تاریخ بهروزرسانی: 1403/09/01
شمس الدین احمدی
دانشکده علوم پایه / گروه علوم زیستی
پایاننامههای کارشناسیارشد
-
کارکردهای اجرایی دانشآموزان با رفتارهای پرخطر: نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان
1403پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط بین کارکردهای اجرایی دانشآموزان با رفتارهای پرخطر با نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان در کشور عراق در شهر سلیمانیه انجام شد. پژوهش حاضر ازلحاظ هدف از نوع تحقیقات کاربردی و ازنظر روش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشآموزان دبیرستانهای شهر سلیمانیه عراق بود. تعداد 320 نفر از دانش آموزان به روش نمونهگیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند که در نهایت پس از بررسی پرسشنامههای جمع آوری شده اطلاعات 305 نفر مورد تحلیل قرار گرفت. جهت جمعآوری اطلاعات از پرسشنامههای استاندارد، رفتارهای پرخطر، کارکردهای اجرایی بارکلی، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان استفاده شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون همبستگی پیرسون و با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری (SEM) به وسیله نرمافزار SPSS و Lisrel 8.8 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. براساس نتایج بدست آمده، رابطه علی بین کارکردهای اجرایی دانشآموزان با رفتارهای پرخطر با نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان براساس شاخصهای مختلف برازش تایید شد. کارکردهای اجرایی دانشآموزان بر رفتارهای پرخطر اثر مستقیم داشت؛ همچنین کارکردهای اجرایی دانشآموزان از طریق تنظیم شناختی هیجان بر رفتارهای پرخطر تاثیر غیرمستقیم داشت (05/0>P). نتایج این مطالعه میتواند گامی مهم در جهت اجرای مداخلههای روانشناختی برای کاهش رفتار پرخطر و پیامدهای مرتبط با آن باشد. پیشنهاد میشود در تدوین برنامههای پیشگیری از رفتارهای پرخطر، ارزیابی تنظیم شناختی هیجان و کارکردهای اجرایی و برنامهریزی جهت رشد و ارتقاء این موارد لحاظ شود.
-
Role of the toll-like receptor signaling pathway in anti-inflammatory effects of alpha-pinene in rat brain after morphine dependence and withdrawal
1402Innate immune signaling in the brain especially via toll-like receptors (TLRs) has emerged as a contributor to many central nervous system (CNS) pathologies, including addiction. In particular, the interaction between morphine and TLR4 is likely to be an important factor in morphine dependence and withdrawal. Αlpha-pinene is a member of the monoterpene family that has exhibited several pharmacological properties, including anti-inflammatory effects. However, there is no report evaluating effects of alpha-pinene on TLRs signaling in induction of morphine dependence and withdrawal. This study aimed to examine the effects of alpha-pinene treatment on TLRs signaling pathway in the rat hippocampus after morphine dependence and withdrawal. Six groups of male Wistar rats were used in two categories, including dependent and withdrawal. In the first category, three experimental groups received 10 days of either saline + DMSO, morphine (10 mg/kg) + DMSO, or morphine + alpha-pinene (20 mg/kg). In the second category, three experimental groups received 10 days of either saline (group 1) or morphine treatments (groups 2 and 3) followed by a 30-day withdrawal period in which the saline-treated group and one of the groups treated with morphine received daily injections of DMSO, while the second group of morphine-treated animals received daily injections of alpha-pinene. The results revealed that expression of TLR2, 4, and 10 as well as MyD88 altered in the hippocampus both after morphine dependence and withdrawal period. However, hippocampal levels of PI3K, p-AKT1B, and Il-1Ra decreased in the rat hippocampus after both morphine dependence and withdrawal. The results also revealed that treatment with alpha-pinene during either 10 days of the induction of dependence or 30 days of withdrawal period significantly restored the alterations observed either after dependence or withdrawal in TLRs signaling pathway in the hippocampus. It can be concluded that alpha-pinene has a clear effect on the central immune system by controlling the changes in the expression of the TLR signaling pathway, thereby modulating the onset and progression of morphine addiction and withdrawal complications. These results can serve as a valuable insight to guide future therapeutic approaches in the treatment of complications caused by repeated use of morphine such as tolerance, dependence and addiction.
-
اثر آلفا-پاینن بر بیان گیرندههای کانابینوئیدی در مغز رت پس از وابستگی و ترک مورفین
1402هیپوکامپ نقش کلیدی در پردازش اطلاعات و حافظه مرتبط با پاداش دارد. وابستگی به مورفین اختلالاتی در عملکردهای شناختی از جمله یادگیری و حافظه را به دنبال دارد. اگر چه مورفین از طریق گیرندههای اوپیوئیدی بر دستگاه عصبی تاثیر میگذارد اما گیرندههای کانابینوئیدی نیز در فرآیندهای تحمل و وابستگی به مورفین از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. هدف از این مطالعه بررسی اثرات آلفا-پاینن بر عوامل اکسیدانی و بیان گیرندههای کانابینوئیدی پس از وابستگی و ترک مورفین بود. سه گروه آزمایشی رت نر از نژاد ویستار به مدت 10 روز یکی از تیمارهای سالین و DMSO، مورفین و DMSO، یا مورفین و آلفا-پاینن را دریافت کردند. دوز تزریقی داروها به ترتیب: مورفین 10 میلیگرم/کیلوگرم، سالین 1 میلیلیتر/کیلوگرم، آلفا-پاینن 20 میلیگرم/کیلوگرم و دی-متیل سولفوکساید (DMSO) با غلظت 5 درصد و با حجم 1 میلیلیتر/کیلوگرم به صورت داخل صفاقی تزریق شدند. برای تعیین کمیت غلظت فاکتورهای سرمی در خون رت از کیتهای تشخیصی آلبومین، آسپارتات آمینوترانسفراز، کراتینین و اوره و برای تعیین کمیت غلظت عوامل آنزیمی آنتیاکسیدانی در هیپوکامپ از کیت اندازهگیری فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز و کیت اندازهگیری فعالیت آنزیم گلوتامات دهیدروژناز استفاده شد. تغییرات بیان پروتئین گیرندههای کانابینوئیدی در هیپوکامپ به روش وسترن بلات اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که تیمار با آلفا-پاینن به ویژه در دوره ترک مورفین به طور معناداری سطوح افزایش یافته آسپارتات آمینوترانسفراز، کراتینین و اوره سرمی را کاهش داد. همچنین تیمار با آلفا-پاینن در طول دوره القای وابستگی و نیز رد دوره ترک مورفین، سطوح افزایش یافته گلوتاتیون پراکسیداز و گلوتامات دهیدروژناز موجود در هیپوکامپ ناشی ز وابستگی و ترک مورفین را کاهش داد. نتایج وسترن بلات همچنین نشان داد که پس از وابستگی و ترک مورفین، میزان بیان گیرندههای کانابینوئیدی نوع 1 و 2 (CB1R and CB2R) در هیپوکامپ به طور معناداری کاهش یافت اما تیمار با آلفا-پاینن به ویژه در دوره تزریق مکرر مورفین به طور معناداری از کاهش بیان این گیرندهها جلوگیری نمود. میتوان نتیجهگیری نمود که آلفا-پاینن با تاثیر بر عوامل آنتی اکسیدانی و جلوگیری از تغییرات بیان گیرندههای کانابینوئیدی در هیپوکامپ موجب حفظ شرایط هومئوستاز میشود و از عوارض عصبی ناشی از مصرف مکرر مورفین میکاهد.
-
اثر آلفا-پاینن بر بیان گیرندههای دوپامینی در مغز رت پس از وابستگی و ترک مورفین
1402مورفین مولکولی از خانواده اوپیوئیدها است که کاربردهای دارویی گستردهای دارد. مصرف مکرر مورفین با اثر بر گیرندههای اوپیوئیدی افزایش دوپامین و تغییر فعالیت گیرندههای دوپامینی موجب القای وابستگی در افراد میشود. اعتیاد به مورفین موجب تغییراتی در مسیرهای پاداشی مغز، عوامل اکسیدانی و آنتیاکسیدانی و عملکردهای شناختی میشود. آلفا-پاینن یک حلال آلی بیرنگ متعلق به خانوادهی مونوترپنها است که خواص ضد التهابی و آنتیاکسیدانی ثابت شدهای دارد. . هدف از این مطالعه بررسی اثرات آلفا-پاینن در کنترل تغییرات آنزیمهای آنتیاکسیدانی و نیز کنترل تغییرات بیان گیرندههای اوپیوئیدی و دوپامینی در هیپوکامپ رت پس از وابستگی و دوره ترک مورفین بود. در این مطالعه از موشهای بزرگ آزمایشگاهی جنس نر و از نژاد ویستار استفاده شد که به دو دسته تقسیم شدند. هر دسته شامل سه گروه و هر گروه شامل هشت رت بود. سه گروه آزمایشی در هر دسته به مدت 10 روز، سالین (گروه اول) یا مورفین (گروههای دوم و سوم) دریافت کردند. سپس در طول یک دوره 30 روزه ترک مورفین، به دو گروه اول روزانه دی متیل سولفوکساید و به گروه سوم آلفا-پاینن تزریق شد. مورفین با دوز 10 میلیگرم/کیلوگرم، سالین 1 میلیلیتر/کیلوگرم، آلفا-پاینن 20 میلیگرم/کیلوگرم و دی-متیل سولفوکساید (DMSO) با غلظت 5 درصد و با حجم 1 میلیلیتر/کیلوگرم به صورت داخل صفاقی تزریق شدند. نتایج بررسیهای سطوح آنزیمهای آنتیاکسیدانی شامل کاتالاز و سوپراکسیددیسموتاز نشان داد که دوره ترک مورفین با کاهش معنادار سطوح این آنزیمها در هیپوکامپ همراه بود که تیمار آلفا-پاینن در طول دوره 30 روزه ترک مورفین موجب بازگشت تقریبی این آنزیمها به نزدیکی سطوح طبیعی آنها و تعدیل عوامل اکسیدانی و آنتیاکسیدانی در هیپوکامپ شد. نتایج وسترن بلات نشان داد که تیمار با آلفا-پاینن در طول دوره تزریق مکرر مورفی و نیز در طول دوره ترک مورفین به طور معناداری از کاهش بیان گیرندههای مو-اوپیوئیدی (MOR1) و دوپامینی نوع یک (DR1) در هیپوکامپ جلوگیری نمود. بر اساس نتایج میتوان پیشنهاد نمود که اثرات آنتیاکسیدانی آلفا-پاینن موجب جلوگیری از تغییرات مولکولی مضر در نورونهای هیپوکامپ و در نتیجه حفظ پاسخهای هومئوستاتیک میشود.
-
Effect of α-pinene on MAP kinases expression in rat brain following morphine dependence and withdrawal
1402It is widely accepted that mitogen-activated protein kinases (MAPKs) are involved in the neural alterations that occur due to prolonged exposure to addictive substances, such as morphine. Inhibit of MAPKs is a potential therapeutic advantage for patients in managing morphine addiction. Αlpha-pinene is a member of the monoterpene family that has exhibited several pharmacological properties, including anti-inflammatory effects. This study aimed to examine the effects of α-pinene treatment on the expression of MAPKs and levels of their phosphorylated form in the rat hippocampus after morphine dependence and withdrawal. Six groups of male Wistar rats were used in two categories, including dependent and withdrawal categories. Three experimental groups of the first category received 10 days of either saline + DMSO, morphine (10 mg/kg) + DMSO, or morphine + α-pinene (20 mg/kg). Three experimental groups of the second category received 10 days of either saline (group 1) or morphine treatments (groups 2 and 3). Then, throughout a 30-day withdrawal period, the saline-treated group and one of the groups treated with morphine received daily injections of DMSO, while the second group of morphine-treated animals received daily injections of α-pinene. The results revealed that expression of MAPKs, including p38, ERK1/2, and JNK did not significantly altered in the hippocampus after morphine dependence and following a 30-day withdrawal period. However, level of phosphorylated form of MAPKs significantly elevated in the rat hippocampus after both morphine dependence and withdrawal. Interestingly, treatment with α-pinene during either 10 days of the induction of dependence or 30 days of withdrawal period significantly restored phosphorylated form of MAPKs in the rat hippocampus by suppressing the c-Fos expression. It can be concluded that α-pinene could be a potential natural therapeutic for controlling overactivation of MAPKs due to morphine dependence and withdrawal by suppressing c-Fos expression. However, the involvement of other signaling cascades following α-pinene treatment cannot be excluded and clarifying this issue requires further experiments.
-
Role of alpha-pinene in the expression of proinflammatory cytokines and their receptors in rat brain after morphine dependence and withdrawal
1402Neuroinflammation is involved in the neural alterations that occur due to prolonged exposure to addictive substances, such as morphine. Research shows that controlling inflammatory responses is a potential therapeutic advantage for patients in managing addiction and restoring analgesic effect of morphine. α-pinene is a member of the monoterpene family that has exhibited several pharmacological properties, including anti-inflammatory properties. The aim of this study was to examine the effects of α-pinene treatment on the expression of proinflammatory cytokines and their receptors in the rat hippocampus after morphine dependence and withdrawal. Six groups of male Wistar rats were used in two categories, including dependent and withdrawal categories. Experimental groups of the first category received 10 days of either saline + DMSO, morphine (10 mg/kg) + DMSO, or morphine + α-pinene (20 mg/kg). Three experimental groups of the second category received 10 days of either saline (one group) or morphine treatments (two groups). Then, throughout a 30-day withdrawal period, the saline-treated group and one of the groups treated with morphine were administered daily injections of DMSO, while the second group of morphine-treated animals received daily injections of α-pinene. The results revealed that morphine dependence and withdrawal are associated with significant increases in inflammatory cytokines, including TNFα, IL-1β, IL-6, and their respective receptors, including TNFR, IL1R, and IL6R as well as NF-κB in the rat hippocampus. The hippocampal levels of anti-inflammatory cytokine IL-10 were decreased after morphine dependence and withdrawal. Interestingly, treatment with α-pinene either over 10 days of the induction of dependence or during 30 days of withdrawal period significantly restored proinflammatory cytokine levels, expression of their receptors, and IL10 levels in the rat hippocampus by suppressing NF-κB. It can be concluded that α-pinene could be a potential natural therapeutic for controlling inflammation due to morphine dependence and withdrawal by suppressing NF-κB, restoring positive effects of morphine and postponing its negative consequences. However, activation or suppression of other signaling cascades following α-pinene treatment cannot be excluded and requires further experiments.
-
اثر آلفا-پاینن بر عامل رشد عصبی مشتق از مغز و گیرنده تیروزین کینازی نوع B در هیپوکامپ مدل صرع لوب گیجگاهی القاشده با کاینیک اسید در رت
1402صرع لوب گیجگاهی شایع ترین صرع کانونی در بالغین است که براثر پیدایش کانونهای فعالیت مکرر و تشنجی نورونها در هیپوکامپ و آمیگدال رخ میدهد. عوامل رشد عصبی از جمله عامل رشد عصبی مشتق از مغز (BDNF) و گیرنده آن به نام گیرنده تیروزین کینازی نوع B (TrkB) نقش مهمی در بیماریزایی صرع و اختلالات همراه آن نظیر حافظه و یادگیری ایفا میکنند. آلفا-پاینن یک مونوترپن است که در درختانی مانند مخروطیان، لیمو و پسته وحشی به وفور وجود دارد و اثرات حفاظت کننده عصبی را در برخی از مدلهای آزمایشگاهی مانند آلزایمر و پارکینسون برای آن گزارش کردهاند. هدف از این مطالعه بررسی اثرات تیمار با آلفا پایین به مدت 19 روز بر رفتارهای صرعی و بیان BDNF و گیرنده TrkB در مدل آزمایشگاهی صرع لوب گیجگاهی القا شده با کاینیک اسید در رت بود. 40 سر رت بالغ به پنج گروه کنترل، شم + دی متیل سولفوکساید، شم + آلفا-پاینن 50 میلیگرم بر کیلوگرم، گروه مدل صرع + دی متیل سولفوکساید و گروه مدل صرع + تیمار با آلفا-پاینن تقسیم شدند. سطوح فاکتورهای BDNF و TrkB به روش وسترن بلات در بافت هیپوکامپ اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که در گرو مدل صرع القا شده با اسید کاینیک رفتارهای صرعی ایجاد شد اما تیمار با آلفا-پاینن موج کاهش معناداری در شدت و شروع تشنجات و مدت زمان تشنجات تونیک-کلونیک شد. همچنین، در گروه مدل صرع میزان بیان BDNF و گیرنده TrkB کاهش معناداری را نسبت به گروه کنترل نشان داد اما تیمار با آلفا-پاینن، افزایش معناداری در سطوح BDNF و TrkB در مقایسه با گروه صرعی القا نمود.میتوان نتیجهگیری نمود که تیمار با آلفا-پاینن خواص ضدتشنجی و حفاظت کننده عصبی قابل ملاحظهای را از طریق افزایش سطوح عامل رشد عصبی BDNF و گیرنده آن در مدل صرع لوب گیجگاهی القا شده با کاینیک اسید اعمال مینماید.
