Faculty Profile

جلال رستم زاده
تاریخ به‌روزرسانی: 1403/08/10

جلال رستم زاده

دانشکده کشاورزی / گروه علوم دامی

Theses Faculty

پایان‌نامه‌های کارشناسی‌ارشد

  1. بررسی نقش پلی‌مورفیسم ژن ‌های APC، KRAS و miRNA- در ایجاد سرطان کولورکتال در جمعیت کرد عراق
    1403
    سرطان کولورکتال (CRC) از نظر فراوانی در بین انواع سرطان‌ها رتبه سوم را دارد و دومین علت شایع مرگ و میر ناشی از سرطان در سطح جهان است. طبق گزارش هیئت سرطان عراق، از سال 2002 تا 2011، CRC هفتمین سرطان شایع در میان مردان و زنان عراقی بود. بنابراین، هدف این مطالعه بررسی ارتباط چهار نوع مختلف SNP در ژن‌های miRNA155 (rs1268955239)، APC (rs730881273) و KRAS (rs121913530 و rs121913529) با سرطان کولورکتال در مردان و زنان اقلیم کردستان عراق بود. در مجموع 120 نمونه خون از بیماران مرد و زن با تشخیص سرطان روده بزرگ و 135 نمونه از افراد سالم گرفته شد. روش PCR-RFLP برای شناسایی جهش در miRNA155 استفاده شد، در حالی که دو روش PCR اختصاصی آلل و آنالیز HRM برای شناسایی SNP در ژن APC و Tetra ARMS-PCR برای شناسایی SNP در ژن KRAS استفاده شد .یافته های این تحقیق نشان داد که هیچ ارتباط آماری معنی داری بین miRNA155 rs1268955239، APC rs730881273، KRAS rs121913530 و rs121913529 SNP با وقوع CRC در منطقه کردستان عراق وجود ندارد. بر اساس مطالعه ژن miRNA ، فقط یک ژنوتیپ AA و یک ژنوتیپ GG برای APC rs730881273را شناسایی شد. در ژن KRAS هر دو rs121913530 و rs121913529 ژنوتیپ CC داشتند. در نهایت، این تحقیق مشخص کرد که هیچ ارتباطی بین SNPهای ذکرشدە در بالا در ژن‌های miRNA، APC و KRAS با بروز سرطان کولورکتال وجود نداشت.
  2. اثر فیبر بر بیان ژن میوستاتین و -206miR در بافت سینه و ران جوجه های گوشتی
    1402
    ترکیبات زیست فعال جیره میتوانند بیان ژنها را از طریق ایجاد تغییرات در ساختار کروماتین، RNA غیرکدکننده، فعال کردن فاکتورهای رونویسی توسط آبشارهای سیگنالینگ یا اتصال مستقیم لیگاند به گیرندههای هستهای تنظیم کنند. میوستاتین ژنی است که رشد و نمو عضالت در بدن را کنترل میکند و افزایش بیان آن موجب کاهش حجم عضالت میشود. از طرف دیگر، -206miR بیان ژن میوستاتین را کنترل میکند و میتواند از بیان بیش از حد آن و در نتیجه اثرات نامطلوب آن جلوگیری کند. این مطالعه به منظور ارزیابی اثر انواع مختلف فیبر بر بیان ژنهای میوستاتین و -206miR در دو بافت سینه و ران در جوجههای گوشتی انجام گرفت. به این منظور، هشت جیره مختلف شامل تیمار شاهد، 3 و 6 درصد سبوس گندم، 3 و 6 درصد تفاله چغندر قند، 1/5 درصد سبوس گندم بعالوه 1/5 درصد تفاله چغندرقند همراه با آنزیم زایالناز و 2/5 و 5 درصد چوب بالل به جوجههای سویه راس 308 مخلوط دو جنس داده شد. نمونه برداری از بافت ران و سینه 24 جوجه گوشتی در سن 43 روزگی انجام گرفت. استخراج RNA کل از بافتهای سینه و ران با استفاده از TRIzol انجام گرفت. پس از انجام PCR time-real، تغییرات بیان ژنهای میوستاتین و -206miR 2 ΔΔCT- در مقایسه با ژن 13Rps به عنوان ژن مرجع با استفاده از روش محاسبه شد. آنالیز دادهها با استفاده از رویه GLM نرم افزار 8.2v SAS انجام شد و میانگینها با استفاده از آزمون دانکن در سطح احتمال %5 مقایسه شدند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که تیمارهای تغذیهای بر بیان ژن میوستاتین در بافت سینه )0/05<p )و بافت ران در سطح بطور معنیداری اثر داشت )/01 0<p). همچنین بیان ژن -206miR در بافت ران تحت تاثیر تیمارهای تغذیهای قرار گرفت )0/01<p)، اما اثر معنیدار آنها بر بیان ژن -206miR در بافت سینه مشاهده نشد )0/05>p). از طرفی اثر جنس و اثر متقابل تیمار و جنس بر بیان ژنها در هیچکدام از بافت ها اثر معنیدار نداشت )0/05>p). جوجههایی که تیمار 1/5 درصد سبوس گندم بعالوه 1/5 درصد تفاله چغندرقند همراه با آنزیم زایالناز را مصرف کرده بودند بیشترین بازده و افزایش وزن را نشان دادند که با نتایج بیان ژن -206miR همخوانی دارد. بجز تیمار 6 درصد سبوس گندم که با توجه به اثر معکوس میوستاتین و -206miR کاهش اثر میوستاتین را پیشنهاد میکند، در سایر تیمارها میانگین وزن الشه کمتر از تیمار شاهد بود که اثر ضد تغذیهای فیبر و بیان باالی میوستاتین را نشان می دهد. بطورکلی، نتایج این پژوهش نشان داد که اثرات نامطلوب افزایش بیان ژن میوستاتین توسط افزایش بیان -206miR که عامل مهارکننده آن است کنترل شده است.
  3. بررسی پلی‌مورفیسم ژن‌های PIWIL1 (rs10773771)، PIWIL4 (rs508485) و piR-021285 (rs1326306) در مبتلایان به سرطان سینه در کردستان-عراق
    1402
    سرطان سینه شایع ترین سرطان در میان زنان است. سرطان سینه یک بیماری چندوجهی است که توسط ترکیبی از عوامل ارثی و محیطی تحت تاثیر قرارگرفته و منجر به تجمع تدریجی تغییرات ژنتیکی و اپی ژنتیکی در سلول های سرطان سینه می‌شود. سرطان سینه یا 3/38% شایع‌ترین نوع سرطان در میان زنان کشور عراق شناخته می‌شود که به طور قابل توجهی از شیوع جهانی سرطان سینه در زنان با 5/24% بیشتر است. با توجه به اهمیت بالای این بیماری، مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط سه پلی‌مورفیسم شامل PIWIL1 rs10773771، PIWIL4 rs508485 و piRNA-021285 rs1326306 با سرطان سینه در زنان اقلیم کردستان عراق انجام شد. در مجموع 100 نمونه خون از زنان مبتلا به سرطان سینه جمع‌آوری شد. همچنین 100 نمونه خون از افراد سالم به عنوان گروه کنترل جمع‌آوری گردید. برای استخراج DNA ژنومی از نمونه‌های خون از روش Salting-out استفاده شد. جهت شناسایی پلی‌مورفیسم‌های تک نوکلئوتیدی (SNPs)، از روش‌های PCR-RFLP، Tetra ARMS و ARMS استفاده شد. داده‌های به‌دست‌آمده با استفاده از رگرسیون لجستیک تحت چهار مدل وراثتی شامل co-dominant، dominant، recessive و over-dominant با استفاده از نرم‌افزار SNPstats مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. علاوه بر این، محاسبه فراوانی آللی و ژنوتیپی، آزمون تعادل هاردی واینبرگ، عدم تعادل لینکاژ و آنالیز ارتباط هاپلوتیپی نیز انجام گرفت. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که هیچ ارتباط معنی‌داری بین PIWIL1 rs10773771، PIWIL4 rs508485 وpiRNA-021285 rs1326306 و سرطان سینه در زنان ساکن در اقلیم کردستان عراق وجود ندارد. آنالیز PCR-RFLP برای piRNA-021285 سه ژنوتیپ را شناسایی کرد و نشان داد که ژنوتیپ A/C بیشترین فراوانی را در مقایسه با دو ژنوتیپ دیگر دارد. علاوه بر این، PCR-RFLP در ترکیب با تجزیه و تحلیل ARMS سه ژنوتیپ را برای PIWIL1 rs10773771 شناسایی کرد که فراوانی ژنوتیپ T/T بالاتر از ژنوتیپ‌های T/C و C/C بود. برخلاف این ژن‌ها، Tetra ARMS تنها دو ژنوتیپ را برای PIWIL4 rs508485 شناسایی کرد که شامل ژنوتیپ‌های C/C و C/T می‌شد. آزمون تعادل هاردی واینبرگ برای piRNA-021285 هیچ انحراف معنی‌داری از تعادل نشان نداد (p > 0.05). با این حال، هنگامی که ژن‌های PIWIL1 و PIWIL4 مورد آنالیز قرار گرفت، انحراف مجموع نمونه‌های دارای سرطان سینه و گروه کنترل معنی‌دار بود. آنالیز تعادل لینکاژی برای ژن‌های مورد مطالعه بر اساس SNPهای شناسایی‌شده، همبستگی معنی‌داری را بین piRNA-021285 و PIWIL4 و همچنین ژن‌های PIWIL4 و PIWIL1 نشان داد. آنالیز ارتباط هاپلوتیپی هیچ ارتباط معنی‌داری بین سرطان سینه و هاپلوتیپ‌های مورد مطالعه نشان نداد. با این وجود، اثر هاپلوتیپ C-T-T بر سرطان سینه که بترتیب آلل‌های ژن‌های piRNA-021285-PIWIL4-PIWIL1 بودند در مقایسه با هاپلوتیپ مرجع (A-T-T) با OR=114672774331.05 بسیار معنی‌دار بود.
  4. شناسایی نشانه‌های انتخاب در نژادهای اسب ایران با استفاده از داده‌های ژنومیک
    1402
    نژادهای بومی اسب ایران به طور تکاملی تحت تاثیر انتخاب طبیعی و مصنوعی قرار گرفته‌اند که سبب ایجاد تنوع ژنومی آنها در نواحی جغرافیایی متفاوت شده است. هدف از این مطالعه ارزیابی تنوع ژنتیکی و نشانه‌های انتخاب در چهار نژاد اسب بومی ایرانی با روش‌های آماری داخل جمعیتی (Tajima’s D، تنوع نوکلئوتیدی و درجه هاپلوتایپی یکپارچه) و بین جمعیتی (شاخص تثبیت، FLK و xp-EHH) بود. در این مطالعه 169 اسب از نژادهای کاسپین (n = 21)، ترکمن (n = 29)، کُرد (n = 67) و اصیل ایرانی (n = 52) با استفاده از داده‌های ژنوتایپینگ مورد ارزیابی قرار گرفت. در مطالعات بین جمعیتی، اندازه موثر جمعیت برای نسل حاضر 59، 98، 102 و 113 (به ترتیب) برای نژادهای ترکمن، کاسپین، اصیل ایرانی و کُرد بود. آنالیزهای ساختار ژنتیکی جمعیت، نژادهای شمالی (کاسپین و ترکمن) و غربی/جنوب‌غربی (اصیل ایرانی و کُرد) را به دو خوشه فیلوجئوگرافیک تقسیم‌‌بندی نمودکه نشان دهنده‌ی منشاء جغرافیایی آنها می‌باشد. برای افزایش قدرت آماری سیگنال‌های شناسایی شده، نتایج روش‌های درون و بین جمعیتی با کمک ترکیب همبسته سیگنال‌های چندگانه (DCMS) ادغام شده تا نواحی کاندیدا با دقت بالاتری شناسایی گردد. نتایج مطالعات بین جمعیتی نشان داد که SNP‌های شناسایی شده تحت انتخاب با ژن‌های مرتبط با QTLهای شناخته شده برای صفات مورفولوژیکی، سازگاری و ساختار بدنی مرتبط بودند. نتایج حاصل نشان داد که HMGA2 و LLPH می‌توانند به عنوان ژن‌های کاندیدا برای تنوع قد بین نژاد کاسپین و سایر نژادهای مورد مطالعه کاندیدا شوند. با استفاده از نتایج مطالعات مربوط به قد انسان که از کاتالوگ GWAS بدست آمده است، 38 ژن کاندیدا جدید تحت انتخاب پیشنهاد شد. در مطالعات داخل جمعیتی، 16 ژن کاندیدا مشترک در بین هر چهار نژاد به عنوان کاندیدای پیشنهادی برای انتخاب شناسایی شدند. علاوه بر این، 11 نوع QTL مختلف در هر چهار نژاد مورد مطالعه شناسایی شدند که به دسته‌ی صفات مربوط به سازگاری، ساختار بدنی از طریق اختلالات ژنتیکی یا صفات مورفولوژیکی و رفتاری تقسیم شدند. نتایج روش‌های آماری مورد مطالعه یک نقشه گسترده ژنومی از نشانه‌های انتخاب در نژادهای اسب مورد مطالعه را ارائه داد که اطلاعات ارزشمندی را برای ارائه راهکار مناسب جهت حفاظت ژنتیکی و استراتژی‌‌های اصلاح نژادی برای نژاد‌ها نشان می‌دهد.
  5. انجمادپذیری اسپرم جنب بیضه بز با استفاده از عصاره مارچوبه و هل در ترکیب با ترهالوز
    1401
    هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیرات آنتی اکسیدانی افزودن عصاره گیاهان مارچوبه و هل در آزمایش اول و استفاده توام به همراه ترهالوز در آزمایش دوم به رقیق کننده انجمادی اسپرم اپیدیدیمی بز در فرایند انجماد-یخ گشایی بود. این پژوهش در قالب 2 آزمایش انجام شد. نمونه های اسپرم به رقیق کننده انجماد حاوی تیمارهای آزمایشی بود، اضافه گردید. تیمارهای آزمایش اول شامل: رقیق کننده گروه کنترل بدون افزودنی، رقیق کننده حاوی 25، 50 یا g/mlµ 100 عصاره اتانولی مارچوبه (A25، A50 و A100، به ترتیب)، رقیق کننده حاوی 25، 50 یا g/mlµ 100 عصاره اتانولی هل (C25، C50 و C100، به ترتیب) بود. تیمارهای آزمایش دوم شامل: رقیق کننده گروه کنترل بدون افزودنی، رقیق کننده حاوی 100 میلی مولار ترهالوز (Tr)، رقیق کننده حاوی g/mlµ 25 عصاره اتانولی مارچوبه (A25)، رقیق کننده حاوی g/mlµ 50 عصاره اتانولی هل (C50)، رقیق کننده حاوی g/mlµ 25 عصاره اتانولی مارچوبه +رقیق کننده حاوی 100 میلی مولار ترهالوز (A25+Tr)، رقیق کننده حاوی g/mlµ 50 عصاره اتانولی هل +رقیق کننده حاوی 100 میلی مولار ترهالوز (C50+Tr)، رقیق کننده حاوی g/mlµ 25 عصاره اتانولی مارچوبه + رقیق کننده حاوی g/mlµ 50 عصاره اتانولی هل (A25+C50)، )، رقیق کننده حاوی g/mlµ 25 عصاره اتانولی مارچوبه + رقیق کننده حاوی g/mlµ 50 عصاره اتانولی هل + رقیق کننده حاوی 100 میلی مولار ترهالوز (A25+C50+Tr) بود. نتایج آزمایش اول نشان داد که A25 و C50 منجر به افزایش معنی دار (05/0>P) تحرک کل، ALH ، زنده مانی، سلامت غشاء، سلامت DNA و کاهش معنی دار (05/0>P) غلظت مالون دی آلدئید در مقایسه با گروه کنترل گردیدند. همچنین تیمار A25 بطور معنی دار (05/0>P) منجر به افزایش تحرک پیش رونده و سلامت اکروزوم در مقایسه با گروه کنترل گردید. نتایج آزمایش دوم نشان داد که تمامی تیمارها بجز تیمار ترهالوز و A25+Tr منجر به افزایش معنی دار (05/0>P) پارامترهای تحرک کل، تحرک پیش رونده، زنده مانی، سلامت غشاء، سلامت اکروزوم، سلامت DNA و کاهش غلظت مالون دی آلدئید نسبت به گروه کنترل گردیدند. همچنین با مقایسه میان تیمارهای ترکیبی مشاهده شد که تیمار ترکیبی A25+C50+Tr منجر به افزایش زنده مانی و سلامت آکروزوم اسپرم نسبت به تیمار ترکیبی A25+Trگردید. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که استفاده از عصاره اتانولی مارچوبه در سطح g/mlµ 25 و عصاره اتانولی هل در سطح g/mlµ 50 با اثرات مثبت در بهبود کیفیت اسپرم اپیدیدیمی بز پس از یخگشایی همراه است. همچنین، ترکیبی از عصاره اتانولی مارچوبه، هل و ترهالوز نیز می تواند بطور موفقیت آمیز برای انجماد اسپرم اپیدیدیمی بز بکار رود.
  6. اثرات پروتئین ضد انجماد و بر همکنش آن با آنتی اکسیدان های رسوراترول و کوئرستین بر روی ویژگی های اسپرم منجمد- یخ گشایی شده بز
    1401
    استفاده از تکنولوژی انجماد اسپرم برای بهبود بهره وری تولیدمثل و حفظ منابع ژنتیکی، منجر به آسیب های مختلف به سلول اسپرم می شود. هدف این مطالعه در آزمایش اول، بررسی اثر آنتی فریز پروتئین نوع یک (AFP I) و امکان کاهش غلظت گلیسرول به هنگام ترکیب با AFP I در محلول رقیق کننده انجماد و در آزمایش دوم و سوم، بررسی اثر آنتی اکسیدان های رسوراترول و کوئرستین به تنهایی و در ترکیب با AFP از نظر اثرات همکوشی آنها بر روی بهبود پارامترهای کیفی، ساختاری و عملکردی اسپرم بعد از یخگشایی بود. نمونه های اسپرم جدا شده از 50 جفت اپیدیدیم، پس از ارزیابی اولیه در هر تکرار با هم مخلوط و با تریس-اسید سیتریک-فروکتوز-لسیتین سویا رقیق شدند. در آزمایش اول، گلیسرول در دو غلظت 5 و 7 درصد و آنتی فریز پروتئین در سه غلظت صفر، 5 و 10 میکروگرم در میلی لیتر به آنها اضافه شد. در آزمایش دوم و سوم، علاوه بر گلیسرول و AFP، به ترتیب رسوراترول در دو غلظت 15 و 30 میکرومول و کوئرستین در دو غلظت 25 و 50 میکرومول به آنها اضافه گردید، در هر سه آزمایش گروه حاوی 7 درصد گلیسرول بدون AFP و آنتی اکسیدان به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شد. نتایج آزمایش اول نشان داد هر دو غلظت AFP همراه با غلظت کاهش یافته گلیسرول (5 درصد) در مقایسه با گروه شاهد و سایر گروه های تیماری می تواند تحرک کل و پیش رونده، پارامترهای VAP، VSL، VCL، ALH، STR، یکپارچگی غشاء پلاسمایی و غشاء آکروزومی، زنده مانی، یکپارچگی DNA و فعالیت میتوکندری اسپرم را بعد از یخگشایی بهبود دهد (05/0>p). بر اساس نتایج آزمایش دوم، 30 میکرومول رسوراترول در ترکیب با AFP و گلیسرول در مقایسه با گروه شاهد و سایر گروه های تیماری، تحرک کل و پیش رونده، VAP، یکپارچگی غشاء پلاسمایی و آکروزومی، زنده مانی، فعالیت میتوکندری و درصد اسپرم زنده با آکروزوم سالم را بهبود می دهد (05/0>p). نتایج آزمایش سوم نشان داد 25 میکرومول کوئرستین در ترکیب با AFP و گلیسرول در مقایسه با گروه شاهد و سایر گروه های تیماری باعث بهبود تحرک کل و پیش رونده، VAP، VSL، VCL، STR، زنده مانی، فعالیت میتوکندری، یکپارچگی غشاء آکروزوم، اسپرم زنده با آکروزوم سالم و آپوپتوز اولیه اسپرم می شود (05/0>p). بر اساس یافته های این مطالعه، امکان جایگزینی AFP I با گلیسرول ممکن بوده و افزودن 5 میکروگرم AFP با 5 درصد گلیسرول به تنهایی و یا در ترکیب با 30 میکرومول رسوراترول و یا 25 میکرومول کوئرستین به رقیق کننده انجماد می تواند کیفیت بعد از یخگشایی، پارامترهای ارزیابی شده اسپرم بز را بهبود دهد.
  7. اثرات آمیخته گری بر صفات عملکردی، رفتاری و سلامت زنبور عسل ایرانی
    1400
    تنوع و تعداد پژوهش های زنبور عسل در طی یک قرن گذشته، به طور مداوم روند افزایشی دارد و اهمیت آن در عصر جدید به دلیل نقش چشمگیر زنبور عسل در جامعه و به صورت ویژه در بخش های کشاورزی، اقتصاد، امنیت غذایی، دارو و حتی فناوری محاسبات روز به روز در حال گسترش است. در حال حاضر نژادهای زنبوعسل ایرانی، نژاد وارداتی کارنیولان و هیبرید ایرانی×کارنیولان بیشترین فراوانی را در صنعت پرورش زنبور عسل ایران به خود اختصاص می دهند. هدف پژوهش حاضر مقایسه عملکرد نژاد ایرانی با نژاد کارنیولان و هیبرید ایرانی×کارنیولان برای صفات رشد جمعیت، نرخ تخم ریزی ملکه، نظافت گری، جمع آوری بره موم، جمع آوری گرده، تولید عسل و رفتار دفاعی بود. به این منظور، در پایان فصل زمستان گذرانی سال 1399 از هر نژاد تعداد 8 کلونی انتخاب و کندوها از نظر ذخیره عسل وگرده، تعداد قاب و جمعیت اولیه همسان سازی شدند. ثبت مشاهدات صفات رشد جمعیت و نرخ تخم ریزی ملکه به صورت هفتگی و در طی بهار 1400 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه کردستان انجام شد. نتایج نشان داد برای صفات جمعیتسازی و جمع آوری گرده، هیبرید ایرانی×کارنیکا نسبت به نژادهای والدینی به طور معنی داری برتری داشت (p<0.05). این مساله به سبب هتروزیس، تکمیل کنندگی نژادی و استفاده از کلونی های برتر نژاد ایرانی در لاین پدری بود. نژاد زنبور عسل کارنیولان، برای صفات تولید عسل و رفتار نظافت گری، عملکرد بهتری داشت(p<0.05). از نظر صفات رفتار تهاجمی و جمع آوری بره موم، نژاد زنبورعسل ایرانی به طور معنی داری از نژادهای دیگر در سطح بالاتری قرار داشت(p<0.05). درصد هتروزیس بر اساس اختلاف عملکرد مشاهده شده و مورد انتظار آمیخته ها نسبت به مقدار متوسط والدین برآورد شد. درصد هتروزیس برای صفت تولید عسل 3.8-% ، برای صفت جمع آوری گرده 32.6%، برای صفت نرخ تخم ریزی 10%، برای صفت رشد جمعیت معادل 24.5%، برای رفتار نظافت گری 1.6%، برای صفت تولید بره موم 2.1-% و برای صفت رفتار تهاجمی 16.3-% برآورد شد. نتایج نشان داد زنبور عسل ایرانی در اکثر صفات تنوع زیادی دارد که نشان دهنده ظرفیت ژنتیکی این نژاد برای برنامه های اصلاح نژادی و انتخاب ژنتیکی درون نژادی است. همچنین بهره گیری از نژادها و لاین های برتر به صورت خالص و یا آمیخته می تواند بهبود عملکرد و کارائی بخش زنبور عسل را به همراه داشته باشد.
  8. اثرات سرکه کومبوچا بر بیان ژن mir-206 در جوجه های گوشتی
    1400
    فرآیند رشد عضلات، توسط چندین ژن کد کننده و غیرکد کننده پروتئین تنظیم می شود. اخیراً، مطالعات گسترده نشان داده اند کهmiRNA ها دارای وظایف مهمی در رشد عضلات اسکلتی می باشند که یکی از مهمترین آنان ژن mir-206 است که در عضلات اسکلتی بیان می شود.mir-206 با مهار ترجمه mRNA ژن میوستاتین باعث افزایش حجم عضلات اسکلتی می شود. هدف از این پژوهش ارزیابی بیان ژن mir-206 در بافت های کبد، ران و سینه جوجه های گوشتی تغذیه شده با سرکه کومبوچا در آب آشامیدنی بود. کومبوچا توده ای هم زیست از باکتری است که بر روی مخلوط چای سیاه و قند محلول در آب تشکیل می شود. در این آزمایش، از 5 سطح مختلف سرکه کومبوچا در آب آشامیدنی استفاده شد. تیمارها با آب بدون کومبوچا به عنوان کنترل مقایسه شدند. در روزهای 24 و 42 روزگی از 40 جوجه ی گوشتی (20 جوجه برای هر زمان) نمونه از کبد، ران و سینه تهیه و RNA کل استخراج گردید و پس از سنتزcDNA با استفاده از روش RT-qPCR بیانpre-mRNA ژن mir-206 اندازه گیری شد. براساس این تحقیق بیان ژن mir-206 مختص عضلات اسکلتی نبود و در بافت کبد نیز صورت می گیرد. نتایج نشان داد که با افزودن سرکه کومبوچا در آب آشامیدنی با افزایش سن، بیان ژن مورد نظر نیز افزایش می یابد. در 24 روزگی کاهش بیان در تمامی تیمارها در بافت کبد مشاهده شد ولی فقط درتیمار 4 معنی دار بود. بافت کبد در 42 روزگی افزایش بیان معنی دار ژن mir-206 را در تیمارهای 4 و 5 نشان دادند (01/0>P). بیان mir-206 در بافت سینه در 24 روزگی تفاوت معنی داری نسبت به شاهد نداشت ولی در 42 روزگی تیمار 2 افزایش بیان معنی دار (05/0>P) را نشان داد. مقایسه بیان ژن mir-206 در بافت های ران و سینه نشان می دهد که بطور احتمال رشد عضله در ران بیشتر تحت تاثیر این ژن است. احتمالا افزایش بیان پیش ساز mir-206 در ران منتهی به افزایش mir-206 بالغ می گردد که می تواند از طریق هدف قرار دادن mRNA میواستاتین و در نتیجه کاهش فعالیت آن باعث افزایش حجم عضله اسکلتی می شود.
