3/4±85/24 سال؛ قد: 5/6±5/181 سانتی متر؛ شاخص توده بدنی: 7/4± 2/22 کیلوگرم بر متر مربع) از آنها بر اساس داشتن حداقل 150 دقیقه تمرین یا فعالیت ورزشی منظم (تمرینات استقامتی، سرعتی و توانی) در هر هفته طی حداقل شش ماه گذشته انتخاب شدند. از آزمودنی ها خواسته شد تا سه روز قبل از اجرای آزمون توان بی هوازی وینگیت از انجام هرگونه فعالیت بدنی شدید خودداری کنند. پس از حضور تمامی آزمودنی ها در محل اجرای آزمون، در ابتدا ترکیب بدنی (درصد چربی و توده بدون چربی) آزمودنی ها اندازه گیری شد. ابتدا خونگیری حالت پایه (قبل از اجرای آزمون ها) انجام شد و سپس ورزشکاران سه مرحله تست وینگیت را انجام دادند. ترتیب اجرای آزمون های وینگیت و خونگیری بدین صورت بود: اولین تست وینگت اجرا شد، 4 دقیقه ریکاوری، مرحله دوم تست وینگیت، سپس خونگیری بلافاصله بعد از آزمون دوم انجام شد، بعد از آن 4 دقیقه استراحت و سپس مرحله سوم خونگیری، اجرای تست وینگت برای مرحله سوم و سپس بلافاصله مرحله چهارم خونگیری و 5 دقیقه ریکاوری و مرحله آخر خونگیری انجام شد (در مجموع 5 مرحله خونگیری). سپس آزمودنی ها به صورت تصادفی در یکی از دو گروه مکمل و دارونما قرار گرفتند؛ این دو گروه به لحاظ توان بی هوازی اوج همسان بودند. هر یک از آزمودنی ها به مدت 28 روز مکمل بتا آلانین (4/6 گرم در روز) یا دارونما (مالتودکسترین) را به صورت دو وعده ای همراه با وعده صبحانه و نهار مصرف کردند. دو روز بعد دریافت آخرین وعده مکمل یا دارونما (روز سی اُم) از آزمودنی ها درخواست شد برای اجرای مرحله دوم مطالعه در آزمایشگاه دانشگاه کردستان حضور یابند. پس از حضور تمام آزمودنی ها در محل اجرای آزمون تمام مراحل آزمون گیری دقیقاً مشابه با مرحله پیش آزمون، مجدد اجرا شد. در نهایت داده های به دست آمده با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس با اندازه های تکراری، تعقیبی بونفرونی و t همبسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج مقایسه بین گروهی ترکیب بدنی نشان داد که اختلاف مرحله پیش-پس آزمون بین هیچ یک از گروه ها معنی داری نیست. به طور کلی، نتایج حاکی از آن است که تنها در گروه مکمل دهی پلی مورفیسم AA به طور معنی داری در مرحله چهارم کمتر از سایر پلی مورفیسم ها بوده است. میانگین توان بی هوازی پس از مکمل دهی در گروه های با پلی مورفیسم AA و AT بین مرحله 1 و 4 اختلاف و افزایش معنی داری را نشان داد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر می توان نتیجه گرفت که پاسخ لاکتات ورزشکاران دارای پلی مورفیسم AA کمتر از سایر پلی مورفیسم است. همچنین، افزایش توان بی هوازی میانگین احتمالاً در ورزشکاران دارای پلی مورفیسم AA و TT بیشتر از گروه AT است.
-
تاثیر هشت هفته تمرینات عملکردی با شدت بالا بر پروفایل لیپیدی، عوامل همودینامیکی و توان هوازی مردان
1400مقدمه و هدف: تمرینات با شدت بالا بخصوص تمرینات عملکردی با شدت بالا (HIFT) طی چند سال گذشته محبوبیت چشمگیری داشته است، به طوری که تحقیقات انجام شده در راستای HIFT نویدبخش اثرات مفید این نوع تمرینات در بهبود شاخص های خطرزای متابولیکی و ظرفیت هوازی در میان افراد مختلف بوده است. بااین حال، هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات عملکردی با شدت بالا بر پروفایل لیپیدی، عوامل همودینامیکی و توان هوازی در مردان چاق می باشد. روش کار پژوهش: جامعه پژوهش حاضر را مردان چاق با دامنه سنی 20-30 سال شهر رانیه استان سلیمانیه عراق تشکیل داد. پس از بررسی های اولیه و بر اساس معیارهای ورود افراد داوطلب به پژوهش حاضر، 20 نفر از مردان چاق واجد شرایط با میانگین سن 20/2 ±75/23 سال، وزن 06/5 ± 89/83 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 67/1 ± 26/31 کیلوگرم بر مجذور قد به متر انتخاب شدند. پس از تقسیم بندی آن ها به صورت تصادفی به دو گروه تمرین (10 نفر) و کنترل (10 نفر)، پس از ارزیابی های اولیه شامل اندازه گیری شاخص های آنتروپومتریکی، عوامل همودینامیکی و توان هوازی در شرایط پیش آزمون، آزمودنی های گروه تمرین به مدت 8 هفته تمرینات HIFT را انجام دادند درحالی که گروه کنترل هیچ گونه فعالیتی نداشتند. 24 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی، اندازه گیری شاخص های همودینامیکی و توان هوازی مجدداً در شرایط پس آزمون انجام گردید. یافته های پژوهش: نتایج تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که اجرای هشت هفته تمرینات HIFT باعث بهبود معناداری در پروفایل لیپیدی مردان چاق شد، به طوری که سطوح سرمی LDL، کلسترول و تری گلیسیرید کاهش معنادار و سطوح HDL افزایش معنادار را در پس آزمون نسبت به پیش آزمون نشان داد (P ≤ 0/05). درحالی که در گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نگردید (P ≥ 0/05). همچنین نتایج دیگر این پژوهش نشان دهنده کاهش فشارخون استراحتی (سیستول و دیاستول) و همچنین ضربان قلب استراحتی در گروه تمرین بود (P ≤ 0/05). توان هوازی آزمودنی ها نیز بر اساس شاخص تایم تا خستگی بعد از اجرای هشت هفته تمرینات HIFT بهبود یافت (P ≤ 0/05). همچنین نتایج تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که اجرای هشت هفته تمرینات HIFT تفاوت معنادار بین گروه تمرین کرده و گروه کنترل مشاهده گردید. بحث: بر اساس نتایج به دست آمده می توان گفت که اجرای هشت هفته تمرینات HIFT احتمالاً از طریق بهبود پروفایل لیپیدی و عوامل همودینامیکی باعث افزایش معنادار توان هوازی در مردان چاق گردید.
-
اثر مکمل سازی تورین و گارسینیا کامبوجیا با هشت هفته تمرین موازی بر ترکیب بدنی، اشتها و انرژی دریافتی ورزشکاران
1400چکیده مقدمه: هدف از پژوهش حاضر، مطالعه ی تاثیر مکمل های تورین و گارسینیا کامبوجیا با هشت هفته تمرین موازی بر ترکیب بدنی، انرژی دریافتی و اشتهای مردان ورزشکار جوان بود. روش شناسی: جامعه آماری پژوهش حاضر، مردان جوان ورزشکار بود. از میان جامعه آماری ذکر شده 24 نفر داوطلب پس از کنترل سلامتی افراد و رعایت شرایط ورود به مطالعه که شامل نداشتن هر گونه بیماری و اختلال خاص، سابقه مصرف هر گونه مکمل یا دارویی در 6 ماه گذشته، داشتن وزن معمولی و عدم استعمال دخانیات با میانگین سنی (63/1±42/24 سال)، قد (35/5±26/173 سانتی متر)، وزن (95/4±85/68 کیلوگرم) و شاخص توده بدن (05/3±09/25 کیلوگرم بر مترمربع) جهت اجرای پژوهش انتخاب شدند. فعالیت ورزشی در این تحقیق 8 هفته فعالیت ورزشی موازی (مقاومتی و استقامتی) که شامل تمرینات بدنسازی فول بادی و همچنین دویدن بر روی تردمیل بود که شدت فعالیت ورزشی استقامتی براساس70 درصد ضربان قلب حداکثر (بر اساس معادله سن-220) بود. در هر جلسه و بعد از گرم کردن، ابتدا تمرین مقاومتی و سپس تمرین استقامتی اجرا شد که برنامه تمرین مقاومتی در هر جلسه حدود 30 دقیقه با هشت حرکت ورزشی (جلو بازو، پشت بازو، جلو پا، پشت پا، پرس سینه، حرکت لت از جلو، فیله کمر و دراز و نشست)، در دو ست و هر ست 15 تکرار با 60% RM1 برای تمرین اجرا می شود و آزمودنی ها بین ست ها 2-1 دقیقه استراحت داشتند. همزمان، آزمودنی ها در سه گروه 8 نفری، که دو گروه آن شامل گروهای مکمل و یک گروه دارونما بودند که در گروه اول و دوم، مکمل گارسینیا کامبوجیا و تورین به ترتیب 2800 میلی گرمی و 3000 میلی گرم (روزانه سه عدد کپسول بعد از صبحانه، نهار و شام) و در گروه دارونما، 3000 میلی گرم مالتودکسترین مصرف می کردند که شکل کپسول های مکمل و دارونما، هم شکل و هم اندازه بود. برای مقایسه میانگین متغیرهای مورد مطالعه، از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر برای مقایسه بین شرایط مختلف مکمل و دارونما و در صورت مشاهده تفاوات معنادار درون یا بین گروهی، از آزمون t وابسته (تفاوت پیش آزمون با پس آزمون) و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. نتایج: نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که مکمل تورین موجب کاهش معنی دار ترکیب بدنی، انرژی دریافتی، وزن بدن و همچنین اشتهای مردان ورزشکار جوان به جز احساس پری می شود. همچنین نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که مکمل گارسینیا کامبوجیا موجب کاهش معنی دار ترکیب بدنی، انرژی دریافتی، وزن بدن و همچنین اشتهای مردان ورزشکار جوان می شود. مقایسه بین گروه های مورد مطالعه نشان داد که بین گروه گارسینیا کامبوجیا و گروه تورین در اکثر متغیرهای مورد مطالعه، تفاوت معنی داری وجود ندارد اما مکمل گارسینیا کامبوجیا در تمامی متغیرهای مورد بررسی اعم از اشتها، انرژی دریافتی، وزن بدن و ترکیب بدنی تاثیر بهتری نسبت به تورین داشت. در مجموع، بین گروه مکمل تورین و گارسینیا کامبوجیا، تنها تفاوت معنی دار از لحاظ آماری در شاخص توده بدنی و احساس گرسنگی مشاهده گردید. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش حاکی از آن است که استفاده از مکمل های تورین و گارسینیا کامبوجیا با هشت هفته تمرین موازی موجب کاهش اشتها، انرژی دریافتی و وزن بدن می شود. لذا به ورزشکاران مرد جوان که قصد کنترل وزن دارند، پیشنهاد می شود در کنار تمرینات موازی، از مکمل های نام برده شده استفاده کنند.
-
اثر 8 هفته تمرین هوازی، مکمل کافئین و رژیم غذایی پرچرب بر بیان ژن PGC-1α، FNDC5،UCP-1 و آیریزین سرم موش های صحرایی نر ویستار
1400زمینه و هدف: امروزه شیوع چاقی و اضافه وزن یکی از مشکلات عمده جوامع بشری است و موجب ایجاد بیماری ها و افزایش هرینه های مراقبتی و بهداشتی شده است. هدف از این پژوهش بررسی اثر 8 هفته تمرین هوازی، مصرف مکمل کافئین و رژیم غذایی پرچرب بر بیان ژن PGC-1α، FNDC5 و UCP-1 و آیریزین سرم در موش های صحرایی نر ویستار بود. روش بررسی: 80 سر موش صحرایی نر ویستار با سن 8 هفته و وزن 10±180 پس از یک هفته آشناسازی با محیط آزمایشگاه، به صورت تصادفی به 8 گروه تقسیم شدند. 4 گروه رژیم غذایی عادی «کنترل (ctrl)، کافئین (caffeine)، تمرین (T)، تمرین + کافئین (T + caffeine)» و 4 چهار گروه رژیم غذایی پر چرب «غذای پرچرب (HFD)، غذای پرچرب + کافئین (HFD + caffeine)، تمرین + غذای پرچرب (T + HFD)، تمرین + غذای پرچرب + کافئین (T + HFD + caffeine)» دریافت کردند. گروه های تمرینی به مدت 8 هفته (5 جلسه در هفته) تمرین هوازی (هفته اول با سرعت 15 متر در دقیقه به مدت 20 دقیقه و در هفته پایانی به سرعت 27 متر در دقیقه به مدت 60 دقیقه) را بر روی تردمیل انجام دادند. غلظت هورمون آیریزین توسط کیت الایزا و میزان بیان PGC-1α، FNDC5 و UCP-1 به وسیله روش ریل تایم PCR اندازه گیری شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد تمرینات هوازی و مصرف مکمل کافئین موجب افزایش معنادار PGC-1α در گروه های تمرین (P=0.000)، کافئین (P=0.000) و تمرین + کافئین (P=0.001) نسبت در مقایسه با گروه کنترل شد. همچنین موجب افزایش معنادار FNDC5 در گروه های تمرین (P=0.001)، کافئین (P=0.001)، تمرین + کافئین (P=0.001) و تمرین + کافئین + پرچرب (P=0.001) نسبت به گروه کنترل شد. میزان UCP-1 نیز در گروه های تمرین + کافئین (P=0.000) و تمرین + کافئین + پرچرب (P=0.001) نسبت به گروه کنترل افزایش معنادار یافت. هورمون آیریزین نیز در گروه های تمرین (P=0.002)، تمرین + کافئین (P=0.001)، تمرین + پرچرب (P=0.002) و تمرین + کافئین + پرچرب (P=0.001) افزایش معنادار یافت. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر مصرف مکمل کافئین، همچنین انجام تمرینات هوازی می تواند موجب افزایش معنادار هورمون آیریزین و PGC-1α، FNDC5 و UCP-1 در گروه های مورد مطالعه شود. همچنین می توانند تا حدودی اثرات منفی مصرف غذای پرچرب را هم کاهش دهند. بنابراین به نظر می رسد مصرف مکمل کافئین و انجام تمرینات هوازی با تبدیل چربی سفید به قهوه ای می تواند در افرادی که به دنبال کاهش وزن یا پیشگیری از افزایش آن هستند مفید باشد.