-
اثر آلفا-پاینن بر آستروگلیوزیس هیپوکامپ با بررسی بیان مارکرهای GFAP و S-100B در مدل صرع لوب گیجگاهی القاءشده با کاینیک اسید در رت
1402صرع یکی از بیماریهای دستگاه عصبی است که به دلیل اختلال در مقدار انتقالدهندههای تحریکی و مهاری به وجود میآید. صرع لوب گیجگاهی یکی از صرعهای شایع است که با درگیر کردن سیستم لمبیک و به ویژه هیپوکامپ و آمیگدال باعث تخریب نورونی در این نواحی و بروز علائم تشنجی میشود. فعال شدن سلولهای گلیال مانند میکروگلیا و آستروسیتها نشاندهنده وجود التهاب در مغز هستند. دو پروتئین با نام اختصاری GFAP و S-100B نشاندهنده فعالیت آستروسیتها هستند. با توجه به اینکه اثرات حفاظت نورونی و ضدالتهابی آلفا-پاینن در برخی از مدلهای عصبی نظیر پارکینسون و آلزایمر به اثبات رسیده است، در مطالعه حاضر اثر آلفا-پاینن بر بیان GFAP و S-100B در مدل صرع گیجگاهی القا شده با کاینیک اسید بررسی شد تا اثرات ضد التهابی آن مشخص شود. در این پژوهش از 40 سر رت بالغ استفاده شد که در پنج گروه کنترل، شم کنترل-1 با تزریق DMSO، شم کنترل-2 با تزریق آلفا-پاینن (50 میلیگرم/کیلوگرم)، مدل صرع با تزریق کاینیک اسید (5/0 میکروگرم/رت) و مدل صرع با دو هفته پیشتیمار و پنج روز پستیمار آلفا پاینن(50 میلیگرم/کیلوگرم) تقسیم شدند. پس از القای صرع لوب گیجگاهی به وسیله تزریق درون مغزی کاینیک اسید، ابتدا رفتارهای تشنجی رتها طبق رتبهبندی راسین بررسی و ثبت شد. سپس بافت هیپوکامپ برای بررسیهای مولکولی استخراج شد. برای بررسیهای مولکولی و اندازهگیری مقدار پروتئینهای GFAP و S-100B از روش وسترن بلات استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که آلفا-پاینن سبب کاهش رفتارهای تشنجی در رتهای صرعی القا شده با کاینیک اسید گردید. همچنین تزریق داخل بطنی کاینیکاسید بیان S-100B یا GFAP را در هیپوکامپ رتهای مدل صرع افزایش داد اما تزریق آلفا-پاینن به مدت 19 روز سبب جلوگیری از افزایش بیان S-100B و GFAP شد. این نتایج نشان میدهد که آلفا-پاینن با کاهش بیان فاکتورهای مرتبط با آستروگلیوزیس از جمله S-100B و GFAP در افزایش آستانه تشنجات و بهبود علائم صرع موثر است.
-
بررسی تغییرات بیان RNAحلقوی مرتبط با گیرنده های دوپامینی در مغز رت پس از وابستگی و ترک مورفین
1401در میان دارو های اوپیوئیدی، مورفین موثرترین مسکن برای سرکوب درد است اما مصرف مداوم مورفین موجب تحمل، وابستگی و اعتیاد به دارو میشود. اثرات پاداشی مورفین با واسطه افزایش دوپامین میانجیگری میشود و تغییرات در بیان ژن گیرنده های دوپامینی در اعتیاد به مورفین نقش دارد. در سال های اخیر نقش RNAهای غیر کدکننده از جمله میکروRNAها و RNA های حلقوی در وابستگی به مورفین گزارش شده است. هدف از این تحقیق، بررسی میزان بیان ژن گیرنده دوپامینی نوع 2، یک نوع RNA حلقوی به نام circHomer1 و فرم خطی این ژن به نام Homer و نیز چند میکروRNA شامل miR-124-5p، miR-141-5p و miR-185-3p در استریاتوم موش های نر نژاد ویستار پس از القای وابستگی و نیز پس از ترک مورفین بود. چهار گروه رت شامل دو گروه کنترل و دو گروه تیمار استفاده شد. یک گروه کنترل و یک گروه تیمار به مدت ده روز به ترتیب تزریق مکرر سالین (1 میلی لیتر بر کیلوگرم) و مورفین (10 میلی گرم بر کیلوگرم) دو بار در روز دریافت نموند. در روز دهم برای بررسی های تغییرات بیان ژن در ناحیه استریاتوم، مغز رت های هردو گروه استخراج شد. دو گروه دیگر از رت ها پس از 10 روز تزریق مکرر سالین و یا مورفین، به مدت 30 روز دوره ترک دارو را گذراندند و استریاتوم در روز سی ام جداسازی شد. نتایج نشان داد که بیان ژن های گیرنده دوپامینی نوع 2 و miR-141-5p در ناحیه استریاتوم پس از القای تحمل و وابستگی به مورفین تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایشی نشان ندادند. بیان ژن های Homer و circHomer1 و miR-185-3p در استریاتوم پس از القای وابستگی به مورفین در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری داشتند، درحالیکه بیان ژن miR-124-5p کاهش معناداری داشت. نتایج بیان ژن پس از 30 روز ترک مورفین، افزایش معناداری را در گیرنده دوپامینی نوع 2 در ناحیه استریاتوم در بین دو گروه کنترل و تیمار نشان داد. میزان بیان ژن Homer در گروه با ترک مورفین در مقایسه با گروه کنترل کاهش معناداری داشت، اما تفاوت معناداری در بیان ژن circHomer1 در بین دو گروه آزمایشی مشاهده نشد. بیان miR-124-5p، miR-141-5p و miR-185-3p در استریاتوم پس از ترک مورفین به طور قابل توجهی در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت. می توان نتیجه گیری کرد که RNA های حلقوی مرتبط با ژن Homer با اثراتی که در کنترل گیرنده های دوپامینی دارند در فرآیند های مولکولی مربوط به تحمل، وابستگی و ترک مورفینی در ناحیه استریاتوم نقش دارند، به طور کلی نتایج حاضر نقش عملکردی RNA های حلقوی و میکروRNA ها را در تغییرات مولکولی مرتبط با وابستگی و ترک مورفین در استریاتوم نشان می دهند.
-
نقش RNA حلقوی circOprm1 در تغییرات بیان گیرنده مو اپیوئیدی در مغز رت پس از وابستگی و ترک مورفین
1401دخالت RNAهای غیرکدکننده، ازجمله میکروRNAها (miRNAها)، RNAهای غیرکدکننده طویل (lncRNAs) و RNAهای حلقوی circRNAs)) در بسیاری از شرایط فیزیولوژیک و پاتولوژیک در طول دو دهه اخیر مشخص شده است. به طور خاص، دخالت circRNAها در برخی از بیماری های تحلیل برنده عصبی مورد بررسی قرار گرفته است. با این حال، نقش circRNAها در القای تحمل و ترک مورفین ناشناخته باقی مانده است. هدف از انجام این تحقیق بررسی بیان circOprm1 (که یک circRNA رونویسی شده از ژن گیرنده مو- اپیوئیدی است)، mir-124 و miR-339 در استریاتوم پس از القای تحمل به مورفین و همچنین پس از ترک دارو است. از 16 رت نر نژاد ویستار (8 سر در هر گروه) استفاده شد. با تزریق مکرر مورفین (mg/kg10)، دو بار در روز به مدت 10 روز متوالی، تحمل به مورفین القا شد. همچنین یک گروه کنترل به جای مورفین در طول 10 روز تزریق مکرر، سالین (ml/kg1) دریافت کرد. برای بررسی القای تحمل مورفین پس از 10 روز تزریق مکرر نسبت به روز اول تزریق، از آزمون هات پلیت استفاده شد. علاوه بر این، دو گروه از رت ها پس از دریافت 10 روز سالین یا مورفین، 30 روز دوره ترک مورفین را سپری کردند.. در روز دهم مغز رت ها استخراج و استریاتوم بر روی سطح سرد جداسازی شد. در گروه های ترک، استریاتوم در روز سی ام از دوره ترک استخراج شد. تغییرات در بیان ژن با RT-PCR و تغییرات بیان پروتئین با وسترن بلات مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مورفین (mg/kg10) در روز اول تزریق در مقایسه با گروه کنترل بی دردی کامل القا کرد (P<0.001). اثر ضددردی مورفین در روز دهم نسبت به روز اول تزریق به طور معناداری کاهش یافت (P<0.001) که القای تحمل به اثر ضددردی مورفین را مشخص کرد. نتایج بیان ژن نشان داد که بیان ژن و پروتئین Oprm1 در استریاتوم به طور معناداری پس از القای تحمل و همچنین پس از 30 روز دوره ترک نسبت به گروه کنترل افزایش یافت. همچنین بیان circOprm1، mir-124 و miR-339 در استریاتوم رت های با تحمل به مورفین نسبت به گروه تحت درمان با سالین به طور معناداری کاهش یافت. نتایج همچنین نشان داد که پس از 30 روز ترک نیز کاهش بیان circOprm1 هنوز معنادار بود، اما بیان mir-124 به شدت کاهش یافت در حالی که بیان miR-339 نسبت به گروه کنترل به سطح طبیعی خود بازگشت. می توان نتیجه گرفت که بیان circOprm1 و برخی miRNAها به ویژه mir-124 و miR-339 موجب ایجاد تغییرات در بیان گیرنده های مو- اوپیوئیدی در استریاتوم در دوره القای تحمل و ترک مورفین می شود. این نتایج نشان می دهد که circOprm1 و miRNAهای مورد بررسی در ناحیه استریاتوم به طور متفاوتی در مکانیسم های مولکولی تحمل و ترک مورفین نقش دارند که مشخص شدن دقیق آن نیاز به مطالعات بیشتری دارد.
-
بررسی بیان گیرنده شبه toll و RNA حلقوی مرتبط با این گیرنده در مغز رت پس از القای وابستگی و ترک مورفین
1401مصرف مزمن مورفین، گیرنده شبه toll نوع 4 (TLR4) را در میکروگلیاها فعال می کند که موجب افزایش سیتوکین های پیش التهابی در مغز می شود و در نتیجه منجر به افزایش تحمل و وابستگی به مورفین می شود. علاوه بر این، دخالت RNAهای غیرکدکننده به عنوان تنظیم کننده های اپی ژنتیک تحمل مورفین مشخص شده است. خانواده miR-181 می توانند بیان TLR4 را تحت تاثر قرار دهند. یک نوع RNA غیر کدکننده حلقوی به نام circSerpini1 نیز ممکن است خانواده miR-181 را اسفنج کند. این مطالعه با هدف بررسی بیان TLR4، circSerpini1 و خانواده miR-181 در استریاتوم پس از ایجاد تحمل و ترک مورفین در رت انجام شد. با تزریق مکرر مورفین (mg/kg10)، دو بار در روز و به مدت 10 روز متوالی تحمل القا شد. یک گروه کنترل به جای مورفین سالین (ml/kg1) دریافت کرد. در روز دهم، مغز رت ها استخراج و بلافاصله استریاتوم بر روی یک سطح سرد جدا گردید. دو گروه دیگر از رت ها پس از دریافت 10 روز سالین یا مورفین به مدت 30 روز در دوره ترک قرار گرفتند و استریاتوم آن ها در روز سی ام ترک دارو استخراج شد. تغییرات بیان ژن با RT-PCR و بیان پروتئین با روش وسترن بلات ارزیابی شد. نتایج نشان داد که بیان TLR4 در سطح ژن و پروتئین پس از القای تحمل به مورفین به طور معناداری کاهش یافت اما پس از دوره ترک تا حد زیادی به حالت عادی بازگشت. بیان circSerpini1 در استریاتوم پس از تحمل به مورفین به طور معناداری نسبت به گروه کنترل افزایش یافت. بیان خانواده miR-181 ازجمله miR-181b-3p، miR-181b-5p، miR-181c-3p و miR-181c-5p در استریاتوم پس از القای تحمل به مورفین نسبت به گروه کنترل به طور قابل توجهی کاهش یافت (P < 0.001). پس از 30 روز دوره ترک، بیان circSerpini1 در گروه ترک مورفین نسبت به گروه کنترل به طور معناداری افزایش یافت. همچنین نتایج، افزایش معناداری در بیان miR-181b-3p، miR-181c-5p و miR-181b-5p را پس از ترک مورفین نشان داد اما هیچ تفاوت معناداری برای miR-181c-3p تشخیص داده نشد. می توان نتیجه گرفت که بیان circSerpini1 از طریق تاثیر بر سطح خانواده miR-181 در استریاتوم در پدید ه های تحمل و ترک مورفین نقش دارد. ممکن است circSerpini1 از طریق اسفنج خانواده miR-181، بر بیان TRL4 موثر باشد، در نتیجه موجب القای التهاب عصبی و تحمل مورفین به مورفین می شود.
-
طراحی مدل شناختی محاسباتی بر اساس داده های ژنتیکی برای پیش بینی ارتباطات زیستی احتمالی مسبب اختلالات شناختی در بیماری آلزایمر
1400بیماری آلزایمر یک بیماری پیشرونده و تخریب کننده سیستم عصبی است که باعث اختلال در کارکردهای شناختی و ایجاد آسیب های روانی مختلف می شود. روند پاتوفیزیولوژیک بیماری آلزایمر قبل از تشخیص بالینی آغاز می شود و تشخیص زود هنگام آن بسیار مهم است. از آنجا که توصیف بهتر مکانیسم های سلولی و مولکولی و ارتباطات ژن-miRNAها، به درک عمیق تر از بیماری زایی آلزایمر کمک می کند، طراحی مدل های شناختی محاسباتی که به پیش بینی بیومارکرهای دخیل در این بیماری کمک می کنند، می تواند باعث تسریع در اقدامات پیشگیرانه و اصلاحی برای افراد در معرض خطر شروع بیماری آلزایمر باشد. در این مطالعه، با استفاده از سیستم های توصیه گر و استفاده از یک الگوریتم یادگیری ماشین در پالایش مشارکتی، روشی ارائه می شود تا با به کارگیری داده های ارتباطات ژن-miRNA موجود در پایگاه داده های زیستی، بتواند ارتباطات احتمالی دیگر ژن-miRNA دخیل در بیماری آلزایمر را پیش بینی کند. ما از اعتبارسنجی متقابل و محاسبه AUC برای ارزیابی عملکرد روش به کار گرفته شده استفاده می کنیم. تعداد 30 ارتباط جدید ژن-miRNA دخیل در بیماری آلزایمر پیش بینی شده و مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین نتایج تجربی نشان داده است که الگوریتم منتخب ما در مقایسه با الگوریتم های دیگر یادگیری ماشین مورد استفاده در پالایش مشارکتی، که در این پژوهش مورد ارزیابی قرار گرفت، با خطای RMSE=0.89 و AUC=0.97 می تواند عملکرد مطلوبی را نشان دهد. همچنین می توان استفاده از روش های ترکیبی، شبکه عصبی مصنوعی و یا یادگیری عمیق را برای مطالعات آتی مورد توجه قرار داد.
