تاریخ بهروزرسانی: 1403/08/17
فردین حسین پناهی
دانشکده زبان و ادبیات / گروه زبان و ادبیات فارسی
پایاننامههای کارشناسیارشد
-
بررسی و تحلیل قابلیتهای فانتزیسازی در مرزباننامه سعدالدین وراوینی
1403برخی آثار داستانی کلاسیک با داشتن عناصر و الگوهای بسیار غنی که ریشه در اسطورهها و پیشینههای فرهنگی کهن دارند و با مایههای عمیق و جذاب داستانی، تعلیمی و فانتاستیک، از ظرفیتهای قابل توجهی برای خلق آثار ادبی کودک و نوجوان و تولیدات انیمیشنی برخوردارند. با این وصف واکاوی ظرفیتهای فانتاستیک موجود در آثار کلاسیک ادبی از ضرورتهای پژوهش است. «مرزباننامه» منسوب به مرزبان بن رستم (قرن چهارم هجری) مجموعهای از داستانهای متعددی با عناصر جذاب داستانی و با ویژگیهای تعلیمی قابل توجهی است که از ظرفیتهای قابلتوجهی برای فانتزیسازی برخوردارند. در این پژوهش با تکیه بر عناصر داستانی و مولفههای محتواییِ داستانهای مرزباننامه سعدالدین وراوینی (قرن هفتم هجری)، به دنبال واکاوی عناصر و قابلیتهای فانتاستیک در داستانهای این اثر کهن هستیم، چنانکه بتوان قابلیتهای این اثر را برای بازآفرینی در قالب داستانهای کودک و نوجوان و یا تولیدات انیمیشنی مورد نقد و بررسی قرار داد. نتایج این پژوهش، قابلیتهای متنوع فانتاستیک در بخش قابل توجهی از داستانهای مرزباننامه را نشان میدهد که علاوه بر وجود عناصر و قابلیتهای فانتزی در این داستانها، با توجه به غنا و ریشههای کهن فرهنگی این اثر، از ظرفیتهای آموزشی و تربیتی قابل توجهی نیز برای مخاطب کودک و نوجوان برخوردارند.
-
کارکرد کانونیسازی در نمود و تحول گفتمانها در روایت داستانی (بررسی موردی: رمان سمفونی مردگان)
1403سمفونی مردگان اثر عباس معروفی روایتی است از خانواده اورخانی که چگونه افراد خانواده در فضای جامعهای با تعارضهای گفتمانی مختلف درهم میشکنند. با توجه به نمود گفتمانها (و ایدئولوژیهای) چندگانه در سمفونی مردگان، این رمان زمینه مناسبی برای مطالعه کانونیسازیها و نقش آن در نمود و تعارض گفتمانها در متن روایی است. تنوع و تغییر کانونیسازیها در این اثر، و پیوند آن با تکثر و تعارض گفتمانهای مختلف نمودهشده در متن شامل گفتمانهای مختلف سنت، تجددگرا (مدرنیته روشنفکری)، گفتمان حاکمیتیِ پهلوی، گفتمان چپگرا، گفتمان اقلیت مسیحی ـ ارمنی و گفتمان زنمحور، ویژگیهای جالب توجهی به این رمان داده است. در این پژوهش، برساخت روایی رمان سمفونی مردگان براساس گونههای مختلف کانونیسازی در آن بررسی میشود و پیوند این کانونیسازیها با نمود گفتمانهای متعارض یا همسو در رمان نیز مورد بررسی قرار میگیرد، چنانکه بتوان به الگوی کارآمدی از پیوند کانونیسازی با نمود گفتمانها در یک متن روایی دست یافت. نتایج پژوهش نشان میدهد تقابلهای دوسویه کانونیسازیها از سوی شخصیتهایی سوژهشده در گفتمانهای متعارض، به گفتمانهای روایی چندگانهای در این رمان شکل داده است. در هر کانونیسازی تصریحها یا القائات ضمنیِ کانونیگرها سبب میشوند تا از میان عناصر و دیالوگهای موجود، یک گفتمان خاص برجسته شود که با تکیه بر ساختار قدرت و ایدئولوژی مورد نظرش، از طریق سوژههای رواییاش (=کانونیگرها)، به اعمال هژمونی بپردازد که نتیجه آن، بروز غیریتسازیهایی خاص است، چنانکه در هر نوع کانونیسازیِ مرتبط با گفتمانی خاص، به شخصیتهای خاصی مشروعیت داده میشود و در مقابل، از شخصیتهای خاصی سلب مشروعیت میشود. درمواردی نیز گفتمانها با یکدیگر در تعامل هستند که در این موارد، رابطه این گفتمانها (در عین جدایی از یکدیگر) همسو است و یکدیگر را پوشش میدهند.