-
تاثیر پلی مورفیسم MCT1 بر عملکرد بی هوازی تکراری در مردان ورزشکار
1400چکیده مقدمه: تجمع لاکتات در عضله یکی از عوامل ایجاد خستگی می باشد که منجر به افت و حتی پایان فعالیت ورزشی می شود. MCT1 از جمله عوامل انتقال دهنده لاکتات در عضله می باشد که مانع از تجمع آن می شود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر پلی مورفیسم MCT1 بر عملکرد کوتاه مدت در آزمون وینیگیت می باشد. روش کار: پژوهش حاضر از نوع تجربی با نمونه گیری تصادفی و بر اساس ملاک های تعیین شده برای ورود به پژوهش (رده سنی جوان، عدم مصرف دارو، مکمل و دخانیات) بود. 50 آزمودنی مرد تمرین کرده در 3 گروه AA:7)) و AT:26)) و با میانگین شاخص توده بدن (27/3 ±83/23) (قد: 64/8±180، وزن 93/13±56/77، سن: 45/5±02/24) ملاک های مورد نظر را دارا بودند. جهت تعیین پلی مورفیسم MCT1 از همه نمونه خون (یکبار) گرفته شد. به عبارت روشن تر، برای تعیین ژنوتیپ ورزشکاران از آن ها به میزان cc2 نمونه خون گرفته شد و پس از فریز کردن و جمع آوری کل نمونه های خونی همه آن ها برای آزمایش تعیین ژنوتیپ به آزمایشگاه دانشگاه گیلان ارسال شد. در سطح بعدی از تمامی 50 نفر حاضر در آزمون تست بی هوازی وینگت گرفته شد. در این تست هر نفر بعد از دادن نمونه خون، به مدت 30 ثانیه مستقل از سرعت چرخش، رکاب (دور بر دقیقه) و باتوجه به وزن بدنش تست گرفته شد تا از این طریق توان حداکثر (توان اوج) بر اساس حداکثر کادنس که فرد به آن دست یافته است محاسبه شد. بعد از 4 دقیقه استراحت مرحله دوم تست وینگیت 30 ثانیه ای به همان روال سابق از نمونه ها آزمون گرفته شد. مجددا 4 دقیقه به ورزشکار استراحت داده شد و مرحله سوم تست وینگیت همانند دو مرحله ابتدایی انجام شد. بعد از گذر از اجرای حداکثر، اجرا بطور یکنواخت کاهش یافت تا تست به پایان رسید. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها، از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و برای مقایسه میانگین های بین گروهی و آزمون تعقیبی استفاده گردید و سطح معنی داری P<0.05 در نظر گرفته شد. نتایج: با بررسی اختلاف بین میانگین های سه ژنوتیپ در مجموع تکرارهای AT وTT و پرداختن به پلی مورفیسم ژن MCT1 بر عملکرد کوتاه مدت با آزمون وینگیت مشاهده شد که تفاوت معناداری (05/0< P) بین گروه های ژنتیکی مختلف در تست وینگیت و فاکتور های مرتبط با این تست بین سه گروه ژنوتیپی در عملکرد بی هوازی در مردان ورزشکاران وجود ندارد. نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که هیچ کدام از آلل ها و ژنوتیپ MCT1 بر عملکرد کوتاه مدت و شاخص خستگی تاثیر مثبتی نداشت و احتمالا افراد با این آلل ها و ژنوتیپ ها بیشتر در عملکرد های طولانی مدت می توانند موفق باشند.
-
اثر 8 هفته تمرین استقامتی و مصرف مکمل کافئین بر بیان ژن های التهابی (Fet-A, TLR4, NF-kB)در موش های دارای رژیم غذایی پرچرب
1400شواهد قابل توجهی وجود دارد که چاقی بافت احشایی یک عامل مهم در ایجاد سندرم متابولیک است. کافئین به عنوان یک ماده غذای با عملکرد ضد چاقی است و با کاهش سطوح بیومارکرهای استرس اکسیداتیو همراه است. ورزش نقش مهمی در تعدیل شاخص های التهابی و تنظیم مسیرهای ایجاد التهاب دارد. هدف از این مطالعه بررسی اثر 8 هفته مصرف مکمل کافئینو تمرین استقامتی بر بیان ژن های التهابی در موش های با رژیم غذایی پرچرب است. در این مطالعه تجربی 80 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار بعد از یک هفته آشنا سازی با محیط به 8 گروه 10 سری به صورت تصادفی تقسیم شدند. گروه ها شامل: گروه کنترل 10 سر، گروه کافئین 10 سر، گروه رژیم غذایی پرچرب 10 سر، گروه رژیم غذایی پرچرب + مکمل کافئین 10 سر، گروه تمرین 10 سر، گروه تمرین + کافئین 10 سر، گروه تمرین + غذای پرچرب 10 سر و گروه تمرین + کافئین + غذای پرچرب 10 سر. پس از اعمال پروتکل خوراکی و تمرینی به مدت 8 هفته، هر 8 گروه 48 ساعت پس از آخرین دوره تمرین درحالی که 12 ساعت ناشتایی داشتند بی هوش و تشریح شدند. بافت کبد جهت مشخص کردن میزان بیان ژن Fetuin-A و بافت چربی احشایی جهت مشخص کردن میزان بیان ژنTLR4, NF-kBخارج و با استفاده از روشReal time PCR اندازه گیری شدند. سرم خون نیز جهت مشخص کردن سطح سرمی فیتوئین-A مورد استفاده قرار گرفت. از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه(ANOVA) برای بررسی تغییرات بین گروهی استفاده شد.نتایج حاکی از این است که مصرف مکمل کافئین زمانی که همراه با رژیم غذایی پرچرب بوده به صورت معنی داری باعث کاهش بیان شاخص التهابی Fetuin-Aنسبت به سایر گروه هاشده(P<0.05) اما در ارتباط با مسیر سیگنالی TRL4/NF-kB در بیان افزایشی یا کاهشی این شاخص ها کافئین معنی دار نبوده است(P>0.05). تمرین استقامتی چه به تنهایی و چه همراه با مکمل کافئین در تمام شاخصهای التهابی نسبت به سایر گروه هابه صورت معنی داری موثر بوده است(P<0.05). کافئین، تولید سیتوکین التهابی Fetuin-A را در کبد که توسط رژیم غذایی پرچرب تحریک شده بود مسدود کرده ولی به نظر نمی رسدTRL4در مسیر سیگنالینگ کافئین دخیل باشد زیراکافئین نمی تواند با مهار کردن مسیر سیگنالیTLR-4 اثرات رژیم غذایی پرچرب در بیان سیتوکینهای التهابی را از بینببرد. تمرینات ورزشی هوازی همراه با مصرف مکمل کافئین جهت کنترل مسیرهای التهابی ممکن است گزینه مناسبی باشند.
-
تاثیر پلی مورفیسم MCT1 بر قدرت عضلانی در ورزشکاران استقامتی، سرعتی و قدرتی درگروه سنی جوانان
1399زمینه و مقدمه: ژنتیک، تمرین و تغذیه سه فاکتور کلیدی تاثیر گذار بر سطح عملکرد جسمانی ورزشکاران می باشند. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر پلی مورفیسم MCT1 A1470T (rs 1049434) بر یک تکرار بیشینه قدرت عضلانی در ورزشکاران جوان گروه قدرتی سرعتی و استقامتی در دو آزمون پرس سینه و اسکات اسمیت بوده است. روش شناسی: 49 ورزشکار مرد بصورت تصادفی با میانگین سنی (54/5±22/24سال)، قد (91/8±57/178سانتی متر)، وزن (31/13±32/75کیلوگرم ) و BMI (26/3±54/23کیلوگرم برمترمربع) انتخاب شدند. جهت اندازه گیری ژنوتیپ های ناقل مونوکربوکسیلات از روش PCR با رعایت پروتکل استاندارد از نمونه های خونی استخراج شد. با استفاده از روش آماری شاپیروویلک، هاردی وینبرگ و One way anova انجام شد. نتایج: تجزیه و تحلیل آماری داده های نرمال توسط آزمون هاردی وینبرگ و One way anova انجام شد. فراوانی ژنوتیپ AT بیشتر از ژنوتیپ TT و AA بود. نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری بین ژنوتیپ های پلی مورفیسم MCT1 در یک تکرار بیشینه قدرت عضلانی آزمون اسکات اسمیت در ورزشکاران وجود دارد (51/3 F=، 038/0=P ) که ژنوتیپ TTبیشترین قدرت را در آزمون اسکات اسمیت داشته است. آزمون تعقیبی LSD نشان داد که ژنوتیپ ( TT+AT ( قدرت بیشتری در مقایسه با ژنوتیپ (AA+(AT دارد. در گروه قدرتی بین ژنوتیپ (AA and TT) در یک تکرار بیشینه قدرت عضلانی اسکات اسمیت تفاوت معنی داری دیده شد (0/047=p ، 54/3F= ) و ژنوتیپ TT بیشترین قدرت را در آزمون اسکات اسمیت داشت. نتیجه گیری: ژنوتیپ TT پلی مورفیسم MCT1 بیشترین تاثیر را بر قدرت عضلانی پایین تنه ورزشکاران داشته است و اثر این ژنوتیپ در ورزشکاران گروه قدرتی به وضوح دیده شد.
-
تاثیر پلی مورفیسم ژن ناقل مونوکربوکسیلات1 بر حجم فعالیت مقاومتی در ورزشکاران جوان رشته های هوازی و بی هوازی
1399زمینه و هدف: پلی مورفیسم تک نوکلئوتیدی T1470A MCT1 که به دلیل یک جهش در ژن SLC16A1 بوجود آمده است حاصل جابه جایی اسید آسپارتیک با اسید گلوتامیک در کدون 490 می باشد. ناقل مونوکربوکسیلات1 توسط ژن SLC16A1 بیان می شود. مطالعات متعددی وجود رابطه ی بین پلی مورفیسم T1470A MCT1 با غلظت لاکتات خون به دنبال آزمون های مختلف ورزشی را تایید کرده اند، اما اثر این پلیمورفیسم بر حجم فعالیت مقاومتی مشخص نیست. بنابراین هدف ما از انجام این پژوهش بررسی تاثیر پلی مورفیسم T1470A MCT1 بر حجم فعالیت مقاومتی در ورزشکاران جوان رشته های ورزشی هوازی و بی هوازی می باشد. روش کار: روش انتخاب آزمودنی ها تصادفی و براساس معیارهای ورود به تحقیق (رده سنی جوانان، سابقه تمرینی حداقل دو سال، تواتر تمرینی در هفته حداقل سه روز، عدم مصرف مکمل و دخانیات) بود. 49 آزمودنی مرد تمرین کرده با میانگین شاخص توده بدن، قد، وزن و سن (کیلوگرم بر مجزور قد95/4±95/23، سانتیمتر91/8±57/178، کیلوگرم37/13±34/75، سال45/5±02/24) به این پژوهش راه یافتند و بر اساس سیستم انرژی غالب رشته ی ورزشی خود در دو گروه هوازی (21 نفر) و بی هوازی (28 نفر) قرار گرفتند. در پنج روز اندازه گیری شاخص های تن سنجی، آزمون های ورزشی و خونگیری از آزمودنی ها انجام شد. آزمون های ورزشی شامل دو آیتم بود، پرس سینه برای اندازه گیری حجم فعالیت مقاومتی در اندام های فوقانی و اسکات برای اندازه گیری حجم فعالیت مقاومتی در اندام های تحتانی. شدت، تعداد دوره ها و تکرارها، میزان استراحت بین دوره ها برای هر دو آزمون پرس سینه و اسکات از این قرار بود: 65 درصد یک تکرار بیشینه، سه دوره، تکرار تا حد واماندگی، 90 ثانیه استراحت. پس از اتمام آزمون های ورزشی مقدار 4 سی سی خون وریدی جهت استخراج دی ان ای از ورید بازو گرفته شد، پس از استخراج دی ان ای از روش ARMS-PCR برای تعیین ژنوتیپ نمونه ها استفاده شد. آزمون های آماری مورد استفاده در این پژوهش، مربع کای برای بررسی تعادل هاردی واینبرگ و آزمون های آنوای یکراهه و کراسکال والیس با سطح معناداری p≤0.05 برای بررسی تاثیر ژنوتیپ های مختلف پلی مورفیسم MCT1 T14701 بر حجم فعالیت مقاومتی استفاده شد. یافته های پژوهش: در بررسی اختلاف بین میانگین های سه ژنوتیپ AA، TTو AT در مجموع تکرارهای سه دوره پرس سینه، اختلاف معنی داری بین ژنوتیپ AA با دو ژنوتیپ دیگر (008/0 = P) در بین کل آزمودنی ها (گروه هوازی+گروه بی هوازی) پیدا شد. همچنین اختلاف معنی داری بین ژنوتیپ AA با دو ژنوتیپ دیگر (05/0 = P) از لحاظ میانگین حجم آزمون پرس سینه در گروه هوازی یافت شد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که آلل A و ژنوتیپ AA بر حجم فعالیت مقاومتی پرس سینه در گروه هوازی تاثیر مثبتی دارد، همچنین تاثیر مثبتی بر تعداد تکرارهای سه دوره پرس سینه در کل آزمودنی ها بدون در نظر گرفتن گروهبندی دارد.