-
بررسی تغییرات بیان کانال های پتاسیمی وابسته به کلسیم در مغز موش بزرگ آزمایشگاهی پس از وابستگی و ترک مورفین
1400مورفین از مسکن های اوپیوئیدی بسیار قوی است و برای مدیریت درد در پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد. استفاده مداوم از مورفین می تواند منجر به تحمل، وابستگی، اعتیاد و سایر عوارض جانبی شود که به طور جدی ایمنی و راحتی بیماران را تحت تاثیر قرار می دهد. خاتمه درمان با مواد اوپیوئیدی منجر به ایجاد مجموعه ای از علائم ناخوشایند در افراد وابسته می شود که در اصطلاح این علائم را سندرم تـرک می نامند. تحمل و ترک مورفین با تغییرات بیان برخی کانال ها مانند کانال های پتاسیمی وابسته به کلسیم در ارتباط است. هدف از این پژوهش، بررسی تغییرات بیان ژن های کانال پتاسیمی وابسته به کلسیم ( Kca1، Kcb2، Kcb3 و Kcb4) پس از القای تحمل و وابستگی و نیز پس از ترک مورفین در نواحی استریاتوم و مخچه در رت می باشد. در این مطالعه از چهار گروه رت جنس نر از نژاد ویستار استفاده شد. به رت های دو گروه کنترل، سالین با دوز 1 میلی لیتر/کیلوگرم دو بار در روز و به دو گروه آزمایشی دیگر، مورفین با دوز 10 میلی گرم/کیلوگرم دو بار در روز تزریق شد و این تزریق برای چهار گروه تا روز دهم ادامه داشت. القای تحمل به مورفین با استفاده از آزمون صفحه داغ در روز دهم تزریق ها بررسی شد. در دو گروه از رت ها پس از 10 روز تزریق های مکرر سالین و یا مورفین، به مدت 30 روز مصرف دارو قطع شد. دو ساعت پس از آخرین تزریق مکرر در روز دهم نواحی استریاتوم و مخچه بر روی یک سطح سرد جداسازی شدند. برای گروه های ترک مورفین، مناطق مورد نظر مغز در روز سی ام ترک استخراج شدند. تغییرات بیان ژن با روش ریل-تایمPCR ارزیابی شد. با توجه به نتایج PCR مشخص شد که بیان ژن 1Kca در استریاتوم به طور قابل توجهی در رت های با تحمل به مورفین نسبت به گروه کنترل افزایش یافت درحالیکه سه ژن دیگر تغییر معناداری را نشان نداشتند. همچنین در رت های ترک داده شده از مورفین همانند گروه با تحمل به مورفین در ناحیه استریاتوم بیان ژن 1Kca در مقایسه با گروه کنترل افزایش داشت ولی بیان سه ژن Kcb2، Kcb3 و Kcb4 کاهش یافت. در ناحیه مخچه در رت های با تحمل به مورفین بیان ژن Kca1 افزایش یافت در حالیکه در رت های ترک داده شده از مورفین بیان این ژن کاهش یافت. بیان سه ژن دیگر Kcb2، Kcb3 وKcb4 در مخچه پس تحمل به مورفین کاهش پس از ترک مورفین افزایش داشت. از این مطالعه می توان نتیجه گرفت که کانال های پتاسیمی وابسته به کلسیم در استریاتوم و مخچه به طور وابسته به ناحیه پس از وابستگی و ترک مورفین دستخوش تغییر می شوند و بنابراین در فرایندهای مغزی مرتبط با این پدیده ها نقش دارند.
-
نقش کانال های کلسیمی و RNAهای غیرکدکننده مرتبط با آن ها در القای تحمل به مورفین در مغز موش بزرگ آزمایشگاهی
1400مورفین به عنوان یک داروی مسکن درد، در صورت تداوم مصرف می تواند سبب تحمل، وابستگی و اعتیاد شود. کانال های کلسیمی به عنوان عامل جابجایی یون کلسیم، در پیام رسانی عصبی و القای تحمل به مورفین نقش ایفا می کنند. RNAهای غیر کدکننده از جمله میکروRNAها و RNAهای حلقوی می توانند مستقیم و یا غیرمستقیم بر بیان ژن ها تاثیر بگذارند. هدف از این مطالعه بررسی تغییرات بیان ژن کانال های کلسیمی شامل کانال های Cav1.1، Cav1.2، Cav2.2 و Cav3.1 و میکروRNAهای rno-miR-383-3p، rno-miR-133b-3p، rno-miR-182 و RNAحلقوی، rno-circ-Cacna1b_0004 در استریاتوم و مخچه در رت های وابسته به مورفین بود. در این مطالعه از رت های نر نژاد ویستار در قالب دو گروه کنترل و تیمار استفاده شد. گروه تیمار به مدت 10 روز و روزی دوبار مورفین (10میلی گرم/کیلوگرم) دریافت کرد. به گروه کنترل به جای مورفین، سرم فیزیولوژیک (1 میلی لیتر بر کیلوگرم) تزریق شد. در روز دهم تزریق ها، مغز رت های هردو گروه استخراج شد و بافت های نواحی استریاتوم و مخچه جدا گردید. برای بررسی تغییرات بیان ژن ها از روش qRT-PCR استفاده شد. نتایج بیان ژن نشان داد که در مخچه، بیان ژن های کانال های Cav1.2 و Cav3.1 در گروه تیمار شده با مورفین نسبت به گروه کنترل افزایش یافت. برخلاف آن، بیان ژن کانال های Cav1.1 و Cav2.2 در مخچه کاهش یافت. بیان RNA های غیرکدکننده ی rno-miR-383-3p، rno-miR-133b-3p، rno-miR-182 و rno-circ-Cacna1b_0004 در مخچه افزایش یافت. در استریاتوم نیز بیان کانال کلسیمی Cav1.1 در گروه مورفین کاهش یافت، در حالی که بیان ژن کانالCav3.1 افزایش نشان داد. با این وجود بیان کانال های Cav1.2 و Cav2.2 در استریاوم تفاوت معناداری نسبت به گروه کنترل نداشت. همچنین در استریاتوم بیان rno-miR-182 و rno-miR-383-3p تغییر معناداری نداشت اما بیان rno-miR-133b-3p کاهش یافت. بیان rno-circ-Cacna1b_0004 نیز افزایش معناداری داشت. با توجه به نتایج می توان بیان کرد که تزریق مکرر مورفین بر بیان کانال های کلسیمی و میکروRNAها، RNAهای حلقوی مرتبط با آنها تاثیر دارد و با تغییر در مسیر پیام رسانی پایین دست یون کلسیم در استریاتوم و مخچه در وابستگی به مورفین نقش دارد.
-
تغییرات بیان گیرنده های GABA در مغز موش بزرگ آزمایشگاهی پس از القای تحمل به مورفین و ترک آن
1400گاما آمینوبوتیریک اسید یا GABA یک انتقال دهنده ی عصبی مهاری است که موجب کاهش فعالیت سلول های عصبی می شود. تغییرات در میزان گیرنده های GABA در مغز باعث عدم تعادل بین سیگنال های تحریکی و مهاری می شود. مورفین می تواند با اثر بر گیرنده های خود بر روی نورن های ترشح کننده GABA مسیرهای عصبی پاداش و کنترل کننده درد در سیستم عصبی مرکزی تح تاثیر قرار می دهد. هدف از این مطالعه بررسی تغییرات بیان ژن گیرنده های GABA پس القای تحمل و وابستگی و نیز پس از دوره ترک مورفین بود. در این مطالعه از موش بزرگ آزمایشگاهی جنس نر از نژاد ویستار استفاده شد که در دو گروه آزمایشگاهی کنترل و تیمار تقسیم شدند. گروه کنترل و تیمار، به ترتیب سالین و مورفین را روزانه دو بار به مدت ده روز دریافت کردند و سپس 30 روز دوره ترک دارو اعمال شد. القای تحمل به مورفین با آزمون صفحه داغ در روز اول و دهم بررسی شد و میزان بازگشت اثر ضددردی دارو در 30 روز پس از ترک نیز دوباره بررسی شد. وابستگی به مورفین در روز دهم با تزریق نالوکسان و بررسی علائم رفتاری ترک دارو بررسی گردید. برای بررسی بیان ژن پس از القای تحمل و وابستگی به مورفین، در دو گروه کنترل و تیمار شده با مورفین، مغز هر رت در روز دهم تزریق ها استخراج گردید و نواحی استریاتوم و قشر مخچه جداسازی شد. برای بررسی بیان ژن پس از دوره ترک، در دو گروه دیگر پس از ده روز تزرق دارو، به مدت 30 روز دوره ترک اعمال شد و نواحی مغزی در این رت ها در روز 30 ام ترک استخراج شد. بیان ژن به کمک روش Real-Time PCR بررسی گردید. بر اساس نتایج به دست آمده، القای تحمل به مورفین و بازگشت اثرات ضد دردی آن با آزمون صفحه داغ و القای وابستگی به مورفین با آزمون ترک نالوکسان تایید شد. نتایج بیان ژن نشان داد که بیان زیر واحد GABRB2 در استریاتوم پس از القای تحمل و وابستگی و نیز پس از دوره ترک دارو افزایش معناداری نسبت به گروه کنترل نشان داد اما بر خلاف آن بیان زیرواحد GABRG2 کاهش معناداری داشت. نتایج بیان ژن در قشر مخچه نشان داد که بیان زیرواحدهای GABRB2 و GABRG2 پس از وابستگی به مورفین افزایش معناداری پیدا می کند اما پس از دوره ترک به طور معنادری نسبت به گروه کنترل کاهش نشان می دهد. بر اساس نتایج به دست آمده می توان نتیجه گیری نمود که تغییر در بیان گیرنده های GABA در استریاتوم و قشر مخچه در القای تحمل و وابستگی به مورفین و نیز در علائم رفتاری پس از دوره ترک نقش دارند.
-
بررسی تغییرات بیان ژن فاکتو رهای رشد عصبی در مخچه پس از القای تحمل و دوره ترک مورفین در رت
1400مورفین یکی از داروهای ضد درد قوی است، اما استفاده مکرر از مورفین موجب عوارض جانبی زیادی از جمله تحمل و وابستگی می گردد و ترک دارو نیز با عوارضی به نام سندرم ترک همراه است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی تغییرات بیان ژن های فاکتورهای رشد عصبی از جمله فاکتور رشد عصبی (NGF)، فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF)، فاکتور نوروتروفیک مشتق از سلول های گلیال (GDNF) و گیرنده های آن ها به ترتیب شامل NGFR، NTRK2 و GFRA1 در قشر مخچه رت های وابسته به مورفین و نیز پس از گذراندن دوره ترک مورفین می باشد. در این مطالعه از رت های نر نژاد ویستار استفاده شد. القای تحمل و وابستگی به مورفین پس از تزریق مکرر مورفین 10 میلی گرم/ کیلوگرم به صورت زیر جلدی دو بار در روز به مدت 10 روز متوالی ایجاد شد. گروه کنترل به جای مورفین، سرم فیزیولوژیک (1 میلی لیتر بر کیلوگرم) دریافت نمود. سپس روز دهم، در دو گروه از رت های وابسته به مورفین، مغز برداشته شد و قشر مخچه جداسازی گردید. دو گروه دیگر از رت ها پس از 10 روز تزریق مکرر سالین یا مورفین، به مدت 30 روز دوره ترک دارو را متحمل شدند و قشر مخچه 30 روز پس از ترک دارو جداسازی شد. القای تحمل به مورفین و بازگشت اثرات ضد دردی آن با آزمون صفحه داغ و وابستگی به مورفین با آزمون ترک نالوکسان تایید شد. برای بررسی بیان ژن فاکتورهای رشد عصبی از ریل-تایم PCR استفاده شد. نتایج PCR نشان داد که تغییرات معناداری در بیان ژن NGF، BDNF و GDNF به همراه گیرنده هایشانNGFR ، NTRK2 و GFRA1 در مخچه رت های وابسته به مورفین در مقایسه با گروه کنترل وجود دارد. نتایج بیان ژن در مخچه رت هایی که 30 روز دوره ترک مورفین را گذرانده بودند، در مقایسه با گروه کنترل نشان داد که افزایش قابل توجهی در بیان ژنNGF ،BDNF ، GDNF و گیرنده GFRA1 وجود داشت. همچنین درگیرنده-هایNGFR ، NTRK2 کاهش معناداری مشاهده گردید. می توان نتیجه گرفت که فاکتورهای رشد عصبی و مسیرهای پیام رسانی از گیرنده های این عوامل در قشر مخچه، ممکن است در عوارض ناشی از مصرف مکرر مورفین مانند تحمل و وابستگی به مورفین و نیز در عوارض ناشی از ترک دارو نقش داشته باشند.
-
شناسایی بیوانفورماتیکی میکروRNAهای مرتبط با اثرات مورفین و بررسی بیان گیرنده های پورینی در مغز رت پس از القای تحمل و ترک مورفین
1399مورفین یک داروی ضددرد قوی است اما استفاده مکرر از آن موجب ایجاد تحمل، وابستگی و اعتیاد به این دارو می شود که با تغییراتی در پیام رسانی مسیرهای عصبی همراه است. هدف اول پژوهش حاضر، بررسی تغییرات بیان ژن گیرنده های پورینی p2rx4 و p2rx7 در استریاتوم و مخچه رت پس از القای تحمل به مورفین و یک ماه پس از ترک آن است. در این مطالعه، از چهار گروه رت جنس نر از نژاد ویستار استفاده شد. تحمل مورفین با تزریق مکرر مورفین دو بار در روز و به مدت 10روز ایجاد شد. گروه کنترل همزمان سرم فیزیولوژیک به جای مورفین دریافت نمود. القای تحمل به مورفین با استفاده از آزمون صفحه داغ در روز اول و دهم تزریق ها بررسی شد. دو ساعت پس از آخرین تزریق مکرر در روز دهم، نواحی استریاتوم و مخچه برای بررسی بیان ژن جداسازی شدند. دو گروه دیگر از رت ها پس از 10 روز تزریق های مکرر سالین و یا مورفین، به مدت 30 روز ترک داده شدند و مناطق مورد نظر مغز در روز سی ام ترک استخراج شدند. تغییرات بیان ژن با روش ریل-تایمPCR ارزیابی شد و مشخص شد که در رت های با تحمل به مورفین بیان ژن های p2rx4 و p2rx7در مخچه به طور قابل توجهی کاهش یافت. پس از دوره ترک مورفین، هیچ تفاوتی در بیان p2rx4 بین دو گروه کنترل و دریافت کننده مورفین مشاهده نشد، اما بیان p2rx7 به طور قابل توجهی در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت. نتایج بیان ژن در استریاتوم رت های با تحمل به مورفین، هیچ تفاوتی را در بیان ژن p2rx4 بین دو گروه آزمایشی نشان نداد، اما در مقایسه با گروه کنترل تیمار شده با سالین کاهش معناداری در بیانp2rx7 وجود داشت. بیان p2rx4 در استریاتوم رت ها پس از ترک به طور قابل توجهی در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت درحالی که هیچ تفاوتی در بیان p2rx7 بین گروه های آزمایش مشاهده نشد. می توان نتیجه گیری کرد که تحمل به مورفین به طور خاص بر بیان ژن گیرنده های P2X4 و P2X7 در مخچه و استریاتوم تاثیر می-گذارد که پس از ترک مورفین جبران می شود. نتایج حاضر برهمکنش عملکردی مهم بین سیستم پورینرژیک و تحمل و ترک مورفین را نشان می دهد. هدف دوم پژوهش، پیشگویی بیوانفورماتیکی ارتباطات محتمل در شبکه دوبخشی ای است که یک سوی آن miRNA ها و سوی دیگر آن ژن های مرتبط با اعتیاد و تحمل به مورفین در رت است که با ساختن شبکه مربوطه از مطالعات قبلی و دیتای برخط وبسایت های mirdb.org و TargetScan.org و اعمال الگوریتم های محاسباتی پیشگویی پیوند برای یافتن محتمل ترین ارتباطات ثبت نشده تاکنون، محقق شد. خوش آتیه بودن نتایج از نظر محاسباتی قابل اثبات است، اما از نظر عملی، نیاز به انجام آزمایش و بررسی تجربی بیشتر در آینده دارد.
-
بررسی بیان ژن کانال های کلسیمی در مغز موش بزرگ آزمایشگاهی پس از دوره ی ترک مورفین
1399مورفین یک داروی مخدر تسکین دهنده درد است، با استفاده مداوم از مورفین، دیگر سیستم فیزیولوژیکی پاسخی به مورفین نمی دهد. طبق تحقیقات انجام شده، کانال های کلسیمی به عنوان عامل جابجایی یون کلسیم در پیامرسانی های عصبی و احتمالا ترک به مورفین نقش دارند. هدف از این مطالعه بررسی تغییرات بیان ژن کانال های کلسیمی، از جمله کانال های CaV1.1، CaV1.2، CaV2.2 و CaV3.1 در جسم مخطط و مخچه بعد از دوره ی ترک به مورفین در مغز موش بزرگ آزمایشگاهی بود. در این مطالعه از رت های نر نژاد ویستار در قالب دو گروه کنترل و تیمار استفاده شد. گروه تیمار به مدت 10 روز و روزی دوبار مورفین (10میلی گرم/کیلوگرم) دریافت کرد. گروه کنترل نیز به جای مورفین، سرم فیزیولوژیک (1 میلی لیتر بر کیلوگرم) دریافت کردند. بعد از گذشت ده روز از شروع تزریقات، به مدت 30 روز هیچ دارویی به دوگروه تزریق نشد تا دوره ترک سپری شود. سپس مغز کامل رت های هر دو گروه استخراج شد و بافت های نواحی استریاتوم و قشر مخچه جدا گردید. بررسی تغییرات بیان ژن ها توسط دستگاه ریل-تایم PCR انجام شد. با توجه به نتایج PCR مشخص شد که بیان ژن های کانال های CaV1.1 و CaV1.2 در مخچه در گروه با ترک مورفین نسبت به گروه کنترل افزایش یافت. برخلاف آن، بیان ژن کانال CaV3.1 در مخچه کاهش یافت و بیان کانال CaV2.2 در مخچه در گروه با ترک مورفین نسبت به گروه کنترل تغیر معناداری نداشت. همچنین بیان کانال های کلسیمی CaV1.1، CaV2.2 و CaV3.1 در استریاتوم در گروه با ترک مورفین نسبت به گروه کنترل کاهش یافت، در حالی که بیان ژن کانالCaV1.2 در گروه ترک نسبت به گروه کنترل تغیر معنادری نداشت. درنتیجه می توان بیان کرد که کانال های کلسیمی و مسیر پیام رسانی سلولی ناشی از یون کلسیم در استریاتوم و مخچه، ممکن است در تغییرات عصبی در دوره ترک مورفین و نیز در تمایل به مصرف مجدد دارو نقش داشته باشند.