-
خوانش آدلری برساخت شخصیتهای سوژه شده در رمانهای «زیبا صدایم کن» از فرهاد حسن زاده و «طعم سیب زرد» از ناصر یوسفی
1402روانشناسی در ادبیات یکی از حوزههای مهم مطالعات میانرشتهای در حوزه ادبیات و روانشناسی است. رمانهای طعم سیب زرد از ناصر یوسفی و زیبا صدایم کن از فرهاد حسن زاده که برای مخاطبان نوجوان منتشر شدهاند، با داشتن ویژگیهای خاصی همچون مشکلات و گرههای روحی و روانی شخصیتها، شباهت سوژههای هر دو داستان در شکل گیری عقدههای حقارت آنها در ارتباط با «پدر»، تناقضها و کشمکشهای درونی سوژههای نوجوان هر دو رمان، سرخوردگیهای فردی و اجتماعی آنها، نوع عقدههای حقارت آنها و سبک زندگی خاصی که در ارتباط با این مسائل در زندگی آنها در جهان داستان شکل میگیرد، و همچنین سوژه «کودکان بدسرپرست» در جهان داستانهای کودک و نوجوان، موضوعات قابل اتکایی برای پژوهش در حوزه روانشناسی ادبیات هستند، به ویژه آنکه مسائل مذکور از مولفههای مهم و موثر در تکامل زیستی و شخصیتی نوجوانان هستند که در این دو رمان در قالب داستان ارائه شدهاند. روانشناسی فردی آلفرد آدلر با فاصله گرفتن از رویکردهای روانکاونه مبتنی بر غرایز درونی و ناخودآگاه، و تبیین روند تکامل شخصیتی فرد در جریان زندگی اجتماعی او، با تکیه بر اصولی چون «احساس حقارت» به عنوان محرّک و انگیزش اصلی در رشد و تکامل شخصیتی فرد، توجه به سرشت اجتماعی انسان و تکامل فکری و شخصیتی او در بستر روابط اجتماعی، و غایتنگری فرد در این روند تکامل شخصیتی که در مجموع به «سبک زندگی» او شکل میدهد، مبنای قابل اتکایی برای نقد روانشناختی این دو رمان است. در این پایان نامه با تکیه بر نظریه آلفرد آدلر به نقد و بررسی شخصیتهای سوژه شده در دو رمان طعم سیب زرد از ناصر یوسفی و زیبا صدایم کن از فرهاد حسنزاده میپردازیم. نتایج بررسی نشان میدهد در این داستانها مساله سوژههای نوجوان متروک یا طردشده و عقدههای حقارت در آنها به عنوان مهمترین مساله آنها در مواجهه با محیط بیرون از خانه مطرح است و از میان عوامل ایجاد عقده حقارت در سوژههای نوجوان هر دو داستان، وضعیت «نوجوانان متروک یا بدسرپرست»، عامل مهمّ ایجاد عقدههای حقارت در آنها است. از این میان، مواجهه با محیط بیرون از خانه، فرصتی برای بروز خودآگاهی نوجوان و درک بهتر عقدههای حقارت خود است و احساس برتریجویی در نوجوان و تلاش برای ایجاد علایق اجتماعی، در خلال این مواجهه با محیط بیرون به طرزی خودآگاه در او شکل میگیرد، چنانکه او را وادار به مواجهه مستقیم با مشکلات و بحرانهای روانیاش میکند و از این طریق، سبک زندگی او به طرزی خودآگاهانه و مبتنی بر شناخت «خود» در او شکل میگیرد.
