Faculty Profile

مهدی زمستانی
تاریخ به‌روزرسانی: 1403/07/12

مهدی زمستانی

دانشکده علوم انسانی و اجتماعی / گروه روانشناسی

Theses Faculty

پایان‌نامه‌های کارشناسی‌ارشد

  1. ارتباط بین بدرفتاری‌های دوران کودکی و طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه با افکار خودکشی در بزرگسالان عراقی دارای علائم استرس پس از سانحۀ ناشی از جنگ: نقش واسطه‌ای تاب‌آوری و خودشفقت‌ورزی
    1403
    زمینه و هدف: مطالعات نشان داده‌اند که افراد جنگ‌زده به احتمال بیشتری دچار مشکلات ثانویۀ ناشی از تروما از جمله افکار به خودکشی می‌شوند. به‌طور خاص، سابقه آسیب‌ها و بدرفتاری‌های دوران کودکی به‌طور جدی با افزایش خطر خودکشی در دوران بعدی زندگی به ویژه در شرایط تروماتیک و تنش‌زا مرتبط می‌باشد. پژوهش حاضر با هدف تبیین رابطه بین بدرفتاری‌های دوران کودکی و طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه با افکار خودکشی در بزرگسالان عراقی دارای علائم استرس ناشی از جنگ با نقش واسطه‌ای تاب‌آوری و خودشفقت‌ورزی انجام شد. روش: جامعه‌ آماری شامل کلیه افراد ساکن استان سلیمانیە کشور عراق بود که رویدادهای تروماتیک مرتبط با جنگ را تجربه کرده بودند و به طور هم‌زمان افکار خودکشی نیز داشتند. از بین جامعه آماری با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه مورگان و با احتساب احتمال 10 درصدی ریزش، نمونه‌ای به حجم 440 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه آسیبهای دوران کودکی-نسخه کوتاه (CTQ-SF)، پرسشنامه طرحواره یانگ-نسخه کوتاه (YSQ-SF)، چک لیست استرس پس از سانحه (PCL-5)، پرسشنامه افکار خودکشی بک (BSSI) و پرسشنامه تاب آوری کانر-دیویدسون (CDRS). جهت تحلیل داده‌های پژوهش از مدل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارAmos استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که میان تمامی متغیرهای پژوهش ارتباط معناداری وجود دارد (01/0>P)؛ همچنین، بد رفتاری دوران کودکی، طرحواره‌های ناسازگار اولیه، شفقت به خود و تاب‌آوری به طور مستقیم و غیرمستقیم با افکار خودکشی در دانشجویان عراقی دارای علائم استرس ناشی از جنگ مرتبط هستند (01/0>P). نتیجه گیری: درک احتمالی عوامل میانجیگر تاب آوری و خودشفقت ورزی در پیوند بین افکار خودکشی و علائم استرس پس از سانحه در افراد دارای تجربۀ مواجهه با رویدادهای جنگی می‌تواند تلویحات مهمی در زمینۀ پیشگیری از خودکشی در این افراد به دنبال داشته باشد.
  2. مقایسه شاخص‌های عصب-روان شناختی مرتبط با مولفه‌های شناختی، فراشناختی و هیجانی در دانش آموزان با و بدون اختلالات یادگیری
    1403
    پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین کارکردهای اجرایی با اهمال‌کاری و فرسودگی شغلی کارکنان آزمایشگاه‌های پزشکی با نقش میانجی تنظیم هیجان انجام شد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و براساس ماهیت و روش، یک پژوهش توصیفی-پیمایشی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری می باشد. جامعه‌ی آماری مورد مطالعه شامل 1900 نفر از کارکنان بخش آزمایشگاه‌های پزشکی در استان اصفهان که در بخش‌های مختلف آزمایشگاه‌های پزشکی، از جمله بیمارستان‌ها، کلینیک‌ها و مراکز پزشکی در نیمه اول 1402، مشغول به کار بودند. نمونه‌ آماری 320 نفر که با استفاده از فرمول کوکران محاسبه گردید و انتخاب شدند که پس از بررسی پرسشنامه‌های پژوهش، اطلاعات 300 نفر از کارکنان کامل و مورد بررسی قرار گرفت. جهت جمع‌آوری اطلاعات از پرسشنامه‌های اهمال کاری سازمانی صفاری‌نیا و امیرخانی رازلیقی، فرسودگی شغلی ماسلاچ، دشواری تنظیم هیجان گرتز و رومر، آزمون ترتیب‌دهی کارت‌های ویسکانسین و آزمون رنگ-کلمه استروپ استفاده گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون با کمک نرم افزار SPSS-24 و با استفاده از مدل‌یابی معادلات ساختاری (SEM) به وسیله نرم‌افزار Lisrel 8.8 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌های پژوهش نشان داد بین اهمال کاری و فرسودگی شغلی با کارکردهای اجرایی و تنظیم هیجان ارتباط مستقیم و معنی‌دار برقرار است. نتایج حاصل از بررسی نقش میانجی‌گری تنظیم هیجان نیز نشان داد که این متغیر نقش میانجی‌گری معنی‌داری در رابطه بین کارکردهای اجرایی با اهمال کاری و فرسودگی شغلی دارد (01/0>P). با توجه به یافته‌های بدست آمده می‌توان بیان کرد؛ فراهم بودن فضای تعامل در محیط کاری، باعث می‌شود تا کارکنان بیاموزند که به‌دور از هر نوع تنش و اختلافی در روابط بین فردی، هیجانات خویش را کنترل نمایند. به نظر می‌رسد هرچه سازمان برای کاهش فرسودگی شغلی و اهمال‌کاری کارکنان توجه و برنامه‌ریزی بیشتری انجام دهد، میل و رغبت کارکنان در انجام وظایف و کارها در زمان مناسب افزایش خواهد یافت و به دنبال آن رفتارهای خودتنظیمی نیز افزایش می‌یابد. به‌این‌ترتیب که در برنامه‌های آموزشی مرتبط با کارکردهای اجرایی کارکنان، توجه به بهبود فرسودگی شغلی، اهمال‌کاری و تنظیم هیجان با کمک تکنیک‌های درمانی می‌تواند موثر باشد.