-
نقش گیرنده شبه Toll در التهاب عصبی و القای تحمل ناشی از مورفین در مغز موش بزرگ آزمایشگاهی
1399تزریق مکرر مورفین موجب القای تحمل به اثرات ضددردی آن می شود که موجب بی اثر شدن مورفین و نیاز به افزایش مصرف آن می گردد. مکانیسم مولکولی تحمل به مورفین تا حدی معرفی شده است اما هنوز بررسی ها در این زمینه ادامه دارد. بر اساس شواهد سال های اخیر استعمال مکرر مورفین باعث القاء آزادسازی سایتوکین های پیش التهابی و فعال شدن پیش رونده سلول های گلیا در نخاع می شود که این امر منجر به کاهش ضد دردی مورفین و بروز تحمل می شود. در مطالعه حاضر، القای تحمل به اثرات ضددردی مورفین در موش بزرگ آزمایشگاهی بالغ نر از نژاد ویستار با تزریق مکرر مورفین (10 میلی گرم/کیلوگرم) در طول هشت روز ایجاد شد. در روز هشتم به کمک آزمون صفحه داغ، القای تحمل به خاصیت ضددردی مورفین بررسی شد و سپس نواحی مغزی شامل مغزمیانی و استریاتوم استخراج گردید و بیان ژن های مربوط به سایتوکین پیش التهابی TNFα، گیرنده TNF یا TNFR، گیرنده مو-اوپیوئیدی یا MOR1، گیرنده های شبه Toll نوع 1 و 4 (TLR1 و TLR4) و مسیر پیام رسانی TLR شامل اعضای کینازهای فعال شده به وسیله میتوژن و عامل رونویسی NFκB در دو ناحیه مغز میانی و استریاتوم به کمک روش qRT-PCR بررسی شد. هدف از از این مطالعه بررسی ارتباط تغییر در سطح بیان ژن این عوامل مرتبط با التهاب عصبی و القای تحمل به مورفین بود. نتایج آزمون صفحه داغ در روز هشتم تزریق ها نشان داد که تحمل به خاصیت ضددردی مورفین ایجاد شده است. نتایج بررسی بیان ژن TNFα در مغز میانی تغییر معناداری را در بیان این ژن نسبت به گروه کنترل نشان نداد اما ژن گیرنده TNFα یا TNFR کاهش معناداری نسبت به گروه کنترل نشان داد (P <0.01). بیان ژن TNFα و TNFR در استریاتوم به ترتیب افزایش (P < 0.01) و کاهش معناداری را نسبت به گروه کنترل نشان دادند (P < 0.001). بیان ژن گیرنده MOR1 در ناحیه مغز میانی کاهش معناداری داشت اما در ناحیه استریاتوم افزایش معناداری در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (P < 0.01). همچنین بررسی بیان هر دوی ژن های TLR1 و TLR4 در مغز میانی کاهش معنادار اما در استریاتوم افزایش معناداری را در گروه با تحمل به مورفین نسبت به گروه کنترل نشان داد (P<0.01). با بررسی بیان ژن MAPKs شامل Erk1، p38 و Jnk3 و عامل رونویسی NFκB مشخص شد که بیان این عوامل در مغز میانی تغییر معناداری نداشتند اما در استریاتوم بیان ژن p38 و Jnk3 کاهش معنادار و بیان ژن NFκB افزایش معناداری در گروه با تحمل به مورفین نسبت به گروه کنترل داشت. این نتایج به طور کلی نشان می دهد که علاوه بر گیرنده های مو-اوپیوئیدی، تغییرات در سایتوکین های پیش التهابی، گیرنده های آن ها و گیرنده های شبه Toll و مسیرهای پیام رسانی این گیرنده ها به صورت وابسته به ناحیه خاص مغزی در القای تحمل به مورفین نقش دارند.
-
نقش کموکاین ها در التهاب عصبی ناشی از تزریق مکرر مورفین در مغز موش بزرگ آزمایشگاهی
1399مورفین یک ضددرد قوی برای درمان دردهای حاد و شدید است. مصرف طولانی مدت مورفین در دردهای مزمن باعث ایجاد تحمل به اثر ضددردی آن می شود و حتی می تواند باعث وابستگی به دارو شود. مطالعات زیادی تغییرات در بیان واسطه های التهابی و نقش قابل توجه آن ها را در وابستگی و تحمل به مواد اوپیوئیدی نشان داده اند. در این مطالعه می خواهیم تغییرات بیان ژن کموکاین CXCL12 و ژن گیرنده ی کموکینی CXCR4 را در دو ناحیه ی استریاتوم و قشرمخچه مورد بررسی قرار دهیم. ابتدا در یک گروه رت با تزریق مکرر ده روزه ی مورفین 10 میلی گرم/کیلوگرم، تحمل و وابستگی به مورفین ایجاد شد. رت ها در گروه کنترل، سالین 1 میلی لیتر/کیلوگرم را در طی دوره ی ده روزه دریافت کردند. در روز دهم پس از تزریق جداسازی بافت های مغزی ناحیه ی استریاتوم و قشرمخچه در این دو گروه به عنوان رت های با تحمل به خاصیت ضددردی مورفین استخراج شد تا بررسی تغییرات بیان ژن های مورد نظر پس از القای تحمل انجام شود. دو گروه دیگر از رت ها پس از دوره ی ده روزه ی تزریق مورفین و سالین، به مدت 30 روز دوره ی ترک را سپری کردند و بعد از اتمام این مدت جداسازی بافت های نواحی مغزی مورد نظر در این گروه نیز انجام شد. سپس مراحل استخراج RNA از این بافت ها و بررسی کیفی و کمی RNAهای استخراجی انجام گرفت. سپس برای ارزیابی تغییرات بیان ژن از ریل-تایم PCR استفاده شد. نتایج حاصل از PCR نشان داد که در ناحیه ی استریاتوم بیان ژن CXCL12 پس از القای تحمل و نیز پس از دوره ترک تغییر معناداری با گروه کنترل نداشت، اما بیان ژن گیرنده کموکینی CXCR4 پس از القای تحمل و نیز پس از 30 روز دوره ترک دارو، کاهش معناداری را نسبت به گروه کنترل مرتبط نشان داد. در ناحیه ی قشر مخچه نیز در هر دو گروه با القای تحمل به مورفین و گروه با ترک دارو، بیان ژن CXCL12 افزایش معناداری را نشان داد در حالیکه بیان ژن CXCR4 در هر دو گروه کاهش چشم گیری را نسبت به گروه کنترل مرتبط نشان داد. این نتایج نشان می دهند که القای تحمل و وابستگی به مورفین باعث تغییرات در بیان ژن کموکین التهابی CXCL12 و گیرنده CXCR4 در نواحی استریاتوم و قشر مخچه می شود. این تغییرات علاوه بر اینکه در هر ناحیه اختصاصی هستند، بلکه حتی پس از دوره ترک مورفین نیز در این نواحی مغزی دیده می شوند. می توان پیشنهاد نمود که فرآیندهای التهابی و کموکین ها در القای تحمل و وابستگی به مورفین و نیز در عوارض ناشی از مصرف دارو حتی پس از دوره ترک نیز موثر هستند.
-
بررسی تغییرات بیان ژن فاکتورهای رشد عصبی در استریاتوم پس از دوره ترک مورفین در رت
1399استفاده درازمدت از مورفین باعث ایجاد تحمل و وابستگی نسبت به دارو می شود. شواهد زیادی وجود دارد که نقش مهمی را برای پیام رسانی فاکتورهای رشد عصبی در سازگاری های عصبی پس از تجویز مزمن مورفین پیشنهاد داده اند. هدف از این مطالعه بررسی تغییرات بیان ژن فاکتورهای رشد عصبی، از جمله فاکتور رشد عصب (NGF) ، فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) ، فاکتور نوروتروفیک مشتق شده از سلول های گلیال (GDNF) و گیرنده های آن ها به ترتیب شامل NGFR، NTRK2 و GFRA1 در جسم مخطط در رت های وابسته به مورفین و نیز پس از گذراندن دوره ترک دارو بود. در این مطالعه از رت های نر نژاد ویستار استفاده شد. یک مدل رت با وابستگی تحمل به مورفین، پس از تزریق مکرر مورفین 10 میلی گرم/ کیلوگرم به صورت زیر جلدی دو بار در روز و به مدت 10 روز متوالی ایجاد شد. یک گروه شاهد به جای مورفین ، سرم فیزیولوژیک (1 میلی لیتر بر کیلوگرم) دریافت کردند. در روز دهم، در دو گروه از حیوانات وابسته به مورفین، مغز برداشته شد و استریاتوم از مغز جدا گردید. دو گروه دیگر از موش ها پس از 10 روز تزریق مکرر سالین یا مورفین، به مدت 30 روز دوره ترک دارو را متحمل شدند و ناحیه استریاتوم در روز 30 پس از ترک دارو استخراج شد. برای ارزیابی بیان ژن از ریل-تایم PCR استفاده شد. نتایج PCR نشان داد که تفاوت معناداری در بیان ژن NGF ، BDNF و GDNF در استریاتوم رت های وابسته به مورفین در مقایسه با گروه شاهد وجود ندارد. با این حال ، بیان ژن NGFR و GFRA1 کاهش یافت در حالی که بیان ژن NTRK2 در استریاتوم رت های وابسته به مورفین در مقایسه با گروه کنترل افزایش داشت. نتایج بیان ژن در استریاتوم رت هایی که 30 روز دوره ترک مورفین را گذرانده بودند در مقایسه با گروه کنترل نشان داد که کاهش قابل توجهی در بیان ژن NGF ، BDNF ، GDNF و گیرنده های آن ها یعنی NGFR ، NTRK2 و GFRA1 وجود داشت. می توان نتیجه گرفت که عوامل رشد عصبی و مسیر پیام رسانی از گیرنده های این عوامل در استریاتوم، ممکن است در وابستگی به مورفین و ترک آن نقش داشته باشند.
-
بررسی بیان گیرنده های کانابینوئیدی در التهاب عصبی ناشی از تزریق مورفین در مغز رت
1399اعتیاد یک بیماری مغزی مزمن و پیشرونده است که باعث تغییرات پیچیده ی مغزی در بلند-مدت می شود. مورفین که به عنوان یک ضد درد در مراکز پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد، از جمله ی داروهایی است که روی گیرنده های کانابینوئیدی در سیستم عصبی مرکزی و سیستم ایمنی بدن تاثیر می گذارد. استفاده مزمن مورفین به عنوان محرکی برای تغییرات بیان ژن، از-جمله تغییر در بیان گیرندها ی کانابینوئیدی وهمچنین عوامل التهابی می باشد. در این مطالعه از رت های نر نژاد ویستار، با وزن 300-250 گرم استفاده شد که در دو گروه آزمایشی کنترل (دریافت کننده سالین) و گروه تیمار ( دریافت کننده مورفین) تقسیم شدند. مدل حیوانی تحمل به مورفین با تزریق مورفین (10 میلی گرم بر کیلوگرم) در طول هشت روز متوالی ایجاد شد. در روز های اول و هشتم دوره تزریق ها آزمون صفحه داغ انجام شد. در روز هشتم مغز رت ها خارج و نواحی مغزمیانی و استریاتوم روی یخ جداسازی شدند. نتایج آزمون صفحه داغ، القای تحمل به خاصیت ضددردی مورفین را پس از هشت روز تایید نمود. بررسی نتایج RT-PCR در ناحیه ی استریاتوم، افزایش بیان ژن های IL1، IL6، FOS و کاهش معنادار بیان ژن های IL1R، CB1R، CB2R، CaMKIIα و NOS را در اثر تزریق مکرر مورفین نشان داد. همچنین کاهش بیان ژن های IL1R، IL6R و CB2R در مغزمیانی مشاهده شد. به علاوه، بیان PKCγ و CERB در هر دو ناحیه و CaMKIIα، NOS و FOS در مغز میانی تغییری نکردند. این نتایج نشان می دهند ممکن است تغییرات بیان سایتوکاین های التهابی، گیرنده های سایتوکاینی و گیرنده های کانابینوئیدی در استریاتوم و مغزمیانی در مکانیسم های القای تحمل به مورفین نقش داشته باشند.
-
نقش RNAهای غیر کد کننده در تغییرات بیان گیرنده گلوتامات در مغز رت تیمار شده با مورفین
1397دیرزمانی است که اوپیوئید ها مانند مورفین به طور گسترده برای درمان دردهای متوسط تا شدید استفاده می شوند، مورفین یک انتخاب عالی برای کنترل دردهای حاد و مزمن می باشد، بااین حال استفاده مزمن از ضد دردهای اوپیوئیدی موجب اعتیاد، تحمل و وابستگی نسبت به آن ها می شود. زیرگروهی از گیرنده های گلوتاماتی یونوتروپیک (NMDAR) در نواحی مختلف مغز بیان می شوند و نقش آن ها در تحمل و وابستگی به انواع ضد دردهای اوپیوئیدی اثبات شده است. پروتئین کیناز وابسته به کلسیم/کالمودولین (CaMKII) نیز به عنوان یک عامل کیناز کلیدی در مسیر فسفوریلاسیون و غیرحساس سازی گیرنده های اوپیوئیدی نقش دارد، که در برانگیختن و توسعه تحمل به مواد مخدر نقش کلیدی ایفا می کند. RNAهای غیرکدکننده مانند میکروRNAها و RNAهای طویل غیر کدکننده در سیستم عصبی مرکزی در تنظیم بیان ژنی، تنظیم انعطاف پذیری عصبی و توسعه تحمل به مورفین دارای نقش مهمی هستند و مسیرهای پیام رسانی اوپیوئیدی را تنظیم می کنند. در این تحقیق بررسی های رفتاری و مولکولی تاثیر تیمار مزمن مورفین بر بیان گیرنده های گلوتاماتی و نقش RNAهای غیر کدکننده در بیان این گیرنده ها انجام شد. بدین منظور رت های آزمایشگاهی جنس نر بالغ از نژاد ویستار با وزن تقریبی 250 تا 300 گرم به مدت هشت روز و دو بار در روز تحت تزریق سولفات مورفین (10 میلی گرم/کیلوگرم) قرار گرفتند تا در آن ها نسبت به خاصیت ضد دردی مورفین تحمل ایجاد شود. آزمون رفتاری صفحه داغ برای بررسی ایجاد تحمل بر خاصیت ضد دردی مورفین مورد استفاده قرار گرفت و در بخش مولکولی تاثیر تیمار مکرر مورفین بر سطح بیان ژن زیر واحد GluN1 گیرنده NMDA، ژن CaMKIIα و سطح بیان RNAهای غیرکدکننده miR-124 و HypLnc در نواحی قشر پیش پیشانی، هیپوکامپ و هیپوتالاموس به روش Real-Time PCR مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده از آزمون صفحه داغ ایجاد تحمل به خاصیت ضد دردی پس از هشت روز تزریق مکرر مورفین را تایید کرد. بررسی بیان ژن های GluN1 و CaMKIIα در ناحیه قشر پیش پیشانی افزایش معناداری را در بیان این ژن ها درگروه تیمار شده با مورفین نسبت به گروه کنترل در روز هشتم پس از تزریق مکرر را نشان داد ولی تغییر معناداری در سایر نواحی مشاهده نشد. همچنین افزایش معناداری در بیان HypLNC در ناحیه هیپوکامپ درگروه تیمار شده با مورفین نسبت به گروه کنترل در روز هشتم پس از تزریق مکرر مشاهده شد، اما تغییر معناداری در بیان آن در سایر نواحی دیده نشد. تغییر معناداری در بیان miR-124 در سه ناحیه مورد مطالعه در اثر تزریق مکرر مورفین مشاهده نشد. با توجه افزایش بیان ژن GluN1 و CamkIIα و افزایش بیان HypLNC در اثر تزریق مکرر مورفین می توان نتیجه گرفت این دو ژن در مسیر تحمل به اثر ضددردی مورفین نقش کلیدی داشته و به احتمال زیاد HypLnc نقش تعدیل کننده در این مسیر دارد.