-
تاثیر 4 هفته مصرف مکمل بتاآلانین بر غلظت لاکتات خون و عملکرد فوتبالیست های شهر هلبجه
1399مصرف مکمل های غذایی یک استراتژی متداول است که توسط ورزشکاران و بزرگسالان برای بهبود عملکرد بدنی و ریکاوری و حجم عضلات استفاده می شود,بتا الانین یکی از مکمل های غذایی است که مورد توجه ورزشکاران و مربیان و دانشمندان علوم ورزشی می باشد. بتا الانین بطور درون زا در کبد تولید می شود و از طریق پروتئین رژیم غذایی به عنوان مثال مرغ و گوشت به دست آید.(1) اگرچه بسیاری از مطالعات شواهدی از اثربخشی مکمل بتا الانین در فعالیتهای با شدت بالا را ارائه داده اند, اختلاف در نتایج هنوز هم در بسیاری از پژوهش ها دیده می شود و به نظر میرسد اثرات تقویت کننده عملکرد با خصوصیات هر رشته ورزشی مرتبط است و این امر را برای ورزشکاران دشوار می سازد. بحث: با توه به نتایج پژوهش حاضر می توان فت که مکمل سازی بتا آلانین باعث کاهش غلظت لاکتات خون در دوره ریکاوری پس از فعالیت شدید شد.
-
مقایسه آمادگی جسمانی زنان آیروبیک کار و غیرورزشکار
1398مقدمه: تمرینات ایروبیک می تواند باعث توسعه و افزایش فاکتورهای آمادگی جسمانی (از قبیل آمادگی قلبی عروقی، انعطاف پذیری و قدرت عضلانی) شود، اما تاثیر آن بر سایر عوامل از قبیل (سرعت، چابکی و تعادل) مشخص نیست. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی نیمرخ آمادگی جسمانی و بدنی زنان ایروبیک کار و غیرورزشکار بود. روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع علی و مقایسه ای است که در آن زنان ایروبیک کار با زنان غیرورزشکار در فاکتورهای آمادگی جسمانی با هم مقایسه می شوند. جامعه آماری پژوهش شامل زنان 20 تا 40 ساله شهر سنندج بود که از میان آن ها 20 زن ایروبیک کار و 20 زن غیرورزشکار به صورت خوشه ای هدفمند انتخاب شدند. شرایط ورود به پژوهش برای زنان ایروبیک کار داشتن 6 ماه سابقه تمرین ایروبیک و انجام 70-60 دقیقه فعالیت ایروبیک در هر جلسه تمرین بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS ورژن 20 انجام شد و برای مقایسه متغیرهای پژوهش از آزمون t مستقل و من ویتنی استفاده شد. نتایج: یافته ها نشان داد که بین استقامت قلبی- عروقی (01/0≤ P)، استقامت عضلانی (01/0≤ P)، انعطاف پذیری (01/0≤ P)، قدرت عضلانی (01/0≤ P)، تعادل (01/0≤ P) و ترکیب بدنی (چربی بدنی) زنان ایروبیک کار و زنان غیرورزشکار تفاوت معنی داری وجود دارد (01/0≤ P). در این بین وضعیت شاخص های مذکور در زنان ایروبیک کار نسبت به زنان غیرورزشکار بهتر بود. بحث و نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش مشارکت در تمرینات ورزشی ایروبیک باعث بهبود عملکرد جسمانی و ترکیب بدنی و تعادل می شود. بنابراین انجام این تمرینات جهت بهبود وضعیت آمادگی جسمانی و ترکیب بدنی به زنان غیرورزشکار توصیه می شود.
-
تاثیریک هفته مکمل نیترات بر عملکرد بی هوازی بازیکنان فوتسال مرد
1398بهبود عملکرد و توان بی هوازی در ورزش با استفاده از مکمل های غذایی از دغده های ورزشکاران برای دست یابی به موفقیت به شمار می رود. در این پژوهش مصرف کوتاه مدت مکمل آب چغندر (نیترات) بر تغییرات توان هوازی و استقامتی عضلانی در فوتسالیست ها مورد بررسی قرار گرفت. مطالعه حاضر به روش مطالعه تصادفی، دوسوکور، کنترل شده با دارونما و متقاطع انجام شد. جامعه آماری پسران نوجوان فوتسالیست شهرستان دهگلان بود که بعد از فراخوان و اعلام آمادگی، 15 نفر (سن: 25/2 ± 85/17، قد: 45/6 ± 14/175 سانتی متر؛ وزن: 24/7 ± 78/67 کیلوگرم؛ BMI: 65/1 ± 06/22 کیلوگرم بر متر مربع) به شیوه تصادفی از جامعه آماری انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی ومتقاطع به دوگروه مکمل و دارو نما تقسیم شدند. آزمودنی ها به مدت یک هفته مکمل نیترات و دارونما را به مقدار روزانه 500 میلی گرم همراه با آب کافی مصرف کردند. قبل ازمصرف مکمل و دارونما از آزمودنی ها پیش آزمون یا حالت پایه (شامل آزمون های RAST، سه ست با 60% 1RM پرس سینه وآزمون اینتروال 6 تکرار× 20 متر با 25 ثانیه استراحت بین تناوب ها) و بعد از دو روز آزمودنی ها 500 میلی گرم مکمل و دارونما را مصرف کردند و بعد از گذشت 30 دقیقه پس آزمون (1) را انجام دادند. بعد از یک هفته از مصرف مکمل ودارونما، آزمودنی ها در روز هفتم به سالن برگشتند. 30 دقیقه بعد از مصرف مکمل و دارونما پس آزمون (2) را انجام دادند. بعد از سپری شدن ده روز و دوره Wash out، هفته سوم جای گروها عوض شده و کلیه مراحل قبلی تکرار گردید. یافته های تحقیق حاضر نشان داد که مصرف یک هفته مکمل نیترات تغییر معنی داری در عملکرد بی هوازی (میانگین توان RAST، شاخص خستگی RAST و میانگین زمان آزمون دو اینتروال) بازیکنان جوان فوتسال ایجاد نکرد (05/0 -
مقایسه فاکتورهای عملکردی، عزت نفس و خودکار آمدی داوران درجه یک، دو و سه والیبال عراق
1398مقدمه و هدف: ارتباط بین جنبه های جسمانی و روانی داوران می تواند به عنوان یکی از عوامل اثرگذار بر قضاوت داوران باشد. بنابراین در پژوهش حاضر به بررسی و مقایسه پاسخ های عملکردی (تعادل و استقامت عضلانی)، عزت نفس و خودکارآمدی در داوران والیبال درجه 1، 2 و 3 پرداخته شد. روش کار پژوهش: از بین داوران مرد والیبال دارای مدارک درجه 1، 2 و 3 کشور عراق، 50 نفر (میانگین سن 76/8 ± 64/38، وزن 86/8 ± 6/77) به صورت تصادفی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. پس از تکمیل فرم رضایت نامه و پرسشنامه سلامت پزشکی، از آزمون تعادل Y و استقامت عضلانی بالا تنه و پایین تنه با استفاده از آزمون های سورنسن، شنا سوئدی، پلانک و اسکات مورد صورت گرفت. سپس جهت ارزیابی عزت نفس و خودکارآمدی به ترتیب با استفاده از پرسشنامه های روزنبرگ و ریکمن انجام شد. جهت مقایسه میزان تعادل و استقامت عضلانی، عزت نفس و خودکارآمدی داوران والیبال درجه 1، 2 و 3 از آزمون پارامتریک آنووآ و ناپارامتریک کروسکال- والیس و آزمون تعقیبی بونفرونی با سطح معنی داری 05/0 ≤ Pاستفاده شد. نتایج: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین فاکتورهای عملکردی شامل تعادل و استقامت عضلانی و عزت نفس در بین داوران والیبال درجه1، 2 و 3 تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0 ≥ P). در حالی که میزان خودکارامدی در بین داوران درجه 1 نسبت به درجه 2 و 3 بیشتر است (05/0 ≤ P). نتیجه گیری : با توجه به نتایج تجزیه و تحلیل دادها می توان بیان کرد که خودکارآمدی داوران درجه 1 در ابعادی همچون مطلوبیت موقعیتی، دانش بازی و ارتباط نسبت به داوران درجه 2 و 3 بیشتر است که می توان با استفاده از این مولفه ها میزان خودکارآمدی و عزت نفس را در داوران درجه 2 و 3 تقویت نمود.
-
تاثیر مصرف یک هفته مکمل آلفا گلیسریل فسفریل کولین بر عملکرد بی هوازی مردان فوتسالیست
1398مقدمه: در این پژوهش مصرف یک هفته مکمل آلفا گلیسرول فسفریل کولین بر عملکرد بی هوازی مردان فوتسالیست مورد بررسی قرار گرفت. روش شناسی: 10 نفر به عنوان نمونه آماری از میان پسران نوجوان فوتسالیست به شیوه تصادفی ازطریق تکمیل پرسشنامه و رضایت نامه انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی و متقاطع به دوگروه مکمل و دارو نما تقسیم و درتحقیق شرکت کردند. مطالعه حاضر به روش مطالعه تصادفی، دوسوکور، کنترل شده با دارونما و متقاطع انجام گرفت. آزمودنی ها دارای میانگین سنی 42/3±85/17سال و قد 71/9±25/170سانتی متر، وزن 82/6±78/ 64 کیلو گرم و شاخص توده بدنی 37/2±12/23 کیلو گرم بر متر مربع بودند. نمونه ها (n=10) در دو شرایط مصرف مکمل یا دارونما به صورت متقاطع قرار گرفتند. آزمودنی ها به مدت یک هفته مکمل کولین و دارونما را به مقدار روزانه 600 میلی گرم (دوکپسول 300 میلی گرمی) همراه با آب کافی مصرف کردند. قبل ازمصرف مکمل و دارونما اندازه گیری پایه آزمون های (رست، اینتروال و پرس سینه ) و انجام پیش آزمون 2روز بعدگروه یک n=5)) مکمل وگروه دو n=5)) دارونما را مصرف کردند و اندازه گیری مرحله دوم آزمون های (رست، اینتروال و پرس سینه) انجام وپس آزمون یک اجرا شد. روز هفتم با مصرف مکمل یا دارونما اندازه گیری مرحله سوم آزمون های (رست، اینتروال و پرس سینه) انجام و پس آزمون 2 اجرا شد. دوره 7روزه پاکسازی، (بدونه مصرف مکمل و دارونما) اعمال شد. واین روند با جابجایی گروه های مکمل و دارونما ادامه یافت. یافته ها: نتایج یافته های پژوهش حاضردر مورد آزمون اینتروال نشان داد که مصرف مکمل آلفا گلیسیریل فسفریل کولین در شرایط در یافت مکمل بعد از 2روز ( 2 00/0 p= ) و 7روز ( 7 00/0 p= ) و در شرایط دارونما بعد از 2روز ( 01/0 p= ) و بعد از 7 روز (06/0 p= ) تاثیر معناداری بر زمان دوی اینتروال نداشته است. در مورد آزمون رست نیز یافته ها نشان داد در شرایط مصرف مکمل هم پس از 2روز( 2 00/0 p=) و هم پس از 7 روز ( 005/0 p= )کاهش معناداری در زمان آزمون رست مشاهده گردید. درحالیکه شرایط دارونما معنادار نبود ( 41/0 p= 65/0 p= ). بنابراین ممکن است مصرف مکمل آلفا گلیسیریل فسفریل کولین ممکن است منجر به بهبود رکورد آزمون رست شود. درمورد آزمون پرس سینه نیز یافته ها نشان داد در گروه مکمل هم پس از 2 روز ( 000/0 p=) هم 7 روز( 001/0 p= ) افزایش معنادار قدرت در حرکت پرس سینه به دنبال مصرف مکمل آلفا گلیسیریل فسفوریل کولین می باشد در حالیکه در گروه دارونما( 20/0 p= 14/0 ( p=هیج تغییر معناداری را در قدرت آزمودنی ها نشان ندارد. بنابراین مصرف کوتاه مدت مکمل آلفا گلیسیریل فسفریل کولین تاثیر قابل ملاحضه ای بر افزایش قدرت آزمودنی ها دارد. نتیجه گیری : یافته های پژوهش حاضر نشان داد که مصرف مکمل آلفا گلیسرول فسفات می تواند دارای اثرات ارگوژنیک باشد و سبب بهبود توان بی هوازی و حداکثر قدرت ورزشکاران شود.