  3. تدوین مدل علّی پریشانی روانشناختی کودکان دارای علائم نقص توجه-بیش فعالی بر اساس بد تنظیمی هیجانی و تکانشگری: نقش میانجی ذهن آگاهی
    1402
    پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل علّی پریشانی روان‌شناختی کودکان دارای علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی براساس بدتنظیمی هیجانی و تکانش‌گری و در نظر گرفتن نقش میانجی ذهن آگاهی انجام شد. روش پژوهش توصیفی و از نوع تحلیل مسیر محسوب می‌شود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی کودکان 10 تا 12 ساله دارای علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی که در سال تحصیلی 1401-1402 در مدارس ابتدایی ناحیه یک و ناحیه دو شهر سنندج مشغول به تحصیل بودند، تشکیل دادند. نمونه ی پژوهش شامل 200 دانش آموز 10 تا 12 ساله (131پسر، 69 دختر) با علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی بود که به صورت نمونه گیری هدفمند، با توجه به ملاک های ورود به پژوهش، از میان جامعه آماری انتخاب شدند. در این پژوهش جهت جمع آوری داده‌ها از، مقیاس درجه بندی کانرز فرم والد، مقیاس اضطراب کودکان اسپنس(SCAS) فرم والد، پرسش نامه افسردگی کودکان ماریاکواس(CDI)، پرسش نامه تنظیم هیجان برای کودکان و نوجوانان(ERQ-CA)، مقیاس تکانشگری در کودکان هیرسچفیلد و همکاران (IS) و مقیاس ذهن آگاهی کودکان و نوجوانان (CAMM) استفاده شد. بعد از جمع آوری پرسش نامه ها، با استفاده از تحلیل مسیر از طریق نرم افزار SPSS 26 و AMOS 24 تجزیه و تحلیل بر روی داده‌های خام انجام گرفت. شاخص‌های برازش مدل تایید شد. بر اساس نتایجی که به دست آمد متغیرهای بد تنظیمی هیجانی، تکانشگری و ذهن آگاهی بر پریشانی روان شناختی کودکان دارای علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی اثر مستقیم دارد. پریشانی روان شناختی کودکان دارای علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی با میانجی گری ذهن آگاهی با بد تنظیمی هیجانی و تکانش گری رابطه معناداری دارد (P< 0/01). بنابراین توصیه می‌شود مربیان و متخصصین در جهت کاهش پریشانی روان شناختی کودکان دارای علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی برنامه های آموزشی برای افزایش مهارت تنظیم هیجان و استفاده مناسب از راهبردهای تنظیم هیجان، کاهش رفتارهای تکانشی و هم چنین افزایش ذهن آگاهی تدوین نمایند. همچنین با اتخاذ راهکارهای مناسب و آموزش به والدین پریشانی روان شناختی کودکان دارای علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی را به حداقل رسانده و در جهت افزایش مهارت تنظیم هیجان و ذهن آگاهی این کودکان اقدام های لازم را انجام دهند.