-
بررسی و تحلیل مولفههای فرم و بافت برونمتنی در برساخت روایی و معنایی اشعار ژیلا حسینی (با نگرشی تطبیقی به اشعار فروغ فرخزاد)
1402ادبیات تطبیقی، از شاخههای مهمّ نقد ادبی است که در آن، تشابهها، تفاوتها، ارتباطات و نسبتهای مختلف میان آثار ادبی از فرهنگهای مختلف، از سه جنبه متن روایی، مولف و خواننده، در ارتباط با متن روایی و یا زمینههای برونمتنی (و تاریخی) بررسی میشوند. با این توصیف، یکی از جایگاههای پژوهش ادبیات تطبیقی، بررسی و تحلیل آثار شعری شاعران فرهنگهای مختلف است. ژیلا حسینی (1343-1375) و فروغ فرخزاد (1313-1345) به عنوان دو بانوی شاعر از ادبیات معاصر کردی و فارسی، با توجه به تشابه خطوط فکری و تجربههای زیستیشان، به عنوان دو شاعر که سعی در احراز فردیت خود در جامعهای سنتی داشتهاند، زمینه مناسبی برای مطالعه تطبیقیاند. زندگی در خانوادههایی با زمینه سنتی، ازدواج در سن پایین، شکست در ازدواج اول، زبان رمانتیک و زنانه، و بعدها زبانی انتقادی مبتنی بر فردیت مدرن در دورههای تکامل شاعریشان، از مشترکات این دو شاعر است. به همین دلیل انجام چنین پژوهشی برای درک هنر شاعری دو بانوی شاعر از ادب فارسی و کردی، از ضروریات پژوهش در حوزه ادبیات تطبیقی است. در این پژوهش بر اساس آرای جفری لیچ و روش پژوهش توصیفی- تحلیلی به بررسی و تحلیل تطبیقی گونههای مختلف هنجارگریزی در اشعار ژیلا حسینی و فروغ فرخزاد پرداخته شده است. همچنین با تکیه بر مولفههای درونمتنی اشعار آنها، به تحلیل نوع مواجهههای هر دو شاعر با بافت محیطی و اجتماعی (برون متن) نیز پرداخته شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد تنوع قابل توجهی در کاربرد شگردهای مختلف هنجارگریزی در اشعار هر دو شاعر دیده میشود که این نقش قابل توجهی در غنای ادبی اشعار آنها دارد. در برخی شگردها با توجه به تنوع زبانی فارسی و کُردی در اشعار ژیلا حسینی، شکلهای هنجارگریزی نیز به تناسب تغییر کرده است که این مساله بیانگر اهمیت «زبان» در تکوین بافت ادبی است. همچنین تشابهات فکری و هویتی قابل توجهی میان این دو شاعر وجود داشته است، چنانکه تلاش برای احراز فردیتی مدرن در اشعار هر دو دیده میشود و روابط چالش برانگیزی با بافت زیستیِ فرهنگی و اجتماعی خود نیز داشتهاند و تراوشهای فکری و ادبی دو شاعر نیز ارتباط تنگاتنگی با این تقابلهای چالشبرانگیز داشته است.
-
بررسی تطبیقی تحول ساخت های فعلی بسیط به مرکب در زبان های فارسی و کُردی سورانی امروز
1401زبان های فارسی و کردی با توجه به گرایش طبیعی آنها به واژه سازی تصریفی از طریق ترکیبِ خطّی عناصر زبانی با یکدیگر، گرایش زیادی به تولید فعل های مرکب دارند، چنان که استفاده از فعل بسیط در این زبان ها پیوسته در حال کاهش است و ساخت های متنوع و فراوان بسیط به ساخت های مرکب با فعل های کمکی یکنواخت و انگشت شمار شکسته می شوند. این مساله تاثیرات منفی در واژهسازی در حوزه اشتقاق بر جای گذاشته است. در این پژوهش، به منظور تبیین تفاوت ها و تمایزها در ساخت فعل های بسیط و مرکب در فارسی و کُردی؛ بررسی عوامل موثر در تحول فعل های بسیط به مرکب در هر یک از این دو زبان؛ و تبیین نقش عواملی چون طبقه اجتماعی، تحصیلات و ایدئولوژی در بسامد و میزان کاربرد فعل های بسیط و مرکب، با رویکردی تطبیقی، به بررسی ساخت های فعلی بسیط و مرکب )به ویژه ساخت های بسیط( در زبان های فارسی امروز و کُردی سورانی امروز می پردازیم. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و - داده ها به دو روش کتابخانه ای و میدانی گردآوری شده اند. نتایج تحقیق بیانگر تاثیر مولفه هایی چون میزان تحصیلات، جغرافیا و مراودات اجتماعی در نوع و میزان کاربرد هر یک از ساخت های فعلی بسیط و مرکب در محاورهی گویشوران بود. همچنین با وجود استعداد هر دو زبان فارسی و کردی در گرایش به سوی ساخت های فعلیِ مرکب، اما فراوانی و بسامد قابل توجه فعل های پیشوندی در زبان کُردی بیانگر وجود پیوندهای عمیق تری با ساخت های فعلی بسیط در این زبان است.