  9. اثرات چندشکلی های تک نوکلئوتیدی در ژن های کدکننده ی miRNAها بر صفات تعداد نتاج در بزهای مرخز
    1400
    بز مرخز یک نژاد بسیار مهم و بومی ایران است که در دو دهه ی گذشته جمعیت آن کاهش شدیدی داشته است. یکی از راه های افزایش جمعیت این نژاد شناسایی و بکارگیری نشانگرهایی است که روی صفات مهم مانند تعداد نتاج در زمان زایش اثرگذار هستند. این مطالعه با هدف شناسایی و ارزیابی اثرات چندشکلی های تک نوکلئوتیدی (SNPs) در ژن های کدکننده ی برخی از miRNAها، ژن های هدف و نواحی کناری آن ها بر صفات تعداد نتاج در زمان زایش در بزهای مرخز انجام شد. به این منظور از روش های PCR-SSCP، مطالعات گسترده ارتباط ژنومی (GWAS) و متاآنالیز استفاده شد. برای انجام PCR-SSCP تعداد 88 نمونه و برای انجام GWAS تعداد 136 نمونه از بزهای موجود در ایستگاه پرورش و اصلاح نژاد بز مرخز سنندج انتخاب شدند. نتایج حاصل از PCR-SSCP وجود چهار SNP شاملC/A ، A/G، C/T و A/G را به ترتیب در ناحیه پروموتر ژن miR-9 و نواحی 3’UTR سه ژن miR-27a، KITLG و IGF1 تایید نمود. نتایج آنالیز میانگین حداقل مربعات نشان داد که ژنوتیپ AA ژن miR-9 به طور مثبت و معنی داری بر تعداد نتاج در زمان زایش در بزهای مرخز تاثیر می گذارد (01/0>p)، که این نتایج توسط آنالیز رگرسیون لجستیک نیز تایید شد. همچنین نتایج تجزیه به مولفه های اصلی ارتباط SNP موجود روی پروموتر ژن miR-9 و صفت مورد مطالعه را تایید کرد. اسکن ناحیه ی پروموتور ژن miR-9 نشان داد که تغییر آلل C به A ممکن است مانع از اتصال تعدادی از فاکتورهای رونویسی از جملهHES1 ،HES2 ، NRF1 وTCFL5 به پروموتور این ژن شود که می تواند بیان ژن miR-9 را کاهش دهد. آنالیز نمونه های ژنوتایپ شده با استفاده از چیپ 50K Illumina منجر به شناسایی چهار SNP معنی دار در ارتباط با تعداد نتاج در زمان زایش در بزهای مرخز شد. بررسی فاصله ی 500 هزار جفت باز بالادست و پایین دست SNPهای معنی دار منجر به شناسایی 11 ژن کاندیدا برای اثرگذاری بر صفت مورد مطالعه شد، که از میان آن ها دو ژن GABRA5 و AKAP13 به دلیل نقشی که در فرآیندهای تولیدمثلی دارند ممکن است اهمیت بیشتری داشته باشند. نتایج حاصل از متاآنالیز چندشکلی c.1189G>A روی ژن GDF9 نشان داد که این چندشکلی تحت مدل dominant و در صورت حذف یکی از مطالعات از فرآیند متاآنالیز تحت مدل additive روی تعداد نتاج در زمان زایش در بز اثر معنی دار دارد (05/0>p). به عبارت دیگر، بزهای دارای دو نسخه از آلل G (ژنوتایپ GG) تعداد نتاج بیشتری از بزهای دارای ژنوتایپ AG و AA دارند. نتایج پژوهش حاضر منجر به شناسایی SNPهای مهم مرتبط با صفت تعداد نتاج در زمان زایش در بز شد که می تواند در برنامه های اصلاحی بز مورد استفاده قرار گیرد.
  10. ارزیابی تنوع ژنتیکی و شناسایی گونه و زیرگونه های زنبورهای عسل برخی مناطق شمال غرب ایران و کردستان عراق با استفاده از روش های مورفولوژیکی و مولکولی
    1400
    زنبورعسل مهم ترین حشره گرده افشان است که نقش بسیار مهمی در زندگی گیاهان و جانوران، به ویژه انسان ها ایفا می کنند. علاوه بر تولیدات مهم این حشره مانند عسل، گرده، موم، بره موم، ژله رویال، زهر و غیره، نقش آن در گرده افشانی گیاهان و در نتیجه افزایش بهره وری محصولات زراعی و باغی قابل توجه است. امروزه اهمیت ارزیابی تنوع ژنتیکی در اصلاح نژاد دام و سایر ارگانیسم های مفید مانند زنبورهای عسل بر کسی پوشیده نیست. لذا هدف از این پژوهش ارزیابی تنوع ژنتیکی و شناسایی گونه و زیرگونه های جمعیت های زنبورعسل برخی از شهرهای شمال غرب ایران و آقلیم کردستان عراق با استفاده از روش های مورفولوژیکی و مولکولی بود. به این منظور، تعداد 228 زنبور کارگر جهت مطالعه ی صفات مورفولوژیکی بال زنبورهای عسل شامل طول و عرض بال جلو، طول و عرض بال عقب، شاخص موبیتال و اندازه زاویه های A4، D7 و G18 روی بال جلو استفاده شد. همچنین تعداد 170 زنبورعسل کارگر در تجزیه و تحلیل قطعاتی از ژن های میتوکندریایی شامل دو ژن COI و COII با استفاده از تکنیک PCR-RFLP مورد استفاده قرار گرفت. به علاوه، ارتباط نشانگرهای ISSR با صفات مورفولوژیکی بال زنبورهای عسل مورد بررسی قرار گرفت. استخراج DNA از قفسه سینه ی زنبورهای عسل و با استفاده از روش HotSHOT صورت گرفت. جهت هضم آنزیمی قطعات تکثیر شده از آنزیم TaqI برای برش ژن COI و از آنزیم XbaI برای برش ژن COII استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل مورفولوژیکی بال زنبورهای عسل نشان داد که میان نمونه های جمع آوری شده از آقلیم کردستان عراق با نمونه های شمال غرب ایران در رابطه با تمام صفات بجز اندازه زوایای A4 و G18 تفاوت معنی دار وجود دارد (0.01>p). همچنین بررسی فاصله ی ژنتیکی زنبورهای عسل دو جمعیت با استفاده از آنالیز فواصل ماهالانوبیس و پروکراستی و همچنین آنالیز متغیرهای کانونیک متفاوت بودن این دو جمعیت را تایید کرد. بررسی ناحیه ای از ژن COI در دو جمعیت نشان داد که تمام زنبورهای عسل مورد مطالعه در هر دو جمعیت به گونه ی mellifera Apis تعلق دارند. با اینحال، وجود تفاوت میان زنبورها در جمعیت اقلیم کردستان عراق و شمال غرب ایران با آنالیز ناحیه ی مورد مطالعه از ژن COII تایید شد. همچنین نتایج آنالیز نشانگرهای ISSR نشان داد که در صفات مورفولوژیکی بال زنبورهای عسل با تعدادی از جایگاه های شناسایی شده ارتباط معنی دار وجود دارد (0.05>p). نتایج این پژوهش نشان داد که با وجود نزدیکی آقلیم کردستان عراق و شمال غرب ایران، زنبورهای عسل این دو منطقه از نظر زیرگونه با یکدیگر تفاوت دارند، اما هر دو جمعیت مورد مطالعه از گونه ی Apis mellifera می باشند.
  11. ارزیابی اثرات آنتی اکسیدانی عصاره اتانولی جغجغه و ترهالوز بر روی پارامترهای اسپرم منجمد و یخگشایی شده جنب بیضه بز
    1400
    هدف از این پژوهش که در قالب 2 آزمایش انجام شد، بررسی اثرات آنتی اکسیدانی عصاره میوه گیاه جغجغه در آزمایش اول و استفاده توام به همراه ترهالوز در آزمایش دوم در رقیق کننده انجمادی بر صفات مختلف اسپرم اپیدیدیمی منجمد-ذوب شده بز بود. نمونه های اسپرم به رقیق-کننده انجمادی بر پایه زرده تخم مرغ- تریس که حاوی تیمارهای آزمایشی بود، اضافه شدند. تیمارهای آزمایش اول شامل: رقیق کننده گروه کنترل بدون افزودنی، رقیق کننده حاوی g/mlµ 50، 100 یا 150 عصاره اتانولی جغجغه (PEE1، PEE2،و PEE3، به ترتیب) بود. تیمارهای آزمایش دوم شامل: رقیق کننده گروه کنترل بدون افزودنی، رقیق کننده حاوی 100 میلی مولار ترهالوز (Tr)، رقیق کننده حاوی g/mlµ 100 عصاره اتانولی جغجغه (PEE2)، رقیق کننده حاوی g/mlµ 100 عصاره اتانولی جغجغه + رقیق کننده حاوی 100 میلی مولار ترهالوز (PEE2+Tr)، بود. نتایج آزمایش اول نشان داد که PEE2 در مقایسه با گروه کنترل، منجر به افزایش معنی دار تحرک کل، تحرک پیشرونده، سرعت در مسیر منحنی، سرعت در مسیر میانگین، راستی مسیر طی شده، جنبایی عرضی سر، سلامت غشاء و زنده مانی و کاهش معنی دار غلظت مالون دی آلدئید شد (05/0> P). تیمارهای PEE1 و PEE2 بطور معنی دار (05/0> P) منجر به کاهش تخریب DNA در مقایسه با گروه کنترل شدند. نتایج آزمایش دوم نشان داد که تمامی تیمارهای آزمایشی منجر به کاهش غلظت مالون دی آلدئید و افزایش سلامت غشا، زنده مانی، تحرک کل، تحرک پیشرونده و سایر پارامترهای حرکتی اسپرم نسبت به گروه کنترل شدند (05/0> P). بطور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد که سطح g/mlµ 100 عصاره اتانولی جغجغه در بهبود کیفیت اسپرم اپیدیدیمی منجمد شده بز موثر بود. همچنین، ترکیبی از عصاره اتانولی جغجغه و ترهالوز نیز می تواند بطور موفقیت آمیز برای انجماد اسپرم اپیدیدیمی بز بکار رود.
  12. تاثیر عصارههای خرفه در رقیق کننده بر انجمادپذیری اسپرم بز
    1399
    مطالعه حاضر در قالب چهار آزمایش انجام گردید. هدف این مطالعه بررسی تاثیر افزودن عصاره های آبی، متانولی و اتانولی گیاه خرفه به عنوان آنتی اکسیدان (آزمایش دوم) و نیز ترکیب آنها با سیستئین (آزمایش سوم) و ترهالوز (آزمایش چهارم)، در رقیق کننده انجمادی بر کیفیت اسپرم انزالی بز مرخز در طی فرآیند انجماد-یخ گشایی بود. در آزمایش اول، پس از خشک شدن گیاه خرفه، عصاره گیری توسط آب، متانول و اتانول صورت گرفت و سپس ترکیب شیمیایی این عصاره ها مورد ارزیابی قرار گرفت. مقادیر کل ترکیبات فنولی، فلاوونوئیدی و آلکالوئیدی در عصاره متانولی بالاتر (05/0> P) از عصاره های آبی و اتانولی خرفه بود. همچنین، عصاره اتانولی نسبت به عصاره های آبی و متانولی منجر به استخراج میزان بالاتری (05/0> P) از مقادیر کل ترکیبات کاروتنوئیدی و ویتامین E شد. در آزمایش دوم، تیمارها شامل رقیق کننده حاوی 25، 50 یا g/mlµ 100 عصاره آبی، 25، 50 یا g/mlµ 100 عصاره متانولی و 25، 50 یا g/mlµ 100 عصاره اتانولی بود. رقیق کننده کنترل بدون افزودنی بود. تیمارهای حاوی g/mlµ 50 عصاره آبی، متانولی یا اتانولی، درصدهای بالاتری از تحرک کل، زنده مانی و فعالیت میتوکندری و درصد کمتری از مالون دی آلدئید را نسبت به گروه کنترل نشان دادند (05/0> P). تیمار حاوی g/mlµ 50 عصاره متانولی منجر به بالاترین تحرک کل و کمترین سطح مالون دی آلدئید در مقایسه با سایر تیمارها شد (05/0> P). همچنین، تیمار حاوی g/mlµ 50 عصاره متانولی در مقایسه با گروه کنترل منجر به افزایش معنی دار اسپرم های زنده، سلامت غشاء و DNA و کاهش معنی دار اسپرم های آپوپتوز و مرده گردید (05/0> P). در آزمایش سوم، تیمارها شامل رقیق کننده حاوی g/mlµ 50 عصاره آبی، متانولی یا اتانولی، رقیق کننده حاوی mM 10 سیستئین (سطح مطلوب بدست آمده از مطالعه قبل) و رقیق کننده حاوی mM 10 سیستئین + g/mlµ 50 عصاره آبی، متانولی یا اتانولی (سطح مطلوب عصاره ها بدست آمده از آزمایش دوم) بودند. رقیق کننده کنترل بدون افزودنی بود. همه تیمارها باعث بهبود تحرک کل، زنده مانی، فعالیت میتوکندری و کاهش سطح مالون دی آلدئید نسبت به کنترل شدند (05/0> P). در تیمارهای ترکیبی، تحرک پیش رونده، میانگین سرعت در مسیر منحنی، تعداد اسپرم زنده و سلامت غشاء، DNA و آکروزوم نسبت به کنترل افزایش یافت (05/0> P). میانگین سرعت در مسیر مستقیم، خطی بودن جنبایی، زنده مانی و سلامت DNA در تیمار ترکیبی سیستئین + g/mlµ 50 عصاره متانولی بالاتر از تیمار سیستئین بود (05/0> P). از میان تیمارها، تیمار سیستئین + g/mlµ 50 عصاره متانولی بالاترین درصد تحرک کل، فعالیت میتوکندری و کمترین درصد مالون دی آلدئید را نشان داد (05/0> P). در آزمایش چهارم، تیمارها شامل رقیق کننده حاوی mM 100 ترهالوز (سطح مطلوب بدست آمده از مطالعه قبل)، رقیق کننده حاوی mM 10 سیستئین + g/mlµ 50 عصاره متانولی (مطلوب ترین عصاره در ترکیب با سیستئین از آزمایش سوم) و رقیق کننده حاوی g/mlµ 50 عصاره متانولی + mM 10 سیستئین + mM 100 ترهالوز بودند. رقیق کننده کنترل بدون افزودنی بود. همه تیمارها باعث افزایش تحرک کل، میانگین راستی مسیر طی شده، خطی بودن جنبایی، زنده مانی، سلامت غشاء، سلامت آکروزوم، فعالیت میتوکندری، اسپرم زنده و کاهش مالون دی آلدئید نسبت به کنترل شدند (05/0> P). در تیمارهای ترکیبی میانگین سرعت در مسیر مستقیم و سرعت در مسیر منحنی و سلامت DNA افزایش و اسپرم های آپوپتوتیک و مرده نسبت به کنترل کاهش نشان دادند (05/0> P). تیمار حاوی g/mlµ 50 عصاره متانولی + mM 10 سیستئین + mM 100 ترهالوز منجر به افزایش تحرک کل و سلامت غشاء نسبت به تیمار حاوی ترهالوز گردید (05/0> P). از میان تیمارها، تیمار حاوی g/mlµ 50 عصاره متانولی + mM 10 سیستئین + mM 100 ترهالوز بالاترین (05/0> P) میزان زنده مانی را نشان داد. بطور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که عصاره متانولی بیشتر از سایر عصاره ها در بهبود کیفیت اسپرم منجمد بز موثر بود. همچنین نتایج نشان دهنده اثرات بهتر به هنگام مکمل سازی رقیق کننده انجمادی اسپرم بز با ترکیبی از عصاره متانولی خرفه، سیستئین و ترهالوز بود.
  13. ارزیابی اثرات آنتی اکسیدانی عصاره تشنه داری بر پارامترهای اسپرم بز پس از انجماد
    1399
    چکیده هدف از انجام این پژوهش ارزیابی اثرات آنتی اکسیدانی عصاره گیاه تشنه داری جداگانه و توام با ترهالوز و سیستئین طی فرایند انجماد- یخ گشایی بود.این پژوهش در غالب دو آزمایش بر روی 4 عدد اپیدیدیم بزهای جوان تازه کشتار شده انجام شد. در آزمایش اول 4 تیمار آزمایشی شامل (Control): رقیق کننده پایه، (SEE1): 25 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی تشنه داری، (SEE2): 50 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی تشنه داری، (SEE3): 100 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی تشنه داری استفاده شدند و ارزیابی اثرات عصاره اتانولی تشنه داری، در 3 دوز مذکور، بر پارامترهای میکروسکوپی اسپرم در 6 تکرار به انجام رسید. در آزمایش 2 (تمام تیمارهای دارای، CY: شامل 05/0 میلی گرم بر میلی لیترسیستئین، تیمارهای دارای tr: شامل 05/0 گرم بر میلی لیترترهالوز، و تیمارهای دارای SEE2: شامل50 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی تشنه داری) بود. تیمارهای آزمایشی به این شرح (Control): رقیق کننده ی پایه، (tr): تر هالوز، (CY): سیستئین، (SEE2): تشنه داری، (SEE2+CY): سیستئین+ تشنه داری، (SEE2+tr): تشنه داری+ تر هالوز، (SEE2+CY+tr): تشنه داری+ سیستئین+ تر هالوز می باشند. نتایج آزمایش 1 نشان داد که تیمار SEE2 باعث افزایش معنی دار پارامترهای جنبایی، جنبایی پیش رونده و زنده مانی و همچنین کاهش معنی دار غلظت MDA نسبت به تیمار کنترل شد (05/0P˂). تیمار SEE2 دارای کمترین تخریب DNA بوده و اختلاف آن با تیمارکنترل معنی دار بود (05/0P˂). در آزمایش 2 همه ی تیمارهای آزمایشی باعث افزایش معنی دار جنبایی کل، جنبایی پیش رونده، زنده مانی و سلامت غشا نسبت به کنترل شدند و تیمارSEE2+tr دارای بالاترین میانگین در این پارامترها بود (05/0P˂).همچنین همه ی تیمارهای آزمایشی سبب کاهش معنی دار MDA در مقایسه با کنترل شدند و تیمار SEE2+CY+tr کم ترین میانگین را در میان تیمارها داشت(05/0P˂). میزان تخریب DNA در تیمارهای SEE2، SEE2+trو SEE2+CY+tr نسبت به تیمار کنترل به طور معنی دار کاهش یافت (05/0P˂). نتایج این مطالعه نشان داد که g/mlµ 50 عصاره اتانولی تشنه داری به-تنهایی و همراه با ترهالوز می تواند در فرایند انجماد اسپرم بز موثر باشد.
  14. مطالعه بیان ژن اکواپورین 9 در اپیدیدیم خروس های مبتلا به سنگ های اپدیدیمی
    1399
    کاهش باروری خروس گله های مرغ مادر یکی از مشکلات مطرح در صنعت طیور می باشد. بروز سنگ های اپیدیدیمی یکی از دلایل سندروم زودهنگام ناباروری خروس است. بازجذب مایعات در ناحیه اپیدیدیم اصلی ترین مکانیسم تغلیظ محتویات داخل مجاری است. آکواپورین ها مهم ترین پروتئین های مسئول بازجذب آب در بافت های مختلف هستند. هدف از این مطالعه بررسی بیان ژن آکواپورین 9 در ناحیه اپیدیدیم خروس های مبتلا به سنگ های اپیدیدیمی می باشد. این مطالعه بر روی خروس های گله مرغ مادر با سن 65 هفته انجام گرفت. وزن بدن،خصوصیات ظاهری تاج، کلوآک و پا، غلظت هورمون های استروژن و تستوسترون، ارزیابی کمی و کیفی اسپرم، تغییرات هیستوپاتولوژی بیضه و اپیدیدیم و میزان بیان ژن آکواپورین 9 در ده قطعه خروس دارای اپیدیدیم به ظاهر سالم و ده قطعه خروس دارای سنگ های اپیدیدیمی مورد مقایسه قرار گرفتند. بین دو گروه از لحاظ خصوصیات ظاهری، غلظت هورمون های استروژن و تستوسترون سرم خون، تحرک کل و تحرک پیش رونده اسپرم ها اختلاف معنی داری وجود نداشت. درصد اسپرم های غیرنرمال و تولید اسپرم روزانه بیضه در خروس های سنگ دار افزایش معنی داری را نسبت به خروس های سالم نشان داد (05/0>P). پیوستگی زنجیره اسپرماتوژنز، ضخامت اپیتلیوم و قطر لوله های اسپرم ساز در خروس های سنگ دار به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>P). اختلاف بیان ژن آکواپورین 9 در دو گروه معنی دار بود، به طوریکه میزان بیان ژن آکواپورین 9 در ناحیه اپیدیدیم خروس های سنگ دار حدود 97/23 برابر خروس های سالم بود (05/0>P). به طورکلی می توان نتیجه گرفت که افزایش بیان ژن آکواپورین 9 سبب افزایش بازجذب بیشتر در مجاری ناحیه اپیدیدیم شده و با تغلیظ محتویات داخل لومن، احتمال بروز سنگ های اپیدیدیمی افزایش می یابد و این تغییرات باعث کاهش باروری در خروس ها می شود.
  15. ارزیابی نقش باکتری های اندوفیت مقاوم به آرسنیک در تحریک به رشد گیاهان لگومینوز و مطالعه میزان القا مقاومت
    1399
    امروزه آلودگی خاک ها به فلزات سنگین خصوصا آرسنیک به معضلی جهانی تبدیل شده است. علاوه بر این استفاده از کود های شیمیایی منجر به افزایش این آلودگی ها شده است و. بنابراین رشد گیاهان در این خاک ها، و همچنین تولید محصولات سالم با مشکل مواجه شده است. باکتری های اندوفیت مقاوم به آرسنیک با تحریک تولید محرک های رشد، و هورمون های گیاهی فیتوهرمون ها و همچنین فراهم کردن نیتروژن و فسفر مورد نیاز گیاه علاوه بر اینکه می توانند جایگزین خوبی برای کودهای فسفاته و نیتروژنه باشند همچنین می توانند منجر به رشد بهتر گیاهان در خاک های آلوده به آرسنیک و تولید محصلات سالم تر شوند. در این تحقیق باکتری های اندوفیت از ریشه گیاهان نخود و یونجه ی رشد یافته در خاک های آلوده به آرسنیک شهرستان قروه جداسازی شدند. بررسی درخت فیلوژنی تبارزایی براساس توالی نوکلئوتیدی مربوط به ژن 16s rDNA باکتری های جداسازی شده نشان دهنده ی تعلق جدایه ها به جنس های Pseudomonas،Rahnella و Acinetobacter بود. که باکتری های Pseudomonas sp. و Rahnella sp. از نخود و باکتری Acinetobacter sp. از یونجه جداسازی شدنده بودند. نتایج آزمون تست های بیوشیمیایی نشان دهنده ی توانایی تولید لیپاز توسط جنس سویه های Acinetobacter و Rahnella، تولید پروتئاز توسط جنس سویه Pseudomonas، تثبیت نیتروژن توسط جنس سویه Rahnella و تولید آنزیم فسفاتاز توسط هر سه باکتری بود. همچنین وجود ژن آرسنات ردوکتاز در سویه های Acinetobacter و Rahnella اثبات شد. همچنین نتایج نشان داد که باکتری های Pseudomonas و Rahnella به ترتیب توانایی رشد در غلظت های 300 و 250 میلی مولار آرسنیک را دارا بودند و باکتری Acinetobacter نیز توانایی رشد در غلظت 250 میلی مولار آرسنیک را دارا بود.داشت. تاثیر همزمان آرسنیک در غلظت های 0، 10، 50، 75 و 100 میلی گرم بر کیلوگرم خاک و تاثیر تلقیح باکتری های جداسازی شده بر فاکتور های رشدی گیاه هان های یونجه و نخود همانند تعداد گره، ارتفاع اندام های هوایی و زمینی و همچنین وزن خشک و تر ریشه، ساقه و برگ مورد بررسی قرار گرفته و نتایج حاکی از توانایی سویه ها در کلونیزاسیون اندام های مختلف گیاه بود. و همچنین در اکثر تیمارها مشاهده شد که در بسیاری از موارد آرسنیک باعث کند شدن رشد گیاه و تلقیح باکتری منجر به افزایش رشد گیاه گردید.شده است. جهت بررسی القای مقاومت عمومی مسیر SAR یا ISR توسط این باکتریهای اندوفیت، بررسی بیان ژن NPR3 با روش qRT-PCR در تعدادی از تیمار ها انجام گرفت. نتایج بدست آمده مشاهده شده حاکی از کاهش بیان ژن NPR3 در اثر تلقیح باکتری ها بود. هرچند که در گیاه نخود تاثیر آرسنیک بر بیان این ژن مشهود نبود، اما در گیاه یونجه آرسنیک منجر به افزایش بیان NPR3 شد. نتایج به دست آمده تائید کننده ی اثر مثبت باکتری های اندوفیت بر رشد گیاهان در خاک های آلوده به آرسنیک بود.
  16. اثرات لتروزول بر عملکرد رشد و تولید مثلی بز نر مرخز
    1398
    لتروزول یک مهارکننده آروماتاز است که با تغییر سطح هورمون های جنسی می تواند در فرایند رشد و تولید مثل جنس نر دخیل باشد. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر تزریق درون ماهیچه ای و زیرپوستی لتروزول بر صفات رشد (صفات عملکردی رشد، خصوصیات لاشه، ابعاد بدن)، صفات تولیدمثلی (وزن و ابعاد اندامهای تولیدمثلی، صفات هیستومتریک بیضه، اپیدیدیم و غدد ضمیمه جنسی، صفات منی انزالی و مقایسه صفات اسپرم انزالی و اپیدیدیمی قبل و پس از یخ گشایی)، صفات هماتولوژی و بیوشیمیایی سرم خون، سطوح هورمونی و بیان نسبی ژن آروماتاز (CYP19) بافت بیضه در دوره رشد بز نر مرخز بود. تعداد 28 راس بز نر نژاد مرخز با میانگین سنی 4 الی 5/4 ماهگی بطور تصادفی در 4 گروه تقسیم شدند که دو گروه 25/0 میلی گرم لتروزول به ازای هر کیلوگرم وزن بدن از طریق تزریق زیرپوستی و درون ماهیچه ای دریافت کردند. دو گروه دارونما نیز تزریق زیرپوستی و درون ماهیچه های بدون دریافت لتروزول داشتند. تزریق تیمارها به صورت هفتگی و طی 3 ماه به طول انجامید. نتایج نشان دادکه لتروزول باعث افزایش دور قفسه سینه، وزن نهایی بدن، افزایش وزن روزانه و کاهش ضریب تبدیل خوراک شد (05/0 > P). وزن قبل ازکشتار، وزن لاشه گرم و سرد بزهای دریافت کننده لتروزول سنگین تر بود (05/0 > P)، در حالی که سایر صفات لاشه تفاوت معنی داری را نشان نداد (05/0 < P). هم چنین به غیر از افزایش معنی دار HDL- کلسترول (05/0 > P) در تیمارهای لتروزول، تفاوت معنی داری در صفات هماتولوژی و بیوشیمیایی سرم حیوانات آزمایشی مشاهده نشد (05/0 < P). تزریق لتروزول باعث افزایش محیط اسکروتوم، وزن و حجم بیضه، قطر لوله های اسپرم ساز بیضه، تعداد سلول های سرتولی و ارتفاع اپیتلیوم اپیدیدیم شد (05/0 > P). هم چنین، حجم منی انزالی، غلظت اسپرم، غلظت اسپرم در هر انزال و شاخص منی تیمارهای آزمایشی افزایش معنی داری نشان داد (05/0 > P). اسپرم های اپیدیدیمی قبل از یخ گشایی درصد زنده مانی بیشتر و پس از یخ گشایی هم درصد تحرک، زند مانی و سلامت آکروزوم بیشتری نسبت به اسپرم های انزالی داشتند (05/0 < P). دریافت لتروزول بیان ژن آروماتاز بافت بیضه را تغییر نداد (05/0 < P)، هر چند که افزایش سطح تستوسترون سرم و بیضه، افزایش سطوح LH و GH سرم وکاهش سطح استرادیول سرم و بیضه پس از دریافت لتروزول مشهود بود (05/0 > P). هم چنین بین روش تزریق لتروزول در هیچ کدام از صفات مورد بررسی تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0 < P). بر این اساس، به نظر می رسد که دریافت لتروزول با افزایش سطوح LH و GH سرم، بالارفتن سطح تستوسترون و کاهش سطح استرادیول سرم و بیضه منجر به بهبود عملکرد رشد و برخی صفات تولیدمثلی بز نر مرخز می گردد.