  4. برازش مدل علی استرس شغلی، رضایت شغلی و فرسودگی شغلی پرستاران بر اساس مدل جایگزین شخصیت، مشکلات خواب و کیفیت زندگی کاری : نقش میانجی همدلی بالینی و تعارض نقش
    1402
    پژوهش حاضر با هدف برازش مدل علی استرس شغلی، رضایت شغلی و فرسودگی شغلی پرستاران بر اساس مدل جایگزین شخصیت، مشکلات خواب و کیفیت زندگی کاری با نقش میانجی همدلی بالینی و تعارض نقش انجام شد. این پژوهش توصیفی و از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل کلیه پرستاران شاغل در بیمارستان‌های سنندج در سال 1402 بود که از میان آنها 400 نفر به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده و با توجه به ملاک‌های ورود و خروج، انتخاب شد. به منظور جمع-آوری داده‌ها از پرسش‌نامه استرس پرستاری-فرم کوتاه(NOSS)، مقیاس رضایت شغلی مینه‌سوتا-فرم کوتاه (MSQ-sf)، پرسش‌نامه فرسودگی ماسلاچ (MBI)، پرسش‌نامه شخصیت زاکرمن-کلمن (ZKPQ-50-cc)، چک لیست اختلالات خواب (SDS-CL-17)، پرسش‌نامه کیفیت زندگی کاری (QWL)، مقیاس همدلی جفرسون (JSPE-HP) و پرسشنامه ابهام و تعارض نقش (RAC) استفاده شد. از نرم‌افزار SPSS-26 و Lisrel8.8 برای تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که بین استرس شغلی، رضایت شغلی و فرسودگی شغلی با فعالیت، مردم آمیزی، کیفیت زندگی و همدلی ارتباط منفی و معنی‌دار و با پرخاشگری-خصومت، هیجان خواهی تکانشی، اضطراب روان رنجور خویی، بی خوابی، ریتم شبانه روزی، کابوس، آپنه مرکزی خواب، سندرم پاهای بی قرار، کژخوابی و تعارض ابهام و نقش، ارتباط مثبت و معنی‌دار برقرار است. همچنین نتایج نشان داد که تعارض نقش و همدلی بالینی در رابطه بین ویژگی‌های شخصیتی، مشکلات خواب، کیفیت زندگی کاری با استرس شغلی، رضایت شغلی و فرسودگی شغلی نقش میانجی دارند. بنابراین، با توجه به نقش حیاتی پرستاران به عنوان افرادی که بیشترین ارتباط را با بیماران دارند، نهادها و بیمارستان‌ها ملزم به به-کارگیری اقدامات موثر به منظور ارتقاء سلامت جسمانی و روانشناختی پرستاران می‌باشند.
  5. تدوین مدل علّی اضطراب سلامتی نوجوانان با اختلال اضطراب فراگیر بر اساس انعطاف‌پذیری روانشناختی و درماندگی روانشناختی: نقش میانجی نارسایی هیجانی و آمیختگی فکر-عمل
    1402
    پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل علّی اضطراب سلامتی نوجوانان با اختلال اضطراب فراگیر بر اساس انعطاف‌پذیری روانشناختی و درماندگی روانشناختی و در نظر گرفتن نقش میانجی نارسایی هیجانی و آمیختگی فکر-عمل، انجام شد. روش پژوهش توصیفی، همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعۀ آماری این پژوهش را نوجوانان مقطع متوسطه دورۀ دوم شهرستان بوکان در سال تحصیلی 1403-1402 تشکیل داد. نمونۀ پژوهش شامل433 نوجوان 15 تا 18 ساله (327 دختر، 106 پسر) با اختلال اضطراب فراگیر بود که به صورت نمونه‌گیری هدفمند و با در نظر گرفتن رضایت نوجوانان و پذیرش مربیان و کادر مدارس جهت شرکت در پژوهش، از میان جامعۀ آماری انتخاب شدند. جهت جمع‌آوری داده‌ها از، پرسشنامۀ کوتاه اختلال اضطراب فراگیر (GAD-7)، فرم کوتاه پرسشنامۀ اضطراب سلامتی (HAI-18)، پرسشنامۀ انعطاف‌پذیری روانشناختی (AAQ)، سیاهۀ درماندگی روانشناختی کسلر (K10)، مقیاس نارسایی هیجانی تورنتو (TAS-20) و مقیاس تجدید نظر شدۀ آمیختگی فکر-عمل (TAFS) استفاده شد. پس از جمع‌آوری پرسشنامه‌ها، با استفاده از مدل‌یابی معادلات ساختاری از طریق نرم‌افزار SPSS 24 و Lisrel 8.8، تجزیه و تحلیل بر روی داده‌هایِ خام انجام گرفت. شاخص‌های برازش مدل تایید شد. براساس نتایجی که به دست آمد متغیرهای انعطاف‌پذیری روانشناختی، درماندگی روانشناختی، نارسایی هیجانی و آمیختگی فکر-عمل بر اضطراب سلامتی نوجوانان با اختلال اضطراب فراگیر اثر مستقیم دارد. اضطراب سلامتی نوجوانان با اختلال اضطراب فراگیر با میانجی‌گری نارسایی هیجانی و آمیختگی فکر-عمل با انعطاف‌پذیری روانشناختی و درماندگی روانشناختی رابطۀ معنی‌داری دارد (01/0>P). با توجه به اهمیت پیامدهای مختلف حاصلِ از اضطراب سلامتی در نوجوانان با اختلال اضطراب فراگیر، توجه به آموزشِ مهارتهایِ افزایشِ انعطاف‌پذیری روانشناختی و راهبردهایِ شناسایی و توصیف هیجانات و همزمان کمک به شناسایی و کاهش درماندگی روانشناختی و مشکلات شناختی نظیر آمیختگی فکر-عمل، در مراکز آموزشی برجسته می‌شود که به نوبۀ خود می‌تواند به موفقیت و داشتن سبک زندگیِ سالم‌تر در نوجوانان یاری رساند.