-
تحلیل تطبیقی اشعار سیدعلی صالحی و شیرکو بیکس
1401فرم، بافت هنریِ کلام است و مجموعه فنون و تمهیداتی است که در نسبت با هم نظام ادبی کلام را شکل می دهند، چنان که ادبیتِ یک اثر ادبی در گروِ فرم است. لذا تمامی عناصر موجود در بافت اثر ادبی، سازه های فرم محسوب می شوند و با توجه به نقش خاصّی که هر یک از این سازه ها در بافت متن می توانند داشته باشند، و ارتباط و نسبت ارگانیک آن ها با یکدیگر، در نهایت نظام ادبی اثر شکل می گیرد، چنان که محتوا نیز بخشی از فرم و شکل گرفته در فرم ادبی کلام است و تصور جدایی محتوا از فرم نیز برداشتی اشتباه است؛ زیرا بخش مهّی از شاکله فرم از محتوا و درون مایه نشات می گیرد، اما برخی مسائل فکری و تاریخی کلان و برون متنی وجود دارند که فراتر و گسترده تر از فرم عمل می کنند؛ یعنی بسترها، موضوعات و مولفه های معرفتی، تاریخی و برونمتنی هستند که در گستره بزرگ تر و وسیع تری به شاکله اثر ادبی شکل می دهند و آنچه تحت عنوان محتوا در این پایاننامه مورد توجه ماست، به این حوزه مربوط خاستگاه های برونمتنی بسیار گسترده ای دارند که » آزادی « است؛ برای مثال، موضوعاتی چون در زمینه و هیئتی کلان تر و فراتر از فرم ظاهر می شوند و به مثابه خاستگاه هایی معرفتی یا ایدئولوژیک، بستر کلانی را شکل داده اند که شاعر یا نویسنده و همچنین متن نیز به مثابه یک در این بسترهای معرفتی یا ایدئولوژیک زیست می کنند و جهان بینی و نگرش های » سوژه « هنری نویسنده یا شاعر نیز تحت تاثیر این بستر کلان شکل گرفته است. این رویکرد دوگانه باعث می شود که از افراط ها و یکسویه نگری های ناشی از بی توجهی به بافت برون متنیِ اثر ادبی فاصله بگیریم. در این پژوهش با رویکردی تطبیقی، به بررسی شگردها و مولفه های شکل دهنده به بافت اثر ادبی و همچنین مهم ترین عوامل یا مولفههای برون متنیِ شکل دهنده به درون مایه اشعار سید علی صالحی و شیرکو بیکس می پردازیم، چنان که بتوان علاوه بر شناخت فرم و بوطیقای ادبی اشعار بیکس و صالحی، مهم ترین اندیشه ها و بسترهای فکری و برونمتنیِ شکل دهنده به شعر صالحی و بیکس را بررسی کرد. بر این اساس، به بررسی تکنیک های مختلف هنجارشکنی زبانی و ادبی در اشعار صالحی و بیکس می پردازیم و در مرحله بعد، به بررسی و تحلیل مهم ترین مبانی فکری موجود در شعر این دو شاعر بزرگ معاصر می پردازیم.