  17. Single nucleotide polymorphisms in miRNA target sites of BRCA1/2 genes between breast cancer patients in Kurdish population of Iraq
    1398
    BRCA1 and BRCA2 mutations confer an increased lifetime risk of breast cancer; however, the associations of microRNA (miRNA) binding site single nucleotide polymorphisms (SNPs) in 3ʼ untranslated regions (3ʼ-UTR) of BRCA1 and BRCA2 with breast cancer (BC) risk were reported. In this case–control study (119 BC patients and 100 matched controls), two SNPs (rs12516 and rs15869) were selected in the 3ʼ- UTR of BRCA1 and BRCA2 genes, which were within miRNA-binding seed regions and might have potential function to regulate the expression of BRCA1/BRCA2. Unconditional logistic regression model was used to analyze the association between three SNPs and BC risk, and Popgen software was performed to get allele and genotype frequency of BRCA1 rs12516 and BRCA2 rs15869 in cases and controls of this study. A novel finding showed that AT [odds ratio (OR) 2.3705, 95% confidence interval (CI) 1.2927 to 4.3470] genotype of rs15869 in BRCA2 could increase the risk of BC. Also, in the age >43 comparison between cases and control (p=0.0472) indicates the BRCA1 rs12516 had statistical significant association with breast cancer risk. The sequencing results of target regions in exon 5 and 8 of P53, mir504b and mir125 genes and rs8176318 variant in 3ʼ-UTR of BRCA1 were showed no new mutation in these five target regions.
  18. تنوع ژنتیکی مارکرهای ریزماهواره ای LEI0258 و MCW0039 و ارتباط آن ها با صفات کیفی تخم مرغ در مرغان بومی استان کردستان
    1398
    هدف از این پژوهش، بررسی ارتباط صفات کیفی مرغان بومی استان کردستان با دو مارکر ریزماهواره ای LEI0258 و MCW0039 بود. در این تحقیق از تخم مرغ های جمع آوری شده از 96 قطعه مرغ استفاده شد. صفات کیفی مورد بررسی تخم مرغ شامل وزن تخم، شاخص شکل، استحکام پوسته، وزن زرده، وزن آلبومین، وزن پوسته، ضخامت پوسته، شاخص زرده، درصد پوسته، درصد آلبومین، درصد زرده، واحد هاو، راندمان وزنY/A و رنگ زرده بود. میانگین های صفات بترتیب 51.29 گرم، 74.38 درصد، kg/cm2 20.86، 16.35گرم، 28.88گرم، 6.13گرم، 0.43 میلی متر، 40.38 درصد، 11.86 درصد، 56.17 درصد، 31.93 درصد، 75.7، 56.71 درصد و 8.81 بدست آمد. DNA ژنومی از پوست تخم با استفاده از روش فنل کلروفرم استخراج شد. با استفاده از واکنش زنجیره ای پلی مراز قطعاتی به طول 352-146 جفت باز با 18 آلل و 30 ژنوتیپ برای مارکر LEI0258 و 160-130 جفت باز با 10 آلل و 16 ژنوتیپ برای مارکر MCW0039 تکثیر شد. بیشترین محتوای اطلاعات چند شکلی(PIC) و هتروزیگوسیته مورد انتظار ((H_e مربوط به ریزماهواره LEI0258 به ترتیب با میانگین های 0.88 و 0.89 بود. مارکر LEI0258 ارتباط معنی داری با وزن تخم، شاخص شکل، وزن آلبومین، وزن پوسته، درصد پوسته، درصد آلبومین و رنگ زرده داشت. مارکر MCW0039 جز برای رنگ زرده و رنگ پوسته ارتباط معنی داری با صفات مورد بررسی نداشت. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که چند شکلی های مشاهده شده در جایگاه LEI0258 ارتباط معنی داری با صفات تولیدی داشتند و می توان از این مارکر ریزماهواره ای در برنامه های اصلاح نژادی استفاده کرد.
  19. ارزیابی بیان ژن آروماتاز در مجاری خارج بیضه ای خروس های گله مرغ مادر دارای ضایعات اپیدیدیمیپیشنویس پژوهش ثبت شده در 1400/12/24 0:23:4 ب.ظ
    1398
    باروریِ گله های پرورش مرغ مادر در هفته های پایانی دوره تولید در اثر بروز اختلالات و بیماری ها کاهش می یابد. یکی از این اختلالات، تشکیل سنگ های اپیدیدیمی در ناحیه اپیدیدیم خروس های گله می باشد که باعث اختلال در عملکرد تولیدمثلی این پرندگان می گردد. از طرف دیگر، عدم تعادل هورمونی استروژن ممکن است در اثر اختلالات متابولیک ایجاد شده و موجب کاهش باروری خروس ها شود. آروماتاز یک آنزیم کلیدی در مهره داران است که مرحله نهایی تبدیل آندروژن ها به استروژن را سنتز می کند. در این مطالعه بیان ژن آروماتاز و برخی از پارامترهای تولیدمثلی در خروس های گله ی مرغ مادر دارای سنگ های اپیدیدمی بررسی شد. بدین منظور، تعداد 20 قطعه خروس گله ی مرغ مادر با محدوده ی سنی 65 هفته انتخاب شدند و ضمن بررسی خصوصیات ظاهری تولیدمثلی، سنجش کمی و کیفی پارامترهای اسپرمی، اندازه گیری غلظت هورمون های استروژن و تستوسترون و همچنین هیستوپاتولوژی بیضه و اپیدیدیم، بیان ژن آروماتاز در ناحیه اپیدیدیم این پرندگان مورد مطالعه قرار گرفت. آنالیز آماری داده ها و مقایسه میانگین ها با استفاده از آزمون T-Test و نرم افزار SAS 2000 درسطح معنی داری 5 درصد انجام شد. نتایج به دست آمده نشان داد که در خصوصیات ظاهری، تحرک کل و تحرک پیش رونده اسپرم ها و غلظت هورمون های استروئیدیِ سرم خون، بین خروس های سالم و خروس های دارای ضایعات اپیدیدیمی تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0P). بررسی هیستوپاتولوژی مقاطع تهیه شده از بیضه و اپیدیدیم خروس ها نشان داد پیوستگی زنجیره اسپرماتوژنز، ضخامت اپیتلیوم و قطر لوله های اسپرم ساز در خروس های دارای ضایعه به طور معنی داری کاهش یافته است (05/0>P). همچنین اکثر نواحی اپیدیدیم دچار التهاب های مزمن بودند اما وجود سلول های التهابی در اطراف مجاری اپیدیدیمی خروس های سنگدار به میزان بیشتری قابل مشاهده بود (05/0>P). بررسی بیان ژن آروماتاز با آزمایش RT-PCR و در دو گروه نشان داد میزان بیان این ژن در ناحیه اپیدیدیم خروس های دارای ضایعات اپیدیدیمی بیشتر از خروس های سالم می باشد (05/0>P). به طور کلی می توان نتیجه گرفت بیان ژن آروماتاز در خروس های آخر دوره با ایجاد سنگ های اپیدیدیمی مرتبط بوده و بر باروری و تولیدمثل پرنده اثر گذار است.
  20. ارزیابی بیان ژن آروماتاز در مجاری خارج بیضه ای خروس های گله مرغ مادر دارای ضایعات اپیدیدیمی
    1398
    باروریِ گله های پرورش مرغ مادر در هفته های پایانی دوره تولید در اثر بروز اختلالات و بیماری ها کاهش می یابد. یکی از این اختلالات، تشکیل سنگ های اپیدیدیمی در ناحیه اپیدیدیم خروس های گله می باشد که باعث اختلال در عملکرد تولیدمثلی این پرندگان می گردد. از طرف دیگر، عدم تعادل هورمونی استروژن ممکن است در اثر اختلالات متابولیک ایجاد شده و موجب کاهش باروری خروس ها شود. آروماتاز یک آنزیم کلیدی در مهره داران است که مرحله نهایی تبدیل آندروژن ها به استروژن را سنتز می کند. در این مطالعه بیان ژن آروماتاز و برخی از پارامترهای تولیدمثلی در خروس های گله ی مرغ مادر دارای سنگ های اپیدیدمی بررسی شد. بدین منظور، تعداد 20 قطعه خروس گله ی مرغ مادر با محدوده ی سنی 65 هفته انتخاب شدند و ضمن بررسی خصوصیات ظاهری تولیدمثلی، سنجش کمی و کیفی پارامترهای اسپرمی، اندازه گیری غلظت هورمون های استروژن و تستوسترون و همچنین هیستوپاتولوژی بیضه و اپیدیدیم، بیان ژن آروماتاز در ناحیه اپیدیدیم این پرندگان مورد مطالعه قرار گرفت. آنالیز آماری داده ها و مقایسه میانگین ها با استفاده از آزمون T-Test و نرم افزار SAS 2000 درسطح معنی داری 5 درصد انجام شد. نتایج به دست آمده نشان داد که در خصوصیات ظاهری، تحرک کل و تحرک پیش رونده اسپرم ها و غلظت هورمون های استروئیدیِ سرم خون، بین خروس های سالم و خروس های دارای ضایعات اپیدیدیمی تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0P). بررسی هیستوپاتولوژی مقاطع تهیه شده از بیضه و اپیدیدیم خروس ها نشان داد پیوستگی زنجیره اسپرماتوژنز، ضخامت اپیتلیوم و قطر لوله های اسپرم ساز در خروس های دارای ضایعه به طور معنی داری کاهش یافته است (05/0>P). همچنین اکثر نواحی اپیدیدیم دچار التهاب های مزمن بودند اما وجود سلول های التهابی در اطراف مجاری اپیدیدیمی خروس های سنگدار به میزان بیشتری قابل مشاهده بود (05/0>P). بررسی بیان ژن آروماتاز با آزمایش RT-PCR و در دو گروه نشان داد میزان بیان این ژن در ناحیه اپیدیدیم خروس های دارای ضایعات اپیدیدیمی بیشتر از خروس های سالم می باشد (05/0>P). به طور کلی می توان نتیجه گرفت بیان ژن آروماتاز در خروس های آخر دوره با ایجاد سنگ های اپیدیدیمی مرتبط بوده و بر باروری و تولیدمثل پرنده اثر گذار است.
  21. اثرات آنتی اکسیدانی عصاره آلوئه ورا و تره هالوز برکیفیت اسپرم منجمد و یخ گشایی شده جنب بیضه بز
    1398
    هدف از این پژوهش ارزیابی اثرات غلظتهای مختلف عصاره اتانولی آلوئه ورا (5، 10، 20و 50 میلیگرم) و تره هالوز (5 درصد در لیتر) در رقیق کننده انجمادی بر صفات مختلف اسپرم منجمد جنب بیضه بز بود. برای انجام این پژوهش تعداد 10 عدد بیضه از کشتارگاه تهیه شد.پس از جدا نمودن دم اپیدیدیم و ایجاد چند برش در بافت آن درون محیط تیرود لاکتات به مدت 15 دقیقه قرار گرفت. نمونه های اسپرم جمع آوری شده از جنب بیضه پس از ارزیابی اولیه با هم مخلوط و به رقیق کننده انجمادی که حاوی تیمارهای آزمایشی بود، اضافه شد. سپس مایع منی رقیق شده از دمای 37 درجه به دمای 5 درجه سانتی گراد رسانده شد. بعد با گاز نیتروژن تیمارها منجمد شده و در دمای 196- درجه نگهداری شدند. سپس نمونه ها در دمای 37 درجه سانتی گراد یخ گشایی شدند. بعد از یخ گشایی، نمونه ها را رنگ آمیزی و با میکروسکوپ ویژگی های اسپرم شامل زنده مانی، سلامت غشاء و سلامت آکروزوم ارزیابی شدند و جنبایی، پیش روندگی اسپرم ها با استفاده از روش CASA مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد، اثر تیمارهای آزمایشی بر پارامتر زنده مانی در اکثر تیمارهای آزمایشی نسبت به تیمار شاهد به صورت معنی داری (05/0>P) افزایش یافت و تیمار آزمایشی شاهد + غلظت 20 میلی گرم در لیتر عصاره آلوئه ورا + 5 درصد در لیتر تره هالوز در مقایسه با سایر تیمارها بیشترین درصد زنده مانی را ایجاد نمود (05/0>P). همچنین سلامت غشاء در تمامی تیمارهای آزمایشی نسبت به تیمار شاهد به طور قابل توجهی (05/0>P) افزایش یافت؛ به طوریکه کمترین میزان سلامت غشاء در تیمار شاهد ثبت گردید. نتایج نشان می دهد که تیمارهای آزمایشی بر سلامت آکروزوم اثر قابل توجهی نداشته است (05/0P>). در بین تیمارهای آزمایشی تیمار شاهد + غلظت 20 میلی گرم در لیتر عصاره آلوئه ورا + 5 درصد در لیتر تره هالوز بیشترین درصد سلامت آکروزوم را نشان دادند. نتایج بیانگر آن است که بیشترین جنبایی پیشرونده در مقایسه با تیمار شاهد در تیمار آزمایشی شاهد + غلظت 10 میلی گرم در لیتر عصاره آلوئه ورا ایجاد گردید. بررسی نتایج حاصل از اثرات تیمارهای آزمایشی مختلف بر پارامتر محاسباتی LIN بیان کننده اثر معنی دار تیمار های آزمایشی بر اسپرم منجمد شده بز بود (05/0>P). بررسی نتایج حاصل از اثرات تیمارهای آزمایشی مختلف بر پارامتر محاسباتی VSL بیان کننده اثر معنی دار تیمارها بر اسپرم منجمد شده بز بود (05/0>P). نتایج آزمایش بررسی سلامت DNA نشان داد اثر تیمارهای آزمایشی مختلف بر پارامتر فرگمنتاسیون DNA در سلول های اسپرم بز معنی دار بود (05/0>P).
  22. ارزیابی اثرات آنتی اکسیدانی عصاره های خارخاسک، دارچین و تره هالوز بر روی پارامترهای اسپرم منجمد و یخگشایی شده جنب بیضه بز
    1398
    هدف این مطالعه که در قالب 2 آزمایش صورت گرفت، بررسی تاثیر عصاره گیاهان خارخاسک و دارچین به عنوان آنتی اکسیدان های طبیعی به صورت جداگانه در آزمایش1 و توام به همراه قند ترهالوز در آزمایش2 در رقیق کننده انجمادی بر پارامترهای میکروسکوپی و بیوشیمیایی اسپرم جنب بیضوی بز در طی فرایند انجماد-یخ گشایی بود. بیضه ها از بزهای بالغ در یک کشتارگاه صنعتی جمع آوری شدند. نمونه های اسپرم از اپیدیدیم جدا شده و نمونه هایی که دارای تحرک > 80 درصد و مورفولوژی غیر طبیعی < 10 درصد بودند باهم مخلوط شدند و به رقیق کننده انجمادی بر پایه زرده تخم مرغ- تریس که حاوی تیمارهای آزمایشی بود، اضافه شدند. در آزمایش1 تیمارهای آزمایشی شامل (Control): (رقیق کننده ی پایه)، (TEE1): (25 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی خارخاسک)، (TEE2): (50 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی خارخاسک)، (TEE3): (100 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی خارخاسک)، (CEE1): (25 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی دارچین)، (CEE2): (50 میکرو گرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی دارچین)، (CEE3): (100 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی خارخاسک). در آزمایش2 تیمارهای آزمایشی شامل (Control): (رقیق کننده ی پایه)، (tr): (کنترل + 05/0 گرم بر میلی لیتر قند تر هالوز)، (TEE2): (50 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی خارخاسک)، (CEE2): (50 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی دارچین)، (TEE2+CEE2): (50 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی خارخاسک + 50 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی دارچین)، (TEE2+tr): (50 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی خارخاسک + 05/0 گرم بر میلی لیتر قند تر هالوز)، (CEE2+tr): (50 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی دارچین + 05/0 گرم بر میلی لیتر قند تر هالوز)، (TEE2+CEE2+tr): (50 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی خارخاسک + 50 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره اتانولی دارچین + 05/0 گرم بر میلی لیتر قند تر هالوز) می باشند. نتایج آزمایش1 نشان داد که تیمارهای CEE2 و TEE2 پارامترهای جنبایی، جنبایی پیش رونده و زنده مانی را نسبت به تیمار کنترل بطور معنی دار افزایش دادند (05/0p˂). تیمار TEE2 باعث افزایش معنی دار راستی مسیر طی شده در مقایسه با تیمارهای کنترل و TEE3 شد (05/0p˂). علاوه بر این، تیمارهای TEE2، CEE2، TEE1، TEE3 و CEE3 باعث افزایش معنی دار جنبایی عرضی سر در مقایسه با کنترل شدند (05/0p˂). تیمار TEE2 دارای کمترین تخریب DNA بوده و اختلاف آن با سایر تیمارها معنی دار بود (05/0p˂). تیمارهای TEE2 و CEE2 باعث کاهش معنی دار MAD نسبت به تیمار کنترل شدند (05/0p˂). در آزمایش2 تیمارهای tr، TEE2،CEE2 ،TEE2+CEE2،TEE2+tr ، CEE2+tr وTEE2+CEE2+tr باعث افزایش معنی دار جنبایی کل، زنده مانی و سلامت غشا و کاهش معنی دار MDA در مقایسه با کنترل شدند (05/0p˂). همچنین تیمارهای TEE2+tr و TEE2+CEE2+tr باعث افزایش معنی دار جنبایی پیش رونده نسبت به کنترل شدند (05/0p˂). تیمارهای TEE2، TEE2+CEE2 و TEE2+tr در پارامتر جنبایی عرضی سر دارای افزایش معنی دار در مقایسه با تیمار tr بودند (05/0p˂). میزان تخریب DNA در تیمارهای TEE2، TEE2+CEE2 و TEE2+tr نسبت به تیمار کنترل بطور معنی دار کاهش یافت (05/0p˂). تیمار ترکیبی TEE2+tr بطور معنی دار تحرک پیش رونده بالاتر و تخریب DNA کمتری را در مقایسه با رقیق کننده حاوی تیمار tr نشان داد (05/0p˂). همچنین تیمار ترکیبی TEE2+tr در مقایسه با هرکدام از تیمارهای tr و TEE2 و نیز تیمار ترکیبی TEE2+CEE2+tr در مقایسه با تیمار tr، باعث افزایش معنی دار زنده مانی اسپرم شدند (05/0p˂). بر اساس نتایج آزمایش1و2 می توان گفت استفاده از عصاره های اتانولی گیاهان خارخاسک و دارچین و ترهالوز بصورت جداگانه و نیز استفاده توام از عصاره این گیاهان به همراه قند ترهالوز در رقیق کننده انجماد اسپرم بز، دارای اثرات مفیدی در محافظت از سلول طی فرآیند انجماد- یخ گشایی می باشد.
  23. بررسی اثرات آنتی اکسدانی عصاره بره موم بر کیفیت اسپرم جنب بیضه بز
    1397
    این مطالعه به منظور ارزیابی تاثیر عصاره اتانولی بره موم در دو رقیق کننده متفاوت به ترتیب حاوی زرده تخم مرغ و 5/1 درصد لسیتین سویا که حاوی غلظت های 1، 5، 10، 50 و 100 میلی گرم در لیتر عصاره بره موم بر انجماد اسپرم جنب بیضه بز و بررسی اثرات آنتی اکسیدانی، پارامترهای سرعت حرکت و جنبایی و زنده مانی اسپرم صورت گرفته است. پارامترهای مربوط به زنده مانی و سلامت آکروزوم پس از یخ گشایی مورد ارزیابی قرار گرفت. مشخص شد که غلظت 100 میلی گرم / لیتر عصاره بره موم نسبت به سایر تیمارها ببیشترین درصد زنده مانی را داشت (01/0> P). اثر تیمار آزمایشی 100 میلی گرم / لیتر بر سلامت غشاء نسبت به تیمار شاهد به صورت معنی داری افزایش یافت (05/0> P). در بین تیمارهای آزمایشی تیمار با غلظت 1 میلی گرم / لیتر عصاره بره موم بیشترین درصد سلامت آکروزوم را داشت (01/0> P). نتایج مربوط به جنبایی پیش رونده، گردش به دور خود، اسپرم غیر متحرک نشان می دهد که تیمار 50 میلی گرم / لیتر عصاره بره موم، جنبایی پیشرونده را به طور معنی داری افزایش داد (01/0> P). تاثیر تیمارهای آزمایشی بر فاکتور خطی بودن حرکت اسپرم نشان داد که در بین تیمارهای آزمایشی تیمار گروه شاهد حاوی لسیتین کمترین درصد را داشت و نسبت به شاهد حاوی زرده تخم مرغ نیز کمتر بود. در همه تیمارهای آزمایشی، فاکتور سرعت اسپرم بر روی خط مستقیم نسبت به تیمار شاهد به طور معنی داری افزایش یافت (01/0> P). در همه تیمارهای آزمایشی، فاکتور سرعت واقعی در مسیر واقعی نسبت به تیمار شاهد به طور معنی داری افزایش یافت (01/0> P). در همه تیمارهای آزمایشی، فاکتور سرعت در مسیر منحنی الخط نسبت به تیمار شاهد به طور معنی داری افزایش یافت (01/0> P). بیشترین درصد مربوط به تیمار رقیق کننده پایه بدون زرده تخم مرغ +5/1 درصد لسیتین سویا بود. در بین تیمارهای آزمایشی گروه شاهد+غلظت 10 میلی گرم در لیتر عصاره بره موم کمترین درصد فاکتور دامنه حرکات جانبی سر اسپرم را داشت و نسبت به شاهد نیز کمتر بود. در همه تیمارهای آزمایشی، فاکتور معیار مستقیم الخط بودن نسبت به تیمار شاهد به طور معنی داری افزایش یافت (01/0> P). در همه تیمارهای آزمایشی، فاکتور فرکانس حرکات جانبی سر نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری افزایش یافت (01/0> P). اثر تیمارهای آزمایشی بر تخریب DNA نسبت به تیمار شاهد به صورت معنی داری افزایش یافت (05/0> P). در بین تیمارهای آزمایشی تیمار غلظت 100 میلی گرم عصاره بره موم بیشترین تاثیر را در سلامت DNA را داشت.
  24. اثرات مهارکننده آروماتاز در خروس های گله مرغ مادر
    1397
    در این پژوهش اثرات مهارکننده آروماتاز و عصاره گیاهی آفرودیت بر عملکرد تولید مثلی خروس های مرغ مادر گوشتی نژاد راس 308 در دو آزمایش جداگانه و سنین مختلف بررسی شد. آزمایش اول: سی خروس در سن 55 هفتگی بصورت تصادفی در پنج گروه مساوی شامل سطوح و روش تیماردهی مختلف لتروزول(0، 015/0 پیوسته ، 015/0 منقطع( سه روز دریافت و دو روز قطع لتروزول)، 03/0 پیوسته و03/0 منقطع میلیگرم/کیلوگرم وزن بدن/روز) به مدت سه هفته پیوسته و آزمایش دوم: بیست وچهار خروس در سن چهل و دو هفتگی به صورت تصادفی در چهار گروه مساوی شامل(0، گروه دریافت کننده سطح 03/0 میلی گرم لتروزول، 04/0 میلی لیتر عصاره گیاهی آفرودیت و 03/0 میلی گرم لتروزول+04/0 میلی لیترعصاره گیاهی آفرودیت/ کیلوگرم/ روز) به مدت 14 هفته پیوسته تیماردهی شدند. در پایان هر دو آزمایش فراسنجه های کیفی اسپرم، نرخ نفوذپذیری اسپرم ، باروری و جوجه درآوری، بافت شناسی بیضه و اپیدیدیم و بیان ژن های درگیر در فرایندهای تولیدمثلی بررسی شدند. بر اساس نتایج هردوآزمایش، شاخص گنادی در گروههای تیماری نسبت به گروه شاهد بهبود یافت(05/0>(P. جنبایی و جنبایی پیش رونده، زنده مانی و فعالیت غشای پلاسمایی اسپرم، غلظت منی و نرخ باروری در گروه های تیماری نسبت به شاهد در آزمایش اول به طور معنی داری افزایش یافت(05/0>(P. غلظت مالون دی آلدئید مایع منی در گروه های تیماری در آزمایش اول کاهش معنی داری را نسبت به شاهد نشان داد. در آزمایش دوم درصد اسپرم های نابهنجار و ناکارایی پروتامینی در گروه لتروزول نسبت به سایر گروهها کمتر بود ولی درصد باروی، نرخ جوجه درآوری در گروههای آزمایشی به طور معنی داری کمتر از شاهد بود. غلظت تستوسترون، استروژن و FSH نیز در گروه های تیماری نسبت به شاهد به طور معنی داری در هردو آزمایش افزایش یافت. تعداد سلول های اسپرم داخل بیضه و اپیدیدیم، ضخامت اپیتلیوم و قطر لوله های اسپرم ساز در گروه های تیماری بهبود یافت. بررسی نتایج مربوط به بیان ژن در هردو آزمایش یک روند افزایشی برای سطح ژن PVRL3 و روند کاهشی برای سطوح ژن های Foxj1 و LPR2در گروه تیماری لتروزول در هر دو آزمایش نشان داد که برای ژن LPR2 در گروه عصاره گیاهی آفرودیت آزمایش دوم، افزایش یافت. بر اساس نتایج این پژوهش استفاده از لتروزول و عصاره گیاهی آفرودیت، کیفیت اسپرم، هورمون های جنسی و خصوصیات بافت شنا
  25. اثرات آنتی آپوپتیک مینوسایکلین بر تنش القایی اسپرم جنب بیضوی قوچ
    1397
    آپوپتوز بعنوان مرگ برنامه ریزی شده فیزیولوژیکی، یکی از علل بسیار مهم مرگ سلولی در فرآیند انجماد و ذوب محسوب می شود. هدف از این آزمایش بررسی اثرات آنتی آپوپتیک مینوسایکلین بر استرس القایی اسپرم جنب بیضوی قوچ و مقایسه این اثرات با بهتربن سطح به دست آمده سریسین در آزمایشات قبل بود. پس از تهیه اسپرم جنب بیضوی و ارزیابی اولیه، نمونه ها با هم مخلوط و در محیط رقیق کننده بر پایه تریس- زرده تخم مرغ در تیمارهای حاوی 5 و 10 میلی گرم مینوسایکلین، 10 و 20 میکرومول ترت بوتیل هیدروپراکسید، 5/0درصد سریسین و تیمار های ترکیبی سطوح مختلف مینوسایکلین و ترت بوتیل هیدروپراکسید رقیق شدند. بعد از قرآیند انجماد و یخ گشایی، زنده مانی، سلامت آکروزوم ، سلامت غشا و جنبایی و پیش روندگی اسپرم ها، پراکسیداسیون لیپیدی غشاء، سلامت DNA ، فعالیت میتوکندری، خصوصیات آپوپتوزیس، میزان کاسپاز فعال شده و سطح گونه های فعال اکسیژن داخل سلولی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نسبت تعدادکپی های DNA میتوکندریایی نسبت به DNA هسته ای نیز در نمونه های اسپرم تازه و منجمد شده مورد ارزیابی قرار گرفت. در تیمارهای حاوی 10 میلی گرم مینوسایکلین تحرک، تحرک پیش رونده و زنده مانی در مقایسه با تیمار های دیگر به طور معنی داری افزایش یافت (05/0P<). در تیمارهای حاوی 5 و 10 میلی گرم مینوسایکلین فعالیت کاسپاز کاهش و نرخ زنده مانی سلولها افزایش یافت. غلظت مالون دی آلدهید در تیمارهای حاوی 10 میلی گرم مینوسایکلین و 5/0 درصد سریسین کاهش معنی داری (05/0P<) داشت. فراگمنتاسیون DNA در تیمارهای حاوی 10 میلی گرم مینوسایکلین+ 10 میکرومول ترت بوتیل، 5 میلی گرم مینوسایکلین+ 10 میکرومول ترت بوتیل و 5 و 10 میلی گرم مینوسایکلین در مقایسه با سایر تیمارها به طور معنی داری (05/0P<)کاهش یافت. همچنین تیمارهای حاوی 5 و 10 میلی گرم مینوسایکلین، 5 میلی گرم مینوسایکلین+ 20 میکرومول ترت بوتیل، 5 میلی گرم مینوسایکلین+ 10میکرومول ترت بوتیل و 10 میلی گرم مینوسایکلین+ 10 میکرومول ترت بوتیل فعالیت میتوکندری را به طور معنی داری (05/0P<) افزایش دادند. درصد سلول های زنده با استفاده از کیت آنکسین در تیمارهای حاوی 5 و 10 میلی گرم مینوسایکلین و سلول های دارای آپوپتوزیس ثانویه در تیمارهای حاوی 10 میکرومول ترت بوتیل و 5 میلی-گرم مینوسایکلین+ 20 میکرومول ترت بوتیل بالاتر بود.کم
  26. تاثیرغلظتهای مختلف پنتوکسیفیلین و محلول اسیدآمینهای در رقیقکننده بر انجمادپذیری اسپرم بز
    1397
    اسپرم است و امروزه از ترکیبات محرک فعالیت اسپرم از جمله پروژسترون و پنتوکسیفیلین جهت تقویت باروری در بعضی از روش های آزمایشگاهی استفاده میگردد و تحقیقات متنوعی در رابطه با ترکیبات محرک جدیدتر و چگونگی عمل آنها در حال انجام میباشد. در این پژوهش که به منظور بررسی اثر اضافه کردن غلظتهای مختلف پنتوکسیفیلین و محلول اسیدآمینهای به رقیقکننده اسپرم انجمادی بز پس از انجماد و یخگشایی انجام گرفت، نمونه منی از چهار بز توسط شوک الکتریکی گرفته شد و به 8 قسمت مساوی تقسیم شده و پس از اضافه کردن رقیق کننده بر پایه تریس به همراه تیمارهای آزمایشی شامل پنتوکسیفیلین ) 1،9 و 3 میلیمولار( و محلول اسیدآمینهای ) 5 میلیمولار( سردسازی و منجمد شدند و سپس در دمای 93 درجه مورد ارزیابی قرار گرفتند . نتایج حاصل نشان دادند گروههای تحت تیمار پنتوکسیفیلین درشاخص جنبایی پیشرونده در مقایسه با گروه کنترل پس از یخگشایی به طور معنیداری افزایش یافته است. همچنین مشاهده شد که در سطوح 9 و 1 میلیمولار پنتوکسیفیلین افزایش معنیداری را در جنباییکل، زندهمانی، VCL و VSL ایجاد نمود، اما هیچ تفاوت معنیداری بین گروههای تحت تیمار پنتوکسیفیلین و کنترل در شاخص یکپارچگی غشاء و آکروزوم مشاهده نشد. گروه تحت کنترل 5 میلیمولار محلول اسیدآمینه- ای افزایش معنیداری را در شاخص سلامت غشاء و سلامت آکروزوم در مقایسه با گروه کنترل ایجاد نمود. سطح ترکیبی 5 میلیمولار محلول اسیدآمینهای به همراه 9 میلیمولار پنتوکسیفیلین توانست درشاخصهای زندهمانی،سلامت غشاء و سلامت آکروزوم در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنی دار را ایجاد کند. با توجه به نتایج حاصل شده میتوان بیان کرد که استفاده از پنتوکسیفیلین دررقیقکنندهی انجماد اسپرم بز مفیدتر از محلول اسیدآمینهای و همچنین سطوح ترکیبی هر دو این مواد میباشد.