-
تاثیر مکمل عصاره توت فرنگی بر سطوح کاسپاز-3 و سیتوکروم c پس از فعالیت مقاومتی حاد در زنان غیر ورزشکار
1398مقدمه: فعالیت های مقاومتی حاد می تواند منجر به ایجاد و گسترش استرس اکسیداتیو و افزایش رادیکال آزاد شودکه عاملی برای القاء آپوپتوزیس می باشد.به نظر می رسد با توجه به خاصیت آنتی اکسیدانی عصاره توت فرنگی این ماده بتواند اثرات اکسایشی فعالیت مقاومتی حاد را تعدیل بخشد.بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر مکمل عصاره توت فرنگی برمارکرهای آپوپتوزیس (سیتوکروم c و کاسپاز- 3) به دنبال فعالیت مقاومتی در زنان غیر ورزشکار بود. روش شناسی: در این مطالعه 16 آزمودنی با میانگین سن: 6± 24، قد: 55/4±85/163، وزن: 09/8± 79/67 و شاخص توده بدنی:97/4 ±36/25 در مطالعه تصادفی، دوسوکور و کنترل شده با دارونما شرکت کردند. آزمودنی ها پس از آشنایی با نحوه فعالیت و گرفتن اولین نمونه خون به صورت ناشتا، به مدت دو هفته شروع به مصرف مکمل عصاره توت فرنگی و دارونما کردند و صبح روز پانزدهم برای بار دوم به صورت ناشتا از آزمودنی ها نمونه خونی گرفته شد؛ سپس هردو گروه آزمـودنی در یک جلسه تمرین مقاومتی بـا شـدت 80 درصد یک تکرار بیشینه که شامل اجرای سه دوره با تکرار 8 تا 10 تایی و دوره سوم ادامه حرکت تا حد واماندگی از 7 حرکت (پرس سینه، سیم کش، پرس پا، جلو ران، جلو بازو با هالتر، خم کردن زانو و سرشانه با هالتر) بود، شرکت کردند و بلافاصله پس از تمرین از آزمودنی ها برای بار سوم نمونه خون گرفته شد. نمونه های خون جهت اندازه گیری کاسپاز-3 و سیتوکروم c جمع آوری و به آزمایشگاه انتقال داده شد. نتایج: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر حاکی از معنی دار شدن اثر زمان در گروه دارونما و نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی حاکی از افزایش معنی دار غلظت کاسپاز-3 در پس آزمون نسبت به حالت پایه(0001/0p=) و در پس آزمون نسبت به پیش آزمون (0001/0p=) بود. بررسی تفاوت بین گروهی حاکی از بالاتر بودن غلظت کاسپاز-3 در گروه دارونما در پس آزمون نسبت به گروه مکمل عصاره توت فرنگی (55/34F(2,14)= و 0001/0p=) و عدم تغییر معنی دار در پیش آزمون بین دو گروه دارونما و مکمل (033/0F(2,14)=و 85/0p=) می باشد. در ارتباط با غلظت سیتوکروم c اثر زمان در گروه دارونما (64/186F(2,14)= و 0001/0p=) معنی دار شد بنابراین نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی حاکی از افزایش معنی دار غلظت سیتوکروم c در پس آزمون نسبت به حالت پایه (0001/0p=) و در پس آزمون نسبت به پیش آزمون (0001/0p=) می باشد. . بررسی تفاوت بین گروهی حاکی از عدم تفاوت معنی دار بین دو گروه در حالت پایه (02/1F(1,14)= و 32/0p=) و پیش آزمون (67/0F(1,14)= و 42/0p=) می باشد و تنها غلظت سیتوکروم c در گروه دارونما در پس آزمون نسبت به گروه مکمل عصاره توت فرنگی (55/34F(2,14)= و 0001/0p=) به طور معنی داری بالاتر بود. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که مصرف مکمل عصاره توت فرنگی از افزایش سطوح سرمی کاسپاز-3 و سیتوکروم c بعد از فعالیت مقاومتی حاد پیشگیری کرد و مانع از افزایش سطوح این شاخص ها بعد از فعالیت مقاومتی گردید، بنابراین به نظر می رسدکه مصرف عصاره ی توت فرنگی می تواند از افزایش بیومارکرهای آپوپتوزیس پس از فعالیت مقاومتی در زنان غیر ورزشکار جلوگیری کند.
-
تاثیر تمرین مقاومتی به همراه مصرف مکمل عصاره ی چای سبز بر غلظت فاکتور رشد فیبروبلاست 21، پروتئین ترشح یافته شبه فریزلد-5 و گلوکز در زنان چاق
1398مقدمه: در پژوهش حاضر تاثیر تمرین مقاومتی به همراه مصرف مکمل عصاره ی چای سبز بر غلظت فاکتور رشد فیبروبلاست 21، پروتئین ترشح یافته شبه فریزلد -5 و گلوکز در زنان چاق مورد بررسی قرار گرفت. روش شناسی: جامعه آماری این پژوهش، زنان غیر ورزشکار استان زنجان بودند که از این میان، 30 نفرواجد شرایط (نداشتن سابقه فعالیت ورزشی منظم در 6 ماه گذشته و شاخص توده بدنی بیشتر از 30 کیلوگرم بر متر مربع) به صورت داوطلبانه در نظر گرفته شدند. آزمودنی ها در 3 گروه 10 نفری قرار گرفتند که شامل گروه تجربی 1 (8 هفته تمرین مقاومتی + مصرف عصاره ی چای سبز)، گروه تجربی 2 (8 هفته تمرین مقاومتی + مصرف دارونما) و گروه کنترل (مصرف عصاره ی چای سبز). در ابتدا از افراد برای حضور در جلسه توجیهی، پر کردن پرسشنامه فعالیت بدنی، فرم 24 ساعته یاد آمد غذایی (سه روز قبل از جلسات نمونه گیری خون)، آشنایی با برنامه تمرینی، اندازه گیری یک تکرار بیشینه (1RM) تمام حرکات دعوت به عمل آمد. از آزمودنی ها خواسته شد که رژیم غذایی خود را تغییر ندهند و از مصرف مکمل چربی سوز خودداری کنند. هر آزمودنی روزانه 2 عدد کپسول حاوی عصاره ی چای سبز یا دارونما را بعد از وعده های غذایی نهار و شام به مدت 8 هفته با آب کافی مصرف کردند. آزمودنی های هر دو گروه به مدت 8 هفته و 3 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 60 الی 70 دقیقه تمرین مقاومتی (3 ست با 12-6 تکرار در هر ست و شدت 1RM %80-60 و فاصله استراحت 2 دقیقه بین ست ها و حرکات) انجام دادند. به منظور رعایت اصل اضافه بار هر دو هفته مقدار 1RM حرکات اندازه گیری خواهد شد و مقدار بار تمرین بر اساس میزان1RM جدید تنظیم شد . به منظور تعیین سطح غلظت,SFRP5 FGF21 و گلوکز در سه مرحله پیش آزمون (48 ساعت قبل از شروع برنامه تمرینی) و پس آزمون (48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین) و دو هفته پس از آخرین جلسه، خون گیری در ساعت 9 -8 صبح و پس از 12 ساعت ناشتایی به مقدار cc10 انجام گرفت. اندازه گیری سطح هورمون ها با استفاده از روش الایزا انجام شد. یافته ها: تمرینات مقاومتی به همراه مصرف مکمل عصاره ی چای سبز، بنابر نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، برای هر سه سطوح FGF21، SFRP5 و گلوکز، اثر زمان معنادار بود (000/0p=) و تغییرات بین گروهی در هیچ یک از فاکتور ها معنا دار نبود. نتایج آزمون تی وابسته نشان داد اجرای 8 هفته تمرین مقاومتی به همراه مصرف مکمل عصاره ی چای سبز سبب افزایش معنا دار سطوح FGF21 (000/0p=) و سبب افزایش سطوح SFRP5 به ترتیب (000/0 p=) و همچنین سبب کاهش معنا دار سطوح گلوکز به ترتیب (000/0p=)، در مقایسه با پیش آزمون گردید. نتایج : از یافته های پژوهش حاضر چنین استنباط می شود که تمرینات مقاومتی به همراه مصرف مکمل عصاره ی چای سبز و تمرینات مقاومتی به تنهایی در تنظیم سطوح FGF21 و SFRP5 در زنان چاق غیر فعال موثر می باشند و مصرف مکمل عصاره ی چای سبز به تنهایی سبب کاهش سطح گلوکز می شود. افزایش سطوح FGF21 و SFRP5 در گردش خون منجر به کاهش گلوکز می گردند.
-
تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی فزاینده به همراه مصرف مکمل عصاره چای سبز بر غلظت هورمون های آپلین و کمرین در زنان چاق
1398مقدمه: با توجه به نقش آدیپوکاین ها در سندروم متابولیکی و بیماری های قلبی-عروقی، در پژوهش حاضر تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی فزاینده به همراه مصرف مکمل چای سبز بر غلظت هورمون آپلین و کمرین در زنان چاق می باشد. روش شناسی: در این پژوهش 26 نفر از زنان غیر ورزشکار با استفاده از نمونه گیری تصادفی از میان زنان چاق (30 کیلوگرم بر مترمربع) انتخاب شدند. آزمودنی ها در سه گروه که شامل 10 نفر گروه تجربی GT (8 هفته تمرین مقاومتی به همراه مصرف عصاره چای سبز)، 7 نفرگروه تجربی PT(8 هفته تمرین مقاومتی به همراه مصرف دارونما) و 9 نفر گروه کنترل G (8 هفته مصرف مکمل عصاره چای سبز) قرار گرفتند. آزمودنی های گروه تجربی GT و گروه کنترل G (روزانه 2 عدد کپسول حاوی میلی گرم عصاره چای سبز 300) و گروه تجربی PT 2 عدد کپسول دارونما را بعد از وعده های غذایی نهار و شام به مدت 8 هفته با آب کافی مصرف کردند. هر دو گروه تجربی GT و PT هفته ای 3 جلسه به مدت 8 هفته و هر جلسه به مدت 60 الی 70 دقیقه با شدت 65% تا 80% یک تکرار بیشینه تمرین مقاومتی انجام دادند. اندازه گیری سطح هورمون ها با استفاده از روش الایزا انجام شد، و با سطح معنی داری 05/0p= تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در مورد سطح آپلین نشان داد که، اثر زمان (000/0=p)، اثر گروه (006/0=p) و در مورد سطح کمرین اثر زمان (000/0=p)، اثر گروه (044/0=p) و تعامل زمان گروه (001/0p=) معنی دار بود. در گروه GT در مرحله پس آزمون و بی تمرینی نسبت به پیش آزمون در سطح سرمی آپلین تفاوت معنی دار مشاهده شد و در گروه GT در مرحله پس آزمون و بی تمرینی نسبت به پیش آزمون کاهش معنی دار کمرین مشاهده شد اما در گروه PT سطح سرمی آپلین در بی تمرینی نسبت به پیش آزمون و سطح سرمی کمرین در پس آزمون نسبت به پیش آزمون کاهش معنی دار مشاهده شد. سطح آپلین در گروه کنترل G (مصرف چای سبز) در پس آزمون و مرحله بی تمرینی نسبت به پیش آزمون کاهش میانگین دیده شد اما از نظر آماری معنی دار نبود و سطح کمرین در گروه G در پس آزمون نسبت به پیش آزمون کاهش میانگین وجود داشت اما در مرحله بی تمرینی نسبت به پیش آزمون میانگین کمرین نسبت به پیش آزمون افزایش یافته بود و در هر دو مرحله پس آزمون و پیش آزمون تفاوت معنی داری از نظز آماری مشاهده نشد. نتیجه گیری: 8 هفته تمرین مقاومتی فزاینده به همراه مصرف چای سبز در هر سه گروه باعث کاهش معنی داری نسبت دور کمر به باسن (05/0>P) شدند و در هر سه گروه کاهش معنی دار وزن (05/0>P) مشاهده شد و با توجه به کاهش وزن در گروه GT و PTتغییرات مطلوبی برروی تنظیم هورمون های بافت چربی (آدیپوکاین ها) ایجاد کردند و در کل ترکیب تمرین مقاومتی و مکمل عصاره چای سبز اثر بخشی بیشتری نسبت به تمرین مقاومتی به همراه مصرف دارونما در مرحله پس آزمون و بی تمرینی نسبت به پیش آزمون بر روی آزمودنی ها مشاهده شد.
-
بررسی و مقایسه تاثیر دو نوع تمرین پلایومتریک و مقاومتی - توانی بر عملکرد جسمانی بازیکنان هندبال
1398در این پژوهش تاثیر هشت هفته تمرین پلایومتریک و تمرین مقاومتی توانی بر عملکرد جسمانی بازیکنان هندبال مورد بررسی قرار گرفت. آزمودنی ها از بین جامعه ورزشکار هندبال به صورت تصادفی انتخاب شدندو به صورت تصادفی در دوگروه تمرین پلایومتریک و تمرین مقاومتی توانی قرار گرفتند. آزمودنی ها 8 هفته تمرین را انجام دادند که در قبل و بعد از 8 هفته تحت آزمون عملکرد ورزشی قرار گرفتند.
-
بررسی ومقایسه اینتروال و مقاومتی با وزنه بر برخی عوامل آمادگی جسمانی و عملکرد ژیمناستیک کاران نوجوان
1398در این پژوهش بررسی ومقایسه اینتروال و مقاومتی با وزنه بر برخی عوامل آمادگی جسمانی و عملکرد ژیمناستیک کاران نوجوان مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور از جامعه آماری ژیمناستکاران شهر سرل ذهاب 20 آزمودنی با دامنه سنی 15 سال انتخاب گردیدند و به صورت تصادفی به دو گروه تمرین مقاومتی و تمرین اینتروال گماشته شدند و به مدت 6 هفته این تمرینات را همراه با تمرینات روتین ژیمناستیک انجام دادند. قدرت، سرت، چابکی و توان بی هوازی آزمودنی ها در مرحله پیش آزمون و پس آزمون مورد بررسی قرار گرفت.