  6. مدل یابی علّی تیپ شخصیتی پرخاشگر-منفعل در افراد دارای اختلال سوء مصرف مواد براساس ابعاد سرشت و منش و سه‌گانه‌های تاریک شخصیت: نقش میانجی طرحواره استحقاق و محرومیت هیجانی
    1402
    پژوهش حاضر با هدف مدل یابی علّی تیپ شخصیتی پرخاشگر-منفعل در افراد دارای اختلال مصرف مواد براساس ابعاد سرشت و منش و سه-گانه‌های تاریک شخصیت با نقش میانجی طرحواره استحقاق و محرومیت هیجانی صورت گرفت. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی افراد با تشخیص مصرف مواد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد استان کردستان در سال 1402 بود. از این میان 400 نفر به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل: پرسشنامه چندمحوری بالینی میلون3، مقیاس سرشت ومنش کلونینجر، مقیاس سه گانه های تاریک شخصیت و پرسشنامه طرحواره‌ یانگ بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از معادلات ساختاری در نرم افزارspss-24 وAMOS 26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل داده‌ها نشان داد که ابعاد سرشت و منش، خودشیفتگی، طرحواره استحقاق و طرحواره محرومیت هیجانی بر تیپ شخصیتی پرخاشگر-منفعل اثر مستقیم و معنادار داشتند. همچنین نتایج بررسی مسیرهای غیر مستقیم نشان داد که ابعاد سرشت و منش از طریق محرومیت هیجانی بر تیپ شخصیتی پرخاشگر-منفعل اثری غیر مستقیم و معنادار دارد اما از طریق طرحواره استحقاق معنادار نمی باشد و سه‌گانه‌های تاریک شخصیت از طریق طرحواره استحقاق و محرومیت هیجانی بر تیپ شخصیتی پرخاشگر-منفعل اثر غیر مستقیم و معنادار دارند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که ارتباط و اثر میان ابعاد سرشت و منش و سه‌گانه‌های تاریک شخصیت از طریق طرحواره استحقاق و محرومیت هیجانی بر تیپ شخصیتی پرخاشگر-منفعل در مبتلایان به اختلال مصرف مواد بینش ارزشمندی جهت درک و تبیین تیپ شخصیتی پرخاشگر-منفعل مبتلایان به اختلال مصرف مواد فراهم خواهد کرد.
  7. نقش میانجی یا تعدیل‌کنندگی خودانتقادی، نشخوارفکری و خودشفقتی در ارتباط بین کمال‌گرایی و افکار خودکشی
    1402
    هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل ارتباط بین کمال‌گرایی و افکارخودکشی با تاکید بر نقش میانجی‌گری و نیز نقش تعدیل‌گری متغیرهای خودانتقادی، نشخوار فکری و خودشفقتی با بهره گرفتن از روش تحلیل مسیر و رگرسیون سلسه مراتبی بود. به منظور دست‌یافتن به اهداف پژوهش، 1312 نفر در سال 1403-1402، با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس مورد گزینش قرار گرفتند که این افراد جهت گردآوری داده‌ها، مقیاسهای خودشفقتی (از نوع فرم کوتاه)، سطوح خودانتقادی، افکار خودکشی بک، سبک پاسخدهی نشخواری و چند بُعدی کمال گرایی را به صورت آنلاین یا حضوری تکمیل نمودند و پس از آن، داده‌ها براساس رگرسیون سلسله مراتبی و تحلیل مسیر مورد ارزیابی و سنجش قرار گرفتند. برحسب یافته‌ها، در رابطه‌ی مابین افکارخودکشی و کمال‌گرایی، در سطح 01/0، هر سه متغیر خودشفقتی، خودانتقادی، نشخوارفکری، به شکل معناداری، توانستند نقش میانجی را ایفا کنند ولی در رابطه با نقش تعدیل‌گر، از بین متغیرها، فقط خودشفقتی و خودانتقادی به شکل معناداری، توانستند این نقش را عهده‌دار شوند. علاوه بر این، در سطح متغیر، مدل میانجی و مدل تعدیل‌گر به ترتیب توانستند، 80% و 79% از واریانس افکار خودکشی را مورد تبیین قرار دهند. از این‌رو، به درمانگران آسیب‌های روانی توصیه می‌شود که به عنوان بخشی از درمان به شناسایی و تحلیل کمال‌گرایی، افکار نشخواری و خودانتقادی بپردازند و آموزش مهارت‌های خاص جهت هدف قراردادن این سازه ها را جزء دستور کار خود قرار دهند.