  27. ارزیابی برون تنی مقادیر بالای فیتاز در جیره های آغازین و ارتباط آن با شرایط درون تنی جوجه های گوشتی در دوره سنی 1 تا 21 روزگی
    1397
    هدف از این مطالعات، بررسی اثرات سطوح مختلف آنزیم فیتاز میکروبی و مایو-اینوزیتول بر عملکرد رشد در جوجه های گوشتی (آزمایش اول) و حلالیت مواد معدنی در یک روش هضم شبیه سازی شده خوراک در شرایط برون تنی (آزمایش دوم) بود. در آزمایش اول، تعداد 660 قطعه جوجه یکروزه گوشتی راس 308 از سن 1 الی 42 روزگی به طور تصادفی به 11 گروه آزمایشی تقسیم شدند. گروه های آزمایشی شامل جیره بر پایه ذرت-کنجاله سویا با سطح کلسیم (Ca) و فسفر غیر فیتاتی (nPP) توصیه شده (شاهد مثبت)، جیره با سطح پایین nPP به میزان 15/0 درصد (شاهد منفی)، جیره شاهد منفی + سطوح مختلف آنزیم فیتاز میکروبی (500، 1000، 2000، 3000، 4000، 5000 و 6000 واحد بر کیلوگرم)، جیره شاهد منفی + 15/0 درصد مایو-اینوزیتول و جیره شاهد منفی با سطح Ca کاهش یافته بودند. تغذیه از جیره کم فسفر تاثیر معنی داری بر وزن زنده، افزایش وزن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل خوراک نداشت، اما موجب کاهش (05/0>P) مقادیر P سرم و درشت نی و قابلیت هضم ایلئومی پروتئین خام (CP) و افزایش (05/0>P) فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز (ALP) سرم در سن 21 روزگی گردید. افزودن آنزیم فیتاز در سطوح بالاتر از 4000 واحد بر کیلوگرم جیره موجب بهبود (05/0>P) مقادیر وزن زنده، افزایش وزن و قابلیت هضم مواد مغذی گردید. تغذیه از جیره شاهد منفی موجب افزایش (05/0>P) رطوبت بستر (روز 42) و شاخص راه رفتن ضعیف تر (روز 21) گردید، در حالی که استفاده از سطوح 4000 تا 6000 واحد آنزیم فیتاز موجب کاهش (05/0>P) مقادیر این صفات به سطح برابر با جیره شاهد مثبت گردید. افزودن مایو-اینوزیتول موجب افزایش (05/0>P) پروتئین کل سرم و ابقاء P و کاهش (05/0>P) رطوبت بستر در 42 روزگی گردید. تغذیه از جیره کم کلسیم موجب افزایش (05/0>P) پروتئین کل سرم، قابلیت هضم ایلئومی Ca، P و CP و کاهش ALP سرم، درصد رطوبت بستر و شاخص راه رفتن در مقایسه با جیره شاهد منفی گردید (05/0>P). نتایج آزمایش دوم نشان داد که pH و حلالیت Ca در جیره شاهد منفی در خوراک قرار گرفته در شرایط هضم برون تنی در مقایسه با جیره شاهد مثبت کاهش یافت (05/0>P). حلالیت P در محتویات سنگدان و ژژنوم جوجه های گوشتی و خوراک هضم شده به روش برون تنی در جیره شاهد منفی در مقایسه با جیره شاهد مثبت کاهش یافت (05/0>P). افزودن آنزیم فیتاز به جیره شاهد منفی به طور خطی موجب افزایش مقا
  28. بررسی ویژگی های ریخت شناسی و مولکولی انگل های کرمی رده ی بادکش داران (Platyhelminth: Digenea) در ماهیان آب شیرین حوزه ی قشلاق، استان کردستان
    1396
    آلودگی انگلی در ماهیان یکی از مشکلات در جمعیت های ماهیان پرورشی و طبیعی است که علاوه بر اثر روی ماهی، برخی نیز توانایی ایجاد بیماریزایی در انسان را دارند. هدف این مطالعه بررسی ویژگی های ریخت شناسی و مولکولی بادکش داران دیژن است. در این مطالعه، 300 عدد ماهی از 9 گونه در دو ایستگاه رودخانه و سد قشلاق در اطراف شهر سنندج از نظر آلودگی انگلی به بادکش داران دیژن از شهریور 1395 تا مرداد 1396 مورد بررسی قرار گرفتند. این ماهی ها شامل Capoeta damascina، Capoeta trutta، Hypophthalmichthys molitrix، Barbus lacerta، Alburnus mossulensis، Squalius cephalus، Garra rufa، Carassius auratus و Ciprinion tenuiradius می باشند. دو گونه متاسرکر دیژن از روی پوست، باله ها و عضلات ماهیان C. damascina، A. mossulensis، S. cephalus و G. rufa جداسازی شد. این متاسرکرها از لحاظ ریخت شناسی و میکروسکوپ الکترونی نگاره مورد شناسایی قرار گرفتند. بر این اساس متاسرکرهای که به شکل پیله زرد بودند در گونه ی Clinostomum complanatum قرار گرفتند و متاسرکرهایی که عامل لکه های سیاه روی پوست و باله های ماهی بودند در جنس Posthodiplostomum قرار گرفتند. در تجزیه و تحلیل تبارشناسی با استفاده از ژن ITS rDNA، چهار نمونه ی Clinostomum این مطالعه، همگی با C. complanatum در یک خوشه قرار گرفتند و بنابراین داده های مولکولی نیز تاییدی بر مطالعات ریخت شناسی بود. نمونه های C. complanatum با سایر گونه های Clinostomum ناحیه پالئارکتیک در یک دودمان قرار گرفتند. نزدیک ترین گونه به چهار نمونه Posthodiplostomum این مطالعه، یک نمونه از متاسرکر نوع neascus از هند بود. با توجه به اینکه این نمونه هند در مطالعه ای با نام Posthodiplostomum sp. معرفی شده بودند، بنابراین نمونه های این مطالعه نیز با نام Posthodiplostomum sp. معرفی می شوند. هویت این گونه زمانی مشخص می شود که نمونه بالغ این انگل در پرندگان ماهیخوار بررسی شود. این مطالعه اولین گزارش از آلودگی به C. complanatum و Posthodiplostomum sp. در استان کردستان بوده و همچنین اولین گزارش از C. damasccina، A. mossulensis و G. rufa می باشد. G. rufa دارای بیشترین درصد آلودگی به C. complanatum (%15) و A. mossulensis دارای بیشترین درصد آلودگی به Posthodiplostomum sp. (%47) بودند. بالاترین میانگ
  29. تعیین خصوصیات ژنتیکی جمعیت های زنبورعسل ایرانی براساس ناحیه ND2 میتوکندریایی
    1396
    زنبورعسل با گرده افشانی گیاهان زراعی و باغی نقش بسیار مهمی در افزایش محصولات کشاورزی و پایداری محیط زیست ایفا می کند. شناسایی جمعیت های زنبورعسل ایرانی (Apis mellifera meda) از اهمیت زیادی برخوردار بوده و یکی از روش های مطالعه جمعیت-های زنبورعسل ایرانی، مطالعه ی خصوصیات ژنتیکی آن ها می باشد. جهت شناسایی خصوصیات ژنتیکی جمعیت های زنبورعسل ایرانی، نمونه برداری از تمام استان های ایران (31 استان) در بهار و تابستان سال 1394 انجام شد. برای انجام بررسی های مولکولی از DNAمیتوکندریایی استفاده گردید. زیرا این DNA نسخه های بسیار متعدد در سلول دارد و خاصیت وراثت پذیری و عدم نوترکیبی، این ناحیه را بسیار کارآمد کرده است. در این تحقیق خصوصیات ژنتیکی جمعیت های زنبورعسل ایرانی براساس ژن ND2 میتوکندریایی مورد ارزیابی قرار گرفت. پس از توالی یابی و همترازی ژن مورد نظر، جمعیت های مختلف جمع آوری شده توسط نرم افزارهای MrBayes 3.2 و PAUP 4.0 b10 آنالیز شدند. پس از رسم درخت، جمعیت های زنبورعسل ایرانی بر اساس توالی های 930 جفت باز بخشی از ژن ND2، در چهار گروه قرار گرفتند. گروه اول شامل: آذربایجان شرقی و یزد، گروه دوم: اردبیل، زنجان، کرمان، گروه سوم: چهارمحال و بختیاری، تهران، سیستان، مازندران، لرستان، کردستان، کرمانشاه، کهگیلویه و بویر احمد، خراسان جنوبی، ایلام، گلستان، قزوین و گروه چهارم: البرز، خراسان شمالی، خراسان رضوی، اصفهان، شیراز، سمنان، مرکزی، خوزستان، هرمزگان، همدان، قم، بوشهر و آذربایجان غربی بودند. نتایج حاصله نشان داد که نمونه های جمع آوری شده از گیلان زیرگونه زنبورعسل ایرانی نبودند و با زیرگونه-های ایتالیایی (Apis mellifera ligustica) و کارنیکا (Apis mellifera carnica) در یک گروه قرار گرفتند.
  30. اثرات سطوح مختلف پودر مرزه سهندی و آویشن باغی بر بیان ژن های AvBD9، AvBD10 و ANT در بلدرچین ژاپنی
    1395
    استفاده از گیاهان دارویی و مشتقات حاصل ازآن ها در تحقیقات دام و طیور در حال افزایش است. مطالعه حاضر به منظور تعیین اثرات سطوح مختلف پودر مرزه سهندی و آویشن باغی بر بیان ژن-های AvBD9، AvBD10 و ANT در بلدرچین های ژاپنی انجام گردید. بلدرچین ها به صورت تصادفی به پنج تیمار آزمایشی تقسیم شدند. تیمارهای آزمایشی شامل پنج گروه جیره بر پایه ذرت و سویا به عنوان شاهد، جیره های حاوی 5/0 و 1 درصد پودر مرزه-سهندی و جیره های حاوی 5/0 و 1 درصد پودر آویشن-باغی بود. بلدرچین ها به مدت 20 هفته تغذیه شدند و سطح بیان RNA ژن های مذکور با روش RT-PCR نیمه-کمی در بافت کبد و طحال اندازه گیری شد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که افزودن 5/0 درصد پودر مرزه سهندی باعث کاهش بیان ژن دیفنسین 9 در بافت طحال نسبت به گروه شاهد شد (P<0.05). افزودن 5/0 درصد پودر آویشن باغی باعث افزایش بیان ژن دیفنسین9 در بافت طحال نسبت به 5/0 درصد پودر مرزه سهندی شد (P<0.05). افزودن 5/0 درصد پودر آویشن باغی باعث افزایش بیان ژن دیفنسین 9 در بافت کبد نسبت به گروه شاهد و گروه دریافت کننده پودر مرزه سهندی در دو سطح 5/0 یا 1 درصد شد (P<0.05). هر چند، افزودن پودر مرزه سهندی و آویشن باغی در دو سطح 5/0 و 1 درصد تغییر معنی داری بر بیان ژن های دیفنسین10 و ANT در بافت کبد و طحال نداشت (P>0.05).
  31. تاثیر مصرف دو هفته مکمل عصاره چای سبز بر بیان ژن مسئول انتقال معکوس کلسترول به دنبال فعالیت مقاومتی در مردان چاق
    1395
    پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر مصرف عصاره چای سبز بر بیان ژن مسئول انتقال معکوس کلسترول متعاقب یک جلسه فعالیت مقاومتی در مردان غیر ورزشکار چاق انجام گرفت. بدین منظور 8 مرد واجد شرایط (8 نفر با BMI بالای 30) با میانگین سنی 40-30 به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به 2 گروه دارونما و مکمل تقسیم شدند. . قبل از شروع پژوهش ویژگی های BMI و 1RM آن ها در شش حرکت (پرس سینه، پرس پا، زیر بغل سیم کش، جلوپا، جلوبازو و پشت پا) محاسبه گردید. سپس، آزمودنی ها به روش مطالعه تصادفی، دو سو کور، کنترل شده با دارونما و متقاطع به مدت 2 هفته دارونما (2 کپسول در روز مالتودکترین) و مکمل (2 کپسول 500 میلی گرمی عصاره چای سبز در روز) با فاصله یک ساعت بعد از صرف نهار و شام دریافت کردند. بعد از طی هر دوره (طرح متقاطع) آزمودنی ها در روز پانزدهم با توجه به تقویم زمانی هر گروه جداگانه در آزمایشگاه حضور یافته و نمونه گیری خون پیش از تمرین انجام گرفته، و بعد در سالن ورزشی نفرات تمرینات را در شش حرکت طراحی شده با 75 درصد 1RM و سه ست در هر حرکت و با 2 دقیقه استراحت بین ست ها و حرکات، انجام دادند و نمونه گیری بعد از تمرین هم بلافاصله با حضور تیم پزشکی انجام گرفته و جهت اندازه گیری میزان بیان ژن ABCA1 نمونه خون ها به آزمایشگاه ژنتیک دانشگاه کردستان انتقال یافت. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار SPSS ورژن 18 ارزیابی شد.
  32. اثرات استفاده ازآنتی اکسیدان های آنزیمی و غیر آنزیمی بر پارامتر های اسپرم جنب بیضوی منجمد و یخ-گشایی شده گاو
    1395
    هدف از انجام این پژوهش بررسی اثرات آنتی اکسیدان های آنزیمی سوپراکسیددیسموتاز (SOD) وکاتالاز(CAT) وآنتی اکسیدان-های غیرآنزیمی (ویتامین E و C) در قبل انجماد بر پارامترهای اسپرم اپیدیدیمی گاو بعد از انجماد و یخ گشایی بود. پس از اسپرم گیری از 10 جفت بیضه گاو، 1/0 میلی مولار ویتامین E، 5 میلی مولار ویتامین C، 100 واحد بین المللی سوپراکسیددیسموتاز و 100 میکروگرم کاتالاز به صورت جداگانه و ترکیبی به رقیق کننده تریس-زرده تخم مرغ افزوده و اثرات آن ها نسبت به کنترل مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس نمونه ها منجمد و در ازت مایع نگهداری شدند. پس از فرآیند یخ گشایی پارامترهای اسپرم شامل جنبایی و جنبایی پیش رونده اسپرم با استفاده از سیستم آنالیز کامپیوتری (کاسا) و پارامترهای زنده مانی، سلامت آکروزوم و سلامت غشای پلاسمایی به ترتیب با رنگ آمیزی ائوزین-نیگروزین، فرمالین سیترات و هیپواسموتیک ارزیابی گردید. ارزیابی تخریب DNA نیز به روش ارزیابی کروماتین اسپرم (SCD) انجام شد. نتایج نشان داد که ویتامین E پارامترهای سلامت غشا و سلامت آکروزوم را به طور معنی داری (001/0P<) نسبت به کنترل افزایش داد. ویتامین C هیچ تاثیری بر پارامترهای آزمایشی نداشت (05/0< P). سوپراکسید دیسموتاز پارامترهای جنبایی، جنبایی پیش رونده و سلامت آکروزوم را به طور معنی داری (001/0P<) نسبت به کنترل افزایش داد. همچنین پارامتر زنده مانی (046/0=P) و سلامت غشا (002/0P<) را نسبت به گروه کنترل بهبود بخشید. کاتالاز پارامتر جنبایی (003/0P<) و جنبایی پیش رونده (049/0=P) را نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری بخشید. تیمارهای سوپراکسید دیسموتاز (002/0P<)، ویتامین E (038/0P<)، تیمار ترکیبی ویتامین E و C (001/0P<)، تیمار ترکیبی ویتامین E و سوپراکسید دیسموتاز (001/0P<) و همچنین تیمار ترکیبی ویتامین C و کاتالاز(001/0P<) سبب کاهش معنی داری در تخریب DNA اسپرم گاو نسبت به کنترل شدند. سه تیمار سوپراکسید دیسموتاز، تیمار ترکیبی ویتامین E و C و همچنین تیمار ویتامین E و سوپراکسید دیسموتاز عملکرد بهتری در بهبود پارامترهای اسپرم نسبت به کنترل داشتند. با توجه به تاثیری که این سه تیمار بر پارامترهای اسپرم گذاشتند، به نظر می رسد افزودنشان به رقیق کننده اسپرم گاو سبب بهبود کیفیت اسپرم پس از فرآیند انجماد و یخ گشایی شود.
  33. اثرات افزودن آدنوزین تری فسفات برون سلولی بر پارامترهای مختلف اسپرم اپیدیدیمی منجمد شده ی گاو
    1395
    این تحقیق به منظور بررسی اثرات افزودن غلظت های مختلف آدنوزین تری فسفات برون سلولی بر پارامترهای مختلف اسپرم اپیدیدیمی گاو صورت گرفت. تعداد 18 عدد بیضه گاو تازه کشتار شده (در هرروز آزمایش 2 عدد) از کشتارگاه تهیه و در مجاورت یخ به آزمایشگاه منتقل شد. اسپرم های جداشده در داخل رقیق کننده پایه قرارگرفته و با 4 غلظت (0، 2، 5/2 و 3 میلی مولار آدنوزین تری فسفات برون-سلولی) مکمل سازی شده و پس از مدت زمان تعادل، داخل پایوت های 50/0 میلی لیتری بارگذاری شد. در مرحله بعد پایوت های حاوی اسپرم با بخار ازت مایع منجمد و پس ازآن به درون ازت مایع منتقل گردید. بعد از یخ گشایی، پارامترهای دینامیکی های نمونه های اسپرم با سیستم کامپیوتری آنالیز منی (کاسا) پس از 15، 30 و 45 دقیقه مورد ارزیابی قرار گرفت. آنالیز آماری داده های مربوط به پارامترهای دینامیکی با استفاده از نرم افزار SAS و در قالب طرح بلوک تصادفی و پارامترهای تخریب DNA، زنده مانی، سلامت غشاء و آکروزوم با استفاده از طرح کاملاً تصادفی انجام شد. نتایج حاصل از آنالیز داده ها نشان داد که درصد جنبایی در غلظت های 5/2 و 3 میلی مولار آدنوزین تری فسفات برون سلولی در مدت زمان های 30 و 45 دقیقه پس از یخ گشایی افزایش معنی داری را نشان داد (05/0P<)؛ کمترین درصد معنی دار اسپرم های غیر متحرک در 15 دقیقه پس از یخ گشایی، مربوط به غلظت 3 میلی مولار بوده است (05/0P<). در 30 دقیقه پس از یخ گشایی، هر 3 غلظت نسبت به کنترل کاهش معنی داری در اسپرم های غیر متحرک نشان دادند. همچنین در 45 دقیقه غلظت های 5/2 و 3 میلی مولار کاهش معنی-داری نسبت به سایر تیمارها نشان دادند (05/0P<)؛ اما مکمل سازی اسپرم با آدنوزین تری فسفات برون-سلولی نتوانست اثر معنی داری بر پارامترهای تخریب DNA، زنده مانی و سلامت آکروزوم و غشاء داشته باشد (05/0P>).
  34. اثرات تنش القایی گزانتین اکسیداز و حفاظت کننده تره هالوز در دوره های طمانی مختلف بر توان انجمادپذیری اسپرم جنب بیضه گاونر
    1395
    هدف از این پژوهش ارزیابی اثرات غلظت های مختلف گزانتین اکسیداز (05/0، 10/0، 15/0 و 20/0 میکرومول) و تره هالوز (5 میلی مول) در رقیق کننده انجمادی در دوره های زمانی مختلف بر صفات مختلف اسپرم منجمد جنب بیضه گاو بود. برای انجام این پژوهش تعداد 10 عدد بیضه از کشتارگاه تهیه شد و در مجاورت یخ به آزمایشگاه منتقل شد. پس از جدا نمودن دم اپیدیدیم و ایجاد چند برش در بافت آن درون محیط تیرود لاکتات به مدت 15 دقیقه قرار گرفت. سپس بافت اپیدیدیم از ظروف خارج و محیط های حاوی اسپرم با دور 700 در دقیقه به مدت 6 دقیقه سانتریفیوژ شد، با برداشتن مایع بالای محلول رسوب کرده، اسپرم اپیدیدیمی به دست می آید. نمونه های اسپرم جمع آوری شده از جنب بیضه پس از ارزیابی اولیه با هم مخلوط و در دوره های زمانی صفر، 30 و60 دقیقه به رقیق کننده انجمادی که حاوی تیمارهای آزمایشی بود، اضافه شد. سپس مایع منی رقیق شده از دمای 37 درجه به دمای 5 درجه سانتی-گراد رسانده شد (3-5/2 ساعت). بعد با گاز نیتروژن تیمارها منجمد شده و در دمای 196- درجه نگهداری شدند. سپس نمونه ها در دمای 37 درجه سانتی گراد یخ گشایی شدند. بعد از یخ گشایی، نمونه ها را رنگ آمیزی و با میکروسکوپ ویژگی های اسپرم شامل زنده-مانی، سلامت غشاء و سلامت آکروزوم ارزیابی شدند و جنبایی، پیش روندگی اسپرم ها با استفاده از روش CASA مورد ارزیابی قرار گرفتند. همچنین برای ارزیابی پراکسیداسیون لیپیدی غشاء آزمایش مالون دی آلدهید و برای ارزیابی سلامت DNA از روش SCD استفاده شد.آنالیز آماری داده ها با استفاده از نرم افزار SAS و در قالب طرح کاملا تصادفی انجام شد. نتایج این پژوهش نشان داد، اثر تیمارهای آزمایشی در دوره های زمانی مختلف (0، 30 و 60 دقیقه) بر ویژگی های اسپرم دارای تفاوت معنی داری می باشد و درصد میانگین پارامترها برای تیمار تره هالوز نسبت به تیمارهای دیگر افزایش یافته است (05/0>P). همچنین تفاوت معنی داری بین غلظت مالون دی آلدهید تیمارهای آزمایشی وجود دارد و بیشترین غلظت برای سطوح 15/0 و 2/0 میکرومول گزانتین اکسیداز می باشد و در زمان سوم غلظت مالون دی آلدهید افزایش یافته است (05/0>P). نتایج آزمایش بررسی سلامت DNA نشان داد، در سه سطح (1/0، 15/0 و 2/0 میکرومول) گزانتین اکسیداز بیشترین فراگمنتاسیون DNA مشاهده شد اما با هم اختلاف معنی داری نداشتند (05/0
  35. اثرات تنش القایی نیتریک اکسید (NO) و حفاظت کننده ی BME در زمان ها و غلظت های مختلف بر انجماد پذیری اسپرم جنب بیضه در گاو
    1395
    هدف از این پژوهش ارزیابی اثرات تنش القایی نیتریک اکساید و حفاظت کننده BME در دوره های زمانی مختلف برتوان انجمادپذیری اسپرم جنب بیضه گاو می باشد. برای انجام این پژوهش تعداد 10 عدد بیضه گاو تازه کشتار شده جمع آوری و در مجاورت یخ به آزمایشگاه منتقل شد. پس از جدا نمودن قسمت دم اپیدیدیم و ایجاد چند برش طولی در بافت آن، درون پتری دیش حاوی محیط تیرود لاکتات به مدت 15 دقیقه قرار گرفت. سپس بافت اپیدیدیم از ظروف خارج و محیط های حاوی اسپرم با سرعت 700 دور در دقیقه به مدت 6 دقیقه سانتریفیوژ شد. با برداشتن مایع بالای محلول رسوب کرده، اسپرم اپیدیدیمی به دست می آید. این اسپرم ها از نظر کیفیت و کمیت مورد بررسی قرار گرفتند. سپس اسپرم های جدا شده در دوره های زمانی صفر، 30 و60 دقیقه پس از جمع آوری در داخل رقیق کننده پایه (حاوی 42/2 گرم تریس، 84/1 گرم اسید سیتریک، 5 گرم فروکتوز، 5 درصد زرده تخم مرغ، 5 درصد گلیسرول و 10 میلی گرم استرپتومایسین سولفاته و IU 100000 پنی سیلین) و رقیق کننده حاوی تیمارهای آزمایشی نیتریک اکسید (05/0، 10/0، 15/0 و20/0میکرومول) و BME (5 0/0درصد) قرار گرفته شد و سپس میزان جنبایی، سلامت و دیگر صفات مورد بررسی قرار گرفت. بعد مایع منی رقیق شده از دمای 37 درجه به دمای 5 درجه سانتی گراد رسانده شد (خنک کردن). بعد با گاز نیتروژن تیمارها منجمد شده و در دمای 196- درجه نگهداری شدند. سپس نمونه ها در دمای 37 درجه سانتی گراد یخ گشایی شدند. بعد از یخ گشایی، نمونه ها را رنگ آمیزی و با میکروسکوپ ویژگی های اسپرم شامل زنده مانی، جنبایی، پیشروندگی و سلامت آکروزوم اسپرم مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس برای ارزیابی پراکسیداسیون لیپیدها (اثبات تنش ایجاد شده توسط نیتریک اکسید) تست مالون دی آلدهید بر روی نمونه ها انجام شد، همچنین برای ارزیابی سلامت DNA از SCD (روشی سریع و حساس برای بررسی تخریب DNA) استفاده شد.آنالیز آماری داده ها با استفاده از نرم افزار SAS و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی انجام شد. نتایج آزمایش نشان داد که تیمارهای حاوی 5% BME و 1/0 نیتریک اکسید باعث افزایش جنبایی، جنبایی پیش رونده و زنده مانی در زمانهای مختلف دمای تعادل شد. و سلامت آکروزوم و سلامت غشا را نیز در زمانهای صفر، 30 و 60 دقیقه دمای تعادل بهبود بخشیدند. در زمان پس از انجماد و یخگشایی نیز تیمارهای حاوی 5% BME و 1
  36. اثرات روش های مختلف انجماد بر روی اسپرم های منجمد ذوب شده جنب بیضه در گاو
    1395
    هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثرات روش های مختلف انجماد بر ویژگی های فیزیولوژیکی اسپرم گاو نر بود. به این منظور 10 عدد بیضه از کشتارگاه تهیه و در کنار یخ به آزمایشگاه منتقل شد. پس از جدا کردن دم اپیدیدیم و ایجاد چند برش طولی، به مدت 15 دقیقه درون محیط تیرودلاکتات قرار گرفت. سپس محیط حاوی اسپرم با دور 700 در دقیقه به مدت 6 دقیقه سانتریفیوژ شد. با حذف مایع بالای محلول رسوب کرده، اسپرم اپیدیدیمی جدا شد. اسپرم های جدا شده به نسبت 1:15 با رقیق کننده بر پایه تریس رقیق شدند و پس از ارزیابی اولیه و قرارگیری در پایوت ها، برای سپری کردن زمان تعادل به مدت 5/2 ساعت به یخچال 5 درجه سانتی گراد منتقل شدند. در مرحله بعد نمونه ها با 4 روش مختلف (انجماد به روش معمولی، انجماد مرحله ای، انجماد طبقاتی و انجماد تلفیقی) منجمد شدند. بعد از یخ گشایی، ویژگی های اسپرم ها ارزیابی شد. آنالیز داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SAS در قالب طرح کاملا تصادفی صورت گرفت. نتایج این آزمایش نشان داد که بیشتر ویژگی های اسپرم، در انجماد به روش های مختلف دارای تفاوت معنی داری می باشد و درصد میانگین پارامترهای مورد بررسی در انجماد تلفیقی دارای بالاترین میزان بود.