-
تاثیر هشت هفته تمرین مقاومتی به همراه مکمل عصاره چای سبز بر سطوح سرمی آدیپونکتین و پنتراکسین-3 در مردان چاق
1398مقدمه: چاقی و اختلالات متابولیکی یکی از عوامل خطرساز سلامتی در دنیا است. فعالت بدنی و مکمل های گیاهی از موضوعات مهم پژوهشی در حوزه سلامتی و کاهش چاقی است. هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه ی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی به همراه مکمل عصاره چای سبز بر سطوح سرمی آدیپونکتین و پنتراکسین-3 در مردان چاق انجام شد. روش بررسی: در یک کار آزمایی نیمه تجربی- با طرح دو سوکور تعداد 30 مرد سالم با شاخص توده بدنی بیشتر از 30 کیلوگرم بر متر مربع با آرایش تصادفی در سه گروه 10 نفره شامل گروه مکمل عصاره چای سبز، گروه تمرین و مکمل عصاره چای سبز و گروه تمرین و دارونما قرار گرفتند. گروه های تمرین، هشت هفته تمرین مقاومتی را سه جلسه در هفته انجام دادند. همه گروه ها به مدت هشت هفته روزانه 600 میلی گرم مکمل عصاره چای سبز یا دارونما را در دو وعده 300 میلی گرمی دریافت کردند. قبل و بعد از برنامه تمرین شاخص های آنتروپومتریکی و سطح سرمی آدیپونکتین و پنتراکسین-3 اندازه گیری شد. نتایج: بعد از هشت هفته سطح سرمی آدیپونکتین گروه تمرین به همراه مکمل عصاره چای سبز در مقایسه با سایر گروه ها افزایش نشان داد اما این افزایش از لحاظ آماری معنی دار نبود (06/0=P). در مورد پنتراکسین-3 نیز در گروه تمرین به همراه مکمل عصاره چای سبز در مقایسه با سایر گروه ها کاهش جزئی داشت اما این کاهش از لحاظ آماری معنی دار نبود (27/0=P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود تحقیقات بیشتری در زمینه مصرف مکمل عصاره چای سبز به همراه تمرین مقاومتی بر کاهش وزن و سطوح سرمی آدیپونکتین و پنتراکسین-3 در مردان چاق انجام گیرد.
-
نقش پلیمورفیسم ژن CYP1A2 بر اثرات ارگوژنیک کافئین در آزمون وینگیت در ورزشکاران
1397چکیده مقدمه: اگرچه نتایج پژوهش های انجام شده در راستای بررسی اثرات مصرف مکمل کافئین بر عملکرد، حاکی از تاثیر مثبت آن بر عملکرد هوازی می باشد، اما در زمینه تاثیر آن بر عملکرد بی هوازی پژوهش های اندکی صورت گرفته و نتایج متناقضی وجود دارد. برخی پژوهشگران بر این باورند که یکی از دلایل احتمالی وجود این نتایج متناقض نادیده گرفتن نقش پلی مورفیسم ژن CYP1A2 می باشد. لذا در پژوهش حاضر نقش پلی مورفیسم ژن CYP1A2 بر اثرات ارگوژنیک کافئین طی آزمون بی هوازی وینگیت در مردان تمرین کرده مقاومتی مورد بررسی قرار گرفت. روش شناسی: پژوهش حاضر، بصورت تصادفی دوسو کور، کنترل شده با دارونما و متقاطع، و بر روی 16 مرد تمرین کرده مقاومتی (6 نفر هموزیگوت AA و 10 نفر آلل C) با میانگین سنی 73/3±93/21 سال، قد 28/5±87/179سانتیمتر و وزن 55/9±92/ 72 کیلوگرم صورت گرفت. افراد طی دو جلسه پس از مصرف مکمل کافئین و یا دارونما در آزمون بی هوازی وینگیت شرکت نمودند. آزمودنی ها سه روز پس از اندازه گیریهای اولیه و دموگرافیک مراجعه نموده، و یک ساعت قبل از اجرای آزمون وینگیت، بصورت تصادفی یک کپسول ژله ی حاوی 6 میلی-گرم کافئین (و یا مالتودکسترین) را، به ازای هر کیلوگرم وزن بدن مصرف نمودند، و سپس قبل از اجرای آزمون 10 دقیقه گرم کردن را انجام داده و در ادامه با حداکثر توان آزمون وینگیت را اجرا نمودند. ورزشکاران پس از گذشت یک هفته و مشابه شرایط جلسه اول، در جلسه ی دوم آزمون وینگیت شرکت کردند، با این تفاوت که جای گروه دارونما و کافئین عوض شد. برای استخراج نمونه های DNA، PCR و الکتروفورز از ورزشکاران مقداری خون گرفته و بلافاصله در لوله های ماده ضد انعقاد (EDTA) ریخته شد. استخراج DNA ژنومی با استفاده از کیت استخراج DNA و بر اساس پروتکل کیت انجام شد. پس از جمع آوری داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر، تجزیه و تحلیل داده ها صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که تاثیر شرایط (مصرف کافئین یا دارونما)، تاثیر ژنوتیپ (هموزیگوت AA و آلل C) و تاثیر تعامل شرایط-ژنوتیپ بر هیچ کدام از پنج متغییر آزمون بی هوازی وینگیت (اوج توان، متوسط توان و حداقل توان، شاخص خستگی و ظرفیت بی هوازی) معنی داری نمی باشد، و تنها اثر تعامل شرایط-ژنوتیپ بر شاخص اوج توان بی هوازی معنی دار (04/0p=) است. به عبارتی مصرف مکمل کافئین باعث افزایش حدود 6% ، شاخص اوج توان در افراد دارای هموزیگوت AA ، و کاهش حدود7% شاخص اوج توان در افراد دارای آلل C ، حین آزمون بی هوازی وینگیت می شود. به طورکلی عملکرد افراد در حالت مصرف کافئین نسبت به دارونما، در تمامی متغیرها در ژنوتیپ AA افزایش یافت به جز در متوسط توان که تقریباً برابر بود، اما در افراد دارای آلل C تقریباً نتایج برعکس بود و عملکرد افراد یا نزدیک به هم و یا در حالت مصرف کافئین کمتر بود، اگرچه این تفاوت موجود در ژنوتیپ ها (هموزیگوت AA و آلل C). از لحاظ آماری معنی دار نبود. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر می توان بیان نمود که ژنوتیپ (هموزیگوت AA و آلل C) در تاثیر کافئین بر متغییرهای بی هوازی آزمون وینگیت نقش معنی داری ندارد. به عبارتی در مردان تمرین کرده مقاومتی، مصرف 6 میلی گرم کافئین به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن نمی تواند تاثیر معنی داری بر نقش پلی مورفیسم ژن CYP1A2 در شاخصهای عملکرد بی هوازی (اوج توان، متوسط توان و حداقل توان، شاخص خستگی و ظرفیت بی هوازی) داشته باشد. البته به دلیل اندک مطالعات موجود و همچنین کم بودن تعداد نمونه ها، نتیجه گیری بااحتیاط و بیان قطعی، به یافته های تحقیقات آتی وابسته است.
-
ارتباط بین سطوح ویتامینD ، درصد چربی و عملکرد ورزشی مردان ورزشکار تمرین کرده
1397مقدمه و هدف: شواهد رو به رشد نشان داده است که سطوح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین د نقشی ضروری در تنظیم عملکرد عضلات اسکلتی ورزشکاران دارد. با این حال نتایج مرتبط با ارتباط آن با عملکرد ورزشکاران متناقص می باشد. با این حال هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارتباط بین سطوح ویتامین D، درصد چربی و عملکرد ورزشی مردان ورزشکار تمرین کرده بود. مواد و روش ها: 30 نفر از ورزشکاران رشته های ورزشی مختلف استقامتی اعم از (شناگران و دونده کاران) و قدرتی- توانی (کشتی و جودو) با میانگین سن 45/3 ± 03/23 سال، قد 14/4 ± 96/172 متر، وزن 65/5 ± 33/67 کیلوگرم و شاخص توده بدنی (BMI) 28/2 ± 81/22 کیلوگرم بر مجذور قد2 بر اساس معیارهای ورود به پژوهش به طور تصادفی به عنوان نمونه آماری پژوهش حاضر انتخاب شدند. بعد از اندازه گیری شاخص های آنتروپومتریکی آزمودنی ها، 5 سی سی نمونه خون وریدی جهت اندازه گیری سطوح ویتامین د 3 بصورت ناشتا از ورزشکاران گرفته شد. سپس جهت اندازه گیری توان هوازی ورزشکاران استقامتی از آزمون شاتل ران، قدرت عضلانی تحتانی و فوقانی به ترتیب آزمون های پرس سینه و پرس پا، قدرت دست ها از آزمون هند گریپ و توان عضلانی از آزمون پرش عمودی در ورزشکاران قدرتی- توانی استفاده گردید. برای بررسی ارتباط بین سطوح ویتامین د 3 با توان هوازی و قدرت و توان عضلانی در ورزشکاران از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید و تمام محاسبات آماری در سطح معنی داری 05/0 بررسی گردید. نتایج: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که ارتباط مستقیم و معناداری بین سطوح ویتامین د 3 با توان هوازی و ارتباط معکوسی بین سطوح ویتامین د 3 با درصد چربی در ورزشکاران استقامتی دیده شد. همچنین ارتباط مستقیم و معناداری بین سطوح ویتامین د 3 با قدرت عضلانی اندام تحتانی و فوقانی و توان عضلانی ورزشکاران قدرتی- توانی وجود داشت. بحث: براساس نتایج بدست آمده می توان گفت که سطوح بالای ویتامین د در ورزشکاران تمرین کرده ارتباط معناداری با عملکرد آن ها دارد، به طوری که سطوح بالای آن می تواند باعث بهبود عملکرد جسمانی در ورزشکاران تمرین کرده گردد.