  8. ارتباط بین علائم اضطراب و اختلال خواب در زنان باردار: نقش میانجی‌گر نگرانی، عدم تحمل ابهام و کژتنظیمی هیجان
    1402
    هدف این پژوهش تحلیل مسیر رابطه بین اضطراب بارداری با مشکلات خواب در زنان باردار با نقش میانجی‌گر نگرانی، بدتنظیمی هیجان و عدم تحمل ابهام بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان باردار مراجعه کننده به مراکز درمانی اصفهان در سال 1401 بود. روش نمونه‌گیری پژوهش حاضر به صورت در دسترس و داوطلبانه بود که نمونه نهایی شامل 366 نفر از زنان باردار شهر اصفهان بود که مقیاس اضطراب بک (BAI)، پرسشنامه اضطراب بارداری وندنبرگ، پرسشنامه کیفیت خواب پترزبورگ (PSQI)، پرسشنامه نگرانی پنسیلوانیا (PSWQ)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان(DERS) و پرسشنامه عدم تحمل ابهام (IUS) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده‌ها از نر‌م‌افزار‌های SPSS-27 و AMOS-29 استفاده شد. ابتدا شاخص‌های توصیفی و ماتریکس همبستگی از طریق نرم‌افزار SPSS گزارش، سپس مدل‌ها در نرم افزار AMOS-29 طراحی و تحلیل شدند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که اضطراب بارداری با شدت مشکلات خواب در زنان باردار رابطه مستقیم دارد و متغیر‌های نگرانی، بدتنظیمی هیجان و عدم تحمل ابهام می‌توانند نقش میانجی را بین این دو متغیر ایفا کنند. با توجه به نتایج پژوهش حاضر می‌توان بیان کرد که افزایش ظرفیت و آموزش برای تحمل ابهام، رفع نگرانی‌ها و آموزش‌ تکنیک‌های تنظیم هیجان به زنان باردار می‌تواند از شدت اضطراب و مشکلات خواب آنها بکاهد.
  9. تدوین مدل علی انگیزه فرزندآوری براساس ویژگی های شخصیتی و نگرانی آسیب شناختی: نقش میانجی بهزیستی روانشناختی
    1402
    پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل علی انگیزه‌ی فرزندآوری بر اساس ویژگی‌های شخصیتی و نگرانی آسیب‌شناختی با در نظر گرفتن نقش میانجی بهزیستی روانشناختی انجام شد. روش پژوهش توصیفی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه‌ی آماری این پژوهش را تمامی زنان متاهل 18 تا 45 سال شهر همدان در نیم‌سال اول 1402 که حداقل 3 سال از شروع زندگی مشترک آنها می‌گذشت، تشکیل دادند. نمونه‌ی پژوهش با وجود دانستن احتمال افت شرکت‌کنندگان و بابت افزایش اعتبار بیرونی 550 نفر در نظر گرفته شد که به صورت نمونه‌گیری هدفمند از بین جامعه‌ی آماری گزینش شدند. نمونه‌ی نهایی پژوهش شامل 400 زن متاهل شهر همدان بود. در این پژوهش از مقیاس های انگیزه‌ی فرزندآوری میلر (CBQ)، ویژگی‌های شخصیتی فرم کوتاه (NEO-FFI)، نگرانی آسیب‌شناختی پنسیلوانیا (PSWQ) و پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف استفاده شد. سپس بعد از گردآوری پرسشنامه‌‌ها با بهره‌گیری از مدل‌یابی معادلات ساختاری از طریق نرم افزارهای SPSS 26 و Lisrel 8.8 تجزیه و تحلیل بر روی داده‌ها صورت گرفت. یافته‌ها نشان داد که مدل از برازش مطلوبی برخوردار است. برطبق نتایجی که حاصل شد، پنج ویژگی شخصیتی، با انگیزه مثبت و منفی فرزندآوری رابطه‌ی معنی داری دارا می‌باشند، به جز وظیفه شناسی که اثر آن بر انگیزه منفی فرزندآوری معنادار نبود. متغیرهای نگرانی آسیب‌شناختی و بهزیستی روانشناختی نیز بر انگیزه‌ی فرزندآوری اثر مستقیم داشتند. روان‌رنجوری، برون‌گرایی و وظیفه‌شناسی و نگرانی آسیب‌شناختی با میانجی‌گری بهزیستی روانشناختی با انگیزه‌ی فرزندآوری رابطه‌ی معنی‌داری داشتند. (01/0>P). اما گشودگی به تجربه و توافق پذیری با میانجی‌گری بهزیستی روانشناختی بر انگیزه فرزندآوری اثر معناداری نداشتند. بر همین اساس پیشنهاد می‌شود که در جهت افزایش انگیزه‌ی فرزندآوری افراد در جامعه تلاش‌هایی در جهت افزایش بهزیستی روانشناختی افراد و کاهش نگرانی و بهبود نگرانی آسیب‌شناختی صورت پذیرد و همینطور به ویژگی‌های شخصیتی افراد نیز توجه شود. متخصصین و مشاوران مربوطه می‌توانند با دادن راهکارهای مناسب و آگاهی، تاثیر مثبتی بر انگیزه‌های فرزندآوری زوجین داشته باشند و کمک کنند تا افراد جامعه، شناختی کافی در ارتباط با عوامل تاثیرگذار روانشناختی بر روند فرزندآوری‌شان داشته باشند.