  37. شناسایی بیوانفورماتیکی میکروRNA ها در انگور و تایید توالی دقیق آن ها به روش miR-RACE
    1394
    میکروRNAها کلاسی از RNA های کوچک درونزاد با 24-21 نوکلئوتید طول هستند که نقش های مهمی را در تنظیم پس از رونویسی ژن با هدف گرفتنmRNA ها برای برش یا سرکوب ترجمه ایفا می کنند. تمام پیش سازهای میکرو RNA دارای ساختارهای ثانویه حفظ شده مشابهی هستندکه به کمک آن و با استفاده از روش های بیوانفورماتیکی وجود اورتولوگ ها یا همولوگ های میکروRNA های جدید را در دیگر گونه های گیاهی می-توان پیش بینی کرد. درمطالعه حاضربرای شناسایی میکروRNA های جدید،ازمیکروRNA-های گیاهی موجود درپایگاه اطلاعاتیmiRBase جهت جستجوی همولوگ های احتمالی درژنوم وEST-انگوراستفاده شد. براین اساس تعداد 26 میکروRNA جدید متعلق به 3 خانواده mir-845 ، mir-5523و mir-171در بررسی های ژنومی و خانوادهmir-6483 در بررسی توالی های EST در انگور شناسایی شد. به منظور درک نقش میکروRNA های جدید در شبکه های تنظیم ژن در انگور، تعداد 30 ژن هدف برای 4 خانواده میکرو RNA با استفاده از پایگاه اطلاعاتی psRNATarget شناسایی شد که بیانگر عملکرد آن ها در فرآیند های مختلف بیولوژیکی است. توالی های همولوگ میکروRNA های کوچک جمع آوری شد و روابط فیلوژنتیکی آن ها بررسی گردید. از آن جایی که میکروRNA توسط RNA پلیمراز II رونویسی می شود، عناصر تنظیمی سیس آن ها روی ناحیه پروموتر توسط نرم افزار PlantCARE بررسی وبه منظور تایید توالی دقیق میکروRNA ها از این میان توالی پیش ساز mir-171 و mir-6483 بر اساس آزمایش های انجام گرفته تایید و بیان آن در بافت های مختلف انگور مشاهده شد. این داده ها با شناسایی میکروRNA های جدید و ژن های هدف آن-هااطلاعات مفیدی را پیرامون توصیف عملکرد میکروRNA ها در انگور فراهم آورد. نتایج حاصل می تواندجهت مطالعه روی نقش تنظیمی میکروRNA ها به کار گرفته شود.
  38. بررسی روابط مورفومتریک و فیلوژنتیکی زنبورعسل کوچک (Apis florea Hym.: Apidae) در جنوب ایران
    1394
    تعیین وضعیت ژنتیکی موجودات زنده، اولین قدم برای برنامه ریزی اصولی اصلاح نژاد آ ن ها می باشد. تحقیق حاضر در راستای شناسایی جمعیت های زنبورعسل کوچک Apis) (florea Hym.: Apidae که یکی از دو نمونه زنبورعسل موجود در ایران است، انجام گرفت. نمونه برداری در مهرماه سال 1393 از هشت منطقه ایران (شامل شهر های دزفول، آبادان، بندردیلم، خورموج، فیروزآباد، خرم بید، حمیران و بندرعباس) برای انجام بررسی های فیلوژنتیکی و مورفومتریک انجام شد. در بررسی های مورفومتریک از روش مورفومتریک هندسی و بال جلو استفاده شد. نتایج حاصل از آنالیز تابع تشخیص و آنالیز خوشه ای نشان داد که بندردیلم به طور کامل از سایر مناطق جدا گردید و آنالیز تابع تشخیص با 8/78 درصد موفق به جدا کردن هشت منطقه از همدیگر شد. برای انجام بررسی های مولکولی از ناحیه mtDNA استفاده گردید زیرا این ناحیه برای انجام آزمایشات جمعیت و تعیین گونه هایی که دارای شباهت های گونه ای هستند، ارجحیت فراوانی دارد و از طرفی دارای کپی های بسیار متعدد در هر سلول است و خاصیت وراثت مادری و عدم نوترکیبی این ناحیه از ژن را بسیار کارآمد کرده است. در بررسی صفات ملکولی از دو ژن سیتوکروم اکسیداز I و II استفاده شد. پس از رسم درخت به روش های بایز، بیشینه شباهت و حداکثر تشابه، ژن COI هشت منطقه نمونه برداری را به سه گروه تقسیم کرد که طبق آن نمونه های بندردیلم، آبادان، فیروزآباد در یک گروه جدا، نمونه های دزفول و خرم بید در گروه دوم و در گروه سوم نمونه های خورموج و بندرعباس قرار گرفتند. ژن COII نیز داده ها را به دو گروه تقسیم کرد که بر اساس آن نمونه های دزفول، خرم بید، بندرعباس و حمیران و خورموج در یک گروه و در گروهی دیگر، نمونه های فیروزآباد، آبادان و بندردیلم قرار گرفتند. در این بررسی مشخص شد که ژن COI بهتر توانسته است جمعیت ها را از همدیگر تفکیک کند.
  39. بیان ژن پروتئین کیناز وابسته به کلسیم-کالمودولین نوع IIα در مغز رت مبتلا به انسفالوپاتی کبدی
    1394
    هدف مطالعه حاضر بررسی تغییرات بیان ژن پروتئین کیناز وابسته به کلسیم- کالمودولین (CaMKIIα) در سطح mRNA در مغز رت مبتلا به بیماری انسفالوپاتی کبدی بود. رت های نر از نژاد ویستار با محدوده وزنی 280 تا 320 گرم، استفاده شدند. برای القای بیماری انسفالوپاتی کبدی، در یک گروه به عنوان مدل انسفالوپاتی کبدی مجرای صفراوی مشترک قطع گردید اما در گروه شم کنترل فقط مجرای صفراوی مشاهده شد اما قطع مجرا انجام نشد. در روز اول قبل از انجام عمل جراحی و هر 7 روز بعد از جراحی در دو گروه آزمایشی، وزن بدن و فعالیت حرکتی تا 28 روز بررسی شد. در روز 28 ام پس از جراحی رت ها بیهوش شدند، خونگیری از قلب رت ها به منظور بررسی های بیوشیمیایی خون انجام شد، سپس سر آن ها جدا گردید و نواحی مغزی شامل قشر پیش پیشانی، قشر مخچه و هیپوکامپ به صورت دوطرفه از دو نیمکره مخ جدا سازی شد. برای بیان ژن CaMKIIα در نواحی مغزی جدا شده از روشRT-PCR نیمه کمی استفاده گردید. نتایج نشان داد که تغییرات کلی وزن بین گروه مدل انسفالوپاتی کبدی وگروه شم کنترل از روز جراحی تا 28 روز پس از جراحی معنادار نبود. اما فعالیت حرکتی در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی نسبت به گروه شم کنترل تا 28 روز پس از جراحی کاهش معناداری نشان داد. نتایج بررسی های بیوشیمیایی پلاسما و سرم نشان داد که سطح پلاسمایی آمونیاک و سطوح سرمی پروتئین کل، اوره، آلکالین فسفاتاز و بیلی روبین در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی نسبت به گروه شم کنترل افزایش معناداری داشت. نتایج حاصل از بیان ژن CaMKIIα نیز نشان داد که بیان این ژن در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی در مقایسه با گروه شم کنترل در ناحیه قشر مخچه افزایش معنادار، در ناحیه هیپوکامپ کاهش معنادار اما در ناحیه قشر پیش پیشانی تغییر معناداری نداشت. بر اساس نتایج به دست آمده از بررسی های بیوشیمایی سرم و فعالیت حرکتی می توان نتیجه گیری نمود که در اثر بستن مجرای صفراوی، تجمع سموم منجر به ایجاد نارسایی مزمن کبدی و افزایش شدید در آمونیاک خون شده است که با ورود این سموم به مغز موجب القای انسفالوپاتی کبدی و کاهش فعالیت حرکتی می شود. همچنین نتایج بررسی بیان ژن CaMKIIα پیشنهاد می کند که حداقل بخشی از اختلالات حرکتی و شناختی گزارش شده در بیماری انسفالوپاتی کبدی ممکن است ناشی از تغییراتی در بیان CaMKIIα در نواحی قشر مخچه و هیپوکامپ باشد.
  40. بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در مغز رت با مدل انسفالوپاتی کبدی
    1394
    در اثر نارسایی مزمن کبد، فرآیندهای سم زدایی مختل می شوند و افزایش آمونیاک خون ناشی از آن منجر به ایجاد بیماری انسفالوپاتی کبدی می شود. در این بیماری، سیستم های نوروترانسمیتری دچار تغییر می شوند و در نتیجه اختلالات شناختی و حرکتی به وجود می آیند. پروتئین کیناز C گاما به عنوان یک مولکول کلیدی در مسیر سیگنال رسانی گیرنده های نوروترانسمیتری نقش مهمی را در پردازش فعالیت های حرکتی و شناختی دارد. این احتمال وجود دارد که پروتئین کیناز C گاما در بیماری انسفالوپاتی کبدی تحت تاثیر قرار گیرد. بنابراین، هدف تحقیق حاضر بررسی بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در نواحی قشر مخچه، پیش پیشانی و هیپوکامپ در رت های با مدل انسفالوپاتی کبدی بود. برای القای انسفالوپاتی کبدی در رت های نر نژاد ویستار، مجرای صفراوی مشترک مسدود گردید. تغییرات وزنی و رفتار Rearing (روی دو پا ایستادن) در روز جراحی و 7، 14، 21 و 28 روز پس از جراحی بررسی شد. در روز 28 پس از جراحی رت ها بیهوش شدند، خونگیری از قلب برای بررسی های بیوشیمیایی انجام شد و نواحی مغزی موردنظر جداسازی شدند. بیان ژن پروتئین کیناز C گاما به روش واکنش زنجیره ای پلیمراز نیمه کمی بررسی شد. نتایج نشان داد که تغییرات وزنی در طول دوره 28 روز در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی تفاوت معناداری با گروه شم کنترل نداشت. رفتار Rearing در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی در مقایسه با گروه شم کنترل کاهش معناداری داشت. بررسی بیوشیمیایی سرم در سه گروه آزمایشی کنترل، شم کنترل و با مدل انسفالوپاتی کبدی کاهش معناداری را در میزان قند خون ناشتا، آلبومین و کراتینین نشان داد. همچنین افزایش معناداری در سطوح سرمی آسپارتات آمینو ترانسفراز، آلانین آمینوترانسفراز و سطح پلاسمایی آمونیاک در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی در مقایسه با گروه شم کنترل مشاهده شد. بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در سطح mRNA افزایش معناداری در ناحیه پیش پیشانی اما کاهش معناداری در نواحی قشر مخچه و هیپوکامپ در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی در مقایسه با گروه شم کنترل نشان داد. می توان نتیجه گیری نمود که بستن مجرای صفراوی با ایجاد نارسایی کبدی و افزایش شدید در آمونیاک خون موجب القای انسفالوپاتی کبدی و کاهش فعالیت حرکتی می شود. همچنین می توان پیشنهاد نمود که حداقل بخشی ازکاهش فعالیت حرکتی و سایر اختلالات شناختی در مدل
  41. ارزیابی بیان ژن آروماتاز در اندام های تولیدمثلی بز نر
    1394
    آروماتاز، آنزیمی از ابرخانواده سیتوکروم P450(P450-Aro، CYP19)،مسئول آروماتیزاسیون آندروژن ها به استروژن ها استکه آخرین مرحله بیوسنتز استروژن می باشد.این آنزیم نقش مهمی را در تولیدمثل و رشد جنسی ایفا می کند. بیان این آنزیم در بسیاری از بافت ها و اندام های گونه های مختلف در تحقیقات دو دهه اخیر نشان داده شده است. این مطالعه به منظور بیان نسبی ژن P450-Aroدر بیضه،اپیدیدیم، وازدفرنس، پروستات و سمینال وزیکول بز نر انجام شد. بیان آروماتاز اندام های تولیدمثل بز،کشتار شده در فصل تولیدمثل، توسط qRT-PCRتعیین گردید.تجزیه و تحلیل سطح mRNAبدست آمده از 4 راس بز نر نشان داد که آروماتاز در تمام اندام های تولیدمثلی ارزیابیشده بیان شد؛ با این حال، بیان بیشتر در نمونه های بافتی بیضه و اپیدیدیم مشاهده شد، در حالیکه در سایر اندام-های ارزیابی شده بیان ضعیف تشخیص داده شد. این مطالعه بیان ژن آروماتاز را در اندام های تولیدمثلی بز در فصل تولیدمثل نشان داد که از این نظر شبیه به پستانداران با تولیدمثل غیرفصلی می باشد.
  42. اثرات نانو ذره ی دی اکسید تیتانیوم و ویتامین Eبر بیان ژن هایIL-1β، IL-6، TGF-α و Cyp1A4 در بلدرچین ژاپنی
    1393
    نانو ذره ی دی اکسید تیتانیوم (TiO2) به دلیل خواص منحصر به فرد، امروزه در طیف وسیعی از کاربرد ها مورد استفاده قرار می گیرد. افزایش قدرت واکنش پذیری سبب شده که این مواد با مواد آلی اطراف خود واکنش دهند و موجب ایجاد نگرانی-هایی در رابطه با اثرات بهداشتی آنها بر سلامت انسان و محیط زیست شوند. در این پژوهش به منظور مطالعه ی اثرات نانو ذرات بر سیستم های بیولوژیکی، نانو ذره ی TiO2 به صورت خوراکی در دو سطح 500 و 1000 میلی گرم بر کیلوگرم به جیره پایه بلدرچین اضافه شد، و بیان ژن های IL-6، IL-1β، CYP1A4 و TGF-α با روش RT-PCR در قالب آزمایشات فاکتوریل مورد ارزیابی قرار گرفت. سایتوکین هایی همچون IL-6 و IL-1β در پاسخ به محرک های سیستم ایمنی و یا آسیب به بافت ها از ماکروفاژ ها و منوسیت ها ترشح شده و منجر به پاسخ های التهابی می شوند. عدم تعادل در بیانسایتوکین ها درپیشرفتبسیاری از بیماری هانقش دارد.فاکتور تغییر دهنده رشد الفا (TGF-α) یک پروتئین ساختاری است که در ایجاد بسیاری از تومورهای انسانی نقش دارد، و یکی از عوامل مهم در تنظیم رشد فولیکول و تومور می باشد. فعالیت میتوژنیک TGF-α در رشد و پیشرفت سرطان اپیتلیال تخمدان نشان داده شده است. CYP1A4 ازایزو فرم های عمده سیتوکروم ها هستند که در متابولیسم تعداد زیادی از مولکول های درون زا و برون زا نقش دارند. میزان بیان ژن CYP1A4 تحت تاثیر استرس های اکسیداتیو و افزایش گونه های اکسیژن فعال افزایش می یابد. در این پژوهش به منظور کاهش اثرات احتمالی نانو ذرات از مکمل ویتامین E در سطح 200 میلی گرم بر کیلوگرم مازاد بر ویتامین E جیره به صورت خوراکی استفاده شد. نقش ویتامین E در درجه اول به عنوان یک آنتی اکسیدان شناخته شده است. ویتامین E بیان سایتوکین-های پیش التهابی راکاهش می دهد و همچنین در تنظیم تکثیرو تمایز سلولی نقش دارد. در نتیجه انجام این پژوهش تحت تاثیر نانو ذرات، افزایش در بیان ژن های IL-6، IL-1β، CYP1A4 و TGF-α در تیمار های 500 میلی گرم و 1000میلی گرم جیره مشاهده شد که تا حدودی تحت تاثیر مکمل ویتامین E این افزایش بیان در رابطه با ژن های IL-6، IL-1β و CYP1A4کنترل شد. در صورتی که در ژن TGF-α هیچ کاهش معنی داری تحت تاثیر ویتامین E دیده نشد.
  43. اثرات نانو ذره ی دی اکسید تیتانیوم و ویتامین Eبر بیان ژن هایIL-1β، IL-6، TGF-α و Cyp1A4 در بلدرچین ژاپنی
    1393
    نانو ذره ی دی اکسید تیتانیوم (TiO2) به دلیل خواص منحصر به فرد، امروزه در طیف وسیعی از کاربرد ها مورد استفاده قرار می گیرد. افزایش قدرت واکنش پذیری سبب شده که این مواد با مواد آلی اطراف خود واکنش دهند و موجب ایجاد نگرانی-هایی در رابطه با اثرات بهداشتی آنها بر سلامت انسان و محیط زیست شوند. در این پژوهش به منظور مطالعه ی اثرات نانو ذرات بر سیستم های بیولوژیکی، نانو ذره ی TiO2 به صورت خوراکی در دو سطح 500 و 1000 میلی گرم بر کیلوگرم به جیره پایه بلدرچین اضافه شد، و بیان ژن های IL-6، IL-1β، CYP1A4 و TGF-α با روش RT-PCR در قالب آزمایشات فاکتوریل مورد ارزیابی قرار گرفت. سایتوکین هایی همچون IL-6 و IL-1β در پاسخ به محرک های سیستم ایمنی و یا آسیب به بافت ها از ماکروفاژ ها و منوسیت ها ترشح شده و منجر به پاسخ های التهابی می شوند. عدم تعادل در بیانسایتوکین ها درپیشرفتبسیاری از بیماری هانقش دارد.فاکتور تغییر دهنده رشد الفا (TGF-α) یک پروتئین ساختاری است که در ایجاد بسیاری از تومورهای انسانی نقش دارد، و یکی از عوامل مهم در تنظیم رشد فولیکول و تومور می باشد. فعالیت میتوژنیک TGF-α در رشد و پیشرفت سرطان اپیتلیال تخمدان نشان داده شده است. CYP1A4 ازایزو فرم های عمده سیتوکروم ها هستند که در متابولیسم تعداد زیادی از مولکول های درون زا و برون زا نقش دارند. میزان بیان ژن CYP1A4 تحت تاثیر استرس های اکسیداتیو و افزایش گونه های اکسیژن فعال افزایش می یابد. در این پژوهش به منظور کاهش اثرات احتمالی نانو ذرات از مکمل ویتامین E در سطح 200 میلی گرم بر کیلوگرم مازاد بر ویتامین E جیره به صورت خوراکی استفاده شد. نقش ویتامین E در درجه اول به عنوان یک آنتی اکسیدان شناخته شده است. ویتامین E بیان سایتوکین-های پیش التهابی راکاهش می دهد و همچنین در تنظیم تکثیرو تمایز سلولی نقش دارد. در نتیجه انجام این پژوهش تحت تاثیر نانو ذرات، افزایش در بیان ژن های IL-6، IL-1β، CYP1A4 و TGF-α در تیمار های 500 میلی گرم و 1000میلی گرم جیره مشاهده شد که تا حدودی تحت تاثیر مکمل ویتامین E این افزایش بیان در رابطه با ژن های IL-6، IL-1β و CYP1A4کنترل شد. در صورتی که در ژن TGF-α هیچ کاهش معنی داری تحت تاثیر ویتامین E دیده نشد.
  44. ارتباط بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در نخاع و مغز میانی رت با القای تحمل به اثر ضددردی مورفین
    1393
    اوپیوئیدها موثرترین دارو برای درمان مناسب درد های شدید هستند. با این وجود، تزریق مزمن اوپیوئیدها سبب ایجاد تحمل به اثر ضد دردی آن ها می شود که استفاده از آن ها را محدود می کند. پروتئین کیناز C، به ویژه ایزوفرم گامای آن (PKCγ) یک مولکول کلیدی است که نقش مهمی در تحمل به اثر ضد دردی القا شده توسط مورفین دارد. هدف این مطالعه بررسی تغییرات احتمالی بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در ناحیه کمری-خاجی طناب نخاعی و مغزمیانی رت در طول القای تحمل به اثر ضددردی مورفین بود. در آزمایش ها از رت نر نژاد ویستار استفاده شد. دو گروه آزمایشی، دو بار در روز تزریق سالین (1 میلی لیتر/کیلوگرم) یا مورفین (10 میلی گرم/کیلوگرم) را به صورت داخل صفاقی به مدت هشت روز دریافت کردند. القای تحمل به اثر ضد دردی مورفین در طول برنامه زمانی تزریق در روزهای اول، چهارم و هشتم، با آزمون صفحه داغ بررسی شد. برای بررسی تغییرات بیان ژن از شش گروه رت استفاده شد. دو گروه در روز اول تزریق، دو گروه در روز چهارم تزریق ها و دو گروه دیگر در روز هشتم تزریق ها کشته شدند. سپس، سریعاً مغز میانی و ناحیه کمری- خاجی طناب نخاعی برای بررسی تغییرات بیان ژن پروتئین کیناز C گاما استخراج شدند. روش RT-PCR نیمه کمی برای بررسی تغییرات در بیان ژن استفاده شد. نتایج آزمون صفحه داغ نشان داد که مورفین اثر ضد دردی معناداری در روز اول تزریق ایجاد نمود، اما با انجام تزریق های مکرر در روز چهارم و هشتم تزریق های مکرر، اثر ضد دردی مورفین به طور معناداری کاهش یافت و در روز هشتم نسبت به گروه سالین اثر ضددردی معناداری ایجاد نکرد. نتایج همچنین نشان دادند که بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در بافت طناب نخاعی در گروه تیمار شده با مورفین در مقایسه با گروه کنترل تیمار شده با سالین در روز اول، چهارم و هشتم بعد از تزریق ها به طور معناداری تغییر نمی کند. اما، مقدار بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در بافت مغز میانی گروه تیمار شده با مورفین در مقایسه با گروه کنترل تیمار شده با سالین در روز چهارم و هشتم تزریق افزایش یافت. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که تحمل به اثر ضد دردی مورفین بر تغییرات بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در بافت طناب نخاعی رت اثری ندارد. اما، در بافت مغز میانی بین مقدار بیان ژن پروتئین کیناز C گاما و القای تحمل به مورفین ارتباط معناداری وجود دارد.
  45. بررسی ساختار ژن اوو کالکسین- 32 در بلدرچین ژاپنی
    1393
    برخی از پروتئین های موجود در پوسته تخم پرندگان اختصاصی هستند. اووکالیکسین-32 یکی از پروتئین های اختصاصی پوسته تخم مرغ است که در فاز نهایی کلسیفیکاسیون پوسته به میزان بالایی در ناحیه رحم و ایسموس بیان می شود و در بخش های بیرونی پوسته متراکم می شود. مطالعات نشان داده اووکالیکسین-32 خاصیت ضد باکتریایی دارد و در مهار بار میکروبی محیط پوسته و به تبع آن حفظ ارزش غذایی تخم مرغ و سلامت جنین نقش ایفا می کند. علاوه بر این مشخص شده است این پروتئین با تعدادی صفت مربوط به تخم مرغ همچون نرخ تولید تخم مرغ ، وزن خشکی، ضخامت پوسته، وزن زرده، اسکور شکست و ارتفاع آلبومین نیز در ارتباط هست و از این جهت می تواند به عنوان یک ژن کاندید برای بهبود کیفیت تخم مرغ انتخاب شود. هدف از این پژوهش خصوصیت یابی و بررسی بیان ژن اووکالیکسین-32 در بافت های مختلف بلدرچین ژاپنی با استفاده از روش های RT-PCR ، 3´-RACE و کلون سازی بود. پرایمرهای مورد استفاده در این تحقیق از نواحی حفاظت شده رونوشت های مرغ و بوقلمون طراحی شدند. پس از سنتز cDNA و توالی یابی مستقیم بخشی از رونوشت اووکالیکسین-32 بلدرچین ژاپنی، پرایمرهای بررسی نواحی اینترونی و انتهای 3ˊ-UTR از روی رونوشت بدست آمده طراحی شدند. پرایمرهای طراحی شده در برگیرنده طول کامل 5 اگزون و دو اینترون وبخشی از اگزون اول بود. انتهای 3ˊ-UTR با استفاده از روش 3ˊ-RACEتکثیر شد و سپس در پلاسمید pTG-19 و باکتری ای.کلی کلون شد. و در نهایت پلاسمید نوترکیب کلون شده توالی یابی گردید. نتایج این پژوهش نشان داد اووکالیکسین-32 در ناحیه رحم و ایسموس اویداکت، کبد، کلیه و بیضه بیان می شود و در بافت های ماهیچه، قلب، دئودنوم، طحال و پانکراس بیان نمی شود. بخش بزرگی از ناحیه کد کننده، طول کامل ناحیه غیر کد کننده انتهای ´3 رونوشت و طول کامل اینترون های دوم و سوم اووکالیکسین-32 بلدرچین ژاپنی بدست آمد. رونوشت حاصل دارای چارچوب خوانش باز به طول 1179 نوکلئوتید که کدکننده 266 اسدآمینه بود و تشابه بالایی با اووکالیکسین-32 مرغی و بوقلمون نشان داد.