-
تاثیر مصرف مکمل کافئین بر هورمون رشد و تستوسترون پس از فعالیت مقاومتی حاد با توجه به پلی مورفیسم ژن ADORA2A در مردان تمرین کرده
1396مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر مکمل کافئین بر هورمون رشد و تستوسترون پس از فعالیت مقاومتی حاد با توجه به ژنوتیپ های ژن ADORA2A در مردان تمرین کرده بود. روش شناسی: در یک مطالعه ی تصادفی، دوسوکور، متقاطع و کنترل شده با دارونما تاثیر مصرف حاد مکمل کافئین بر هورمون رشد و تستوسترون در پیش آزمون، پس آزمون و 15 دقیقه بعد از فعالیت مقاومتی با توجه به پلی مورفیسم ژن ADORA2A مورد بررسی قرار گرفت. به همین منظور 30 نفر از افراد تمرین کرده ی مقاومتی با میانگین سنی (06/4±72/21)، قد (08/5±31/179)، وزن (70/14±31/77)، BMI (08/4±11/24) و میزان متابولیسم پایه (30/229 ± 64/2079) انتخاب شدند. یک هفته قبل از شروع انجام آزمون از ورزشکاران آزمون ترکیب بدنی گرفته شد. سپس آزمودنی ها بعد از 3 روز استراحت و نداشتن فعالیت بدنی اقدام به مصرف کافئین (یک کپسول، 6 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و دارونما (یک کپسول، 6 میلی گرم مالتودکسترین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) یک ساعت قبل از انجام آزمون کردند. بعد از یک ساعت از آزمودنی ها نمونه خون گرفته شد و سپس در فعالیت مقاومتی (پرس سینه، پرس پا، سرشانه و قایقی) که شامل 3 ست با 85% یک تکرار بیشینه (1RM) و حداکثر تکرار در هر ست و با استراحت 2 دقیقه بین ست ها بود، شرکت کردند. بلافاصله پس از فعالیت مقاومتی و 15 دقیقه بعد نیز نمونه خون گرفته شد. پس از 3 روز استراحت (دوره پاکسازی) مجدداً آزمودنی ها فراخوانده شدند و با تغییر مکمل یا دارونما بار دیگر با همان شرایط قبلی به مصرف مکمل و دارونما پرداختند. سپس، در فعالیت مقاومتی با همان شرایط شرکت کردند. نمونه های خون جهت اندازه گیری هورمون رشد و تستوسترون و تعیین پلی مورفیسم ژن ADORA2A جمع آوری و به آزمایشگاه انتقال داده شد. نتایج: یافته های این پژوهش با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که تفاوت معنادار در زمان (53/7F= ، 001/0P=)، تعامل زمان- مکمل (95/8F=، 000/0P=) و تعامل زمان- ژنوتیپ- مکمل (81/5F=، 004/0P=) در مورد هورمون رشد وجود دارد. نتایج آنوای یکطرفه در مورد ژنوتیپ TT نشان داد بین پس آزمون در دو شرایط مکمل و دارونما تفاوت معنی دار وجود دارد و در ژنوتیپ TC/CC تفاوت معنی دار بین دو شرایط مکمل و دارونما مشاهده نشد. در مورد هورمون تستوسترون، نتایج حاصل از تحلیل واریانس با انداز
-
تاثیر مصرف مکمل کافئین بر هورمون رشد و تستوسترون به دنبال فعالیت مقاومتی حاد با توجه به پلی مورفیسم ژن سیتوکروم P450 در مردان تمرین کرده
1396مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر مکمل کافئین بر هورمون رشد و تستوسترون پس از فعالیت مقاومتی با توجه به ژنوتیپ های ژن CYP1A2 در ورزشکاران بود. روش شناسی: در این مطالعه 29 آزمودنی با میانگین سن (06/4±72/21)، قد (08/5±31/179)، وزن (70/14±31/77) و BMI (08/4±11/24) در مطالعه ی تصادفی، دوسوکور، متقاطع و کنترل شده با دارونما شرکت کردند. آزمودنی ها بعد از 3 روز استراحت و نداشتن فعالیت بدنی شروع به مصرف کافئین یا دارونما یک ساعت قبل از انجام فعالیت مقاومتی کردند و بعد از یک ساعت از آزمودنی ها نمونه خون گرفته شد و سپس در فعالیت مقاومتی (پرس سینه، پرس پا، سرشانه و قایقی) که شامل 3 ست با 85% یک تکرار بیشینه و 2 دقیقه استراحت بین ست ها بود، شرکت کردند. بلافاصله پس از فعالیت و 15 دقیقه بعد نیز نمونه خون گرفته شد. پس از 3 روز استراحت (دوره پاکسازی) مجدداً آزمودنی ها فراخوانده شدند و با تغییر مکمل یا دارونما بار دیگر با همان شرایط قبلی به مصرف مکمل و دارونما پرداخته و در فعالیت مقاومتی با همان شرایط شرکت کردند. نمونه های خون جهت اندازه گیری هورمون رشد و تستوسترون و تعیین پلی مورفیسم ژن های CYP1A2 جمع آوری و به آزمایشگاه انتقال داده شد. نتایج: یافته های پژوهش حاضر در مورد هورمون رشد با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که تفاوت معنادار در زمان (94/10F= ، 000/0P=)، تعامل زمان ـ گروه (3/4F=، 019/0P=) و تعامل زمان ـ ژنوتیپ ـ گروه (83/3F=، 024/0P=) وجود دارد. تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که تفاوت معنادار در دو شرایط مصرف کافئین و دارونما در ژنوتیپ AA بین پس آزمون وجود دارد و در ژنوتیپ AC/CC تفاوت معنی دار در دو شرایط کافئین و دارونما مشاهده نشد. آزمون t همبسته نیز نشان داد که در شرایط مصرف کافئین و ژنوتیپ AA تفاوت معنادار بین پیش آزمون ـ پس آزمون و پس آزمون ـ 15 دقیقه بعد از فعالیت مقاومتی وجود دارد و در شرایط کافئین و ژنوتیپ AC/CC تفاوت معنادار بین پیش آزمون ـ پس آزمون و پیش آزمون ـ 15 دقیقه بعد مشاهده گردید. در ژنوتیپ AC/CC و دارونما بین پیش آزمون ـ پس آزمون و پیش آزمون ـ 15 دقیقه بعد از فعالیت مقاومتی تفاوت معنادار مشاهده گردید. در مورد هورمون تستوسترون نیز یافته ها نشان داد که تفاوت معنادار در اثر زمان (88/14F=، 000/0P=) و تعامل زمان ـ گروه (197/3F=، 045
-
تاثیر حاد مکمل کافئین بر هورمون رشد، تستوسترون و حالات خلقی پس از فعالیت اینتروال بی هوازی شنا در شناگران
1396در این پژوهش مصرف حاد مکمل کافئین بر تغییرات هورمونی و حالات خلقی پس از فعالیت بی هوازی در شناگران مورد بررسی قرار گرفت. لذا بدین منظور 11 دانشجوی ورزشکار تیم شنای مردان (قد: 38/4±7/177 سانتی متر، وزن: 37/5±4/71 کیلوگرم، سن: 96/1±20 سال، شاخص توده بدنی (BMI) 13/1±6/22 کیلوگرم بر متر مربع) با میانگین 7 سال سابقه وزشی به صورت هدفمند انتخاب شدند. معیار ورود به پژوهش شامل عدم سابقه بیماری یا مصرف سیگار بود و اینکه در سه ماه گذشته هیچ دارو یا مکمل ضدالتهابی و یا مکمل های بهبوددهنده عملکرد را مصرف نکرده باشند. آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. آزمودنی های 2 گروه بعد از 3 روز استراحت و نداشتن فعالیت بدنی در یک طرح تصادفی، متقاطع، دوسوکور، کنترل شده با دارونما، متقاطع اقدام به مصرف کافئین یک ساعت قبل از انجام آزمون کردند و بعد از یک ساعت از آزمودنی ها نمونه خون و سپس در فعالیت اینتروال بی هوازی شنا که شامل 10 تکرار 50 متر شنا با حداکثر سرعت و استراحت 15 ثانیه بین هر تکرار است، شرکت کردند. بلافاصله پس از فعالیت اینتروال بی هوازی شنا نمونه خون گرفته شد. پرسشنامه حالات خلقی توسط ورزشکاران در قبل و بلافاصله بعد از فعالیت اینتروال بی هوازی شنا تکمیل شد. بعد از 3 روز استراحت، مجدداً آزمودنی ها فراخوانده شده و با تغییر مکمل و دارونما بار دیگر با همان شرایط قبلی به مصرف مکمل و دارونما پرداختند، سپس دوباره در فعالیت اینتروال بی هوازی شنا با همان شرایط قبلی شرکت کردند. جهت اندازه گیری عملکرد شناگران، رکورد آن ها در هر مرحله یادداشت شد. نمونه های خون جمع آوری شده جهت اندازه گیری هورمون رشد، تستوسترون، کورتیزول به آزمایشگاه انتقال داده شد، برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 21 استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که در غلظت هورمون رشد (001/0p= و اندازه اثر= 619/0) و تستوسترون (001/0p= و اندازه اثر= 58/0) در زمان اندازه گیری تفاوت معنی داری وجود دارد (p≤0.05). نتایج آزمون t وابسته نشان داد که غلظت هورمون رشد و همچنین غلظت هورمون تستوسترون در پس آزمون افزایش معنی داری نسبت به پیش آزمون در هر دو شرایط مصرف کافئین و دارونما داشته است. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مربوط به مصرف مکمل کافئین بر غلظت کورتیزول حاکی از معنی دار بود
-
تاثیر فعالیت مقاوتی با دو شدت مختلف بر سطح هورمون های آیریزین,رشد و تستوسترون در زنان دیابتی نوع دو و زنان سالم
1396پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر فعالیت مقاومتی با دو شدت مختلف بر سطح هورمون های آیریزین ، رشد و تستوسترون در زنان دیابتی نوع دو و زنان سالم انجام گرفت . بدین منظور 15 زن واجد شرایط با میانگین سنی 50-35 سال انتخاب شدند و به دو گروه زنان دیابتی نوع دو (n=8) و زنان سالم (n=7) تقسیم شدند. قبل از شروع پژوهش 1RM آنها در شش حرکت (پرس سینه ، پرس پا ،جلو بازو ، جلو ران، پشت بازو، پشت ران) محاسبه گردید، سپس آزمودنی ها به مدت 2 جلسه با فاصله یک هفته استراحت با دو شدت متفاوت که جلسه ی اول با 1RM 60 % و جلسه دوم با 1RM 85 % فعالیت مقاومتی را در سه ست در هر حرکت و با دو دقیقه استراحت بین ست ها و حرکات انجام دادند. از آزمودنی ها در هر جلسه در دو مرحله ی (پیش آزمون) قبل از شروع برنامه تمرینی و پس آزمون (بلافاصله بعد از پایان برنامه تمرینی) به میزان 7 سی سی نمونه گیری خون انجام گرفت و نمونه های خونی به آزمایشگاه منتقل شد.نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر حاکی از تفاوت معنی دار در غلظت آیریزین بین گروه ها بود و آزمون تعدیل شده مقایسه های چندگانه بونفرونی تفاوت معنی داری در غلظت آیریزین را بین گروه ها نشان داد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر حاکی از تفاوت معنی دار در هورمون رشد بین گروه ها بود و آزمون تعدیل شده مقایسه های چندگانه بونفرونی تفاوت معنی داری در هورمون رشد بین گروه ها نشان داد. اما نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر حاکی از تفاوت معنی دار در هورمون تستوسترون بین گروه ها نبود. به طور کلی، نتایج پژوهش حاضر تفاوت معنی داری در هورمون آیریزین بعد از فعالیت مقاومتی در گروه ها را نشان داد همچنین تفاوت معنی داری نیز در هورمون رشد بعد از فعالیت مقاومتی را در گروه ها نشان داد که نشان از تاثیر فعالیت مقاومتی بر غلظت هورمون های آیریزین و رشد در گروه ها می باشد. اما تفاوت معنی داری در هورمون تستوسترون بعد از فعالیت مقاومتی در گروه ها را نشان نداد. که نشان از عدم تاثیر گذاری فعالیت مقاومتی بر غلظت تستوسترون در گروه ها می باشد.
-
اثر پلی مورفیسم MCT1A1470T بر غلظت لاکتات و پتاسیم پس از مصرف کافئین در طی فعالیت مقاومتی
1396روش پژوهش به صورت نیمه تجربی است که در این پژوهش تاثیر مصرف حاد مکمل کافئین به صورت طرح تصادفی، دوسوکور، کنترل شده با دارونما و متقاطع بر غلظت سرمی هورمون رشد و تستوسترون در قبل، بلافاصله و 15 دقیقه بعد از فعالیت مقاومتی مورد بررسی قرار گرفت. یک هفته قبل از شروع انجام آزمون از ورزشکاران آزمون ترکیب بدنی با استفاده از دستگاه آنالیز ترکیبات بدن گرفته شد. آزمودنی ها بعد از 3 روز استراحت و نداشتن فعالیت بدنی اقدام به مصرف کافئین (6 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن( و دارونما (6 میلی گرم مالتودکسترین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) یک ساعت قبل از انجام فعالیت مقاومتی کردند؛ بعد از یک ساعت از آزمودنی ها نمونه خون گرفته شد و سپس در فعالیت مقاومتی شامل 4 حرکت پرس سینه، پرس پا، سرشانه و قایقی که هر کدام 3 ست با 85 درصد یک تکرار بیشینه (1RM) و حداکثر تکرار در هر ست و با استراحت 2 دقیقه بین ست ها بود، شرکت کردند. بلافاصله پس از فعالیت مقاومتی و 15 دقیقه بعد از آن نیز نمونه خون گرفته شد.
-
تاثیر مصرف دو هفته مکمل عصاره چای سبز بر بیان ژن مسئول انتقال معکوس کلسترول به دنبال فعالیت مقاومتی در مردان چاق
1395پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر مصرف عصاره چای سبز بر بیان ژن مسئول انتقال معکوس کلسترول متعاقب یک جلسه فعالیت مقاومتی در مردان غیر ورزشکار چاق انجام گرفت. بدین منظور 8 مرد واجد شرایط (8 نفر با BMI بالای 30) با میانگین سنی 40-30 به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به 2 گروه دارونما و مکمل تقسیم شدند. . قبل از شروع پژوهش ویژگی های BMI و 1RM آن ها در شش حرکت (پرس سینه، پرس پا، زیر بغل سیم کش، جلوپا، جلوبازو و پشت پا) محاسبه گردید. سپس، آزمودنی ها به روش مطالعه تصادفی، دو سو کور، کنترل شده با دارونما و متقاطع به مدت 2 هفته دارونما (2 کپسول در روز مالتودکترین) و مکمل (2 کپسول 500 میلی گرمی عصاره چای سبز در روز) با فاصله یک ساعت بعد از صرف نهار و شام دریافت کردند. بعد از طی هر دوره (طرح متقاطع) آزمودنی ها در روز پانزدهم با توجه به تقویم زمانی هر گروه جداگانه در آزمایشگاه حضور یافته و نمونه گیری خون پیش از تمرین انجام گرفته، و بعد در سالن ورزشی نفرات تمرینات را در شش حرکت طراحی شده با 75 درصد 1RM و سه ست در هر حرکت و با 2 دقیقه استراحت بین ست ها و حرکات، انجام دادند و نمونه گیری بعد از تمرین هم بلافاصله با حضور تیم پزشکی انجام گرفته و جهت اندازه گیری میزان بیان ژن ABCA1 نمونه خون ها به آزمایشگاه ژنتیک دانشگاه کردستان انتقال یافت. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار SPSS ورژن 18 ارزیابی شد.
-
تاثیر مکمل HMB بر غلظت هورمون های رشد و تستوسترون به دنبال فعالیت مقاومتی در ورزشکاران
1395مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر مکمل HMB بر غلظت هورمون های رشد و تستوسترون بدنبال فعالیت مقاومتی در ورزشکاران بود. روش شناسی: در یک مطالعه دو سو کور، تصادفی، و کنترل شده با دارونما10 دانشجوی ورزشکار با میانگین سنی (32/1±22 سال)، قد (33/4±33/179 سانتی متر)، وزن (13/9±76/45 کیلو گرم) و BMI (99/1±7/23 کیلو گرم بر متر مربع) به طور تصادفی انتخاب و بمدت یک هفته مکمل HMB یا دارونما به میزان 3 گرم در روز (3 دوز 1 گرمی) مصرف کردند. سپس، یک هفته فاصله جهت پاکسازی بین دوره های بارگیری لحاظ شد. آزمودنی ها پس از یک هفته (مصرف مکمل یا دارونما) در فعالیت مقاومتی که شامل 3 ست پرس سینه، زیر بغل سیم کش، جلو پا و پشت پا با دستگاه، جلو بازو و پشت بازو ایستاده، پرس شانه (ارتشی) با 85 درصد یک تکرار بیشینه با دو دقیقه استراحت بین ست ها و حرکات شرکت کردند. قبل و بعد از فعالیت مقاومتی نمونه گیری خون انجام شد. بعد از یک هفته استراحت، آزمودنی ها فراخوانده شدند که با تغییر مکمل و دارونمای آنها به مدت یک هفته دیگر با همان شرایط قبلی به مصرف مکمل و دارونما پرداختند. سپس در فعالیت مقاومتی شرکت کرده و نمونه گیری خون از آنها بعمل آمد. نمونه های خون جهت اندازه گیری غلظت هورمونهای رشد و تستوسترون به روش الایزا به آزمایشگاه انتقال داده شد. نتایج: یافته های این پژوهش با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که مصرف مکمل HMB به مدت یک هفته سبب ترشح بیشتر هورمون رشد و تستوسترون در مردان تمرین پس از فعالیت مقاومتی شده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاضر بنظر می رسد که مصرف کوتاه مدت HMB سبب ترشح بیشتر هورمون های آنابولیکی (TS و GH) پس از فعالیت مقاومتی در ورزشکاران می گردد.