  10. برازش مدل علی نشانگان افسردگی در افراد با اختلال مصرف مواد براساس تیپ‌های شخصیتی و حساسیت اضطرابی با نقش میانجی عدم تحمل ابهام
    1402
    پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی عدم تحمل ابهام در رابطه بین تیپ‌های شخصیتی و حساسیت اضطرابی با علائم افسردگی افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد انجام شد. این مطالعه از لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ نحوه جمع‌آوری داده‌ها از پژوهش‌های توصیفی و از نوع معادلات ساختاری محسوب می‌شود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی افراد با تشخیص اختلال مصرف مواد که در شش ماه اول سال 1402-1401 به مراکز سوء مصرف مواد شهر مشهد مراجعه کرده بودند، می‌باشد. حجم نمونه پژوهش با در نظر گرفتن احتمال افت آزمودنی‌ها و جهت افزایش اعتبار بیرونی 300 در نظر گرفته شد که به روش نمونه‌گیری هدفمند از میان جامعه آماری انتخاب شد. جهت جمع‌آوری داده‌ها از ابزارهای پرسشنامه افسردگی بک (BDI-II)، پرسشنامه شخصیتی پنج عاملی NEO (فرم کوتاه 60 سوالی)، پرسشنامه حساسیت اضطرابی (ASI)، پرسشنامه عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS) استفاده شد. پس از جمع آوری پرسشنامه، داده‌های خام با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری (SEM) و نرم افزارهای SPSS 28 و Lisrel8.8 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. شاخص‌های برازش مدل تایید شد. با توجه به یافته‌های پژوهش می‌توان گفت که تیپ‌های شخصیتی شامل روان‌رنجورخویی بر افسردگی اثر مثبت و معنادار و گشودگی به تجربه، وظیفه‌شناسی، برونگرایی و توافق‌پذیری بر افسردگی اثر منفی و معناداری داشتند. حساسیت اضطرابی و عدم تحمل ابهام بر افسردگی اثر مثبت و معنادار داشتند و نقش میانجی عدم تحمل ابهام نیز تایید شد (001/0>P). در واقع، افرادی که گشودگی به تجربه، وظیفه‌شناسی، برونگرایی و توافق‌پذیری کمتر، روان‌رنجورخویی بالاتر، حساسیت اضطرابی و عدم تحمل ابهام بالاتری دارند، افسردگی بالاتری را تجربه می‌کنند. پیشنهاد می‌شود که به سلامت روان افراد افسرده با تشخیص اختلال مصرف مواد اهمیت بیشتری داده شود تا به سمت مصرف مواد کشیده نشوند. همچنین، روان‌شناسان و مشاوران به‌منظور بهبود علائم افسردگی، به نقش ویژگی‌های شخصیتی و عدم تحمل ابهام توجه کنند و با آموزش‌های لازم، اثرات این مولفه‌ها را بر افسردگی مورد توجه قرار دهند.
  11. مقایسه بازداری شناختی، حل مسئله، تصمیم‌گیری، حافظه کاری و انعطاف‌پذیری شناختی در افراد با سطوح مختلف ذهن‌آگاهی
    1402
    پژوهش حاضر باهدف مقایسه بازداری شناختی، حل مسئله، تصمیمگیری، حافظه کاری و انعطاف‌پذیری شناختی در افراد دارای سطوح مختلف ذهن‌آگاهی انجام‌یافته است. این پژوهش مطالعهای علی - مقایسهای و روش انجام کار نیز پیمایشی و کمی بود. باتوجهبه اینکه هدف پژوهش بررسی دو گروه با ذهنآگاهی بالا و پایین بود؛ با استفاده از فرمول کو کران حجم نمونه 100 نفر در نظر گرفته شد. لذا پرسشنامه ذهنآگاهی فرایبورگ در میان 173 نفر از شهروندان بزرگسال شهر کرمانشاه توزیع شد و پس از احراز ملاکهای ورود به پژوهش دو گروه 50 نفری ذهنآگاهی بالا و پایین نمونه پژوهش را تشکیل دادند. جهت جمعآوری دادهها از برای متغیر ذهن‌آگاهی از فرم کوتاه پرسش‌نامه ذهن‌آگاهی فرایبورگ استفاده شد. آزمون تکلیف برو – نرو، آزمون برج لندن، آزمون تکلیف تصمیم‌گیری آیووا، آزمون حافظه کاری پاسات و آزمون استروپ پیچیده ابزار گردآوردی داده‌ها در این پژوهش بودند. جهت تجزیهوتحلیل فرضیهها از روش تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد. برای بررسی پیش فرض‌ها نیز از آزمون لوین و آزمون ام‌باکس استفاده شد. نتایج تحلیل داده‌ها نشان داد که بازداری شناختی (p=0/000)، حل مسئله (p=0/000)، تصمیمگیری (p=0/001) حافظه کاری (p=0/000) و انعطاف‌پذیری شناختی (p=0/001) در افراد دارای ذهن‌آگاهی بالا و پایین دارای تفاوت معنادار است. نتایج این پژوهش نشان‌می‌دهد که هرچه سطح بازداری شناختی، حل مسئله، تصمیمگیری، حافظه کاری و انعطاف‌پذیری شناختی بالاتر باشد سطح ذهن‌آگاهی نیز بالاتر خواهد بود.