  46. ارزیابی غلظت تستوسترون خون و مایع منی و اثر آن بر نسبت جنسی در گاو هلشتاین
    1393
    گاو نر در مقایسه با گاو ماده به علت هتروگامتیک بودن سهم بیشتری در نسبت جنسی ایفا می کند. تشخیص نسبت جنسی اسپرماتوزوئیدها از طریق نسبت کروموزوم های X و Y قابل انجام است. این پژوهش با هدف تاثیر غلظت تستوسترون خون و مایع منی بر تغییر نسبت جنسی کروموزوم هایX و Yاسپرماتوزوئیدها در گاوهای هلشتاین ایران از طریق تکنیک Real-Time PCR انجام گرفت. در پژوهش حاضر ژن های کاندید در تشخیصنسبت کروموزوم های X و Y به ترتیبPLP و SRYاست. در این راستا 26 راس گاو هلشتاین موجود در مرکز اصلاح نژاد ایستگاه عباس آباد مشهد، خون گیری و اسپرم گیری به صورت همزمان و در ساعات اولیه صبح انجام شد. پس از استخراج DNA از اسپرم به روش بهینه یافته استخراج نمکی، Real-Time PCR برای تکثیر قطعات 90، 89 و79 جفت بازی به ترتیب برای ژن های PLP ، SRYو PARبا استفاده از جفت آغازگرهای اختصاصی انجام گرفت و نسبت جنسیت محاسبه شد. نتایج آنالیز آماری نشان داد که میانگین حداقل مربعات کروموزوم Y و X به ترتیب 15/0±23/1 و 02/0±71/0 بود و از نظر آماری داری تفاوت معنی-داری بودند (05/0P<). همچنین همبستگی نسبی ژن SRY با غلظت تستوسترون خون ومایع منی به ترتیب برابر با 38/0 و 47/0 برآورد شد که این نتایج نشان می دهد با افزایش سطح تستوسترون میزان نسبی اسپرماتوزوئیدهای حامل ژن SRY به طور معنی داری (05/0P<) افزایش یافت. همچنین همبستگی بین ژن PLP و تستوسترون خون و مایع منی به ترتیب برابر با 67/.- و 60/0- برآورد شد لذا با افزایش غلظت تستوسترون میزان نسبی اسپرماتوزوئیدهای حامل ژن PLP به طور معنی داری (01/0P<) کاهش یافت.همچنین همبستگی معنی داری بین نسبت اسپرماتوزوئیدهای حامل ژن SRY با حجم، جمعیت و زنده مانی اسپرماتوزوئیدها مشاهده نگردید (05/0P<). ولی همبستگی میان نسبت اسپرماتوزوئیدهای حامل ژن PLP با حجم و جمعیت منفی و بسیار معنی دار ملاحظه شد (01/0(P<. کلمات کلیدی:
  47. تغییرات بیان ژن آنزیم CamKIIα در نخاع و مغز میانی رت در طول دوره القای تحمل به اثر ضددردی مورفین
    1393
    هدف مطالعه حاضر بررسی تغییرات بیان ژن آنزیم پروتئین کیناز وابسته به کلسیم- کالمودولین (CaMKIIα) در سطح mRNA در طی القای تحمل به خاصیت ضددردی مورفین در بافت های طناب نخاعی و مغز میانی بود. رت های نر از نژاد ویستار با محدوده وزنی 300 تا 350 گرم، استفاده شدند. برای القای تحمل به خاصیت ضددردی مورفین، در یک گروه تزریق دوبار در روز مورفین (10 میلی گرم/کیلوگرم) به مدت هشت روز انجام شد، در حالیکه گروه کنترل فقط سالین (1 میلی لیتر/کیلوگرم) را دریافت نمود. آزمون صفحه ی داغ انجام شد تا زمان القای تحمل به خاصیت ضددردی مورفین بررسی شود. در گروه های جداگانه ای در روزهای اول، چهارم و هشتم از دوره ی تزریق مکرر مورفین سر رت ها جدا شد و نخاع (ناحیه خاجی کمری) و مغز میانی آنها جدا گردید. بیان ژن CaMKIIα با استفاده از روشRT-PCR نیمه کمی بررسی شد. نتایج آزمون صفحه ی داغ نشان داد که القای تحمل به خاصیت ضددردی مورفین در روز چهارم تزریق مکرر مورفین شروع می شود و در روز هشتم تقریباً تحمل کاملی به خاصیت ضددردی مورفین ایجاد شد، که این موضوع با عدم تفاوت معنا دار خاصیت ضددردی مورفین در روز هشتم تزریق در مقایسه با گروه کنترل دریافت کننده سالین، تائید گردید. از طرف دیگر، نتایج مطالعه بیان ژن در سطح mRNA نشان داد که بیان ژن CaMKIIα در طناب نخاعی پس از اولین تزریق مورفین در روز اول تغییر معناداری نداشت اما، در روز چهارم به طور معناداری افزایش پیدا کرد و در روز هشتم با بازگشت به نزدیکی سطح پایه خود، تغییر معناداری با گروه کنترل نشان نداد. بعلاوه، بیان ژن CaMKIIα در مغز میانی در روز اول و چهارم نسبت به گروه کنترل تغییر نیافت اما، در روز هشتم به طور معناداری کاهش یافت. بنابراین، می توان نتیجه گرفت در طی دوره ی القای تحمل به اثر ضددردی مورفین بیان ژن CaMKIIαدر نخاع و مغز میانی تغییر می کند و این تغییرات، نشان دهنده ی اهمیت نقش آن در ایجاد تحمل به اثر ضددردی مورفین در نواحی مذکور است.
  48. بیان ژن گیرنده های مو-اوپیوئید و N-متیل D-آسپارتات در نخاع و مغز میانی رت پس از تحمل به اثر ضددردی مورفین
    1392
    هدف مطالعه حاضر بررسی تغییرات بیان ژن گیرنده مو-اوپیوئیدی و گیرنده های NMDA در سطح mRNA پس از القای تحمل به مورفین بود. رت های نر نژاد ویستار با محدوده وزنی 250 تا 300 گرم مورد استفاده قرار گرفتند. برای القای تحمل به مورفین، یک گروه تزریق روزانه مورفین (10 میلی گرم/کیلوگرم) به مدت 14 روز را دریافت کرد، در حالیکه گروه کنترل فقط سالین (1 میلی لیتر/کیلوگرم) را دریافت نمود. تست هات پلیت در روزهای 1، 5، 10 و 15 روز پس از تزریق مورفین انجام شد تا تحمل به مورفین بررسی شود. پس از القای تحمل به مورفین، رت ها کشته شدند و مغز میانی و نخاع (ناحیه خاجی کمری) آنها جدا گردید. بیان ژن با استفاده از روشRT-PCR نیمه کمی بررسی شد. نتایج تست هات پلیت نشان داد که تحمل به مورفین در 15 روز بعد از تزریق مورفین ایجاد شد که این موضوع با کاهش خاصیت ضددردی مورفین(10 میلی گرم/کیلوگرم) در روز 15 تزریق در مقایسه با گروه کنترل تائید گردید. نتایج مطالعه بیان ژن در سطح mRNA نشان داد که گیرنده های µ-اوپیوئیدی در نخاع و مغز میانی بعد از تحمل به مورفین نسبت به گروه کنترل به طور معناداری تغییر نکرده اند. نتایج همچنین نشان داد که بیان زیرواحد 1 گیرنده NMDA در سطح mRNA به طور معناداری تغییر نکرده است، اما بیان آنها در مغز میانی بعد از تحمل به مورفین نسبت به گروه کنترل به طور معناداری افزایش پیدا کرده است. می توان نتیجه گیری نمود که تحمل به مورفین منجر به تغییر در بیان گیرنده های µ-اوپیوئیدی در طناب نخاعی و مغز میانی نمی شود بنابراین تحمل ضددردی در ارتباط با مورفین ممکن است در اثر تغییرات در بیان گیرنده های NMDA و اثرات تنظیم کنندگی آنها روی مسیرهای درد باشد که بطور عمده در مغز میانی قرار گرفته اند.
  49. همسانه سازی و مطالعه ژن های دفنسین در توت فرنگی (Fragaria × ananassa
    1392
    دفنسین های گیاهی خانواده مهمی از پپتیدهای کاتیونی در سلسله ی گیاهان هستند. دفنسین های گیاهی مانند بیشتر پروتئین های وابسته به دفاع، به وسیله ی خانواده های کوچک چند ژنی رمزگذاری می شود. این ژن ها دارای نواحی حفاظت شده ای می باشند که در این مطالعه بر اساس توالی نواحی حفاظت شده آغازگر طراحی شد و با استفاده از تکنیک رونوشت برداری معکوس و سپس واکنش زنجیره ای پلیمراز، ژن های کد کننده پروتئین های دفنسین در توت فرنگی (Fragaria ananassa) همسانه سازی و تعیین توالی شدند. مقایسه توالی به دست آمده با توالی های موجود در پایگاه داده ای مرکز بین المللی اطلاعات زیست فناوری صحت ژن دفنسین به دست آمد را نشان داد. تعداد اسید های آمینه حاصل از ترجمه ی توالی به دست آمده با نتایج قبلی یکسان و برابر با 54 اسیدآمینه و 8 اسید آمینه سیستئینی حفاظت شده با حفظ فواصل مورد نظر با دیگر اسیدهای آمینه بوده است . بیان نیمه کمی ژن دفنسین در سطح رونوشت در اندام های ریشه، ساقه، برگ، گل و میوه در سه رقم مختلف بررسی شد و نتایج نشان داد که در شرایط طبیعی بدون وجود عوامل محرک میزان بیان در اندام های مختلف در هر سه رقم برابر است به این صورت که بیشترین میزان بیان نسبی ژن دفنسین در میوه بود، و در ریشه هیچ گونه بیانی مشاهده نشد، همچنین بیان ژن دفنسین در اندام برگ با تیمارهای مختلف زخم و اسید سالیسیلیک مطالعه شد و نتایج به دست آمده نشان دهنده ی افزایش بیان ژن در زمان های متفاوت بوده است. بررسی بیان ژن دفنسین در مراحل مختلف رشدی میوه نشان دادند که در مراحل پیشرفته رشدی با افزایش بیان ژن همراه بوده است و در آزمایش دیگری که میوه ها با قارچ عامل کپک خاکستری آلوده شده بودند بررسی بیان ژن دفنسین در شدت های مختلف آلودگی نشان داد که با افزایش شدت بیماری میزان بیان ژن نیز افزایش یافته است.
  50. بررسی ترکیبات شیمیایی و اثرات ضد دیابتی گیاه گزنه (Urtica dioica) در موش کوچک آزمایشگاهی
    1392
    با توجه به گسترش و شیوع روز افزون و عوارض خطرناک بیماری دیابت در جوامع انسانی دستیابی به روش های درمانی و داروهای مناسب یکی از اهداف پژوهشی با ارزش می باشد. گزنه یکی از گیاهانی است که جهت کاهش قند خون ناشی از بیماری دیابت مورد استفاده قرار گرفته است. در این پژوهش اثر عصاره ی اتانولی گیاه گزنه بر موش های دیابتی شده با آلوکسان مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق اثر عصاره ی اتانولی گیاه گزنه بر قند خون در سه گروه آزمایشی کنترل، دیابتی و دیابتی با دریافت عصاره مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین، در هر سه گروه آزمایشی اثر عصاره بر بیان ژن GLUT2 کبدی با روش RT-PCR نیمه کمی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج اندازه گیری قند خون نشان دهنده ی اثر کاهندگی عصاره ی گزنه بر قند خون موش های دیابتی شده می باشد. نتایج مقایسه ی وزن گروه های آزمایشی قبل و بعد از انجام تیمارها نشان داد که اثرات ضد دیابتی عصاره در جلوگیری از کاهش وزن موثر بوده است. نتایج حاصل از بررسی تغییرات بیان ژن GLUT2 نشان دهنده ی افزایش بیان این ژن در گروه دیابتی و کاهش بیان آن در گروه تیمار با عصاره می باشد. مرور منابع حاکی از افزایش بیان ژنGLUT2 در اثر کاهش سطح انسولین و افزایش گلوکز پلاسما در بیماری دیابت می باشد و نتایج به دست آمده در این تحقیق نیز موید این نکته می باشد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که عصاره گیاه گزنه می تواند سطح قند خون موش های تحت تیمار با آلوکسان را کاهش داده و از اثرات زیان بار آن بر دیگر بافت ها جلوگیری کند .در این پژوهش سنجش انسولین انجام نشد اما با توجه به تغییرات بیان ژن GLUT2 ممکن است این گیاه موجب افزایش ترشح انسولین نیز شود.
  51. ارزیابی تنوع ژنتیکی در جمعیت اسب کردی با استفاده از نشانگر (ISSR)
    1391
    هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی تنوع و تفاوت های ژنتیکی موجود در جمعیت اسب کردی در ایران با استفاده از نشانگرهای بین ریزماهواره ای بود. در این پژوهش از 99 راس اسب کرد متعلق به استان های کرمانشاه، کردستان، همدان و آذربایجان غربی در ارزیابی تنوع و تفاوت ژنتیکی درون جمعیتی استفاده شد. استخراج DNA به روش استخراج نمکی از نمونه های خون جمع آوری شده، انجام گرفت. از بین چهار آغازگر طراحی شده، دو آغازگرP2:(GA)9C و P1:(AG)9C که تعداد باند و پلی مورفیسم بیشتری را نشان داده بودند، برای اجرای این تحقیق انتخاب شدند. آغازگر های مورد استفاده در مجموع 50 باند تولید کردند که 45 باند (90 %) آن پلی مورف بودند. دندروگرام روابط ژنتیکی درون جمعیت با استفاده از اطلاعات حاصل ماتریس باینری و به روش Xlstat ترسیم گردید. میانگین (± انحراف معیار) تنوع ژنی با استفاده از دو آغازگر (GA)9C و (AG)9C برای کل نمونه های جمعیت 1560/0± 3646/0بود. بررسی تشابه ژنتیکی درون جمعیت ها به دو روش استاندارد نئی (1972) و روش نا اریب نئی (1978) نشان داد که بیشترین تشابه ژنتیکی بین گروه های درون جمعیت اسب کردی توسط آغازگر (AG)9Cمشاهده شد. دندروگرام بدست آمده از آغازگر (AG)9C جمعیت را به چهار گروه، آغازگر (GA)9C جمعیت را به هفت گروه و ترکیب هر دو آغازگر جمعیت را به سه گروه تقسیم کرد. میانگین (± انحراف معیار) شاخص شانن بدست آمده توسط آغازگر (AG)9C مقدار 1832/0±5772/0، (GA)9C، 2546/0±5382/0 و برای ترکیب دو آغازگر 2091/0±5311/0 در جمعیت بود. مقادیر بدست آمده برای آلل موثر، درصد باند پلی مورف، تنوع ژنی نئی و شاخص شانون با آغازگر (AG)9C تنوع ژنتیکی بیشتری را نسبت به آغازگر (GA)9C در جمعیت اسب کردی نشان داد.
  52. بررسی بیان ژن گیرنده مو- اوپیوئیدی در هیپوتالاموس و کبد موش صحرایی کلستاز شده
    1391
    کلستاز یکی از بیماریهای کبدی است که به معنی انسداد مجرای صفراوی می باشد. افزایش میزان اوپیوئیدهای آندوژن در رت های کلستاز شده گزارش شده است. در این تحقیق، تغییرات بیان ژن گیرنده های μ- اوپیوئیدی در هیپوتالاموس و کبد در رت های کلستاز شده بررسی شد. کلستاز در رت های نر نژاد ویستار، با وزن تقریبی 250 تا 300 گرم با انسداد مجرای صفراوی ایجاد شد. بعد از مدت زمان 21 روز از انجام کلستاز وزن کل بدن، وزن کبد و نسبت وزن کبد به وزن کل بدن در گروه های مورد نظر اندازه گیری شد. سپس، جداسازی ناحیه هیپوتالاموس و کبد در گروه های آزمایشی کنترل، شم کنترل و کلستاز شده 21 روز پس از کلستاز انجام گرفت و بیان ژن گیرنده های μ- اوپیوئیدی در سطح mRNA با استفاده از روش RT-PCR نیمه کمی بررسی گردید. نتایج نشان داد که در گروه کلستاز شده وزن کل بدن تفاوت معناداری در مقایسه با گروه شم کنترل نداشت، البته با بررسی میانگین وزن در هر گروه، کاهش وزن در گروه کلستاز شده مشاهده گردید. نتایج همچنین نشان داد که وزن کبد و نسبت وزن کبد به کل بدن افزایش معناداری داشت. نتایج بررسی تغییرات بیان ژن در سطح mRNA ی گیرنده های μ- اوپیوئیدی، پس از القای کلستاز در روز 21 در هیپوتالاموس و کبد کاهش معناداری در مقایسه با گروه شم کنترل نشان داد. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که گیرنده های μ- اوپیوئیدی در هیپوتالاموس و کبد در اثر انسداد مجرای صفراوی تحت تاثیر قرار گرفته و ممکن است در عملکردهای فیزیولوژیکی بدن مانند کنترل درد از طریق مهار آزاد شدن نوروترانسمیترها و تنظیم رفتارهای مربوط به خوشی و لذت از غذا خوردن و حفظ ثبات بدن نقش مهمی داشته باشند.
  53. بررسی بیان ژن گیرنده N-متیل-D-آسپارتات (NMDA) در مغز موش صحرایی کلستاز شده
    1391
    کلستاز به معنی انسداد در مجرای صفراوی می باشد. افزایش اوپیوئیدهای آندوژن و تغییر در آستانه درد در رت کلستاز شده گزارش شده است. گیرنده های NMDA در مکانیسم درد و وابستگی به اوپیوئیدها نقش مهمی ایفا می کنند. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات بیان ژن زیرواحدNR1 گیرنده های NMDA در نواحی هیپوکامپ، استریاتوم و پیش پیشانی مغز رت کلستاز شده می باشد. در این مطالعه از موش صحرایی نر نژاد ویستار، با میانگین تقریبی وزن 20± 300 گرم استفاده شد. حیوانات در سه گروه کنترل، شم کنترل (با عمل جراحی و بدون بستن مجرای صفراوی) و کلستاز شده (با عمل جراحی و بستن مجرای صفراوی) تقسیم شدند. پس از گذشت 21 روز از بستن مجرای صفراوی بیلی روبین و اوره سرم، همچنین نسبت وزن کبد به وزن بدن در سه گروه آزمایشی اندازه گیری شد. برای بررسی بیان ژن از روش RT-PCR نیمه کمی استفاده گردید. استخراج نواحی مغزی در گروه های آزمایشی در زمان 21 روز پس از انسداد مجرای صفراوی انجام گرفت و بیان ژن NR1 در سطح mRNA بررسی گردید. نتایج نشان داد که بیلی روبین، اوره و نسبت وزن کبد به وزن بدن در گروه کلستاز شده نسبت به گروه شم کنترل افزایش معناداری داشت. همچنین، نتایج نشان داد که بیان mRNA ی ژن NR1 در ناحیه استریاتوم تغییرات معناداری نداشت اما در ناحیه هیپوکامپ افزایش معنادار و در ناحیه پیش پیشانی کاهش معناداری مشاهده شد. می توان نتیجه گیری نمود در اثر انسداد مجرای صفراوی در مدل بیماری کلستاز انسدادی علاوه بر تغییرات فیزیولوژیک، تغییرات احتمالی در بیان گیرنده های نوروترانسمیترها نیز رخ می دهد که می تواند بیماری های عصبی را پس از کلستاز القا نماید.
  54. اثر کلستاز بر تاخیر واکنش به درد و بیان ژن گیرنده µ- اوپیوئیدی در مغز موش بزرگ آزمایشگاهی
    1391
    کلستاز یکی از بیماری های کبدی و مجاری صفراوی است که به معنی انسداد در مسیر جریان صفرا می باشد. شواهد تجربی و بالینی افزایش میزان اوپیوئیدهای محیطی و مرکزی را در کلستازگزارش کرده اند، که می تواند تغییراتی را در بدن موجب شود. در این مطالعه، زمان واکنش به درد و تغییرات بیان ژن گیرنده μ- اوپیوئیدی (MOR-1) در نواحی استریاتوم، هیپوکامپ و پیش پیشانی در رت های کلستاز شده بررسی شد. القای کلستاز در رت های نر نژاد ویستار، با انسداد مجرای مشترک صفراوی طی عمل لاپاراتومی صورت گرفت. بعد از مدت زمان 7، 14 و 21 روز پس از انجام کلستاز، افزایش سطح پپتیدهای اوپیوئیدی با آزمایش خاصیت ضد دردی در تست هات پلیت در سه گروه کنترل، شم کنترل و کلستاز بررسی گردید. همچنین، پس از 21 روز نسبت وزن کبد به وزن کل بدن و سطح بیلی روبین خون در گروه های آزمایشی مورد نظر بررسی شد. سپس، جداسازی بافت نواحی مغزی در گروه های آزمایشی جداگانه ای (کنترل، شم کنترل و کلستاز) 21 روز پس از کلستاز انجام شد و بررسی بیان ژن با استفاده از روش RT-PCR نیمه کمی انجام شد. نتایج نشان داد که کلستاز موجب افزایش تاخیر واکنش به درد در 21 روز پس از جراحی می شود که بیشترین تفاوت معنادار را در مقایسه با گروه شم کنترل نشان داد (P<0.001). نتایج همچنین نشان داد که در گروه کلستاز شده نسبت وزن کبد به وزن کل بدن و سطح بیلی روبین خون افزایش معناداری در مقایسه با گروه شم کنترل داشت. نتایج بررسی تغییرات بیان ژن در سطح mRNAی گیرنده μ- اوپیوئیدی، 21 روز پس از عمل جراحی کلستاز کاهش 67 درصدی را در هیپوکامپ و 42 درصدی را در پیش پیشانی در مقایسه با گروه شم کنترل نشان داد. در حالیکه، در استریاتوم تغییر معنا داری مشاهده نشد. بنابراین می توان نتیجه گیری نمود که گیرنده های μ-اوپیوئیدی در هیپوکامپ و پیش پیشانی تحت تاثیر القای کلستاز قرار گرفته و ممکن است نقش مهمی در تعدیل درد و سایر تغییرات فیزیولوژیکی ناشی از القای کلستاز داشته باشند.
  55. کلونینگ و بررسی ژن های کد کننده پروتئین های سایکلوتاید در گیاه FenzelViolamodesta
    1391
    سایکلوتایدهادستهایبزرگازپپتیدهایحلقویهستندکهفعالیت هایزیستیمتنوعیدارندکهازآنجمله می توانبهفعالیتضدمیکروبی،ضدتوموری،ضدویروسنقصایمنیاکتسابی،نابودی گلبول های قرمز، سلول کشی و حشره کشیاشارهکرد. سایکلوتاید ها در گیاهان به صورت خانواده ژنی بیان می شوند، قسمتی از این ژن ها دارای توالی حفظ شده می باشند که در این پژوهش بر اساس این توالی پرایمر طراحی شد و به کمک تکنیکRACE-PCR'3 به شناسایی ژن های کد کننده پروتئین های سایکلوتاید در Violamodesta پرداخته شد و در نهایت پس از تعیین توالی، 14 توالی های نوکلئوتیدی بدست آمد که با توالی موجود در پایگاه داده NCBIهمتراز و مشخص شدتوالی های بدست آمده سایکلوتاید بودند ، سایکلوتاید های بدست آمده در گروه بریسلت قرار گرفتند سایکلوتاید های بدست آمده از گیاه Violamodestaبر اساس رسم دندروگرام و مقایسه با سایر سایکلوتاید ها، در گروه بریسلت به دو دسته تقسیم شدند Vmcyc5، Vmcyc10، Vmcyc70،Vmcyc7، Vmcyc40 و Vmcyc11 در یک دسته وVmcyc1، Vmcyc9، Vmcyc3، Vmcyc16، Vmcyc17، Vmcyc4، Vmcyc12 و Vmcyc8 در دسته دیگر قرارگرفتند. تفاوت این دو دسته در تعداد اسید آمینه می باشد دسته اول توالی کوتاه تری نسبت به دسته دوم داشتند ( دسته دوم 104 اسید آمینه دارند در صورتی که در دسته اول ،Vmcyc5، Vmcyc7 و Vmcyc40 98 اسید آمینهو Vmcyc11 ، Vmcyc10 و Vmcyc40 100 اسید آمینه دارند) و همچنین اسید آمینه های ابتدایی دسته اول ATAFALP می باشند در صورتی که دسته دوم با AAFALP شروع می شوند. بیان دو سایکلوتاید Vmcyc1 و Vmcyc7 به عنوان نماینده از 14 سایکلوتاید بدست آمده از Violamodesta در اندام های گل، دم گل، ساقه، ریشه، کپسول و برگ بررسی شد و مشخص شد کهVmcyc7در همه اندام ها بیان شد و بیان آندر کپسول و گل بیشتر از سایر قسمت ها بود و Vmcyc1 در کپسول و محور گل بیشترین میزان بیان و در گل کمترین میزان بیان را داشت.
  56. همسانه سازی و مطالعه ژن های شبه سایکلوتاید در گندم
    1391
    سایکلوتایدهادسته ایاز پروتئین های کوچک غنی از سیستئین می باشند و این پپتیدها حدود 30 اسیدآمینه دارند. در آن ها یک ساختار منحصربه فردبه وسیله سه باند دی سولفید، به نام گره سیستئینی ایجاد می شود. سایکلوتایدها خانواده بزرگی ازپپتیدهایحلقویضدمیکروبیهستندکهفعالیت-هایزیستیمتنوعیدارندکه ازجملهمی توانبهفعالیتضدمیکروبی،ضدتوموری،ضدویروسی،از بین بردن گلبول های قرمز،سلول کشی و حشره کشیاشارهنمود. شبه سایکلوتاید ها در گیاهان به صورت خانواده ژنی بیان می شوند. این ژن ها دارای نواحی حفاظت شده ای می باشند که در این پژوهش بر اساس توالی نواحی حفاظت شده آغازگر طراحی شدو با استفاده از تکنیکRACE-PCR'3 ژن هایکدکننده پروتئین های شبه سایکلوتاید در گندم همسانه سازی و تعیین توالی شدند. مقایسه توالی های به-دست آمده با توالی موجود در پایگاه داده ای PGI نشان داد تعداد 11 توالی نوکلئوتیدی شبه سایکلوتاید از گندمبه دست آمده است. توالی های نوکلئوتیدی به دو دسته تقسیم شدند و توالی پروتئینی آن هانیز به دو دسته تقسیم شدند. توالیTacycl2 در یک دسته و بقیه توالی ها در دسته دیگر قرار گرفتند. این توالی ها شباهت زیادی با توالی های شبه سایکلوتاید احتمالی در خانواده گرامینه دارند. تعداد نوکلئوتیدهای این توالی ها 402-479 متغیر بود. بیان نیمه کمی یکی از ژن-هایشبه سایکلوتاید در اندام های ریشه، کلئوپتیل، ساقه، برگ و گل آذین مطالعه شد. کلئوپتیل بیشترین میزان بیان نسبی و ساقه کمترین میزان بیان نسبی را نشان داد. همچنین بیان ژن شبه سایکلوتایددر اندام برگ با تیمار اسید سالیسیلیک مطالعه شد اما نتایج به دستآمده نیاز به مطالعات کمی داشت. این اولین مطالعه در زمینه همسانه سازیژن های شبه سایکلوتاید در خانواده گرامینهبود و نشان داد که در گندم ژن های شبه سایکلوتاید وجود دارد.