-
تاثیر مصرف مکمل عصاره چای سبز بر غلظت هموسیستئین و لیپو پروتئین با چگالی پائین اکسید شده (ox-LDL) پس از فعالیت مقاومتی در مردان چاق و طبیعی
1395پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر مصرف عصاره چای سبز بر غلظت هموسیستئین و لیپوپروتئین با چگالی پائین اکسیدشده (ox-LDL) متعاقب یک جلسه فعالیّت مقاومتی حاد در مردان غیرورزشکار چاق و با وزن طبیعی انجام گرفت. بدین منظور 16مرد واجد شرایط (8 نفر با BMI بالای 30 و 8 نفر با BMI زیر 25) با میانگین سنی 40-30 سال به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه (2 گروه چاق و 2 گروه نرمال) 4 نفره تقسیم شدند. قبل از شروع پژوهش ویژگی های BMI و 1RM آن ها در شش حرکت (پرس سینه، پرس پا، زیر بغل سیم کش، جلوپا، جلوبازو و پشت پا) محاسبه گردید. سپس، آزمودنی های 2 گروه (چاق و نرمال) به روش مطالعه تصادفی، دو سو کور، کنترل شده با دارونما و متقاطع به مدت 2 هفته دارونما (2 کپسول در روز مالتودکترین) و مکمل (2 کپسول 500 میلی گرمی عصاره چای سبز در روز) با فاصله یک ساعت بعد از صرف نهار و شام دریافت کردند. بعد از طی هر دوره (طرح متقاطع) آزمودنی ها در روز پانزدهم با توجه به تقویم زمانی هر گروه جداگانه در آزمایشگاه حضور یافته و نمونه گیری خون پیش از تمرین انجام گرفته، و بعد در سالن ورزشی نفرات تمرینات را در شش حرکت طراحی شده با 1RM 75% و سه ست در هر حرکت و با 2 دقیقه استراحت بین ست ها و حرکات، انجام دادند و نمونه گیری بعد از تمرین هم بلافاصله با حضور تیم پزشکی انجام گرفته و جهت اندازه گیری شاخص های هموسیستئین و ox-LDL به آزمایشگاه منتقل شد. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار SPSS ورژن 22 ارزیابی انجام شد. نتایج تحلیل واریانس چندگانه حاکی از تفاوت معنی دار بین گروه ها در ox-LDL بود. نتایج آزمون بونفرونی نشان داد که در پس آزمون ox-LDL بین گروه-های چاق چای سبز و چاق دارونما (P=0.044)، چاق دارونما و وزن نرمال چای سبز (P=0.0001) و نرمال چای سبز و نرمال دارونما (P=0.005) تفاوت معنی دار مشاهده شد. ولی نتایج تحلیل واریانس چند متغییره مربوط به هموسیستئین حاکی از عدم تفاوت معنی دار در غلظت هموسیستئین در پیش و پس آزمون بین دو گروه می باشد. و نتایج حاصل از آزمون t همبسته حاکی از افزایش معنی دار در پس آزمون هموسیستئین و ox-LDL در هر دو گروه چاق و نرمال با مصرف دارونما پس از فعالیّت مقاومتی می باشد ولی در بقیه گروه ها تفاوتی بین پیش آزمون و پس آزمون مشاهده نشد. به طور کلی، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که م
-
اثرات حاد مکمل HMB بر شاخص های آتروپروتکتیو پس از فعالیت مقاومتی در ورزشکاران
1395هدف از انجام این تحقیق، بررسی اثر مصرف مکمل HMB بر شاخص های آتروپروتکتیو (اینترلوکین4، اینترلوکین10 و TGF-β) پس از یک جلسه تمرین مقاومتی در دانشجویان پسر جوان بود. در این تحقیق، 10 پسر جوان سالم با دامنه سنی 26-18 سال به عنوان آزمودنی به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و به طورتصادفی در دو گروه مکمل و دارونما قرار گرفتند. بعد از دریافت اطلاعات، مکمل ها و دارونماهای تهیه شده در کپسولهای با مقدار 1250 میلی گرم در تعداد 21 عدد جهت مصرف یک هفته به هر ورزشکار ارائه گردید. در پایان مطالعه، از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر جهت بررسی تفاوت بین گروه ها در زمانهای مختلف استفاده شد. سطح معنی داری آماری 05/0 p<تعیین شد. تحلیل داده ها نشان داد که مکمل HMB به طور معنی داری سطح IL-4 را در پس آزمون نسبت به شرایط دارونما افزایش داد اما در مورد IL-10 و TGF-β بین دو شرایط مکمل و دارونما اختلاف معناداری مشاهده نشد. به طور کلی می توان نتیجه گرفت که مصرف مکمل HMB تنها بر یکی از شاخص های آتروپروتکتیو تاثیر داشته، اگر چه غلظت دو شاخص IL-10 و TGF-β نیز در شرایط مصرف مکملHMB بالاتر بوده است.
-
تاثیر مکمل عصاره چای سبز بر شاخص های استرس اکسیداتیو و التهابی متعاقب یک جلسه فعالیت مقاومتی حاد در مردان با اوزان چاق و نرمال
1395پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر عصاره چای سبز متعاقب یک جلسه فعالیت مقاومتی حاد بر شاخص های التهابی(IL-6وCRP) و استرس اکسیداتیو( 8-هیدروکسی-2-دزوکسی گوانوزین و 8-ایزوپروستان) در دو گروه از مردان غیر ورزشکار با BMI زیر 25 و بالایی 30 انجام گرفت. 16 مرد (8نفر چاق و 8 نفر نرمال) با میانگین سنی 40-30 سال به صورت هدفمند انتخاب و سپس به شکل تصادفی در چهار گروه (دو گروه چاق و دو گروه نرمال) 4 نفره قرار گرفتند. قبل از شروع تمرینات در یک جلسه توجیهی نفرات با تکمیل پرسشنامه از اهداف طرح آشنا شدند. و در یک جلسه دیگر در سالن ورزشی با حرکات مورد نظر آشنا شده و با اندازه گیری وزن، قد، دور کمر، دور باسن اقدام به محاسبهBMI و 1RM آنها در شش حرکت ( پرس سینه، پرس پا، زیر بغل سیم کش، جلو پا، جلو بازو و پشت پا) گردید. یک هفته بعد نفرات در چهار گروه مشخص شده و در چهار روز با تقویم زمانی برنامه ریزی شده با روش دو سو کور ، دو گروه دارونما )2 کپسول در روز مالتودکترین) و دو گروه مکمل (2 کپسول در روز عصاره چای سبز) را دریافت کردند که بایستی به مدت دو هفته در دو نوبت بعداز نهار و بعد از شام با فاصله یک ساعته از صرف غذا مصرف می کردند. در این مدت نفرات از مصرف چای، قهوه، نسکافه، دارو، سیگار و...خودداری میکردند. بعد از دو هفته مصرف در روز پانزدهم با توجه به تقویم زمانی هر گروه جداگانه در آزمایشگاه حضور یافته ونمونه گیری خون پیش از تمرین انجام گرفته، و بعد در سالن ورزشی نفرات تمرینات را در شش حرکت طراحی شده با %75 1RM با سه ست در هر حرکت انجام داده و نمونه گیری بعد از تمرین هم بلافاصله با حضور تیم پزشکی انجام گرفته و جهت اندازه گیری شاخص های التهابی و اکسایشی به آزمایشگاه منتقل شد. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار spss ورژن 20 ارزیابی انجام شد. نتیجه گیری: نتایج تحلیل واریانس چند گانه حاکی از تفاوت معنی دار بین گروه ها در هر دو شاخص التهابی (CRPوIL-6) و یکی از شاخص اکسایشی OHdG بود (P≤0/05) و نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی حاکی از تفاوت معنی دار بین پیش آزمون IL-6 در دو گروه چاق چای سبز و چاق دارونما، و چاق دارونما و نرمال دارونما (P=0/015)؛ و در پیش آزمون CRP دو گروه چاق دارونما و نرمال دارونما (P=0/006)؛ و در پیش آزمون OHdG در دو گروه چاق دارونما و نرمال دارونما (p=0/027) بود. همچنین تفا
-
اثرات حاد مصرف مکمل HMB، کراتین و ترکیب کراتین- HMB بر شاخص های آسیب عضلانی و تغییرات هورمونی پس از فعالیت مقاومتی در مردان تمرین کرده
1395مقدمه: هدف پژوهش حاضر مطالعه تاثیردوره های حاد مصرف مکمل HMB، کراتین و ترکیب آنها بر شاخص های آسیب عضلانی و تغییرات هورمونی پس از فعالیت مقاومتی در مردان تمرین کرده بود. روش شناسی: 10 مرد فعال با میانگین سنی (15/1±20 سال)، قد (82/4±2/172 سانتی متر)، وزن (66/9±9/70 کیلو گرم) و BMI (44/2±04/24 کیلو گرم بر متر مربع) به صورت هدفمند انتخاب و سپس طی یک طرح کارآزمایی بالینی متقاطع به طور تصادفی تحت چهار شرایط متفاوت قرار گرفتند. قبل از شروع طرح، در یک جلسه مقدماتی ضمن تشریح اهداف طرح، آزمون یک تکرار بیشینه در مورد حرکات پرس سینه، جلو پا ماشین، سر شانه هالتر، زیر بغل لت، جلو بازو هالتر و پشت بازو ماشین اجرا شد تا فعالیت مقاومتی بر اساس 80 درصد یک تکرار بیشینه در حرکات مورد نظر اجرا گردد. قبل از هر جلسه فعالیت مقاومتی، آزمودنی ها به شکل تصادفی و به مدت 5 روز، تحت بارگیری کراتین، HMB، ترکیب کراتین و HMB و یا دارونما ( گلوکز) قرار گرفتند. بین دوره های بارگیری نیز یک هفته فاصله جهت دوره ی پاکسازی (Washout) لحاظ گردید. به منظور بررسی تاثیر نوع مکمل بر متغیرهای تحقیق یک روز پس از اتمام هر دوره بارگیری، قبل از فعالیت و بلافاصله پس از اتمام فعالیت مقاومتی، خون گیری در شرایط ناشتایی به عمل آمد. نتایج: یافته های پژوهش با استفاده از آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که مصرف مکمل کراتین، HMB و ترکیبی از هر دو، تاثیری بر شاخص آسیب عضلانی کراتین کیناز، لاکتات دهیدروژناز و تغییرات هورمونی کورتیزول ندارد. اما در مورد شاخص انسولین، تفاوت معنی داری در زمان و اثر شرایط مشاهده گردید. به عبارت دیگر، در هر چهار شرایط، بلافاصله پس از فعالیت میزان انسولین افزایش معناداری یافت. همچنین میزان انسولین در شرایط HMB نسبت به HMB- Cr افزایش معناداری دیده شد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر در کل حاکی از آن است که مصرف کوتاه مدت مکمل کراتین، HMB و ترکیبی از هر دو، قبل از فعالیت مقاومتی تاثیری بر شاخص کراتین کیناز، لاکتات دهیدروژناز و کورتیزول ندارد.