  12. برازش علی رفتار های خودجرحی در زندانیان بر اساس مدل جایگزین اختلالات شخصیت در DSM-5 با نقش میانجی گری نا امیدی و بد تنظیمی هیجان
    1402
    پژوهش حاضر با هدف برازش مدل علی رفتارهای خودجرحی در زندانیان بر اساس مدل جایگزین اختلالات شخصیت در DSM-5 با نقش میانجی نا‌امیدی و بدتنظیمی هیجان انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش، تمامی زندانیان ندامتگاه قزلحصار کرج در نیمه دوم سال 1403-1402 بود. نمونه پژوهش شامل 400 زندانی با تشخیص وجود رفتارهای خودجرحی بود که به روش نمونه‌گیری هدفمند با توجه به وجود رفتار های NSSI و رضایت شخصی افراد، در وهله اول و دارا بودن ملاک های ورود و خروج از میان جامعه آماری انتخاب گردید. جهت جمع آوری داده‌ها از مقیاس‌های نسخه بزرگسالان پرسشنامه شخصیت DSM-5 (PID-5-BF)، پرسشنامه نا امیدی بک (BHS)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجانی (CERQ) و پرسشنامه رفتارهای خود آسیب رسان کلونسکی و گلن (ISAS) استفاده شد. بعد از جمع آوری پرسشنامه‌ها، با استفاده از تحلیل مسیر از طریق نرم افزار SPSS 25 و Lisrel8.8 تجزیه و تحلیل بر روی داده‌های خام انجام گرفت. شاخص های برازش مدل تایید شد. بر اساس نتایجی که به دست آمد بین رفتار خودجرحی با عاطفه منفی (01/0>P؛ 42/0=r)، گسلش (01/0>P؛ 33/0=r)، مخالفت ورزی (01/0>P؛ 40/0=r)، مهار گسیختگی (01/0>P؛ 29/0=r)، روانپریش‌خویی (01/0>P؛ 42/0=r)، ناامیدی (01/0>P؛ 43/0=r) و تنظیم شناختی منفی هیجان (01/0>P؛ 42/0=r) در سطح 99 درصد ارتباط مثبت و معنی‌دار و با تنظیم شناختی مثبت هیجان (01/0>P؛ 33/0=r) در سطح 99 درصد ارتباط منفی و معنی‌دار برقرار است. علاوه بر این در پژوهش حاضر بین رفتار های خودجرحی و مهارگسستگی (001/0<P،42/0=r) رابطه مستقیم معنادار برقرار نمی‌باشدبنابراین با توجه به اهمیت اینگونه رفتار ها در سلامت این قشر توصیه می‌شود که در موسسات کیفری حتی المقدور شرایطی ایجاد شود که بروز اینگونه رفتار ها و نیز به وجود آمدن اختلالات روانشناختی که موجب بروز این رفتار ها می‌شود، به حداقل برسد.
  13. مقایسه کنش‌های اجرایی مادران دارای نوزادان نارس با و بدون علائم افسردگی و اضطراب
    1402
    پژوهش حاضر باهدف مقایسه کنش‌های اجرایی مادران دارای نوزادان نارس با و بدون علائم افسردگی و اضطراب انجام شد. جامعه آماری شامل مادران دارای نوزادان نارس بستری‌شده در بیمارستان‌های سطح تهران و کرج بود. طرح تحقیق از نوع علی مقایسه‌ای بود. بدین جهت ۱۴۰ نفر به‌صورت نمونه‌گیری هدفمند در دو گروه (۷۰ نفر دارای علائم اضطراب و افسردگی و ۷۰ نفر بدون علائم اضطراب و افسردگی) قرار گرفتند. آزمون‌های سنجش کنش‌های اجرایی شامل 1-Back، آزمون برو/ نرو و آزمون کارت‌های ویسکانسین بر روی شرکت‌کنندگان اجرا شد. جهت بررسی فرضیه‌های پژوهش از تحلیل واریانس چندمتغیره یک‌راهه استفاده شد. یافته‌های این پژوهش حافظه کاری (012/0 P= و 515/6 F=) بازداری مهاری (006/0 P=و 787/7F=) و انعطاف‌پذیری شناختی خطا در جاماندگی (146/0P= و 140/2 F=) و تعداد طبقات (011/0 P=و 627/6F=) بود. نتایج این پژوهش نشان داد، بین مادران دارای نوزادان نارس با و بدون علائم افسردگی و اضطراب در کنش‌های اجرایی تفاوت معنادار نبود. نتایج پژوهش حاصل از این پژوهش می‌تواند به پژوهشگران و متخصصان در انجام مداخلات درمانی مناسب مبتنی بر کاهش اضطراب و افسردگی و عملکرد اجرایی کمک کند.