-
بررسی بیان میکروRNA های مرتبط با گیرنده مو اوپیوئیدی در اثر تزریق مکرر مورفین در مغز رت
1397مورفین یک داروی ضد درد قوی است اما استفاده مکرر از آن موجب عوارضی مانند تحمل و وابستگی می شود. در سال های اخیر، با افزایش اطلاعات در مسیر های پیامبر های داخل سلولی امکان بررسی مکانیسم های مولکولی تحمل و اعتیاد فراهم شده است. تغییر در تعداد و عملکرد گیرنده های اوپیوئیدی، تغییرات در فعالیت G پروتئین ها و پیامبر ثانویه cAMP و مسیر فسفوریلاسیون پروتئینی، نقش مهمی در تحمل و اعتیاد به مورفین بازی می کنند. میکروRNA ها، RNA های کوچکی هستند که قادر به تنظیم بیان ژن در سطح پس از رونویسی می باشند. مطالعات نشان داده اند که مصرف مکرر موفین منجر به تغییر بیان یک سری از ژن ها و miRNA ها می گردد. هدف از انجام این تحقیق، بررسی تغییرات بیان گیرنده مو-اوپیوئیدی (Mor1) و میکروRNA های mir124, mir219 و mir339 در نواحی هیپوکامپ، هیپوتالاموس و قشر پیش پیشانی رت هایی با دریافت مکرر مورفین است. در این بررسی از رت های نر نژاد ویستار در محدوده وزنی 250 تا 300 گرم استفاده شد که به طور تصادفی به دو گروه کنترل (با دریافت سالین) و گروه تیمار (با دریافت مورفین) تقسیم شدند که به مدت 8 روز در دو نوبت صبح و عصر تیمار مورد نظر را دریافت کردند. به منظور بررسی تاثیر مورفین در القای تحمل، در روز های اول و هشتم دوره ترزیق، آزمون صفحه داغ انجام شد. ارزیابی نتایج آزمون صفحه داغ نشان داد که در گروه تیمار شده با مورفین در روز هشتم القای تحمل ایجاد شد. بعد از اتمام دوره 8 روزه، رت ها کشته شدند، مغز استخراج گردید و نواحی هیپوکامپ، هیپوتالاموس و قشر پیش پیشانی جدا شدند. پس از جداسازی نواحی مورد نظر، RNA استخراج و cDNA سازی صورت گرفت و سایر آنالیز ها به منظور بررسی بیان ژن MOR1 و بیان ژن Mir124, Mir219 و Mir339 با استفاده از روشReal time PCR انجام گرفت. نتایج افزایش معناداری در بیان ژن Mor1 در قشر پیش پیشانی را در گروه تیمار نسبت به گروه کنترل نشان داد در حالی که در بیان ژن Mor1 در دو ناحیه هیپوکامپ و هیپوتالاموس تغییر معناداری مشاهده نشد. بررسی بیان میکروRNA های Mir124 و Mir219 در نواحی ذکر شده تغییر معناداری نسبت به گروه کنترل نشان نداد. اما سطح Mir339 در ناحیه هیپوکامپ نسبت به گروه کنترل تغییر معناداری را نشان داد در حالی که در میزان سطح Mir339 در دو ناحیه هیپوتالاموس و قشر پیش پیشانی، تغییری مشاهده نشد. با توجه به نتایج می توان پیشنهاد کرد که تزریق مزمن مورفین منجر به تغییر بیان گیرنده مو-اوپیوئیدی و میکروRNA های خاصی در مسیر های درگیر در اعتیاد می گردد اما تغییر بیان Mor1 می تواند ناشی از تغییر سطح میکروRNA های اختصاصی برای هر ناحیه باشد.
-
بررسی ارتباط RNAهای طویل غیرکدکننده با تغییر در بیان گیرنده های مو-اوپیوئیدی در مغز رت تیمار شده با مورفین
1397مورفین یک داروی ضددرد قوی است اما مصرف مکرر آن موجب القای تحمل به خاصیت ضددردی این دارو می شود. مورفین با اثر بر روی گیرنده های اوپیوئیدی نوع مو موجب تغییرات مولکولی در گیرنده ها و مسیرهای پیام رسانی پایین دست آن ها مانند تغییر در بیان ژن های خاص و در نهایت باعث القای تحمل نسبت به این ماده می گردد. هدف از انجام این تحقیق بررسی بیان ژن های Mor1 و Pkcγ همچنین lncRNA Malat1 و Hyp-en lncRNA در نواحی مغزی رت شامل هیپوکامپ، هیپوتالاموس و قشر پیش پیشانی پس از القای تحمل به مورفین است. از رت های نر نژاد ویستار با محدوده وزنی 250 تا300 گرم استفاده شد که به طور تصادفی در دو گروه کنترل (تزریق سالین یک میلی لیتر/کیلوگرم) و گروه با القای تحمل به مورفین (تزریق مورفین با دوز 10 میلی گرم بر کیلوگرم) تقسیم شدند. به مدت هشت روز و به فاصله زمانی هر روز دو بار، سالین و مورفین به صورت زیر جلدی تزریق گردید. در هر دو گروه آزمایشی، آزمون رفتاری صفحه داغ در روزهای اول و هشتم دوره تزریق، بررسی شد. بعد از اتمام دوره ی هشت روزه رت ها کشته شدند، مغز آن ها استخراج گردید و ناحیه ی هیپوتالاموس، هیپوکامپ و قشر پیش پیشانی روی یخ جداسازی شد. سپس بررسی بیان ژن های Mor1، Pkcγ، Hyp-en lncRNA و Malat1 lncRNA با استفاده از روش qPCR انجام گرفت. نتایج نشان داد که تزریق مکرر مورفین موجب تغییر در میزان ضددردی مورفین و القای تحمل گردید. نتایج بررسی بیان ژنها در ناحیه قشر پیش پیشانی نشان داد که بیان ژن Mor1 افزایش یافت و بیان ژنهای Pkcγ، Hyp-en lncRNA و Malat1 lncRNA تغییر بیان معناداری نداشتند. در ناحیه ی هیپوکامپ، بیان ژن Mor1، Pkcγ و Malat1lncRNA تغییر معناداری نداشت اما ژن Hyp-en lncRNA به صورت معنادار افزایش یافت. در ناحیه هیپوتالاموس، بیان ژن Mor1، Hyp-en lncRNA و Malat1 lncRNA معنا دار نبود اما بیان ژن Pkcγ افزایش نشان داد. میتوان نتیجه گیری نمود که افزایش بیان ژن Mor1 در ناحیه قشر پیش پیشانی با القای تحمل ارتباط است اما بیان این ژن در هیپوکامپ و هیپوتالاموس ارتباط معناداری با القای تحمل به مورفین ندارد. همچنین بر اساس نتایج می توان پیشنهاد نمود که افزایش بیان Hyp-en lncRNA در ناحیه هیپوکامپ و Pkcγ در ناحیه هیپوتالاموس با القای تحمل به مورفین در ارتباط است. اگرچه این lncRNAها در اعتیاد به کوکائین گزارش شده است اما نتایج حاضر ارتباط معناداری بین تغییرات بیان ژن ناشی از مورفین و این دو lncRNA را نشان نداد.
-
اثر نانوحفره سیلیکاتی SBA-15 در رت مدل انسفالوپاتی کبدی بر تغییرات رفتاری و بیان ژن MAP-کیناز نوع p38
1396انسفالوپاتی کبدی یک بیماری مغزی مرتبط با نارسایی کبدی است ک با اختلال در عملکردهای شناختی و حرکتی همراه است. نارسایی کبدی موجب تجمع عوامل سمی از جمله آمونیاک در خون می شود که نقش اصلی را در ایجاد التهاب عصبی و بیماری انسفالوپاتی کبدی بر عهده دارد. پروتئین -کینازهای فعال شده توسط میتوژن یا MAP-کینازها در مسیر پیام رسانی گیرنده های سایتوکین التهابی قرار دارند. مطالعاتی نشان داده اند که مهار این کینازها موجب بهبود اختلالات شناختی در مدل های حیوانی انسفالوپاتی کبدی می گردد. هدف از انجام این تحقیق بررسی اثر نانوحفره سیلیکاتی SBA-15 در رت های مدل انسفالوپاتی کبدی به منظور بررسی اثرات درمانی احتمالی و تغییرات احتمالی در بیان MAP کیناز نوع p38 در هیپوکامپ و قشر پیش پیشانی می باشد. در این بررسی از رت های نر نژاد ویستار با محدوده وزنی 25±320 گرم استفاده شد که به طور تصادفی در دو گروه شاهد (جراحی شده بدون انسداد مجرای صفراوی) و گروه مدل انسفالوپاتی کبدی (جراحی شده و با انسداد مجرای صفراوی) تقسیم شدند. به مدت 28 روز پس از جراحی و به فاصله زمانی هر 48 ساعت یک بار، نانوحفره SBA-15 با غلظت 2/0 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت زیر جلدی تزریق شد. در یک سری از گروه های آزمایشی، رفتار تعادلی-حرکتی ریرینگ در روزهای 1، 7، 14، 21 و 28 ام دوره تزریق بررسی شد. بعد از اتمام دوره ی 28 روزه، رت ها کشته شدند، مغز آن ها استخراج گردید و ناحیه ی هیپوکامپ و قشر پیش پیشانی روی یخ جداسازی شد. نمونه خون نیز از قلب تهیه شد و برای جداسازی پلاسما استفاده گردید. پس از نمونه گیری از بافت مغز، استخراج RNA و سایر آنالیزها به منظور بررسی بیان MAPکیناز نوع p38 با استفاده از روش کمی Real Time PCR انجام گرفت. نتایج نشان داد که رفتار ریرینگ در روزهای 7 و 14 در گروه دریافت کننده ی SBA-15 نسبت به گروه دریافت کننده ی سالین، افزایش معنی داری داشت اما در سایر روزها تفاوت ها معنی دار نبود. نتایج بررسی آمونیاک پلاسما نشان داد که نانوحفره SBA-15 به طور معنی داری موجب کاهش میزان آمونیاک در گروه مدل بیماری می شود .نتایج بررسی بیان ژن p38 در ناحیه ی قشر پیش پیشانی در گروه مدل بیماری دریافت کننده SBA-15 و SBA بارگذاری شده با تریپتوفان نسبت به گروه شاهد دریافت کننده سالین تفاوت معنی داری نشان داد. در ناحیه ی هیپوکامپ در گروه مدل
-
بررسی اثر تیمار با نانوحفره سیلیکاتی SBA-15 بر بیان ژن MAP-کیناز نوع Jnk3 در مغز رت مدل انسفالوپاتی کبدی
1396انسفالوپاتی کبدی، یک سندروم عصب شناختی است که به واسطه نقص در عملکرد کبد ایجاد می شود. عواملی چون آمونیاک و التهاب نقش اصلی در ایجاد بیماری انسفالوپاتی کبدی ایفا می کنند و همین عوامل می توانند جهت اهداف درمانی مورد توجه قرار گیرند. MAPکینازها، پروتئین های داخل سلولی هستند که در مسیر پیام رسانی مربوط به گیرنده های سایتوکین التهابی نقش مهمی را ایفا می کنند. امروزه نانوحفره های سیلیکاتی مانند SBA-15 به واسطه مساحت سطح و حجم حفره بالا، در دارو رسانی در علم پزشکی مورد توجه می باشند. هدف از این تحقیق بررسی اثرات نانوحفره SBA-15 بر میزان آمونیاک خون و بیان ژن MAPکیناز نوع Jnk3 در مغز رت مدل انسفالوپاتی کبدی می باشد. به این منظور رت های نر از نژاد ویستار در محدوده وزنی 300 تا 350 گرم در دو گروه شاهد (با عمل جراحی اما بدون بستن مجرای صفراوی) و گروه انسفالوپاتی کبدی (با عمل جراحی و بستن مجرای صفراوی) تقسیم شدند و نانوحفره SBA-15 و SBA-15 عامل دار شده با آمینواسید تریپتوفان به میزان 2/0 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت زیرپوستی هر 48 ساعت یک بار طی دوره آزمایشی 28 روزه به آن ها تزریق شد. فعالیت حرکتی حیوانات طی روزهای 1، 7، 14، 21 و 28 ام جراحی مورد ارزیابی قرار گرفت. در روز 28 ام، ابتدا از قلب رت ها خونگیری به عمل آمد و سپس سر آن ها جدا شد، مغزشان خارج شده و ناحیه قشر پیش پیشانی و هیپوکامپ در دو نیمکره بر روی سطح سرد شده با یخ جداسازی گردید. پلاسمای خون گرفته شده برای سنجش میزان آمونیاک خون مورد استفاده قرار گرفت و سپس بیان ژن Jnk3 به وسیله روش Real-time PCR ارزیابی شد. بررسی نتایج نشان داد که نانوحفره سیلیکاتی SBA-15 فاقد اثر معناداری بر فعالیت حرکتی رت بود. همچنین، سطح آمونیاک پلاسمای افزایش یافته در مدل انسفالوپاتی کبدی، بعد از تیمار با SBA-15 به طور معناداری کاهش یافت. نتایج بررسی بیان ژنی نشان داد که بیان Jnk3 در قشر پیش پیشانی در گروه مدل انسفالوپاتی کبدی دریافت کننده سالین کاهش یافت و این کاهش در گروه مدل انسفالوپاتی کبدی بعد از تیمار با SBA-15 و Tryptophan-SBA-15 افزایش پیدا کرد. در ناحیه هیپوکامپ بیان ژن Jnk3 تیمار با SBA-15 و Tryptophan-SBA-15 در مقایسه با سالین، تغییر معناداری را نشان نداد. با توجه به نتایج می توان نتیجه گرفت که استفاده از تیمار نانوحفره می تواند سطح آم
-
طراحی و سنتز پلیمرهای قالب مولکولی جدید بر پایه منومرهای وینیلی و نانوذرات؛ بررسی فاکتورهای مختلف بر میزان جذب و واجذب داروها و یونها در سیستمهای بیولوژیکی
1396در بخش اول این مطالعه، سنتز و شناسایی پلیمر قالب مولکولی با خاصیت مغناطیسی برای کراتینین انجام شد. پس از سنتز نانوذرات مغناطیسی آهن، آنها را با استفاده از TMSPMA عاملدار کرده و سپس در تهیه پلیمر قالب مولکولی مورد نظر طی پلیمریزاسیون رسوبی مونومر MAA مورد استفاده قرار دادیم. خواص پلیمر تهیه شده، از جمله خاصیت مغناطیسی، ظرفیت جذب، قابلیت واجذبی و بازیابی، گزینش پذیری و ... مورد بررسی قرار داده شد. همچنین چگونگی عملکرد پلیمر قالب مولکولی تهیه شده با متغیرهایی نظیر غلظت اولیه کراتینین، بررسی اثر وجود نمک در محلول، زمان، pH محلول و دوز نانوذرات مغناطیسی آهن مورد مطالعه قرار گرفت. با توجه به نتایج قابل قبول بدست آمده در محدوده ی غلظت کمینه و بیشینه کراتینین در خون، استفاده از این پلیمر جهت اندازه گیری غلظت آن در نمونه انسانی پیشنهاد می شود. در بخش دوم این مطالعه، هدف افزایش زمان اثر ضد دردی مورفین با استفاده از آزادسازی کنترل شده آن از پلیمر قالب مولکولی مختص مورفین است. به همین منظور، پلیمر قالب مولکولی با پایه هیدروژل کیتوسان طراحی و سنتز شد. پس از عاملدار کردن کیتوسان بوسیله MA، از آن در تهیه نانو هیدروژل قالب مولکولی مورفین با استفاده از مونومر MAA استفاده شد. خواص نانو هیدروژل قالب مولکولی تهیه شده از جمله اثر قالب گذاری، رفتار تورم، خواص حرارتی، قابلیت واجذبی و ... در شرایط آزمایشگاهی بررسی شد. همچنین برای اثبات حقانیت ادعای آزادسازی کنترل شده مورفین توسط نانو هیدروژل سنتز شده و بررسی مدت زمان اثر ضد دردی مورفین، از تزریق به نمونه های زنده (موش آزمایشگاهی) استفاده شد. برای این منظور، بیش از 200 موش نر مورد آزمایش تزریق قرار گرفتند. نتایج بدست آمده نشان داد که استفاده از هیدروژل سنتز شده بعنوان حامل داروی مورفین، می تواند اثر ضد دردی آن را تا بیش از یک ساعت افزایش دهد. بنابر این استفاده از این نانوهیدروژل بعنوان حامل داروی مورفین، می تواند دوز مصرفی مورفین را تا حد قابل ملاحظه ای بکاهد. در بخش سوم این پروژه، تهیه پلیمر قالب مولکولی مخصوص یون Cr (VI) جهت استفاده برای حذف از پساب ها و فاضلاب های صنعتی مد نظر است. برای افزایش بازدهی پلیمر قالب مولکولی و همچنین سهولت در استفاده از آن به عنوان جاذب، از بارگذاری پلیمر قالب مولکولی بر غشای نانو فایبر متخلخل PAN عاملدار شده
-
بیان پروتئین کینازهای فعال شده توسط میتوژن در هیپوکامپ رت و ارتباط آن با اضطراب ناشی از انسفالوپاتی کبدی