-
تاثیر مصرف مکمل عصاره چای سبز بر شاخص های التهابی (TNF-α، γIFN- و IL-1α) پس از فعالیت مقاومتی در مردان چاق و طبیعی
1394در این پژوهش اثرات مصرف مکمل عصاره چای سبز بر شاخص های التهابی (TNF-α، IFN-γ و IL-1α) بعد از فعالیت مقاومتی در مردان چاق و با وزن طبیعی مورد بررسی قرار گرفت. لذا بدین منظور 16 نفر واجد شرایط (8 نفر چاق و 8 نفر نرمال) به صورت هدفمند انتخاب شدند. ویژگی آزمودنی ها شامل عدم سابقه بیماری یا مصرف سیگار و فعالیت بدنی شدید و BMI آنها زیر 25 و بالای 30 بود که به عنوان نمونه در نظر گرفته شدند؛ و به دو گروه چاق و با وزن طبیعی تقسیم شدند. سپس، آزمودنی های 2 گروه به روش مطالعه تصادفی، دو سوکور، کنترل شده با دارونما و متقاطع به مدت 2 هفته دارونما و عصاره چای سبز را که به شکل کپسول های ژله ای mg 500 بود دریافت کردند. آزمودنی ها در روز دو کپسول را بعد از صرف نهار و شام دریافت کردند. بعد از طی هر دوره (طرح متقاطع) آزمودنی ها در فعالیت مقاومتی که شامل 3 ست (پرس سینه، زیر بغل سیم کش، جلو پا و پشت پا با دستگاه، جلو بازو و پرس پا) با 1RM 75% با 2 دقیقه استراحت بین ست ها و حرکات بود، شرکت کردند. بعد از دو هفته استراحت مجدداً آزمودنی ها فراخوانده شده و با تغییر مکمل و دارونمای آنها به مدت 2 هفته دیگر با همان شرایط قبلی به مصرف مکمل و دارونما پرداختند، سپس دوباره در فعالیت مقاومتی با همان شرایط شرکت کردند. از آزمودنی ها نمونه خونی قبل و بعد از فعالیت مقاومتی گرفته شد و به آزمایشگاه جهت تجزیه و تحلیل شاخص های التهابی منتقل گردید. تجزیه و تحلیل آماری داده ها، با استفاده از نرم افزار spss نسخه 19 ارزیابی انجام شد. نتایج تحلیل واریانس چندگانه حاکی از تفاوت معنی دار بین گروه ها در همه ی شاخص های التهابی بود (05/0p<) و نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی حاکی از تفاوت معنی دار بین پیش آزمون های IL-1α در گروه چاق دارونما و نرمال دارونما (023/0P=)، TNF-α گروه چاق دارو نما و نرمال چای سبز (024/0P=)، با IFN-γ در گروه چاق دارو نما با نرمال دارونما (006/0P=) و نرمال چای سبز (001/0P=)؛ در چاق چای سبز با نرمال چای سبز (008/0P=) بود. همچنین تفاوت های معنی داری نیز بین پس آزمون گروه ها در IL-1α بین چاق چای سبز و چاق دارو نما (024/0P=) و بین چاق دارو نما و نرمال دارونما (007/0P=)؛ در TNF-α بین چاق چای سبز و چاق دارونما (016/0P=)، چاق دارونما و نرمال چای سبز (002/0P=)؛ در IFN-γ بین چاق چای سبز و نرمال چای سبز (009/
-
اثر حاد مکمل HMB بر توان بی هوازی و شاخص های آسیب عضلانی پس از آزمون بی هوازی RAST در بازیکنان دختر هندبالیست
1394هدف از انجام این تحقیق، بررسی اثر مصرف مکمل HMB بر توان بی هوازی و شاخص های آسیب عضلانی (کراتین کیناز، کراتین کیناز-MB و لاکتات دهیدروژناز) پس از آزمون بی هوازی RAST در بازیکنان دختر هندبالیست بود. در این تحقیق، 10 دختر جوان سالم با دامنه سنی 33-16 سال به عنوان آزمودنی به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و به طورتصادفی در دو گروه مکمل و دارونما قرار گرفتند. ترکیب بدنی هر دو گروه اندازه گیری گردید. بعد از دریافت اطلاعات، مکمل ها و دارونماهای تهیه شده در کپسولهای با مقدار 1250 میلی گرم در تعداد 21 عدد جهت مصرف یک هفته به هر ورزشکار داده شد. در پایان مطالعه، از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر جهت بررسی تفاوت بین گروه ها در زمانهای مختلف استفاده شد. سطح معنی داری آماری 05/0 p<تعیین شد. تحلیل داده ها نشان داد بین میزان لاکتات دهیدروژناز، کراتین کیناز و کراتین کیناز MB در سه زمان (پیش آزمون،پس آزمون و یک ساعت بعد) در دو گروه HMB و دارونما تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0p<). بطور کلی می توان نتیجه گرفت که مصرف مکمل HMB، تاثیری بر شاخص های آسیب سلولی از قبیل آنزیم لاکتات دهیدروژناز، کراتین کیناز و کراتین کیناز MB ندارد.
-
اثر دو شدت متفاوت تمرین مقاومتی بر توان انفجاری و عملکرد مهارتی نوجوانان والیبالیست
1393هدف از این تحقیق بررسی تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی با دو شدت 80 و 50 درصد یک تکرار بیشینه بر توان انجاری و عملکرد بازیکنان والیبال نوجوان شهرستان سنندج بود. آزمودنی ها به سه گروه شامل تمرین مقاومتی با 80 درصد 1RM و 50 درصد 1RM و گروه کنترل تقسیم شدند. یافته ها حاکی از این بود که در بهبود توان انفجاری دو گروه تمرینی تفاوت معنی داری مشاهده نشد اما با گروه کنترل تفاوت معنی داری داشتند. همچنین بیشترین بهبود در عملکرد مهارتی در گروه تمرین مقاومتی با 50 درصد 1RM مشاهده شد.
-
تاثیر ماساژ موضعی و عمومی برعملکرد زنان تمرین کرده در آزمون بروس
1393استفادۀ بجا از ماساژ در برنامۀ گرم کردن، می تواند راهی برای ذخیرۀ انرژی باشد که با انجام نرمش هدر می رود. هدف از انجام این پژوهش، بررسی ظرفیت ماساژ به عنوان ابزاری برای گرم کردن در ورزش بود. روش بررسی: در این پژوهش، توان هوازی بیشینۀ 11 زن تمرین کرده (21/1±54/21 سال) پس از گرم کردن با نرمش و با ماساژ عمومی به وسیلۀ آزمون بروس اندازه گیری شد. عملیات آماری از طریق آزمون t همبسته و به وسیلۀ نرم افزار SPSS نسخۀ بیستم انجام گردید (p≤0.05). یافته ها: یافته ها بر عدم معناداری تفاوت در مقادیر Vo2max در اثر گرم کردن با ماساژ عمومی (56/4±96/44) و نرمش (89/3±91/43) دلالت داشتند (p=). نتیجه گیری: برطبق این یافته ها، استفاده از ماساژ عمومی در برنامۀ گرم کردن، باعث کاهش مقادیر Vo2max نمی گردد.
-
اثرات حاد مصرف دوزهای مختلف بتاآلانین بر میزان خستگی عصبی-عضلانی متعاقب فعالیت ورزشی شدید اینتروال در مردان
1393چکیده مقدمه: هدف پژوهش حاضر مطالعه تاثیر 10 روز مصرف دوز های مختلف بتاآلانین بر میزان خستگی عصبی- عضلانی و سطوح لاکتات خون ناشی از فعالیت بیشینه در مردان بود. روش شناسی: 40 نفر مرد فعال با میانگین سنی (6/2±9/21 سال) و شاخص توده بدنی (8/1± 54/24 کیلوگرم بر متر مربع) به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به چهار گروه 10 نفره، [2، 4 و 6 گرم مکمل بتاآلانین وگروه کنترل (دارونما)[ تقسیم شدند. آزمودنی ها در جلسات پیش آزمون و پس آزمون، 4 فعالیت 30 ثانیه ای تست وینگیت را با حداکثر توان اجرا کردند. استراحت بین هر فعالیت 4 دقیقه بود. آزمودنی ها بعد از انجام پیش آزمون به مدت 10 روز مکمل مصرف کردند، سپس در روز یازدهم در جلسه پس آزمون مجدداً پروتکل تمرینی را انجام دادند. خون گیری اول قبل از شروع اولین فعالیت وینگیت و دومین خون گیری 6 دقیقه بعد از چهارمین فعالیت وینگیت صورت گرفت. امپلی تود حاصل از EMG نیز در هنگام اجرای هر 4 تست اندازه گیری شد و میانگین آن ها محاسبه شده است. نتایج: یافته های تحقیق با استفاده از آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که مقایسه بین دوزهای مختلف بتاآلانین و دارونما برای متغیر فعالیت الکتریکی عضله به این صورت بود که اثر گروه (004/0P=) معنادار بود که این تفاوت در گروه های 2-4 (028/0P=) و 3-4 (003/0P=) می باشد. در خصوص متغیر لاکتات نتایج به این صورت بود که اثر زمان (000/0P=) در هر 4 گروه معنادار است. این افزایش لاکتات ناشی از انجام فعالیت ورزشی می باشد. نتیجه گیری: به نظر می رسد که مصرف کوتاه مدت مکمل بتاآلانین با دوزهای مختلف تاثیری بر خستگی عصبی- عضلانی و تجمع لاکتات خون ندارد. هم چنین بین اثر مصرف دوزهای مختلف بتاآلانین بر متغیرهای خستگی عصبی- عضلانی و تجمع لاکتات خون تفاوتی وجود ندارد.
-
اثر حاد مکمل اسیدآمینه تورین بر توان بی هوازی، زمان رسیدن به خستگی و تغییرات لاکتات خون ورزشکاران
1393هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر حاد مکمل اسیدآمینهتورین بر توان بی هوازی، زمان رسیدن به خستگی و تغییرات لاکتات خون ورزشکاران بود. 10ورزشکار مرد تمرین کرده (فوتبالیست) با میانگین سنی 00/1 ± 00/22سال، قد 69/4 ± 00/178 و شاخص توده بدنی (BMI) 09/2 ± 17/21کیلوگرم برمتر مربع به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه(5n=) قرار گرفتندو در یک طرح متقاطع 3 مرحله ای با فاصله زمانی 48 ساعت دو آزمون رمپ و وینگیت را به منظور ایجاد خستگی اجرا کردند (هر مرحله: رمپ، 1 ساعت استراحت، وینگیت). مرحله اول یا پیش آزمون، بدون مکمل و دارونما. مرحله دوم، گروه (الف) مکمل(7/1 گرم تورین) و گروه (ب) دارونما(7/1 گرم مخلوط نشاسته و شکر). مرحله سوم، گروه (ب) مکمل و گروه (الف) دارونما. آزمودنی هادر روز آزمون کپسول های حاوی تورین و دارونما رابه همراه صبحانهو ناهار مصرف کردند.برای سنجش توان بی هوازیآزمون وینگیت وبرای سنجش زمان رسیدن به خستگی، ازآزمون فزاینده رمپ استفاده شد.خونگیری در دو مرحله قبل و بلافاصله بعد از آزمون رمپ انجام گرفت.همچنین، ضربان قلب آزمودنی ها اندازه گیری و ثبت شد. برای محاسبه ضربان قلب آستانه بی هوازی از روش D-Max استفاده شد.به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی (آنوای تکراری یا Repeated Measure ) استفاده گردید.نتایج اصلی مطالعه حاضر نشان داد مکمل سازی حاد اسیدآمینهتورینتاثیرمعنی داری بر هیچ یک از متغیرهای مورد ارزیابی ندارد. البته، افزایش غیرمعنی-داری در زمان رسیدن به خستگی مشاهده شد.به نظر می رسد پروتکل مکمل دهی (مدت، دوز و دوره مصرف) عامل مهمی در بروز نتایج مثبت مکمل تورین است.
-
تاثیر ترتیب اجرای مولفه های قدرت و استقامت در تمرینات ترکیبی بر پروفایل لیپیدی و ترکیب بدنی دختران دارای اضافه وزن
1392پژوهش حاضر به منظور بررسی و مقایسه اثرات دو شیوه تمرین ترکیبی (مقاومتی- استقامتی در مقابل استقامتی-مقاومتی) بر پروفایل لیپید و ترکیب دبنی دختران دارای اضافه وزن انجام گرفت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که 8 هفته تمرین ترکیبی باعث بهبود پروفایل لیپیدی و ترکیب بدنی دختران دارای اضافه وزن گردید اما اختلاف معنی داری بین تاثیر ترتیب اجرای دو شیوه تمرین ترکیبی بر پروفایل لیپیدی و ترکیب دبنی مشاهده نشد.
-
مقایسه سه روش مختلف گرم کردن بر عملکرد بی هوازی دختران ورزشکار
1391هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه تاثیر سه روش تمرینی مختلف گرم کردن عملکرد بی هوازی دختران ورزشکار بود. برای این منظور 20 دختر ورزشکار بدون سابقه آسیب در اندام تحتانی و در فصل خارج از مسابقه انتخاب شدند. تمام آزمودنی ها در یک گروه قرار گرفتند و تاثیر سه روش مختلف گرم کردن بر عملکرد پرش عمودی، تغییرات سرعت و شاخص خستگی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که سه روش مختلف گرم کردن (کشش ایستا، پویا و ترکیبی مقاومتی-پویا) در افزایش عملکرد بی هوازی دختران ورزشکار تاثیر معنی داری ندارد.
-
تاثیر تمرین مقاومتی در روزهای متوالی و متناوب بر میزان گلبول های سفید، لاکتات، کورتیزول و ایمونوگلوبین G خون مردان جوان فعال
1389The aim of this study was to determine the effect of four consecutive and non-consecutive days of resistance exercise on leukocyte counts, immunoglobulin G (IgG) and cortisol in resistance trained men. Twelve experienced resistance-trained college-age males (age, 22.5±2.11 years; weight, 72.27±6.59 kg; at least 1 year of resistance exercise (RE) experience) volunteered for this study. All subjects underwent, in a randomized manner, two experimental protocols comprising circuit resistance exercise until exhaustion at 75% of 1RM load, 11 repetitions in each station and 10 stations in each circuit. During four consecutive and non-consecutive day of RE, blood samples were collected at rest in first day (D1), immediately and 3 h after completion of the exercise at fourth day (ID4, 3D4 respectively). The results showed that total leukocytes counts were significantly increased at ID4 and 3D4 compared to D1 in both protocols. Serum IgG levels were significantly increased at ID4 compared to D1 in both protocols. Serum CO levels significantly decreased ID4 and 3D4 in consecutive RE as well as 3D4 in non-consecutive RE. The data indicate that four-day of consecutive and non-consecutive circuit-resistance exercise not only didn’t result in reduction of examined immunological indexes but also induced significant elevation in IgG levels and leukocyte counts as well as reduced cortisol levels. These results suggest a protective role of circuit-resistance exercise against upper-respiratory tract infections. However, further research into the effects of chronic consecutive and non-consecutive circuit RE with different intensities on immunological parameters is needed.