  57. بررسی اثر سطوح مختلف میوه بلوط بر ساختار جمعیت و تنوع ژنتیک باکتریایی شکمبه با استفاده از تکنیک PCR-SSCP در بز مرخز
    1391
    موضوع این مطالعه ارزیابی اثرات سطوح مختلف تانن میوه بلوط بر ساختار جمعیت باکتریایی شکمبه با استفاده از تکنیک مولکولی PCR-SSCP در بزغاله های مرخز بود. 24 راس بزغاله مرخز(میانگین وزنی 25/1 ± 93/16 و میانگین سنی 4 تا 5 ماه) در قالب یک طرح کاملا تصادفی به چهار جیره غذایی اختصاص داده شد. طول دوره آزمایشی 105 روز به طول انجامید. جیره های غذایی شامل 1) جیره شاهد، 2) جیره حاوی 8 درصد میوه بلوط(% تانن)، 3) جیره حاوی 17 درصد میوه بلوط و 4) جیره حاوی 25 درصد میوه بلوط بود نتایج به دست آمده نشان داد که استفاده از سطوح مختلف میوه بلوط در جیره غذایی اثر معنی داری بر ساختار جمعیت باکتریایی شکمبه داشت. نتایج نشان داد که تاثیر جیره بر تنوع زیستی جمعیت باکتریایی اپیمورال شکمبه جمعیت باکتریایی محتوی شکمبه معنی دار است(001/0P<). جایگاه نمونه برداری تاثیری بر تنوع زیستی جمعیت باکتریایی اپیمورال شکمبه نداشت(05/0P>). در حالیکه بر تنوع زیستی جمعیت باکتریایی محتوی شکمبه تاثیر معنی داری داشت(001/0P<). تنوع زیستی جمعیت باکتریایی اپیمورال شکمبه با جمعیت باکتریایی محتوی شکمبه اختلاف معنی داری را نشان داد(05/0P<). بیشترین مقدار شاخص شانون مربوط به جمعیت باکتریایی اپیمورال بود که تنوع بیشتری نسبت به جمعیت باکتریایی محتوی شکمبه نشان داد. نتایج به دست آمده از این آزمایش نشان می دهد که استفاده از میوه بلوط تا سطح 17 درصد در جیره غذایی موجب افزایش در تنوع زیستی جمعیت باکتریایی شکمبه شد در حالیکه استفاده از سطوح 25 درصد میوه بلوط در جیره غذایی موجب کاهش تنوع زیستی در جمعیت باکتریایی شکمبه شد
  58. بررسی اثر سطوح مختلف میوه بلوط بر ساختار جمعیت و تنوع ژنتیک باکتریایی شکمبه با استفاده از تکنیک PCR_SSCP در بز مرخز
    1391
    موضوع این مطالعه ارزیابی اثرات سطوح مختلف تانن میوه بلوط بر ساختار جمعیت باکتریایی شکمبه با استفاده از تکنیک مولکولی PCR-SSCP در بزغاله های مرخز بود. 24 راس بزغاله مرخز(میانگین وزنی 25/1 ± 93/16 و میانگین سنی 4 تا 5 ماه) در قالب یک طرح کاملا تصادفی به چهار جیره غذایی اختصاص داده شد. طول دوره آزمایشی 105 روز به طول انجامید. جیره های غذایی شامل 1) جیره شاهد، 2) جیره حاوی 8 درصد میوه بلوط(% تانن)، 3) جیره حاوی 17 درصد میوه بلوط و 4) جیره حاوی 25 درصد میوه بلوط بود نتایج به دست آمده نشان داد که استفاده از سطوح مختلف میوه بلوط در جیره غذایی اثر معنی داری بر ساختار جمعیت باکتریایی شکمبه داشت. نتایج نشان داد که تاثیر جیره بر تنوع زیستی جمعیت باکتریایی اپیمورال شکمبه جمعیت باکتریایی محتوی شکمبه معنی دار است(001/0P<). جایگاه نمونه برداری تاثیری بر تنوع زیستی جمعیت باکتریایی اپیمورال شکمبه نداشت(05/0P>). در حالیکه بر تنوع زیستی جمعیت باکتریایی محتوی شکمبه تاثیر معنی داری داشت(001/0P<). تنوع زیستی جمعیت باکتریایی اپیمورال شکمبه با جمعیت باکتریایی محتوی شکمبه اختلاف معنی داری را نشان داد(05/0P<). بیشترین مقدار شاخص شانون مربوط به جمعیت باکتریایی اپیمورال بود که تنوع بیشتری نسبت به جمعیت باکتریایی محتوی شکمبه نشان داد. نتایج به دست آمده از این آزمایش نشان می دهد که استفاده از میوه بلوط تا سطح 17 درصد در جیره غذایی موجب افزایش در تنوع زیستی جمعیت باکتریایی شکمبه شد در حالیکه استفاده از سطوح 25 درصد میوه بلوط در جیره غذایی موجب کاهش تنوع زیستی در جمعیت باکتریایی شکمبه شد
  59. ارزیابی پلی مورفیسم ژن p21 در مبتلایان به سرطان پروستات در استان کردستان
    1391
    سرطان دومین عامل مرگ و میر در بسیاری از کشورهای جهان است که هر ساله نزدیک به یک میلیون نفر در این کشورها از این طریق از بین می روند سرطان نتیجه از بین رفتن کنترل چرخه سلولی می باشد که سلول ها شروع به تکثیر بی رویه می کنند. تغییرات در ژن های تنظیم کننده چرخه سلولی عاملی در ایجاد سرطان می-باشد. از جمله این ژن ها p21 می باشد. p21 پروتئینی از خانواده پروتئینی Cip/Kip می باشد که نقش مهمی را در کنترل چرخه سلولی توسط کیناز-های وابسته به سایکلین ایفا می کند و علاوه بر این در فرایند های آپاپتوز، ترمیم DNA و رشد سلولی نیز نقش دارد. در این تحقیق دو پلی مورفیسم مهم ژن p21 مورد بررسی قرار گرفت. پلی مورفیسم اول در کدون 31 اگزون 2 آن می باشد که با تبدیل نوکلئوتید C به A ، آمینواسید Arg جایگزین Ser می شود، و دیگری در ناحیه3UTR آن می باشد که نوکلئوتید C به T تبدیل می شود .این دو پلی مورفیسم در اگزون 2 و ناحیه3UTR p21 توسط متد PCR_RFLP و PCR-SSCP در سرطان پروستات در استان کردستان بررسی شد.در این تحقیق 45 نمونه سرطانی و 45 نمونه کنترل تعیین ژنوتیپ شدند که فراوانی ژنوتیپ در نمونه های سرطانی برای اگزون 2 به ترتیب برای ژنوتیپ CC 8/68% و برای ژنوتیپ CA 2/31% بدست آمد. فراوانی اللی در نمونه های سرطانی برای الل C برابر 84/0 والل A 16/0 بدست آمد .همچنین فراوانی ژنوتیپ ها در نمونه های کنترل به ترتیب برای ژنوتیپ CC 2/82% و ژنوتیپ CA 8/17% بدست آمد و فراوانی اللی در این جمعیت برای الل C برابر 91/0 والل A 09/0 بدست آمد. برای ناحیه 3UTR تنها ژنوتیپ CC مشاهده شد و فراوانی زنوتیپی آن 100% و فراوانی اللی آن 1 بدست آمد. انجام آزمون کای دو اختلاف معنی داری را بین دو جمعیت کنترل و سرطانی در اگزون 2 نشان داد. (05/0 p˂). نتایج این تحقیق نقش احتمالی پلی مورفیسم اگزون 2 ژن P21 را پیشنهاد می دهد. در بررسی این دو ناحیه ژن P21 توسط تکنیک PCR-SSCP ، در اگزون 2 الگوی متفاوت مشاهده شد که می تواند وقوع جهش جدید را گزارش کند که به تعیین توالی نیاز دارد. در ناحیه 3UTR الگوی جدیدی مشاهده نشد. سرطان دومین عامل مرگ و میر در بسیاری از کشورهای جهان است که هر ساله نزدیک به یک میلیون نفر در این کشورها از این طریق از بین می روند سرطان نتیجه از بین رفتن کنترل چرخه سلولی می باشد که سلول ها شروع به تکثیر بی رویه می کنند. تغی
  60. ارزیابی پلی مورفیسم ژن p53 در مبتلایان به سرطان پروستات در استان کردستان
    1391
    سرطان عامل مهم مرگ ومیر در کشور های توسعه یافته و دومین عامل مرگ و میر در کشور های در حال توسعه می باشد. پروتئین p53 اولین بار در سال 1979 به عنوان یک پروتئین مرتبط با ترانسفورماسیون و یک پروتئین سلولی شناسایی شد که در هسته سلول های سرطانی تجمع پیدا می کند. p53 به عنوان یک ژن مهارکننده توموری، یکی از رایج ترین مکان ها برای بروز جهش در سرطان های انسانی می باشد. هدف از این پروژه بررسی پلی مورفیسم دو نقطه داغ جهشی، کدون های 72 و 282 در ژن p53 و شناسایی جهش های جدید در جمعیت استان کردستان با دو روش PCR-RFLP و PCR-SSCPمی باشد. در این بررسی 45 نمونه بافتی توموری قالب گیری شده در پارافین به همراه 45 نمونه کنترل مورد مطالعه قرار گرفتند. توزیع ژنوتیپی و فراوانی اللی در این پروژه با روش PCR-RFLP برآورد شد. در این روش از دو آنزیم محدودکننده Bst UI و Hpa II استفاده شد. توزیع فراوانی ژنوتیپی کدون 72 ژن p53 در افراد توموری به ترتیب برای ژنوتیپ های CC، GC و GG 33/33%، 67/46 و 00/20% و در افراد کنترل به ترتیب 56/15%، 89/49% و 55/35% بدست آمد. فراوانی نسبی اللی در ناحیه کدون 72 ژن p53 برای الل C 66/56% و برای الل G 34/43%در افراد توموری و 00/40% و 00/60% برای افراد کنترل حاصل شد که فراوانی های حاصله برای این ناحیه ژن در مقایسه با افراد کنترل تفاوت معنی داری را نشان داد (p < 0.05). بررسی ها در کدون 282 ژن p53 هیچ گونه ارتباطی را با بروز سرطان در این جمعیت نشان نداد. نتایج حاصل از بررسی با روش PCR-SSCP در ناحیه کدون 72 الگو های باندی جدیدی را نشان دهد که میتواند وقوع جهش جدیدی در این جمعیت باشد. تعیین توالی این الگو ها می تواند تایید کننده باشد. در بررسی کدون 282 با این روش الگوی باندی جدیدی مشاهده نشد. نتایج حاصله می تواند با بررسی در گستره جمعیتی بالا و با تعداد نمونه بیشتر نقش احتمالی الل C و ژنوتیپ Pro/Pro و پلی مورفیسم G
  61. شناسایی پلی مورفیسمهای تک نوکلئوتیدی در ژنهای TCHH و EDAR در بزهای مرخز استان کردستان
    1390
    ژن های تریکوهیالین (TCHH) و گیرنده اکتودیس پلازین A (EDAR) نقش مهمی در کیفیت مو دارند. مطالعات انجام شده نشان داده اند که جهش در ژن TCHH جعد مو و جهش در ژن EDAR ضخامت مو را تحت تاثیر قرار می دهد. بنابراین، ممکن است این ژن ها کیفیت موهر تولید شده به وسیله بز های مرخز (آنقوره ایران) را تحت تاثیر قرار دهند. هدف از این پژوهش تعیین توالی و شناسایی پلی مورفیسم نواحی حفاظت شده اگزون 3 ژن TCHH و اگزون 12 ژن EDAR در بز های مرخز بود. چون توالی ژن های مذکور در بز تعیین نشده بود، پرایمر های این دو ژن بر اساس تشابه توالی این ژن ها در انسان، گاو و گوسفند طراحی شدند. پرایمر های طراحی شده به ترتیب قطعات 253 جفت بازی و 183 جفت بازی را در ژن های TCHH و EDAR تکثیر دادند. قطعات تکثیر شده از این ژن ها در بز مرخز، بز شامی، بز لری بختیاری و گوسفند لری بختیاری با استفاده از تکنیک PCR-SSCP آنالیز شد. هر یک از الگو های PCR-SSCP از ژل آگارز استخراج، تعیین توالی و با یکدیگر و داده های بانک ژن مقایسه شدند. مقایسه توالی جزئی ژن TCHH توالی مشابهی را بین گاو کردی، بز مرخز و بز شامی نشان داد، درحالی که توالی ژن TCHH در بز لری بختیاری و گوسفند لری بختیاری متفاوت بود. در ژن EDAR همترازی توالی ها، توالی مشابهی را بین بز مرخزو بز شامی و همچنین توالی مشابهی را بین بز لری بختیاری و گوسفند لری بختیاری نشان داد. آنالیز PCR-RFLP پلی مورفیسمی را در ژن های TCHH و EDAR ( به ترتیب با آنزیم های HaeIII و PstI ) در جمعیت بز های مرخز نشان نداد.
  62. شناسایی پلی مورفیسم در لوکوسهای Extension و Agouti ایجاد کننده رنگ پوشش در بزهای مرخز
    1390
    هدف از این مطالعه شناسایی پلی مورفیسم در لوکوسهای اکستنشن و اگوتی جهت بررسی ارتباط پلی مورفیسم های شناسایی شده با تفاوت در رنگ پوشش بزهای مرخز ( آنقوره ایران) می باشد. لوکوس های اکستنشن و آگوتی به ترتیب مقدار تولید یوملانین و فئوملانین را در ملانوسیتها کنترل می کنند......
  63. شناسایی پلی مورفیسم های تک نوکلئوتیدی در ژن های POU1F1 و PRL در بزهای مرخز استان کردستان
    1390
    یک عضو از خانواده POU-domain، فاکتور رونویسی ویژه هیپوفیز( POU1F1 ) است که ترشح هورمونهای پرولاکتین( PRL)، هورمون رشد( GH) و زیر واحد بتا تایروتروپین ( TSHb) را تنظیم می کند..........
  64. تاثیر وابستگی به مورفین بر بیان ژن کلسیم -کالمودولین پروتئین کینازII در هیپوکامپ مغز موش آزمایشگاهی
    1390
    کلسیم-کالمودولین پروتئین کیناز II (CaMKII) یک پروتئین کیناز وابسته به کلسیم-کالمودولین است، که به مقدار زیاد در مغز بیان می شود. این پروتئین کیناز دارای چهار ایزوفروم (α، β، δ، σ) بوده، که در این میان ایزوفرم α در یادگیری، تشکیل حافظه، تحمل و وابستگی به مورفین نقش اصلی را دارد. در این مطالعه پس از القای وابستگی به مورفین در موش رت از نژاد ویستار، سطح بیان ژن CaMKIIα را در ناحیه هیپوکامپ مغز موش بررسی گردید. مطالعه بیان ژن به روش RT-PCR نیمه کمی صورت گرفت. برای القای وابستگی به مورفین، هفت روز متوالی مورفین 10 میلی گرم/کیلوگرم به موش ها تزریق شد. برای بررسی تغییرات بیان ژن CaMKIIα در هیپوکامپ مغز موش در پاسخ به وابستگی به مورفین، در روزهای 1، 3، 7، 14 و 21 روز بعد از آخرین تزریق مورفین در گروه های جداگانه ای استخراج ناحیه هیپوکامپ انجام شد. گروه کنترل برای هفت روز متوالی سالین دریافت نمود و یک روز پس از اتمام تزریق مکرر سالین، مغز آنها استخراج و ناحیه هیپوکامپ جداسازی و بررسی بیان ژن انجام شد. نتایج آنالیز آماری داده های حاصل از آزمایش ها نشان داد که نسبت بیان ژن CaMKII به بتا-اکتین در روزهای 1، 3، 7، 14 و 21 روز بعد از آخرین تزریق مکرر مورفین در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی دار داشتند. نتایج آزمون مکمل توکی نشان داد که در روز 14 پس از قطع تزریق مکرر مورفین، این نسبت بیشترین افزایش را داشته است. می توان نتیجه گیری نمود که در دوره ترک اعتیاد به مورفین، بیان ژن آنزیم CaMKII تا مدت چهارده روز زیاد شده و سپس کاهش می یابد. بنابراین می توان پیشنهاد نمود که تا چهارده روز پس از ترک اعتیاد به مورفین، حافظه مربوط به آن در اوج بوده و سپس کاهش می یابد و این دوره چهارده روزه اولیه را می توان یک دوره بحرانی در ترک اعتیاد به موفین در موش آزمایشگاهی محسوب نمود.
  65. اثر تزریق مکرر مورفین بر بیان ژن گیرنده های N- متیل D- آسپارتات در نواحی پیش پیشانی و استریاتوم مغز موش آزمایشگاهی
    1390
    گیرنده های NMDA در یادگیری، تشکیل حافظه، تحمل و وابستگی به اوپیوئیدها، نقش های مهمی دارند. در این مطالعه پس از القای تحمل به مورفین در رت های نر نژاد ویستار، تغییرات سطح بیان mRNAی ژن NR1 که زیر‎واحد پایه گیرنده های NMDA است، در نواحی پیش پیشانی و استریاتوم مغز رت در دوره ترک مورفین بررسی شد. برای القای وابستگی به مورفین به عنوان یک اوپیوئید قوی، 7 روز متوالی دوز 10 میلی گرم/کیلوگرم مورفین به رت ها تزریق شد و با تست هات پلیت ایجاد تحمل به مورفین با بررسی خاصیت ضددردی تایید گردید. برای بررسی بیان ژن از روش RT-PCR نیمه کمی استفاده گردید. با توجه به اینکه نتایج تغییرات mRNA ی ژن NR1 در این نواحی در پاسخ به تیمار مکرر مورفین، وابسته به زمان است، استخراج نواحی در گروه های آزمایشی مختلف در زمان های 1، 3، 7، 14 و 21 روز پس از آخرین تزریق مورفین انجام شد و بیان ژن NR1 در سطح mRNA بررسی گردید. گروه کنترل نیز برای 7 روز متوالی سالین دریافت نمود و 1 روز پس از اتمام این دوره، مغز رت ها استخراج، نواحی پیش پیشانی و استریاتوم جداسازی گردیده و بررسی بیان ژن انجام گرفت. نتایج نشان داد که بیان mRNAی ژن NR1 در فاصله 1 روز پس از آخرین تزریق مکرر مورفین در ناحیه استریاتوم افزایش معنی داری داشت، در حالیکه در ناحیه پیش پیشانی کاهش معنی داری در بیان ژن مشاهده شد. در فواصل 3، 7، 14 و 21 روز پس از آخرین تزریق مورفین، سطح بیان ژن در هر دو ناحیه با گروه کنترل تفاوت معنی داری نشان نداد و به عبارت دیگر تقریباً به حالت پایه بازگشت. می توان نتیجه گیری نمود که گیرنده های NMDAی نواحی استریاتوم و پیش پیشانی در القای تحمل و وابستگی به مورفین بطور متفاوتی نقش دارند.
  66. ارزیابی پلی مورفیسم ژن های لپتین و پرولاکتین و ارتباط ان ها با تولید شیر با استفاده از تکنیک PCR-RFLP در گاوهای هلشتاین غرب ایران
    1390
    هدف از این مطالعه بررسی پلی مورفیسم در قطعه294bpاز اگزون 4 ژن پرولاکتین و همچنین قطعه 522bp از اینترون 2 و اگزون 3 ژن لپتین بود. در این مطالعه فراوانی ژنوتیپی و اللی ژنهای لپتین ( با روش PCR-RFLP به وسیله آنزیمهای برشی RsaI و Eco721 به ترتیب) و ارتباط آنه با تولید شیر مشخص شد. در این پژوهش مجموع 145 گاو هلشتاین، 60 گاو آمیخته و 58 گاو بومی منطقه غرب ایران مورد مطالعه قرار گرفت. در قطعه 294bp تکثیر یافته ژن پرولاکتین فراوانی ژنوتیپی 0/768، 0/221 و 0/041 برای ژنوتیپهای AG، GG و AA و فراوانی اللی برای اللهای A وG 0/848و 0/152 به ترتیب مشاهده شد. در قطعه 522bp تکثیر یافته ژن لپتین فراوانی ژنوتیپی 0/6068، 0/3586 و 0/0346 برای ژنوتیپهای AG، GG و AA و فراوانی اللی برای اللهای A وG 0/2172و 0/7828 به ترتیب مشاهده شد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که گاوهای دارای ژنوتیپ AG برای ژن پرولاکتین و ژنوتیپ GG برای ژن لپتین بیشترین میزان تولید شیر را دارا بودند. انحراف از تعادل هاردی واینبرگ برای پلی مورفیسم مورد بررسی مشاهده نشد.
  67. بررسی پلی مورفیسم ژنهای IRS-1 و CCR5 در جمعیت استان کردستان
    1390
    دیابت نوع دو (T2D) یک بیماری مولتی فاکتوریال است که با اندرکنش پیچیده و متقابل بین زمینه ژنتیکی و عوامل محیطی ایجاد می گردد. شواهدی از نقش نقایص در مسیر پیام رسانی انسولین و همچنین التهاب در ایجاد مقاومت به انسولین در افراد دیابتی نوع دو دیده شده است. سوبسترای گیرنده انسولینی یک( IRS-1) فاکتوری حیاتی در مسیر پیام رسانی انسولین می باشد و جهش هایی در این ژن گزارش شده که در ایجاد استعداد ابتلا به دیابت نوع دو نقش دارد. گیرنده CCR5، گیرنده کموکاینی است و پلی مورفیسم های موجود در ناحیه پروموتوری این گیرنده نیز به عنوان کاندیدا برای ایجاد استعداد ابتلا به دیابت نوع دو در دست بررسی می باشد. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط بین پلی مورفیسمهای IRS-1 (Gly972Argو (CCR5 (59029A/G با دیابت نوع دو در جمعیت استان کردستان در غرب ایران می باشد. به این منظور DNA ژنومی از خون با روش استخراج نمکی جداسازی شده و پلی مورفیسم های مورد نظر با روش PCR-RFLP مورد بررسی قرار گرفتند. داده های بدست آمده مشخص کننده این موضوع است که فرکانس ژنوتیپ های AA و GG در بیماران دیابتی نوع دو در هر دو ژن CCR5(P=0.04 و IRS-1 ( P=0.008) از افراد کنترل به طور معنی دار بیشتر می باشد. داده های کلینکی نیز مشخص کننده این موضوع است که واریانت های IRS-1 (Gly972Argو (CCR5 (59029A/G در ایجاد ریسک فاکتور های بیماری های قلبی عروقی در افراد دیابتی نوع دو، شامل فشار خون بالا، سطوح پایین تر لیپوپروتئین با چگالی بالا و همچنین سطوح بالاتر لیپو پروتئین با چگالی پایین، نقش دارند.
  68. کلونینگ و تخلیص پروتئین S100A9 از نوتروفیلهای پلاسمای انسان و تولید این پروتئین بصورت نوترکیب
    1390
    پروتئینهای S100 گروهی از پروتئینهای سیتوپلاسمی چند ژنی می باشند که به یون کلسیم متصل می شوند. این پروتئینها جز‍‍و پروتئینهای اسیدی کوچک (12-10 کیلو دالتونی) هستند که منحصرا در مهره داران یافت می شوند. بیش از 40 سال پیش نخستین اعضای خانواده پروتئینی کشف و از مغز گاو تخلیص شد. علت نامگذاری این پروتئین به S100 حلالیت 100% آنها در سولفات آمونیوم می باشد. اغلب ژنهای S100 در یک مجموعهژنی در ناحیه ای واقع در قطعه 21 بازوی بلند کروموزوم شماره یک(1q21) انسان فرار دارند. این ناحیه مسئول بسیاری از ناهنجاریهای کروموزومی محسوب می شود. یکی از پروتئینهای خانواده S100 ، پروتئین S100A9 است که یک پروتئین متصل شونده به یون کلسیم و دارای 113 اسید امینه با وزن مولکولی 13 کیلو دالتون می باشد. این پروتئن از فاگوسیتهای فعال شده ازاد می شود و بطور مستقیم سلولهای اندوتلیال و فاگوسیتهای تک هسته ای و لنفوسیتها را از طریق برهمکنش با گیرنده RAGE و TLR-4 فعال می کند. پروتئین S100A9 از جمله واسطه های مولکولی مهم در بسیاری از بیماریها از جمله آرتریت التهابی، تصلب شرایین و عفونتهای میکروبی می باشد.S100A8 و S100A9 چون دارای نقش دوگانه ای در خارج و داخل سلول هستتند فعالیت خود را به شکل هترودیمر S100A9/A8 انجام می دهند. هترودیمر S100A9/A8 دارای عملکردهای ایمونولوژیکی متفاوتی است از جمله: در فعالیتهای وابسته به کلسیم در طی التهاب نقش مهمی دارد. این نقش شامل فعالسازی Mac-1 و اینتگرین beta2 می باشد که در اتصال نوتروفیل به سلولهای پوششی شرکت می نماید. در این تحقیق، بعد از طراحی پرایمر برای ژن S100A9، واکنش PCR برای تکثیر این ژن انجام گرفت. بعد از آن محصول PCR در ناقل بیانی +pET-28a کلون شد. ناقل نوترکیب به باکتری EcoliBL21DE3 انتقال یافته و توسط IPTG القا شد.بیان پروتئین مورد نظر در سویه باکتری EcoliBL21DE3 مورد ارزیابی قرار گرفت و به وسیله ایمونوبلاتینگ تایید شد. فرایند بیان با تغییر سه پارامتر اصلی( زمان- دما- غلظت IPTG) بهینه شد. بهینه سازی نشان داد که میزان بالایی از پروتئین نوترکیب S100A9 بر روی ژل مشاهده می شود. بهترین شرایط بیان در دمای 37 درجه سانتیگراد، مدت زمان 12 ساعت بعد از غلظت 5Mm از IPTG ایجاد می شود. در نهایت پروتئین نوترکیب S100A9 به وسیله ستون نیکل تخلیص شد.