1395انسفالوپاتی کبدی یک بیماری مغزی ناشی از آسیب کبدی است که با اختلال در عملکردهای شناختی و حرکتی مغز همراه است. نارسایی کبد باعث اختلال در فرآیندهای سم زدایی کبد و تجمع مواد سمی از جمله آمونیاک در خون می شود که به نوبه خود باعث تخریب سیستم های نوروترانسمیتری و در نتیجه اختلالات شناختی و حرکتی می گردد. افزایش آمونیاک همچنین به عنوان محرکی برای التهاب عصبی و بیان سایتوکین ها عمل می کند. به علاوه، MAP کینازها به عنوان مولکول های پیام رسان داخل سلولی عمل می کنند که در پاسخ به محرک های مختلف خارج سلولی از جمله سایتوکین های التهابی و نوروترانسمیترها فعال می شوند. هدف از این مطالعه بررسی تغییرات احتمالی در بیان MAP کینازها در هیپوکامپ و ارتباط آن با رفتارهای شبه اضطرابی در رت مدل انسفالوپاتی کبدی می باشد. از رت های نر نژاد ویستار، با وزن 20 ±350 گرم استفاده شد. موش ها به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی شاهد (با عمل جراحی و بدون بستن مجرای صفراوی) و گروه با انسداد مجرای صفراوی به عنوان مدل حیوانی انسفالوپاتی کبدی تقسیم شدند. رفتارهای شبه اضطرابی با استفاده از آزمون جعبه روشن و تاریک در روزهای اول، هفتم، چهاردهم، بیست ویکم و بیست و هشتم از یک دوره 28 روزه پس از جراحی بررسی شدند. در دو گروه آزمایشی مستقل دیگر در روز 28 ام پس از عمل جراحی، رت ها کشته شدند، مغز آ ن ها خارج گردید و ناحیه هیپوکامپ در دو نیمکره روی یخ جداسازی شد. تغییرات بیان ژن MAPکینازهای نوع p38 و Jnk3 در دو گروه آزمایشی با استفاده از روش RT-PCR نیمه کمی بررسی گردید. برای بررسی بیان پروتئین نیز از روش وسترن بلات استفاده شد. نتایج به دست آمده از آزمون اضطرابی نشان داد که میزان اضطراب در رت های گروه مدل انسفالوپاتی کبدی در مقایسه با گروه شاهد افزایش معناداری داشته است. بیان ژن MAP کینازهای p38 و Jnk3 در هیپوکامپ رت های مدل انسفالوپاتی کبدی کاهش معناداری را نشان داد. از طرف دیگر، بیان پروتئین و شکل فسفوریله پروتئین p38 تغییر معناداری را در بین دو گروه نشان نداد. نتایج همچنین مشخص نمود که بیان پروتئین JNK3 و شکل فسفوریله آن در هیپوکامپ گروه مدل انسالوپاتی کبدی نیز افزایش چشمگیری نسبت به گروه شاهد داشت. بنابراین می توان نتیجه گیری نمود که فعال شدن مسیر MAPکینازی JNK3 در هیپوکامپ ممکن است نقش مهمی را در مسیر پیام رسانی م
-
مقایسه حافظه آینده نگر، تصمیم گیری خطرپذیر، تصمیم گیری همکارانه و امواج قلبی و مغزی در افراد با تیپ های شبانه روزی صبحگاهی و شامگاهی
1395پژوهش حاضر جهت مقایسه حافظه آینده نگر، تصمیم گیری خطرپذیر، تصمیم گیری همکارانه و امواج قلبی و مغزی در افراد با الگوهای شبانه روزی صبحگاهی و شامگاهی انجام شد. این تحقیق با رویکرد روش شناسی کمی در قالب یک طرح توصیفی در دو گروه افراد با الگوهای صبحگاهی و شامگاهی مورد بررسی قرار گرفت. نمونه پژوهش شامل 70 دانشجوی دختر و پسر 18 تا 32 ساله، دانشجوی کارشناسی یا کارشناسی ارشدئ بود که با استفاده از فراخوان و آزمون غربالگری صبحگاهی- شامگاهی انتخاب شدند. افراد انتخاب شده شامل 38 نفر صبحگاهی و 32 نفر شامگاهی بودند که در دو جلسه صبح و عصر مورد بررسی قرار گرفتند. از یک پرسشنامه صبحگاهی - شامگاهی و تکالیف شناختی کامپیوتری حافظه آینده نگر مبتنی بر زمان، تکلیف قمار آیووا، تصمیم گیری همکارانه (معماری زندانی) و دستگاه ثبت آمواج مغزی و قلبی به عنوان ابزار جمع اوری داده ها استفاده شد. تحلیل آماری با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغییری و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که بین دو گروه افراد با الگوی شبانه روزی صبحگاهی و شامگاهی از نظر حافظه آینده نگر، تصمیم گیری خطرپذیر و امواج قلبی و مغزی تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج نشان داد که عملکرد حافظه آینده نگر در گروه شامگاهی بهتر از گروه صبحگاهی بود. همچنین میزان تصمیم گیری خطرپذیر در گروه شامگاهی بالاتر از گروه صبحگاهی می باشد. از نظر امواج قلبی میزان میانگین ضربان قلب، میانگین دامنه ضربان، انحراف استاندارد فواصل درونی ضربان و میانگین نسبت فرکانس پایین و فرکانس بالا در افراد صبحگاهی بیشتر از افراد شامگاهی می باشد. میزان انحراف استاندارد ضربان قلب و میانگین توان فرکانس بسیار پایین در افراد با الگوی شبانه روزی شامگاهی بیشتر از افراد با تیپ شبانه روزی صبحگاهی می باشد. از نظر امواج مغزی میزان تتا و بتا در افراد شامگاهی بالاتر از افراد صبحگاهی می باشد. میزان امواج الفا و آلفا پیک در افراد صبحگاهی بیشتر از افراد شامگاهی می باشد. بنابراین نتایج پژوهش بیانگر این است که بین دو گروه صبحگاهی و شامگاهی از نظر کارکردهای شناختی و فیزیولوژیکی در حافظه آینده نگر، تصمیم گیری خطرپذیر و امواج قلبی و مغزی تفاوت وجود دارد.
-
بررسی فعالیت ضد سرطانی دو کمپلکس پلاتینی دو هسته ای و بر همکنش آن ها با DNA وآلبومین انسانی
1394سیس پلاتین یک داروی ضد سرطان می باشد که به طور وسیعی در درمان طیف گسترده ای از انواع سرطان ها استفاده می شود. این دارو از طریق تشکیل اتصالات عرضی با مولکول DNA سبب اختلال در فرآیند رونویسی و همانندسازی و در نهایت با القاء آپوپتوز موجب مرگ سلولی می شود. برهمکنش ترکیبات دارویی ضد سرطانی با پروتئین آلبومین سرم انسانی که پایداری و سمیت آن را طی شیمی درمانی تحت تاثیر قرار می دهد، می تواند اطلاعات مفیدی در خصوص میزان تاثیرگذاری دارو در اختیار قرار دهد. در این پژوهش خاصیت ضد سرطانی سری جدیدی از کمپلکس های پلاتینی (II) دو هسته ای بررسی شد. همچنین برهمکنش این کمپلکس ها با مولکول DNA و پروتئین آلبومین سرم انسانی با استفاده از اسپکتروسکوپی جذبی فرابنفش، فلورسانس و دورنگ نمایی دورانی مورد مطالعه قرار گرفت. فعالیت مهار رشد این کمپلکس ها بر علیه رده سلول های سرطانی MCF-7 و جورکت با کمک آزمون MTT مطالعه گردید. نتایج به دست آمده نشان داد که دو کمپلکس فعالیت مهاری بسیار بالایی را علیه دو رده سلولی از خود نشان می دهند. همچنین به منظور بررسی توانایی ترکیبات پلاتینی در القاء آپوپتوز، فعالیت کاسپاز 3 در سلول های جورکت و در حضور این ترکیبات مطالعه شد. تغییرات ایجاد شده در هسته ی سلول های آپوپتوزی با کمک رنگ آمیزی فلورسانس اکریدین اُرنج نشان داد که این کمپلکس ها توانایی القاء آپوپتوز را دارند و کمپلکس 1 به طور قابل توجهی باعث افزایش فعالیت کاسپاز 3 می شود. نتایج به دست آمده طی مطالعات فلورسانس مولکول DNA نشان داد که این ترکیبات توانایی جایگزین شدن با مولکول اتیدیوم بروماید را ندارند و بنابراین قادر به اینترکاله شدن در ساختار DNA نمی باشند. تغییرات طیف دورنگ نمایی دورانی و مشاهده حالت هیپوکرومیسم در مطالعه اسپکتروسکوپی جذبی فرابنفش نشان از تاثیر چندین سازوکار در برهمکنش این ترکیبات با مولکول DNA دارد که شامل برهمکنش الکترواستاتیک و پیوند کئوردینانسی می باشد. مطالعات شبیه سازی داکینگ مولکولی کمپلکس های پلاتینی (II) دو هسته ای با مولکول DNA، اتصال کمپلکس 1 به شیار کوچک و کمپلکس 2 به شیار بزرگ DNA را نشان می دهد. همچنین مطالعات فلورسانس و طیف جذبی فرابنفش در برهمکنش این ترکیبات با آلبومین سرم انسانی نشان داد که کمپلکس های پلاتینی دو هسته ای باعث تغییرات ساختاری در پروتئین آلبومین سرم انسانی م
-
بیان ژن پروتئین کیناز وابسته به کلسیم-کالمودولین نوع IIα در مغز رت مبتلا به انسفالوپاتی کبدی
1394هدف مطالعه حاضر بررسی تغییرات بیان ژن پروتئین کیناز وابسته به کلسیم- کالمودولین (CaMKIIα) در سطح mRNA در مغز رت مبتلا به بیماری انسفالوپاتی کبدی بود. رت های نر از نژاد ویستار با محدوده وزنی 280 تا 320 گرم، استفاده شدند. برای القای بیماری انسفالوپاتی کبدی، در یک گروه به عنوان مدل انسفالوپاتی کبدی مجرای صفراوی مشترک قطع گردید اما در گروه شم کنترل فقط مجرای صفراوی مشاهده شد اما قطع مجرا انجام نشد. در روز اول قبل از انجام عمل جراحی و هر 7 روز بعد از جراحی در دو گروه آزمایشی، وزن بدن و فعالیت حرکتی تا 28 روز بررسی شد. در روز 28 ام پس از جراحی رت ها بیهوش شدند، خونگیری از قلب رت ها به منظور بررسی های بیوشیمیایی خون انجام شد، سپس سر آن ها جدا گردید و نواحی مغزی شامل قشر پیش پیشانی، قشر مخچه و هیپوکامپ به صورت دوطرفه از دو نیمکره مخ جدا سازی شد. برای بیان ژن CaMKIIα در نواحی مغزی جدا شده از روشRT-PCR نیمه کمی استفاده گردید. نتایج نشان داد که تغییرات کلی وزن بین گروه مدل انسفالوپاتی کبدی وگروه شم کنترل از روز جراحی تا 28 روز پس از جراحی معنادار نبود. اما فعالیت حرکتی در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی نسبت به گروه شم کنترل تا 28 روز پس از جراحی کاهش معناداری نشان داد. نتایج بررسی های بیوشیمیایی پلاسما و سرم نشان داد که سطح پلاسمایی آمونیاک و سطوح سرمی پروتئین کل، اوره، آلکالین فسفاتاز و بیلی روبین در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی نسبت به گروه شم کنترل افزایش معناداری داشت. نتایج حاصل از بیان ژن CaMKIIα نیز نشان داد که بیان این ژن در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی در مقایسه با گروه شم کنترل در ناحیه قشر مخچه افزایش معنادار، در ناحیه هیپوکامپ کاهش معنادار اما در ناحیه قشر پیش پیشانی تغییر معناداری نداشت. بر اساس نتایج به دست آمده از بررسی های بیوشیمایی سرم و فعالیت حرکتی می توان نتیجه گیری نمود که در اثر بستن مجرای صفراوی، تجمع سموم منجر به ایجاد نارسایی مزمن کبدی و افزایش شدید در آمونیاک خون شده است که با ورود این سموم به مغز موجب القای انسفالوپاتی کبدی و کاهش فعالیت حرکتی می شود. همچنین نتایج بررسی بیان ژن CaMKIIα پیشنهاد می کند که حداقل بخشی از اختلالات حرکتی و شناختی گزارش شده در بیماری انسفالوپاتی کبدی ممکن است ناشی از تغییراتی در بیان CaMKIIα در نواحی قشر مخچه و هیپوکامپ باشد.
-
بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در مغز رت با مدل انسفالوپاتی کبدی
1394در اثر نارسایی مزمن کبد، فرآیندهای سم زدایی مختل می شوند و افزایش آمونیاک خون ناشی از آن منجر به ایجاد بیماری انسفالوپاتی کبدی می شود. در این بیماری، سیستم های نوروترانسمیتری دچار تغییر می شوند و در نتیجه اختلالات شناختی و حرکتی به وجود می آیند. پروتئین کیناز C گاما به عنوان یک مولکول کلیدی در مسیر سیگنال رسانی گیرنده های نوروترانسمیتری نقش مهمی را در پردازش فعالیت های حرکتی و شناختی دارد. این احتمال وجود دارد که پروتئین کیناز C گاما در بیماری انسفالوپاتی کبدی تحت تاثیر قرار گیرد. بنابراین، هدف تحقیق حاضر بررسی بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در نواحی قشر مخچه، پیش پیشانی و هیپوکامپ در رت های با مدل انسفالوپاتی کبدی بود. برای القای انسفالوپاتی کبدی در رت های نر نژاد ویستار، مجرای صفراوی مشترک مسدود گردید. تغییرات وزنی و رفتار Rearing (روی دو پا ایستادن) در روز جراحی و 7، 14، 21 و 28 روز پس از جراحی بررسی شد. در روز 28 پس از جراحی رت ها بیهوش شدند، خونگیری از قلب برای بررسی های بیوشیمیایی انجام شد و نواحی مغزی موردنظر جداسازی شدند. بیان ژن پروتئین کیناز C گاما به روش واکنش زنجیره ای پلیمراز نیمه کمی بررسی شد. نتایج نشان داد که تغییرات وزنی در طول دوره 28 روز در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی تفاوت معناداری با گروه شم کنترل نداشت. رفتار Rearing در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی در مقایسه با گروه شم کنترل کاهش معناداری داشت. بررسی بیوشیمیایی سرم در سه گروه آزمایشی کنترل، شم کنترل و با مدل انسفالوپاتی کبدی کاهش معناداری را در میزان قند خون ناشتا، آلبومین و کراتینین نشان داد. همچنین افزایش معناداری در سطوح سرمی آسپارتات آمینو ترانسفراز، آلانین آمینوترانسفراز و سطح پلاسمایی آمونیاک در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی در مقایسه با گروه شم کنترل مشاهده شد. بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در سطح mRNA افزایش معناداری در ناحیه پیش پیشانی اما کاهش معناداری در نواحی قشر مخچه و هیپوکامپ در گروه با مدل انسفالوپاتی کبدی در مقایسه با گروه شم کنترل نشان داد. می توان نتیجه گیری نمود که بستن مجرای صفراوی با ایجاد نارسایی کبدی و افزایش شدید در آمونیاک خون موجب القای انسفالوپاتی کبدی و کاهش فعالیت حرکتی می شود. همچنین می توان پیشنهاد نمود که حداقل بخشی ازکاهش فعالیت حرکتی و سایر اختلالات شناختی در مدل
-
ارتباط بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در نخاع و مغز میانی رت با القای تحمل به اثر ضددردی مورفین
1393اوپیوئیدها موثرترین دارو برای درمان مناسب درد های شدید هستند. با این وجود، تزریق مزمن اوپیوئیدها سبب ایجاد تحمل به اثر ضد دردی آن ها می شود که استفاده از آن ها را محدود می کند. پروتئین کیناز C، به ویژه ایزوفرم گامای آن (PKCγ) یک مولکول کلیدی است که نقش مهمی در تحمل به اثر ضد دردی القا شده توسط مورفین دارد. هدف این مطالعه بررسی تغییرات احتمالی بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در ناحیه کمری-خاجی طناب نخاعی و مغزمیانی رت در طول القای تحمل به اثر ضددردی مورفین بود. در آزمایش ها از رت نر نژاد ویستار استفاده شد. دو گروه آزمایشی، دو بار در روز تزریق سالین (1 میلی لیتر/کیلوگرم) یا مورفین (10 میلی گرم/کیلوگرم) را به صورت داخل صفاقی به مدت هشت روز دریافت کردند. القای تحمل به اثر ضد دردی مورفین در طول برنامه زمانی تزریق در روزهای اول، چهارم و هشتم، با آزمون صفحه داغ بررسی شد. برای بررسی تغییرات بیان ژن از شش گروه رت استفاده شد. دو گروه در روز اول تزریق، دو گروه در روز چهارم تزریق ها و دو گروه دیگر در روز هشتم تزریق ها کشته شدند. سپس، سریعاً مغز میانی و ناحیه کمری- خاجی طناب نخاعی برای بررسی تغییرات بیان ژن پروتئین کیناز C گاما استخراج شدند. روش RT-PCR نیمه کمی برای بررسی تغییرات در بیان ژن استفاده شد. نتایج آزمون صفحه داغ نشان داد که مورفین اثر ضد دردی معناداری در روز اول تزریق ایجاد نمود، اما با انجام تزریق های مکرر در روز چهارم و هشتم تزریق های مکرر، اثر ضد دردی مورفین به طور معناداری کاهش یافت و در روز هشتم نسبت به گروه سالین اثر ضددردی معناداری ایجاد نکرد. نتایج همچنین نشان دادند که بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در بافت طناب نخاعی در گروه تیمار شده با مورفین در مقایسه با گروه کنترل تیمار شده با سالین در روز اول، چهارم و هشتم بعد از تزریق ها به طور معناداری تغییر نمی کند. اما، مقدار بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در بافت مغز میانی گروه تیمار شده با مورفین در مقایسه با گروه کنترل تیمار شده با سالین در روز چهارم و هشتم تزریق افزایش یافت. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که تحمل به اثر ضد دردی مورفین بر تغییرات بیان ژن پروتئین کیناز C گاما در بافت طناب نخاعی رت اثری ندارد. اما، در بافت مغز میانی بین مقدار بیان ژن پروتئین کیناز C گاما و القای تحمل به مورفین ارتباط معناداری وجود دارد.