-
تحلیل تطبیقی مولفه های سبک زنانه در رمان های طوبی و معنای شب از شهرنوش پارسی پور و غروب پروانه از بختیار علی
1401ادبیات زنان یکی از شاخه های مهمّ ادبی در جهان است، به ویژه در دوران معاصر که با ظهور مدرنیته و شکل گیری خودآگاهی تاریخی، جنسیتی کردن ادبیات (از سوی نویسندگان زن) بر اساس تجربه و نگاه زنانه، و یا نقادی آثار ادبی (ولو آثار مردان) بر اساس خطوط و مولفه هایی که نقد فمینیستی تعیین کرده است، بیانگر خودآگاهی تاریخی نسبت به زنان و آثار آن ها (یا مربوط به آن ها) است. سبک شناسی زنانه، بررسی سبک از چشم انداز باورها و عقاید مربوط به موقعیت اجتماعی و حقوق زن است. «زبان و جنسیت» و «زنانه نویسی و مسائل فردی و اجتماعی مربوط به زنان» از موضوعات مهم در این رویکرد است. در این پژوهش با تکیه بر شیوه ی سارا میلز در سبک شناسی فمینیستی، به منظور نقد و بررسی سطوح و شاکله های سبک زنانه در دو رمان طوبی و معنای شب از شهرنوش پارسی پور و غروب پروانه از بختیار علی، سبک این دو اثر در سه سطح واژگان، جمله و گفتمان بررسی و تحلیل می شود. نتایج تحقیق بیانگر تقابل دو گفتمان سنتی و مدرن در مواجهه با «مساله ی زنان» در دو جامعه ی شرقی است. در این میان تبلور فردیت زن در این دو رمان با چالش های مختلفی از سوی جامعه روبرو می شود. در بُعد زبان نیز دو نویسنده سعی در بازنمایی وجوه زنانه در زبان رمان داشته اند که البته در این میان زبان شهرنوش پارسی پور با توجه به شخصیت زنانه ی خود نویسنده، بهتر نمایانگر وجوه زنانه نویسی بوده است، همچنان که بُعد ماجراجویانه ی قوی تری که در رمان غروب پروانه وجود دارد، می تواند بیانگر جهان بینیِ مردانه ی نویسنده ی غروب پروانه باشد که بیش از توجه به حرکت در بافت روزمره ی جهان داستان و توجه به جزئیات روزمره و پرداختن هرمنوتیکی و تفسیرگونه به ذهنیت ها و ادراکات از زندگی و جزئیات روزمره، بیشتر به خلق جهانی پُر ماجرا و پیچیده (همراه با رخدادهای مختلف و ماجراجویانه) گرایش دارد. رئالیسم جادویی در غروب پروانه نیز نمود بارزتری نسبت به این موضوع در طوبی و معنای شب دارد. در واقع، صحنه ها و حالت های مشتمل بر رئالیسم جادویی در طوبی و معنای شب، بیشتر حاصل ادراکات شخصی، جذبه ها و تجلی های ذهنیِ شخصیت اصلی (یعنی طوبی) است، اما در غروب پروانه، خلق فضاهای رئالیسم جادویی شکل واضح تری دارد؛ یعنی بخشی از طرح، رخدادها و مکان های داستان است، اما در هر دو رمان شگرد رئالیسم جادویی حربه ای برای گریز از جهان واقع و واقعیت موجود در دو جامعه ی سنتی است؛ دو جامعه که مجالی برای رسمیت دادن به فردیت قهرمانان دو داستان (طوبی و پروانه) نمی دهند و قهرمانان به ناچار به آن جهان دیگرِ ذهنی (در طوبی و معنای شب) یا واقعی (در غروب پروانه) پناه می برند.