  69. ارزیابی تنوع ژنیکی اسب کردی با استفاده از نشانگرهای ریزماهواره ای
    1389
    در مطالعه حاضر تنوع ژنتیکی درون سه جمعیت اسب کرد (کردی، کلهر و افشاری) و بین سه نژاد (عرب، کرد و عرب- کرد) با استفاده از دو جفت آغازگر ریز ماهواره ای (NVHEQ70 وHMS7) مورد بررسی قرار گرفتند. استخراج DNA به روش استخراج نمکی انجام گرفت. تمامی جایگاه ها در همه جمعیت ها کاملاً چند شکل بودند. تمام جایگاه ها در سطح (05/0P<) از تعادل هاردی واینبرگ انحراف نشان دادند. کمترین و بیشترین فاصله ژنتیکی (DA) بترتیب بین نژاد کردی با عرب – کرد (073/0) و نژاد کردی با عرب (243/0) بدست آمد. در درون جمعیت های نژاد کرد، جمعیت افشاری با کردی بیشترین و با کلهر کمترین فاصله ژنتیکی را داشتند. دندروگرام حاصل از معیار DA به روش جفت گروهی غیر وزنی از طریق میانگین حسابی (UPGMA) ترسیم گردید. نژاد های کرد و عرب – کرد در یک شاخه و نژاد عرب در شاخه دورتر قرار داشت. جمعیت افشاری و کلهر در یک شاخه و جمعیت کردی در شاخه جداگانه قرار داشت. بیشترین وکمترین تنوع بین نژادها که برای هر نژاد بصورت متوسط هتروزیگوسیتی مورد انتظار همه جایگاهها برآورد گردید، بترتیب مربوط به نژاد کرد (844/0) وعرب (227/0) بود. در بین جمعیت های نژاد کرد تفاوت اندکی بین مقادیر حداکثر و حداقل هتروزیگوسیتی وجود داشت. تمام مارکرها نسبتاً محتوی پلی مورفیسم بالایی را نشان دادند (6/0
  70. تعیین فراوانی آللی و شناسایی جهش های جدید در ژنهایTLR2 و TLR4 گاوهای بومی و هلشتاین در استان کردستان با استفاده از PCR-SSCP و PCR-RFLP
    1389
    هدف از این مطالعه شناسایی پلی مرفیسم ژنهای TLR2 وTLR4 با استفاده از تکنیک PCR-SSCPو PCR-RFLP در گاوهای کردی و هلشتاین استان کردستان بود. بعد از خونگیری از 100نمونه واستخراج DNA یک قطعه bp 372 از ژن TLR2 گاو شامل قسمتی از ناحیه ی کد شونده ی ژن تکثیر داده شد. آنالیز PCR-SSCP دو آلل و سه ژنوتیپ را در گاوهای بومی و هلشتاین استان کردستان نشان داد. فراوانی آلل های A و B به ترتیب در جمعیت گاوهای کردی 45/0 و 55/0 و در جمعیت هلشتاین ، 18/0 و 82/0 بود، و فراوانی ژنوتیپ های AA ، AB و BB به ترتیب در نژاد کردی 1/0، 16/0و 74/0 و در نژاد هلشتاین 26/0، 38/0 و 36/0 محاسبه شد. آزمون هاردی - واینبرگ نشان داد که جمعیت گاوهای کردی در استان در تعادل قرار دارد اما جمعیت گاوهای هلشتاین استان برای ژن TLR2 در حال تعادل نیست. دو قطعه از ژن TLR4(TLR4d وTLR4c) با روش PCR-SSCP مورد مطالعه قرار گرفتند که در هیچکدام از این قطعات ژنی پلی مورفیسمی مشاهده نشد و نیز قطعه TLR4b توسط روش PCR-RFLP مورد آنالیز قرار گرفت که پس از انجام کار مشاهده شد که در هیچکدام از نمونه های موجود در این منطقه جهش گزارش شده موجود نیست و در این جایگاه هیچ پلی مورفیسمی مشاهده نشد.
  71. ارزیابی مولکولی ژن سیتو کروم b در DNA میتوکندری اسب کردی به روش PCR-RFLP
    1389
    ژنوم میتوکندری پستاندران DNA دو رشته ای حلقوی بوده و حدود 5/16 کیلو باز طول دارد. این ژنوم در پستانداران از دو ناحیه کد کننده و غیر کدکننده (D-LOOP) تشکیل شده است و 37 ژن را کد می کند. سیتوکروم ها دسته اس از پروتئین های مرکب هستند که گروه پروستتیک آنها را حلقه پورفیرینی دارای آهن تشکیل می دهد. سیتوکروم ها در همه بافت ها یافت می شوند و به سه نوع اصلی a، b و c تقسیم بندی می گردند. سیتوکروم b یکی از پروتئین های کمپلکس III سیستمو فسفریلاسیون اکسیداتیو است که فقط به وسیله ژنوم میتوکندری کد می شود. ژن سیتوکروم b اطلاعات فیلوژنی مفیدی را در سطوح مختلف تاکسنومی ارائه می کند. در این تحقیق پلی مورفیسم ژن سیتوکروم b در سه نژاد اسب کردی، عرب و ترکمن در چهار استان کردستان، همدان، کرمانشاه و آذربایجان غربی با استفاده از تکنیک PCR-RFLP بررسی شد. DNA استخراج شده از نمونه های خون این سه نژاد، پس از تکثیر به وسیله PCR، تحت تاثیر 5 آنزیم محدود الاثر (RsaI، TaqI، HaeIII، EcoRI و BamHI) قرار گرفتند. دو آلل A (590 جفت بازی) و B ( 106، 484 جفت بازی) به وسیله آنزیم BamHI شناسایی شد. آلل A بیشترین فراوانی (976/0) را در بین سه نژاد داشت. دو آلل مختلف دیگر با استفاده از آنزیم TaqI شناسایی شدند که آلل C بیشترین فراوانی (98/0) را در بین سه نژاد و آلل D با فراوانی (02/0) فقط در اسب کردی مشاهده شد. سه آنزیم دیگر هیچ الگوی پلی مورفیسمی را نشان ندادند. در چهار اسب از نژاد کردی با آنزیم TaqI، الگوی برشی جدید در ناحیه مورد تکثیر مشاهده گردید. نتایج تحقیق نشان داد که در ناحیه مورد بررسی تنوع بسیار کمی بین سه نژاد وجود دارد. کلمات کلیدی: اسب کردی، DNA میتوکندریایی، ژن سیتوکروم b، PCR-RFLP
  72. تاثیر پلی مورفیسم ژن IGF-I بر صفات تولیدی در بزهای مرخز
    1389
    هدف از این مطالعه بررسی پلی مورفیسم در ناحیه کناری ( اگزون w1) و اگزون 4 و بخشی از اینترون های 3 و 4 ژن فاکتور رشد شبه انسولین بز (IGF-I) بود. آنالیز PCR-RFLP در ناحیه اگزون w1 دو الگوی باندی را نشان داد. فراوانی ژنوتیپ های AA، AB و BB در بزهای مرخیز استان کردستان به ترتیب (97/0، 03/0 و 0002/0) بود در حالیکه فراونی همین ژنوتیپ ها در بزهایی مویی استان به ترتیب (96/0، 04/0 و 0004/0) بود. آنالیز PCR-RFLP در ناحیه اگزون 4 و بخشی از اینترون های 3 و 4 سه الگوی باندی را نشان داد. فراوانی ژنوتیپ های GG، GC و CC در بزهای مرخز سنندج و سقز به ترتیب ( 58/0، 36/0 و 06/0) بود. انحرافی از تعادل هاردی واینبرگ در اگزون w1 دیده نشد اما اگزون 4 و بخشی از اینترون های 3 و 4 در حالت عدم تعادل قرار داشتند. قطعه اگزون w1 افراد دارای الگوی باندی جدید در روش PCR-SSCP تکثیر داده شد، از ژل آگارز استخراج شد و سپس تعیین توالی گردید. یک جهش جدید از نوع جابه جایی در موقعیت 1617 مطابق با شماره 2/26119 D که در آن گوانین تبدیل به آدنین شده بود شناسایی گردید. ارتباط پلی مورفیسم اگزون w1 و صفات تولیدی به دلیل وجود نداشتن افراد دارای ژنوتیپ BB در جمعیت و کم بودن تعداد افراد دارای ژنوتیپ AB محاسبه نگردید اما ارتباط بین پلی مورفیسم ناحیه اگزون 4 ژن IGF-I و صفات تولیدی غیر معنی دار بود (05/0 ≥ p).
  73. برآورد پارامترهای ژنتیکی صفات رشد در بزهای مرخز با استفاده از روش تابعیت تصادفی
    1389
    داده های این پژوهش شامل 13603 رکورد روزآزمون وزن بدن مربوط به 3851 راس بزغاله جمع آوری شده در طی سالهای 1371-1388 در ایستگاه پرورش و اصلاح نژاد بز مرخز واقع در شهرستان سنندج می باشد که به منظور برآورد پارامترهای ژنتیکی صفات وزن بدن بزغاله ها با استفاده از مدل تابعیت تصادفی مورد استفاده قرار گرفت. مدل مورد استفاده جهت تجزیه داده ها شامل اثر عوامل ثابت (سال تولد، جنس ، نوع تولد و سن مادر)، عوامل تصادفی شامل اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم، اثر محیطی دائمی مادری و باقی مانده بود. مدل تابعیت تصادفی با درجه برازش 4 و واریانس باقیمانده نامتجانس برای تجزیه رکورد های وزن بدن بزغاله ها تا سن یکسالگی مناسب تر از سایر مدل ها بوده و مقدار ضریب وراثت پذیری برآورد شده با این مدل برای وزن تولد،1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9، 10، 11 و 12 ماهگی به ترتیب 24/0، 31/0، 26/0، 26/0، 28/0، 29/0، 30/0، 32/0، 36/0، 37/0، 34/0 و 36/0 بود. وراثت پذیری مادری صفات به ترتیب 03/0، 11/0، 09/0، 09/0، 08/0، 06/0، 04/0، 02/0، 02/0، 01/0، 01/0 و 01/0 برآورد شد. نسبت واریانس محیطی دائمی دام به واریانس فنوتیپی(Pe2) و نسبت واریانس محیطی دائمی مادری به واریانس فنوتیپی (C2) به ترتیب از 06/0 تا 46/0 /0 (که با افزایش سن روند افزایشی داشت) و 05/0 تا 10/0 بود (که با افزایش سن روند کاهشی داشت).
  74. برآورد پارامترهای ژنتیکی صفات رشد در گوسفند ماکوئی
    1388
    داده های مورد استفاده در این مطالعه عبارت بودند از 2540 رکورد وزن تولد، 2508 رکورد وزن شیرگیری، 1937 رکورد وزن شش ماهگی، 1515 رکورد وزن نه ماهگی و 723 رکورد وزن یک سالگی که در سال های 1375 تا 1387 در ایستگاه اصلاح نژاد گوسفند ماکوئی در آذربایجان غربی جمع آوری شده بودند. مولفه های کو(واریانس) و پارامترهای ژنتیکی به صورت یک و چند صفتی بر اساس مدل دام، به روش حداکثر درست نمایی محدود شده (REML ) برآورد شدند. اثر سال تولد، جنس بره، نوع تولد و سن میش بر صفات مورد مطالعه معنی دار بود (01/0P< ). همچنین جهت برآورد همبستگی های ژنتیکی افزایشی مستقیم، ژنتیکی افزایشی مادری، محیطی، فنوتیپی و محیط دائمی مادری از تجزیه چند صفتی برنامه (DFREML) استفاده شد. برای صفت وزن تولد مدل دارای اثرات ژنتیکی افزایشی مستقیم و ژنتیکی افزایشی مادری (مدل 3)، برای وزن شیرگیری مدل دارای اثرات ژنتیکی افرایشی مستقیم، ژنتیکی افزایشی مادری و اثرات محیط دائمی مادری (مدل 5) و برای صفت شش ماهگی مدل دارای اثرات ژنتیکی افزایشی مستقیم، ژنتیکی افزایشی مادری و کوواریانس بین اثرات ژنتیکی مستقیم و مادری (مدل 4)، برای صفت وزن نه ماهگی مدل دارای اثرات ژنتیکی افزایشی مستقیم و اثرات محیط دائمی مادری (مدل2 ) و برای صفت وزن یک سالگی مدل دارای اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم (مدل 1) به عنوان مناسب ترین مدل انتخاب شد. وراثت پذیری مستقیم صفات اوزان تولد، شیرگیری، 6 ماهگی، 9 ماهگی و یک سالگی به ترتیب 21/0، 26/0، 18/0، 33/0 و 33/0 برآورد شد. همبستگی ژنتیکی بین وزن صفات اوزان تولد- شیرگیری، تولد- 6 ماهگی، تولد- 9 ماهگی، تولد- یک سالگی، شیرگیری- 6 ماهگی، شیرگیری- 9 ماهگی، شیرگیری- یک سالگی و 6 ماهگی- 9 ماهگی، 6 ماهگی- یک سالگی و 9 ماهگی- یک سالگی به ترتیب 58/0، 48/0، 37/0 11/0، 94/0، 92/0، 83/0، 98/0، 84/0 و 91/0بود. همبستگی ژنتیکی افزایشی مادری بین صفات (بجز همبستگی اوزان تولد- شیرگیری و تولد- نه ماهگی) مثبت بود. با توجه به نتایج حاصل از آنالیزهای تک صفتی و چندصفتی برای صفات رشد انتخاب والدین برتر بر اساس ارزش اصلاحی موجب بهبود صفات ورن بدن در نژاد ماکوئی خواهد شد. واژگان کلیدی: گوسفند ماکوئی، پارامترهای ژنتیکی، صفات رشد، مدل دام
  75. ارزیابی پلی مورفیسم ژن کاپا کازئین در بزهای نژاد مرخز
    1387
    پلی مورفیسم ژنتیکی کازئینهای بزی به دلیل روابط آنها با ترکیبات و خصوصیات فنی شیر از موارد مورد توجه در تحقیقات می باشد. همچنین شیر بز به دلیل دارا بودن ترکیب کاملاً متفاوت نسبت به شیر گاو در رژیم غذائی انسان اهمیت دارد. دو قطعه 406 و 279 جفت بازی از اگزون 4 ژن کاپاکازئین به ترتیب توسط روشهای RFLPو SSCP مورد تکثیر واقع شدند. موقعیتهای برشی آنزیمهای محدود گر RsaI، BsuRIو TaqI به ترتیب موجب شناسائی آللهای E و K در روی قطعه 279 جفت بازی می شود. روش ACRS برای ایجاد جایگاه برش آنزیم RsaI و تفکیک آلل A از سایرین به کار برده شد. فرآوانی آلل A برابر 38/0 و فراوانی سایر آلل ها برابر 72/0 برآورد شد. در میان حیواناتی که تحت بررسی واقع شدند آلل A فراوانترین آلل شناسائی شده بود و آلل های E و K در این جمعیت مشاهده نشدند. در ژلهای SSCP 10 آلل منفرد و دو گروه آللی قابل شناسائی می باشد. در این مطالعه آللهایA ،G ، C′، J ، M،C ، H، B″، D/I/L و B′/B مشاهده شد. آلل A با دارا بودن فراوانی آللی برابر 401/0، آلل غالب محسوب می شود و آلل های C′ و B/B′ با فراوانی 125/0 دومین رتبه را به خود اختصاص می دهند.
  76. ارزیابی ژنتیکی خصوصیات کمی و کیفی موهر در بزهای مرخز
    1386
    در این پژوهش از رکوردهای خصوصیات الیاف موجود در دو دوره پیش و همچنین360 نمونه بز مرخز ایستگاه تحقیقاتی سنندج استفاده شد. صفات قطر الیاف، طول دسته، درصد کمپ، درصد الیاف مدولائی مداوم و منقطع ، درصد الیاف حقیقی و درصد راندمان مورد مطالعه قرار گرفت. ارزیابی خصوصیات نمونه های موهر در محل های گردن، پهلو و کپل نشان داد که تفاوت میانگین همه صفات بیده بین محل های نمونه گیری غیر معنی دار بود. (05/0p>). همچنین اثرات متقابل بین اثرات ثابت و محل های نمونه گیری معنی دار نبود (05/0p>) بنابراین تغییرپذیری خصوصیات الیاف در جنس، سنین و رنگ های مختلف یکسان می باشد. میانگین حداقل مربعات و اشتباه معیار صفات قطر الیاف، طول دسته، درصد کمپ، درصد الیاف مدولائی مداوم و منقطع ، درصد الیاف حقیقی و درصد راندمان به ترتیب 48/0 95/29 میکرون، 29/0 37/13 سانتیمتر، 16/0 19/1 درصد، 13/0 87/0 درصد، 15/0 47/0 درصد، 52/0 39/97 درصد و 01/0 25/85 درصد بود. اثرات فاکتور های محیطی ( جنس، سن، گله، سال تولید و رنگ) بر صفات بیده مورد بررسی قرار گرفت. اثر جنس بر طول دسته، درصد الیاف کمپ، الیاف مدولائی مداوم و منقطع، درصد الیاف حقیقی و راندمان معنی دار بود (01/0P<) ولی برای متوسط قطر الیاف معنی دار نبود(05/0P>). اثر سن بر قطر الیاف، طول دسته، درصد الیاف مدولائی منقطع و راندمان معنی دار بود(05/0P<). اثر گله بر همه صفات بجز قطر الیاف معنی دار بود (01/0P<). اثر سال تولید نیز بر روی همه صفات بجز قطر الیاف و الیاف مدولائی منقطع معنی دار بود. همچنین اثر رنگ پوشش بر قطر الیاف، طول دسته، درصد الیاف مدولائی مداوم و منقطع، درصد الیاف حقیقی و درصد راندمان معنی دار بود (05/0P<). میانگین حداقل مربعات و اشتباه معیار صفات قطر الیاف، طول دسته، درصد کمپ، درصد الیاف مدولائی مداوم و منقطع ، درصد الیاف حقیقی و درصد راندمان در بزغاله ها بترتیب 39/0 27/24، 43/0 06/10، 17/0 94/0، 32/0 63/1، 21/0 54/0، 08/1 88/96 و 01/0 15/90 بود. اثر جنس حیوان بر هیچ کدام از صفات در بزغاله ها معنی دار نبود (05/0P>). اثر نوع تولد و رنگ فقط بر الیاف مدولائی مداوم معنی دار بود (05/0P<). اثر سن مادر نیز بر هیچ کدام از صفات الیاف بزغاله ها بجز درصد کمپ معنی دار نبود (05/0P>). وراثت پذیری ها ( اشتباه معیار) برآورد شده برای صفات قطر الیاف، طول دسته، درصد ال
  77. ارزیابی تنوع درون جمعیتی بز مرخز با استفاده از تکنیک AFLP
    1386
    هدف از این مطالعه ارزیابی تنوع ژنتیکی درون جمعیتی بز مرخز ( آنقوره ایران ) و تیپ های رنگی ( زیر جمعیت ها ) آن بود. تکنیک AFLP جهت بررسی تنوع ژنتیکی در یک نمونه شامل 51 حیوان با استفاده از دو و سه ترکیب پرایمری مورد استفاده قرار گرفت. با استفاده از این ترکیبات پرایمری سه زیر جمعیت ( تیپ رنگی ) نیز مورد آنالیز قرار گرفت. هتروزیگوسیتی مورد انتظار در بین زیر جمعیت ها تفاوت معنی داری داشت ( 38/0-2/0 ). ضریب تمایز جمعیتی ( Gst ) نشان داد که تنوع ژنتیکی درون زیر جمعیت ها سهم بزرگی از تنوع ژنتیکی کل را شامل می شود ( 2161/0 ). آنالیز های درخت فیلوژنیک بر اساس دو معیار فاصله ژنتیکی استاندارد ( 1972، Nei ) و فاصله ژنتیکی نااریب ( 1978، Nei )در بین زیر جمعیت ها نشان داد که تیپ رنگی مشکی بیشترین فاصله و تیپ های رنگی قهوه ای تیره و روشن کمترین فاصله را دارا می باشند. همچنین آنالیز های آماری نشان داد که تیپ رنگی مشکی دارای کمترین تنوع در بین تیپ های رنگی می باشد. آنالیز های PCA بر اساس ضرایب تشابه دایس و جاکارد نیز این نتایج را تایید می کند. بررسی های تنوع ژنتیکی زیر جمعیت ها با مشاهدات فنوتیپی تیپ های رنگی مطابقت دارد. بنابراین جهت محافظت ژنتیکی از تیپ های رنگی بز مرخز، لازم است که تمرکز برنامه های اصلاحی در جهت حفظ و بهبود تنوع ژنتیکی تیپ رنگی مشکی باشد. همچنین بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه، پیشنهاد می شود که تکنیک AFLP جهت بررسی ساختار ژنتیکی بز مرخز بسیار مناسب و مفید می باشد.
  78. برآورد پارامترهای ژنتیکی و ارزیابی روند ژنتیکی حاصل از آنالیزهای یک صفتی و چند صفتی صفات اقتصادی در بزهای مرخز
    1386
    در این پژوهش برای برآورد روند ژنتیکی بزهای مرخز از داده های جمع آوری شده برای صفات وزن تولد، شیرگیری، شش ماهگی، نه ماهگی، یکسالگی و وزن بیده یکسالگی در طی سال های84-1371 در ایستگاه دامپروری سنندج، استفاده شد. آنالیز مشاهدات بر اساس مدل دام، به روش حداکثر درستنمایی محدود شده (REML)، با استفاده از نرم افزار DFREML و بصورت یک صفتی و چند صفتی انجام گرفت. در آنالیز یک صفتی 5 مدل مختلف برنامه DFREML برای هر یک از صفات استفاده شد. آزمون نسبت لگاریتم درست نمایی نشان داد، مدلی که دارای اثرات عوامل ژنتیکی افزایشی مستقیم، مادری و محیط دائمی مادری بود( مدل 4) ، مناسب ترین مدل برای برآورد مولفه های واریانس، وراثت پذیری در مورد صفات وزن تولد، شیرگیری و شش ماهگی می باشد. برای وزن نه ماهگی مدلی که دارای اثرات عوامل ژنتیکی افزایشی مستقیم و مادری است ( مدل 3) و برای صفات وزن یکسالگی و وزن بیده یکسالگی مدلی که فقط دارای اثر عوامل ژنتیکی افزایشی مستقیم است ( مدل 1) مناسب ترین مدل می باشد. برای برآورد همبستگی های ژنتیکی مستقیم، مادری، محیطی دائمی مادری، محیطی و فنوتیپی بین صفات مختلف آنالیز شش صفتی انجام شد. برای برآورد روندهای ژنتیکی صفات از تابعیت ارزش های اصلاحی دام ها بر سال استفاده شد. مقادیر وراثت پذیری مستقیم بر اساس بهترین مدل برای صفات وزن تولد، شیرگیری، شش ماهگی، نه ماهگی، یکسالگی و وزن بیده یکسالگی به ترتیب 05/0±19/0، 04/0±15/0، 05/0±19/0، 05/0±41/0، 05/0±41/0 و 03/0±16/0 بود. وراثت پذیری مادری برای صفات وزن تولد، شیرگیری، شش ماهگی و نه ماهگی به ترتیب 04/0±06/0، 02/0±01/0، 00/0 و 07/0 بود. نسبت واریانس محیطی دائمی مادری به واریانس فنوتیپی برای صفات وزن تولد، شیرگیری و شش ماهگی به ترتیب 04/0±12/0، 03/0±08/0 و 09/0 بود. همبستگی ژنتیکی افزایشی مستقیم در دامنه 30/0- (وزن تولد و وزن بیده یکسالگی) تا 94/0 (وزن نه ماهگی و یکسالگی) بود. همبستگی ژنتیکی افزایشی مادری در دامنه 98/0- (وزن یکسالگی و وزن بیده یکسالگی) تا 98/0 ( وزن شیرگیری و وزن بیده یکسالگی) بود. همبستگی های محیطی دائمی مادری، فنوتیپی و محیطی بین همه صفات مثبت بود. روندهای ژنتیکی حاصل از آنالیزهای یک و شش صفتی برای صفات وزن تولد، شیرگیری، شش ماهگی،وزن بیده یکسالگی (01/0< P) و نه ماهگی (05/0< P) معنی دار و برای وزن یکسالگی
  79. ارزیابی تنوع ژنتیکی بزهای مرخز با استفاده از مارکرهای بین ریزماهواره ای (ISSR)
    1386
    هدف از این پژوهش، ارزیابی تنوع ژنتیکی موجود در بزهای مرخز(آنقوره ایران) و تیپ های رنگی آن با استفاده از مارکرهای بین ریزماهواره ای(ISSR) بود. استفاده از مارکرهای بین ریزماهواره ای در ارزیابی تنوع ژنتیکی بزها، برای اولین بار در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفت. نمونه های خون از 70 حیوان غیر خویشاوند موجود در ایستگاه بز مرخز سنندج گرفته شد و استخراج DNA به روش استخراج نمکی انجام گرفت. چهار پرایمر P1:(AC)9T، P2:(CA)9T، P3:(TG)9C وP4:(GT)9C طراحی گردید که دو پرایمر 1 و 2 به دلیل تعداد باند و چند شکلی بیشتر برای اجرای این طرح انتخاب شدند. دو پرایمر مورد استفاده در مجموع 28 باند تولید کردند که 23 باند پلی مورف و درصد پلی مورفیسم %14/82 بود. با استفاده از اطلاعات حاصل، دندروگرام روابط ژنتیکی بین حیوانات به روش UPGMA ترسیم گردید. میانگین( انحراف معیار) تنوع ژنی(h) موجود در بزهای مرخز 18/0 34/0 بود. بررسی تنوع ژنتیکی در بین تیپ های رنگی بز مرخز(قهوه ای تیره، قهوه ای روشن و مشکی) نیز نشان داد که کل تنوع موجود در تیپ های رنگی(Ht)، تنوع موجود در داخل تیپ ها(Hs) و تنوع بین تیپ های رنگی(Dst) به ترتیب 33/0،30/0 و 03/0 می باشد. ضریب تمایز جمعیتی 91/0 بود که نشان می دهد سهم تنوع بین تیپ های رنگی از تنوع کل، بسیار کم(%1/9) است. بررسی تنوع ژنتیکی بین تیپ های رنگی به دو روش استاندارد نئی(1972) و روش نااریب نئی(1978) نشان داد که کمترین فاصله ژنتیکی بین تیپ های رنگی قهوه ای تیره و قهوه ای روشن و بیشترین فاصله ژنتیکی بین تیپ های مشکی و قهوه ای روشن وجود دارد. درخت فیلوژنی بین آنها نیز نشان داد که دو تیپ رنگی قهوه ای تیره و قهوه ای روشن در یک شاخه و تیپ رنگی مشکی در شاخه دیگر دسته بندی می شود که این شاخه بندی با شباهت های فنوتیپی بین آنها نیز مطابقت دارد. نتایج بررسی تنوع تیپ های رنگی بز مرخز در این پژوهش نشان داد که بیشترین و کمترین تنوع ژنتیکی به ترتیب در تیپ های رنگی قهوه ای تیره و مشکی وجود دارد. بنابراین در جهت حفظ تنوع در تمام تیپ های رنگی باید برنامه هایی در جهت بهبود تنوع ژنتیکی تیپ رنگی مشکی تدوین گردد.
  80. ارزیابی پلی مورفیسم ژن MHC-DRB در بزهای نژاد مرخز با استفاده از تکنیک RFLP
    1378
    هدف از این پژوهش، ارزیابی پلی مورفیسم ژن MHC-DRB در بزهای نژاد مرخز با استفاده از تکنیک PCR-RFLP بود. نمونه های خون از 83 راس حیوان موجود در ایستگاه بز مرخز سنندج گرفته شد. استخراج DNA به روش استخراج نمکی انجام گرفت. محصول تکثیر قطعه ای از اگزون دوم ژن MHC-DRB با طول 285 جفت باز بود که توسط سه آنزیم محدود کننده TaqI، PstI و HaeIII هضم گردید. در هضم محصولات PCR با استفاده از آنزیم TaqI سه ژنوتیپ و دو آلل شناسایی گردید. فراوانی های ژنوتیپی و آللی برای ژنوتیپ های TT، Tt و tt به ترتیب 32/0، 55/0 و 13/0 و برای آلل های T و t به ترتیب 59/0 و 41/0 برآورد گردید. در هضم محصولات PCR با استفاده از آنزیم PstI دو ژنوتیپ و دو آلل شناسایی گردید. فراوانی ژنوتیپ های PP و Pp 74/0 و 26/0 و فراوانی آلل های P و p 87/0 و 13/0 برآورد گردید. همچنین ژنوتیپ pp در حیوانات مورد آزمایش مشاهده نگردید. در الگوی هضمی HaeIII نه ژنوتیپ و چهار آلل شناسایی گردید. فراوانی ژنوتیپ های AB، AC، AD، BB، BC، BD، CC، CD و DD به ترتیب 027/0، 083/0، 041/0، 07/0، 27/0، 055/0، 27/0، 125/0 و 041/0 و فراوانی آلل های A، B، C و D به ترتیب 076/0، 25/0، 52/0 و 15/0 برآورد گردید. همچنین نتایج نشان داد که تعادل هاردی واینبرگ برای ژن MHC-DRB در جمعیت برقرار است. ارتباط معنی داری بین پلی مورفیسم TaqI و HaeIII و صفات تولید بیده یک سالگی و دو سالگی و وزن تولد مشاهده نشد. ارتباط معنی داری بین فقط بین پلی مورفیسم PstI و تولید بیده یک سالگی مشاهده گردید (05/0 ≥ p).