-
تغییرات بیان ژن آنزیم CamKIIα در نخاع و مغز میانی رت در طول دوره القای تحمل به اثر ضددردی مورفین
1393هدف مطالعه حاضر بررسی تغییرات بیان ژن آنزیم پروتئین کیناز وابسته به کلسیم- کالمودولین (CaMKIIα) در سطح mRNA در طی القای تحمل به خاصیت ضددردی مورفین در بافت های طناب نخاعی و مغز میانی بود. رت های نر از نژاد ویستار با محدوده وزنی 300 تا 350 گرم، استفاده شدند. برای القای تحمل به خاصیت ضددردی مورفین، در یک گروه تزریق دوبار در روز مورفین (10 میلی گرم/کیلوگرم) به مدت هشت روز انجام شد، در حالیکه گروه کنترل فقط سالین (1 میلی لیتر/کیلوگرم) را دریافت نمود. آزمون صفحه ی داغ انجام شد تا زمان القای تحمل به خاصیت ضددردی مورفین بررسی شود. در گروه های جداگانه ای در روزهای اول، چهارم و هشتم از دوره ی تزریق مکرر مورفین سر رت ها جدا شد و نخاع (ناحیه خاجی کمری) و مغز میانی آنها جدا گردید. بیان ژن CaMKIIα با استفاده از روشRT-PCR نیمه کمی بررسی شد. نتایج آزمون صفحه ی داغ نشان داد که القای تحمل به خاصیت ضددردی مورفین در روز چهارم تزریق مکرر مورفین شروع می شود و در روز هشتم تقریباً تحمل کاملی به خاصیت ضددردی مورفین ایجاد شد، که این موضوع با عدم تفاوت معنا دار خاصیت ضددردی مورفین در روز هشتم تزریق در مقایسه با گروه کنترل دریافت کننده سالین، تائید گردید. از طرف دیگر، نتایج مطالعه بیان ژن در سطح mRNA نشان داد که بیان ژن CaMKIIα در طناب نخاعی پس از اولین تزریق مورفین در روز اول تغییر معناداری نداشت اما، در روز چهارم به طور معناداری افزایش پیدا کرد و در روز هشتم با بازگشت به نزدیکی سطح پایه خود، تغییر معناداری با گروه کنترل نشان نداد. بعلاوه، بیان ژن CaMKIIα در مغز میانی در روز اول و چهارم نسبت به گروه کنترل تغییر نیافت اما، در روز هشتم به طور معناداری کاهش یافت. بنابراین، می توان نتیجه گرفت در طی دوره ی القای تحمل به اثر ضددردی مورفین بیان ژن CaMKIIαدر نخاع و مغز میانی تغییر می کند و این تغییرات، نشان دهنده ی اهمیت نقش آن در ایجاد تحمل به اثر ضددردی مورفین در نواحی مذکور است.
-
بیان ژن گیرنده های مو-اوپیوئید و N-متیل D-آسپارتات در نخاع و مغز میانی رت پس از تحمل به اثر ضددردی مورفین
1392هدف مطالعه حاضر بررسی تغییرات بیان ژن گیرنده مو-اوپیوئیدی و گیرنده های NMDA در سطح mRNA پس از القای تحمل به مورفین بود. رت های نر نژاد ویستار با محدوده وزنی 250 تا 300 گرم مورد استفاده قرار گرفتند. برای القای تحمل به مورفین، یک گروه تزریق روزانه مورفین (10 میلی گرم/کیلوگرم) به مدت 14 روز را دریافت کرد، در حالیکه گروه کنترل فقط سالین (1 میلی لیتر/کیلوگرم) را دریافت نمود. تست هات پلیت در روزهای 1، 5، 10 و 15 روز پس از تزریق مورفین انجام شد تا تحمل به مورفین بررسی شود. پس از القای تحمل به مورفین، رت ها کشته شدند و مغز میانی و نخاع (ناحیه خاجی کمری) آنها جدا گردید. بیان ژن با استفاده از روشRT-PCR نیمه کمی بررسی شد. نتایج تست هات پلیت نشان داد که تحمل به مورفین در 15 روز بعد از تزریق مورفین ایجاد شد که این موضوع با کاهش خاصیت ضددردی مورفین(10 میلی گرم/کیلوگرم) در روز 15 تزریق در مقایسه با گروه کنترل تائید گردید. نتایج مطالعه بیان ژن در سطح mRNA نشان داد که گیرنده های µ-اوپیوئیدی در نخاع و مغز میانی بعد از تحمل به مورفین نسبت به گروه کنترل به طور معناداری تغییر نکرده اند. نتایج همچنین نشان داد که بیان زیرواحد 1 گیرنده NMDA در سطح mRNA به طور معناداری تغییر نکرده است، اما بیان آنها در مغز میانی بعد از تحمل به مورفین نسبت به گروه کنترل به طور معناداری افزایش پیدا کرده است. می توان نتیجه گیری نمود که تحمل به مورفین منجر به تغییر در بیان گیرنده های µ-اوپیوئیدی در طناب نخاعی و مغز میانی نمی شود بنابراین تحمل ضددردی در ارتباط با مورفین ممکن است در اثر تغییرات در بیان گیرنده های NMDA و اثرات تنظیم کنندگی آنها روی مسیرهای درد باشد که بطور عمده در مغز میانی قرار گرفته اند.
-
بررسی ترکیبات شیمیایی و اثرات ضد دیابتی گیاه گزنه (Urtica dioica) در موش کوچک آزمایشگاهی
1392با توجه به گسترش و شیوع روز افزون و عوارض خطرناک بیماری دیابت در جوامع انسانی دستیابی به روش های درمانی و داروهای مناسب یکی از اهداف پژوهشی با ارزش می باشد. گزنه یکی از گیاهانی است که جهت کاهش قند خون ناشی از بیماری دیابت مورد استفاده قرار گرفته است. در این پژوهش اثر عصاره ی اتانولی گیاه گزنه بر موش های دیابتی شده با آلوکسان مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق اثر عصاره ی اتانولی گیاه گزنه بر قند خون در سه گروه آزمایشی کنترل، دیابتی و دیابتی با دریافت عصاره مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین، در هر سه گروه آزمایشی اثر عصاره بر بیان ژن GLUT2 کبدی با روش RT-PCR نیمه کمی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج اندازه گیری قند خون نشان دهنده ی اثر کاهندگی عصاره ی گزنه بر قند خون موش های دیابتی شده می باشد. نتایج مقایسه ی وزن گروه های آزمایشی قبل و بعد از انجام تیمارها نشان داد که اثرات ضد دیابتی عصاره در جلوگیری از کاهش وزن موثر بوده است. نتایج حاصل از بررسی تغییرات بیان ژن GLUT2 نشان دهنده ی افزایش بیان این ژن در گروه دیابتی و کاهش بیان آن در گروه تیمار با عصاره می باشد. مرور منابع حاکی از افزایش بیان ژنGLUT2 در اثر کاهش سطح انسولین و افزایش گلوکز پلاسما در بیماری دیابت می باشد و نتایج به دست آمده در این تحقیق نیز موید این نکته می باشد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که عصاره گیاه گزنه می تواند سطح قند خون موش های تحت تیمار با آلوکسان را کاهش داده و از اثرات زیان بار آن بر دیگر بافت ها جلوگیری کند .در این پژوهش سنجش انسولین انجام نشد اما با توجه به تغییرات بیان ژن GLUT2 ممکن است این گیاه موجب افزایش ترشح انسولین نیز شود.
-
بررسی بیان ژن گیرنده مو- اوپیوئیدی در هیپوتالاموس و کبد موش صحرایی کلستاز شده
1391کلستاز یکی از بیماریهای کبدی است که به معنی انسداد مجرای صفراوی می باشد. افزایش میزان اوپیوئیدهای آندوژن در رت های کلستاز شده گزارش شده است. در این تحقیق، تغییرات بیان ژن گیرنده های μ- اوپیوئیدی در هیپوتالاموس و کبد در رت های کلستاز شده بررسی شد. کلستاز در رت های نر نژاد ویستار، با وزن تقریبی 250 تا 300 گرم با انسداد مجرای صفراوی ایجاد شد. بعد از مدت زمان 21 روز از انجام کلستاز وزن کل بدن، وزن کبد و نسبت وزن کبد به وزن کل بدن در گروه های مورد نظر اندازه گیری شد. سپس، جداسازی ناحیه هیپوتالاموس و کبد در گروه های آزمایشی کنترل، شم کنترل و کلستاز شده 21 روز پس از کلستاز انجام گرفت و بیان ژن گیرنده های μ- اوپیوئیدی در سطح mRNA با استفاده از روش RT-PCR نیمه کمی بررسی گردید. نتایج نشان داد که در گروه کلستاز شده وزن کل بدن تفاوت معناداری در مقایسه با گروه شم کنترل نداشت، البته با بررسی میانگین وزن در هر گروه، کاهش وزن در گروه کلستاز شده مشاهده گردید. نتایج همچنین نشان داد که وزن کبد و نسبت وزن کبد به کل بدن افزایش معناداری داشت. نتایج بررسی تغییرات بیان ژن در سطح mRNA ی گیرنده های μ- اوپیوئیدی، پس از القای کلستاز در روز 21 در هیپوتالاموس و کبد کاهش معناداری در مقایسه با گروه شم کنترل نشان داد. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که گیرنده های μ- اوپیوئیدی در هیپوتالاموس و کبد در اثر انسداد مجرای صفراوی تحت تاثیر قرار گرفته و ممکن است در عملکردهای فیزیولوژیکی بدن مانند کنترل درد از طریق مهار آزاد شدن نوروترانسمیترها و تنظیم رفتارهای مربوط به خوشی و لذت از غذا خوردن و حفظ ثبات بدن نقش مهمی داشته باشند.
-
بررسی بیان ژن گیرنده N-متیل-D-آسپارتات (NMDA) در مغز موش صحرایی کلستاز شده
1391کلستاز به معنی انسداد در مجرای صفراوی می باشد. افزایش اوپیوئیدهای آندوژن و تغییر در آستانه درد در رت کلستاز شده گزارش شده است. گیرنده های NMDA در مکانیسم درد و وابستگی به اوپیوئیدها نقش مهمی ایفا می کنند. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات بیان ژن زیرواحدNR1 گیرنده های NMDA در نواحی هیپوکامپ، استریاتوم و پیش پیشانی مغز رت کلستاز شده می باشد. در این مطالعه از موش صحرایی نر نژاد ویستار، با میانگین تقریبی وزن 20± 300 گرم استفاده شد. حیوانات در سه گروه کنترل، شم کنترل (با عمل جراحی و بدون بستن مجرای صفراوی) و کلستاز شده (با عمل جراحی و بستن مجرای صفراوی) تقسیم شدند. پس از گذشت 21 روز از بستن مجرای صفراوی بیلی روبین و اوره سرم، همچنین نسبت وزن کبد به وزن بدن در سه گروه آزمایشی اندازه گیری شد. برای بررسی بیان ژن از روش RT-PCR نیمه کمی استفاده گردید. استخراج نواحی مغزی در گروه های آزمایشی در زمان 21 روز پس از انسداد مجرای صفراوی انجام گرفت و بیان ژن NR1 در سطح mRNA بررسی گردید. نتایج نشان داد که بیلی روبین، اوره و نسبت وزن کبد به وزن بدن در گروه کلستاز شده نسبت به گروه شم کنترل افزایش معناداری داشت. همچنین، نتایج نشان داد که بیان mRNA ی ژن NR1 در ناحیه استریاتوم تغییرات معناداری نداشت اما در ناحیه هیپوکامپ افزایش معنادار و در ناحیه پیش پیشانی کاهش معناداری مشاهده شد. می توان نتیجه گیری نمود در اثر انسداد مجرای صفراوی در مدل بیماری کلستاز انسدادی علاوه بر تغییرات فیزیولوژیک، تغییرات احتمالی در بیان گیرنده های نوروترانسمیترها نیز رخ می دهد که می تواند بیماری های عصبی را پس از کلستاز القا نماید.
-
اثر کلستاز بر تاخیر واکنش به درد و بیان ژن گیرنده µ- اوپیوئیدی در مغز موش بزرگ آزمایشگاهی
1391کلستاز یکی از بیماری های کبدی و مجاری صفراوی است که به معنی انسداد در مسیر جریان صفرا می باشد. شواهد تجربی و بالینی افزایش میزان اوپیوئیدهای محیطی و مرکزی را در کلستازگزارش کرده اند، که می تواند تغییراتی را در بدن موجب شود. در این مطالعه، زمان واکنش به درد و تغییرات بیان ژن گیرنده μ- اوپیوئیدی (MOR-1) در نواحی استریاتوم، هیپوکامپ و پیش پیشانی در رت های کلستاز شده بررسی شد. القای کلستاز در رت های نر نژاد ویستار، با انسداد مجرای مشترک صفراوی طی عمل لاپاراتومی صورت گرفت. بعد از مدت زمان 7، 14 و 21 روز پس از انجام کلستاز، افزایش سطح پپتیدهای اوپیوئیدی با آزمایش خاصیت ضد دردی در تست هات پلیت در سه گروه کنترل، شم کنترل و کلستاز بررسی گردید. همچنین، پس از 21 روز نسبت وزن کبد به وزن کل بدن و سطح بیلی روبین خون در گروه های آزمایشی مورد نظر بررسی شد. سپس، جداسازی بافت نواحی مغزی در گروه های آزمایشی جداگانه ای (کنترل، شم کنترل و کلستاز) 21 روز پس از کلستاز انجام شد و بررسی بیان ژن با استفاده از روش RT-PCR نیمه کمی انجام شد. نتایج نشان داد که کلستاز موجب افزایش تاخیر واکنش به درد در 21 روز پس از جراحی می شود که بیشترین تفاوت معنادار را در مقایسه با گروه شم کنترل نشان داد (P<0.001). نتایج همچنین نشان داد که در گروه کلستاز شده نسبت وزن کبد به وزن کل بدن و سطح بیلی روبین خون افزایش معناداری در مقایسه با گروه شم کنترل داشت. نتایج بررسی تغییرات بیان ژن در سطح mRNAی گیرنده μ- اوپیوئیدی، 21 روز پس از عمل جراحی کلستاز کاهش 67 درصدی را در هیپوکامپ و 42 درصدی را در پیش پیشانی در مقایسه با گروه شم کنترل نشان داد. در حالیکه، در استریاتوم تغییر معنا داری مشاهده نشد. بنابراین می توان نتیجه گیری نمود که گیرنده های μ-اوپیوئیدی در هیپوکامپ و پیش پیشانی تحت تاثیر القای کلستاز قرار گرفته و ممکن است نقش مهمی در تعدیل درد و سایر تغییرات فیزیولوژیکی ناشی از القای کلستاز داشته باشند.