-
تیپ شناسی شخصیت های اصلی در داستان های صادق چوبک بر اساس الگوی انیاگرام
1400صادق چوبک از نویسندگان مطرح داستان کوتاه در ادبیات فارسی است. وی به واسطه آشنایی با ادبیات غرب و نویسندگان برجسته مکتب ناتورالیسم، از پیشگامان این مکتب ادبی در ادبیات فارسی است و شاخص ترین آثار مکتب ناتورالیسم در ایران را به یادگار گذاشته است. توجه به ویژگی های روانشناختی شخصیت ها، پرداختن به جزئیات و نمای نزدیک، و گزارشگرا بودن از ویژگی های سبکی چوبک محسوب می شود. با توجه به وجه ناتورالیستیِ آثار چوبک، تحلیل روان شناختیِ داستان های چوبک از ضروریات پژوهش در ادبیات داستانی معاصر است. الگوی تیپ شناسی شخصیت ها به روش انیاگرام، الگویی روانشناختی است که براساس آن شخصیت ها ممکن است در یکی از تیپ های نُه گانه: 1-کمال گرا و اصلاح طلب 2-مهربان و مهرطلب 3-موفق و بازیگر 4-هنردوست و خیال پرداز 5-جست وجوگر و کناره گیر 6-وفاجو و وفاخو 7-خوش خو و خوش گذران 8-رهبر و مدیر 9-میانجی و صلح طلب قرار بگیرند. هر کدام از تیپ های شخصیتی ممکن است با توجه به روند داستان، به سمت یکی از بال های استرسی و آرامشی یا بال های کناری گرایش پیدا کنند. در این پژوهش، با توجه به ویژگی های روانشناختی داستان های چوبک، به منظور تبیین فراوانیِ تیپ های روان شناختیِ خاص در آثار چوبک، شناخت رویکردها و شگردهای روان شناختیِ چوبک در شخصیت پردازی در داستان هایش، و تبیین نسبت میان تیپ های خاصِ شخصیتی در داستان های چوبک و رویکردهای ناتورالیستی در روایت پردازی او، بر مبنای الگوی تیپ شناسی انیاگرام (با تمرکز بر شخصیت های اصلی) به بررسی و تحلیل شخصیت پردازی در داستان های چوبک پرداخته ایم. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و داده ها به روش کتابخانه ای و سندکاوی استخراج و گرد آوری شده است و با استفاده از الگوی تیپ شناسی شخصیتی انیاگرام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند....
-
روایتشناسی منظومه حماسی جهانگیرنامه بر اساس الگوی گریماس
1398روایتشناسی از مباحث جدید در حوزهی رویکردهای نقد ادبی در ادبیات ایران و جهان است و در این میان آلژیر ژولین گریماس، نشانهشناس و ساختگرای روسی، از نظریه پردازان مطرح در این زمینه است. حماسهها یکی از انواع مهم ادبی هستند که قابلیت این را دارند تا از دیدگاه روایتشناسی مورد بررسی قرار گیرند. یکی از این حماسهها منظومهی جهانگیرنامه سرودهی شاعری گمنام به نام قاسم و متخلص به مادح، در ذکر جنگ جهانگیر پسر رستم با ایرانیان و در آمدن او در سپاه ایران و آنگاه جنگ او در مغرب با رستم است؛ بنابراین در این پژوهش منظومهی جهانگیرنامه بر اساس نظریههای جدید ادبی یعنی «روایتشناسی» مورد بررسی قرار گرفته است تا ضمن شناسایی پیرنگ داستانهای جهانگیرنامه، کنشگران و الگوی کنشی داستانهای این منظومه مشخص شود، و زنجیرههای روایی و مربع معنایی آنها بررسی شود. این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی و به روش کتابخانهای انجام شده است و هدف از نگارش آن دست یافتن به میزان انطباق این اثر با نظریات «الگوی کنشی»، «زنجیرههای روایی» و «مربّع معناشناسی» گریماس است. نتایج بررسی نشان میدهد که این منظومهی حماسی از الگوی ساختاری و روایی کاملی برخوردار است و در قالب نظریـّۀ ساختارگرایانه و معناشناسانۀ گریماس قابـل بررسی و تحلیل است.
-
روایت شناسی حماسه در ایران
1394حماسه یکی از مهم ترین انواع ادبی است و از ادوار باستان تا کنون همواره به عنوان یکی از گونه های مهم سخن سرایی مورد توجه بوده است. حماسه ها در کنار بیان رزم ها و دلاوری ها، عناصر مهمی از پیشینه های اساطیری، تاریخی و تمدنی یک ملت را با خود دارند. وجه مهم حماسه، روایی بودن آن است. حماسه ها با وجود روساخت های متنوعشان بر مبنای الگوها و ساختارهای خاصی شکل گرفته اند.
-
ساختار آشنا سازی در شاهنامه فردوسی با مقایسه با دیگر آثار حماسی جهان
1390شاهنامه فردوسی آمیزه ای از روایت داستانی ، اسطوره ، حماسه و تاثیرات تاریخی و تمدنی است . این ویژگی ها در کنار متاخر بودن زمان سرودن شاهنامه نسبت به آثاری چون مهابهاراتا ، رامایانا ، ایلیاد و ادیسه باعث شده که عناصری از عصر خردگرایی و یگانه پرستی نیز داستان های شاهنامه را تحت شعاع خویش قرار داد.