-
اثر مسدودکننده های گیرنده های NMDA بر کاهش خاصیت ضددردی مورفین در موش های سوری معتاد به مورفین
1391هدف مطالعه حاضر تحقیق درباره نقش گیرنده های NMDA در کاهش خاصیت ضددردی مورفین بعد از استفاده مکرر بود. از دستگاه سنجش ضددرد هات پلیت برای سنجش خاصیت ضددردی مورفین در موش های نر NMRI استفاده گردید. همه داروها بصورت درون صفاقی تزریق شدند. نتایج نشان داد که دوزهای مختلف مورفین (5، 5/7، 10 و 15 میلی گرم/ کیلوگرم) خاصیت ضددردی معناداری در موش های عادی القا نمود. نتایج همچنین نشان داد که در موش های با پیش تیمار تزریق مکرر مورفین (20 میلی گرم/کیلوگرم) برای 3 روز و به دنبال آن پنج روز دوره بدون تزریق دارو، اثرات ضددردی مورفین کاهش یافت. تزریق آنتاگونیست گیرنده NMDA (D-AP5) (1 میلی گرم/ کیلوگرم) همزمان با مورفین طی سه روز تزریق مکرر و بدنبال آن 5 روز بدون تیمار دارو، به طور معنی داری از کاهش خاصیت ضددردی مورفین در دوزهای 5/7 و 10 میلی گرم/کیلوگرم ممانعت به عمل می آورد. بطور مشابهی، تزریق سولفات منیزیوم (120 میلی گرم/کیلوگرم) به عنوان یک مسدودکننده گیرنده NMDA، همزمان با مورفین طی سه روز تزریق مکرر و به دنبال آن 5 روز بدون تیمار دارو، به طور قابل توجهی از کاهش خاصیت ضددردی مورفین در دوزهای 10 و 15 میلی گرم/کیلوگرم جلوگیری نمود. تزریق هیچکدام ازآنتاگونیست های گیرندهNMDA یعنی D-AP5 و سولفات منیزیوم در دوره 5 روزه پس از سه روز تزریق مکرر مورفین نتوانست از کاهش خاصیت ضددردی مورفین جلوگیری نماید. می توان نتیجه گیری نمود که طی سه روز تزریق مکرر مورفین، گیرنده های NMDA ممکن است به طور غیر مستقیم توسط مورفین تحت تاثیر قرار بگیرند که این تغییرات در نهایت منجر به کاهش خاصیت ضددردی مورفین می شود.
-
بررسی نقش کانال های کلسیمی و پتاسیمی در افزایش حس درد ناشی از تزریق مکرر مورفین در موش کوچک آزمایشگاهی
1390هدف از مطالعه ی حاضر بررسی نقش کانال های کلسیمی و پتاسیمی در افزایش حس درد ناشی از تزریق مکرر مورفین در موش کوچک آزمایشگاهی است که مشخص شدن مکانیسم عمل آن به رفع اثرات جانبی مورفین کمک خواهد کرد. برای بررسی افزایش حس درد در موش های کوچک آزمایشگاهی از نژاد NMRI و تست هات پلیت یا صفحه داغ استفاده شد. داروهایی که در این تحقیق استفاده شدند عبارتند از: مورفین، نالوکسان ( آنتاگونیست رسپتورهای مو اوپیوئیدی)، گلیبن کلامید (مسدودکننده کانال های پتاسیمی)، نیمودیپین (مسدودکننده کانال های کلسیمی)، دیازوکساید (بازکننده کانال های پتاسیمی). همه ی داروها به صورت داخل صفاقی تزریق شدند. حیوانات به دو دسته غیرحساس و حساس شده تقسیم شدند. برای حساس کردن موش ها، مورفین 20 میلی گرم/کیلوگرم برای سه روز متوالی تزریق شد و پس از یک دوره پنج روزه قطع دارو در روز نهم تست هات پلیت انجام شد. نتایج آزمایش ها نشان داد که تزریق مورفین در موش های غیرحساس، 30 دقیقه قبل از تست، در مقادیر 5/7، 10 و 15 میلی گرم/کیلوگرم اثرات ضددردی القا نمود، در حالی که در موش های حساس شده با مورفین 20 میلی گرم/کیلوگرم اثرات ضد دردی همه مقادیر مورفین (5/7، 10 و 15 میلی گرم/کیلوگرم) کاهش نشان داد و در مقادیر 10و 15 این کاهش معنی دار بود. تزریق نالوکسان قبل از مورفین در موش های عادی نشان داد که نالوکسان 1 میلی گرم/کیلوگرم باعث مهار خاصیت ضددردی مورفین در مقادیر مختلف شد. تزریق نیمودیپین، 45 دقیقه قبل از تست، در مقادیر 5/2، 5، 10 و 20 میلی گرم/کیلوگرم در موش های غیرحساس و حساس شده تغییر معنی داری در واکنش به درد ایجاد نکرد. جالب اینکه تداخل نیمودیپین و مورفین در موش های حساس شده نشان داد که تزریق نیمودیپین 20 میلی گرم/کیلوگرم باعث کاهش بیشتر خاصیت ضددردی مورفین در مقادیر 10 و 15 میلی گرم/کیلوگرم گردید. اگرچه تزریق گلیبن کلامید، 45 دقیقه قبل از تست، در مقادیر 2، 4، 8، 12و 20 میلی گرم/کیلوگرم در موش های غیرحساس و حساس شده تغییر معنی داری در واکنش به درد ایجاد نکرد، اما تزریق گلیبن کلامید 20 میلی گرم/کیلوگرم همراه با مورفین در موش های حساس شده باعث کاهش بیشتر خاصیت ضددردی مورفین در مقادیر 10 و 15 میلی گرم/کیلوگرم گردید. تزریق دیازوکساید، 45 دقیقه قبل از تست، در موش های غیرحساس در مقادیر مختلف (25/.، 1، 5 و 20 میلی گرم/کیلوگرم)
-
تاثیر وابستگی به مورفین بر بیان ژن کلسیم -کالمودولین پروتئین کینازII در هیپوکامپ مغز موش آزمایشگاهی
1390کلسیم-کالمودولین پروتئین کیناز II (CaMKII) یک پروتئین کیناز وابسته به کلسیم-کالمودولین است، که به مقدار زیاد در مغز بیان می شود. این پروتئین کیناز دارای چهار ایزوفروم (α، β، δ، σ) بوده، که در این میان ایزوفرم α در یادگیری، تشکیل حافظه، تحمل و وابستگی به مورفین نقش اصلی را دارد. در این مطالعه پس از القای وابستگی به مورفین در موش رت از نژاد ویستار، سطح بیان ژن CaMKIIα را در ناحیه هیپوکامپ مغز موش بررسی گردید. مطالعه بیان ژن به روش RT-PCR نیمه کمی صورت گرفت. برای القای وابستگی به مورفین، هفت روز متوالی مورفین 10 میلی گرم/کیلوگرم به موش ها تزریق شد. برای بررسی تغییرات بیان ژن CaMKIIα در هیپوکامپ مغز موش در پاسخ به وابستگی به مورفین، در روزهای 1، 3، 7، 14 و 21 روز بعد از آخرین تزریق مورفین در گروه های جداگانه ای استخراج ناحیه هیپوکامپ انجام شد. گروه کنترل برای هفت روز متوالی سالین دریافت نمود و یک روز پس از اتمام تزریق مکرر سالین، مغز آنها استخراج و ناحیه هیپوکامپ جداسازی و بررسی بیان ژن انجام شد. نتایج آنالیز آماری داده های حاصل از آزمایش ها نشان داد که نسبت بیان ژن CaMKII به بتا-اکتین در روزهای 1، 3، 7، 14 و 21 روز بعد از آخرین تزریق مکرر مورفین در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی دار داشتند. نتایج آزمون مکمل توکی نشان داد که در روز 14 پس از قطع تزریق مکرر مورفین، این نسبت بیشترین افزایش را داشته است. می توان نتیجه گیری نمود که در دوره ترک اعتیاد به مورفین، بیان ژن آنزیم CaMKII تا مدت چهارده روز زیاد شده و سپس کاهش می یابد. بنابراین می توان پیشنهاد نمود که تا چهارده روز پس از ترک اعتیاد به مورفین، حافظه مربوط به آن در اوج بوده و سپس کاهش می یابد و این دوره چهارده روزه اولیه را می توان یک دوره بحرانی در ترک اعتیاد به موفین در موش آزمایشگاهی محسوب نمود.
-
اثر تزریق مکرر مورفین بر بیان ژن گیرنده های N- متیل D- آسپارتات در نواحی پیش پیشانی و استریاتوم مغز موش آزمایشگاهی
1390گیرنده های NMDA در یادگیری، تشکیل حافظه، تحمل و وابستگی به اوپیوئیدها، نقش های مهمی دارند. در این مطالعه پس از القای تحمل به مورفین در رت های نر نژاد ویستار، تغییرات سطح بیان mRNAی ژن NR1 که زیرواحد پایه گیرنده های NMDA است، در نواحی پیش پیشانی و استریاتوم مغز رت در دوره ترک مورفین بررسی شد. برای القای وابستگی به مورفین به عنوان یک اوپیوئید قوی، 7 روز متوالی دوز 10 میلی گرم/کیلوگرم مورفین به رت ها تزریق شد و با تست هات پلیت ایجاد تحمل به مورفین با بررسی خاصیت ضددردی تایید گردید. برای بررسی بیان ژن از روش RT-PCR نیمه کمی استفاده گردید. با توجه به اینکه نتایج تغییرات mRNA ی ژن NR1 در این نواحی در پاسخ به تیمار مکرر مورفین، وابسته به زمان است، استخراج نواحی در گروه های آزمایشی مختلف در زمان های 1، 3، 7، 14 و 21 روز پس از آخرین تزریق مورفین انجام شد و بیان ژن NR1 در سطح mRNA بررسی گردید. گروه کنترل نیز برای 7 روز متوالی سالین دریافت نمود و 1 روز پس از اتمام این دوره، مغز رت ها استخراج، نواحی پیش پیشانی و استریاتوم جداسازی گردیده و بررسی بیان ژن انجام گرفت. نتایج نشان داد که بیان mRNAی ژن NR1 در فاصله 1 روز پس از آخرین تزریق مکرر مورفین در ناحیه استریاتوم افزایش معنی داری داشت، در حالیکه در ناحیه پیش پیشانی کاهش معنی داری در بیان ژن مشاهده شد. در فواصل 3، 7، 14 و 21 روز پس از آخرین تزریق مورفین، سطح بیان ژن در هر دو ناحیه با گروه کنترل تفاوت معنی داری نشان نداد و به عبارت دیگر تقریباً به حالت پایه بازگشت. می توان نتیجه گیری نمود که گیرنده های NMDAی نواحی استریاتوم و پیش پیشانی در القای تحمل و وابستگی به مورفین بطور متفاوتی نقش دارند.
-
بررسی تاثیر اینترون 1 فاکتور 9 انعقادی در موقعیت 5́-UTR در بیان فاکتور 9 مجهز به سیگنال پپتید لوسیفراز در سلول های پستانداران
1390درپژوهش حاضر که هدف افزایش بیان فاکتور9خونی می باشد،از توالی افزاینده بیانی که از اینترون فاکتور 9 بدست آمده است،برای افزایش بیان استفاده شده است. در این تحقیق دو سازه ژنی ساخته شدکه یکی از آنها فقط از اینترون کوتاه شده فاکتور 9 برای افزایش بیان و در دیگری اثرافزاینده اینترون در کنار سیگنال پپتید لوسیفرازکه از قبل با سیگنال پپتید فاکتور9 جایگزین شده بود،استفاده شد.پس از ساخت سازه هاوتعیین توالی آنها در دو رده سلولی به نام های CHO و HEK-293 برده شدو بیان آنها به صورت کمی و کیفی با تکنیک های الایزا،تست انعقادی و RT-PCR بررسی شدونتایج بدست آمده حاکی از اثر افزاینده اینترون بر بیان فاکتور 9 خونی است.از آنجائیکه تولید فاکتور 9،در مقیاس بالا کمک های شایانی به بیماران هموفیلی B خواهد کرد،امید آن می رود که در آینده ای نزدیک بتوان از این دو سازه در فرمانتور ،به منظور تولید این فاکتور گران بها در مقیاس تجاری و بالا استفاده کرد.
-
بررسی اثر کانال های پتاسیمی حساس به ATP و کلسیمی وابسته به ولتاژ بر خاصیت ضد دردی مورفین درموش های دیابتی شده با آلوکسان
1389نقش ضددردی مورفین از سال های دور شناخته شده است. نقش ضددردی کانال های پتاسیمی و کلسیمی نیز در حیوانات آزمایشگاهی گزارش شده است. با توجه به اثرات نامطلوب مورفین مانند اعتیاد، تلاش برای یافتن جایگزین های مناسب برای آن ادامه دارد. از طرف دیگر، در بیماری دیابت که یک بیماری شایع است، حساسیت نسبت به درد در مقایسه با موجود غیردیابتی بیشتر است. بنابراین این احتمال وجود دارد که ارسال پیام درد تحت تاثیر اثرات نامطلوب دیابت قرار می گیرد. در مطالعه حاضر اثرات ضد دردی مورفین و مسدودکننده های کانال های پتاسیمی و کلسیمی در موشهای سالم و دیابتی مقایسه شد. برای بررسی اثرات ضددردی در موش های کوچک آزمایشگاهی ار نژاد NMRI از تست صفحه داغ استفاده شد. داروهایی که ستفاده شدند عبارت بودند از مورفین، گلایبنکلامید (مسدود کننده کانال های پتاسیمی حساس به ATP)، نیمودیپین (مسدود کردن کانال های کلسیمی) و آلوکسان به عنوان القاکننده دیابت. همه داروها بصورت داخل صفاقی تزریق شدند. حیوانات به دو دسته دیابتی و غیر دیابتی تقسیم شدند. برای دیابتی کردن، دوز 200 میلی گرم/کیلوگرم آلوکسان در سه روز متوالی تزریق شد و 72 ساعت پس از آخرین تزریق، گلوکز ناشتای خون اندازه گیری و سطح گلوکز بالای 1/11 میلی مول در لیتر بعنوان معیار دیابتی شدن انتخاب گردید. نتایج آزمایش ها نشان داد که مورفین در دوزهای 10 و 15 میلیگرم/کیلوگرم در موش های سالم و دیابتی اثرات ضددردی القا نمود، اما اثر ضددردی مورفین در دوز 5/7 میلی گرم/کیلوگرم در موش های دیابتی در مقایسه با موش های سالم بطور معنی داری کاهش یافت. تزریق داخل صفاقی مسدود کننده کانال های پتاسیمی حساس به ATP، گلایبنکلامید (4، 8، 12 و 20 میلیگرم/کیلوگرم) در موش های سالم اثرات ضد دردی نشان نداد، اما گلایبنکلامید 20 میلیگرم/کیلوگرم در موش های دیابتی اثرات ضددردی ایجاد کرد. همچنین مسدود کردن کانال های کلسیمی با نیمودیپین (5/2، 5، 10 و 20 میلیگرم/کیلوگرم) در موش های سالم خاصیت ضددردی نشان نداد، درحالیکه در موش های دیابتی این دارو در دوزهای 10 و 20 میلیگرم/کیلوگرم خاصیت ضددردی القا نمود. تزریق هر دوی گلایبنکلامید (12 و 20 میلیگرم/کیلوگرم) و نیمودیپین (5 و 10 میلیگرم/کیلوگرم) همراه با دوز بی اثر مورفین در موش های دیابتی خاصیت ضددردی القا نمود. با توجه به نتایج بدست آمده می توان نتیجه