  14. نقش میانجی‌گر اجتناب تجربه ای، همجوشی شناختی، بدتنظیمی هیجان، عاطفه منفی و تحمل پریشانی در پیش‎بینی افکار خودکشی در اختلال وسواسی- جبری
    1402
    با توجه به این که افکار مرتبط با خودکشی از مسایل شایع در افراد مبتلا به علائم وسواسی- جبری است، لذا بررسی مولفه‌های آن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی‌گر اجتناب تجربه‎ای، همجوشی شناختی، بدتنظیمی هیجان، عاطفه منفی، و تحمل پریشانی در پیش‎بینی افکار خودکشی ‎در اختلال وسواسی- جبری انجام شد. این پژوهش از حیث روش‌شناسی کمی بود که با روش همبستگی از نوع مدل‌یابی معادلات ساختاری (SEM) انجام شد. جامعه آماری کلیه دانشجویان دانشگاه کردستان که در سال تحصیلی 1400-1399 در حال تحصیل بودند را شامل گردید. روش نمونه‌گیری، غیرتصادفی در دسترس بود و حجم نمونه نیز با استفاده از جدول مورگان 600 نفر تخمین زده شد که پس از گردآوری اطلاعات و حذف پرسشنامه‌های مخدوش و نامعتبر، داده‌های نهایی 504 نفر مورد تحلیل قرار گرفت. جهت گردآوری اطلاعات از مقیاس افکار خودکشی بک(BSSI)‌، مقیاس وسواسی- جبری ابعادی(DOCS)‌، پرسشنامه پذیرش و عمل برای OCD ((AAQ-OC، پرسشنامه همجوشی شناختی‌(CFQ)، مقیاس تحمل پریشانی (DTS)، و مقیاس دشواری در تنظیم هیجان‌(DERS) استفاده شد. برای تحلیل داده‌ها از روش‌های آمار توصیفی و ضریب همبستگی با نرم‌افزار SPSS24 و برای تحلیل مدل از تحلیل مسیر با نرم‌افزار Amos24 استفاده شد. یافته‌های به‌دست آمده نشان داد مدل کلی پژوهش و همچنین دو زیرمدل از مدل اصلی پژوهش، برازش وجود دارد، بدین معنی که بین مدل پیشنهادی و مدل مورد انتظار (داده‌های پژوهش) برازش یا تناسب وجود دارد. همچنین داده‌های پژوهش نشان دادند که ضرایب همبستگی پیرسون بین وسواس فکری- عملی، افکار خودکشی، اجتناب تجربه‌ای، همجوشی شناختی، و بدتنظیمی هیجان از لحاظ آماری مثبت و معنادار است(01/0=P)، و همچنین بین تحمل پریشانی با سایر متغیرها رابطه‌ای منفی و معنادار وجود دارد(01/0=P). این نتایج نشان داد که در مدل ارتباط بین وسواس فکری- عملی با افکار خودکشی با نقش واسطه‌ای اجتناب تجربه‌ای، همجوشی شناختی، بدتنظیمی هیجان، عاطفه منفی، و تحمل پریشانی، اثر مستقیم و کل استاندارد شده وسواسی- جبری بر اجتناب تجربه‌ای 58/0درصد، همجوشی شناختی 68/0 درصد، بدتنظیمی هیجان 453/0درصد، عاطفه منفی 572/0درصد، و تحمل پریشانی 338/0- درصد می‌باشد و این میزان تاثیر از لحاظ آماری معنی‌دار می‌باشد(01/0>P). براساس یافته‌های این پژوهش می‌توان نتیجه گرفت که مولفه‌های مورد بررسی در این پژوهش به‌عنوان تعیین‌گرهای اصلی در تفکر خودکشی‌ در افراد دارای علائم وسواسی- جبری، می‌باشند.
  15. تدوین مدل علی اضطراب اجتماعی دانش‌آموزان با اختلال یادگیری خاص بر اساس تنظیم هیجان و خودکارآمدی ادراک‌شده: نقش میانجی هوش هیجانی و طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه
    1402
    پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل علی اضطراب اجتماعی دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص براساس تنظیم هیجان و خودکارآمدی ادراک‌شده با در نظر گرفتن نقش میانجی هوش هیجانی و طرحواره‌های ناسازگار اولیه انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را همه‌ی دانش‌آموزان با اختلال یادگیری خاص مراجعه‌کننده به مراکز اختلال یادگیری تحت‌نظر آموزش‌وپرورش شهر سنندج در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل 360دانش‌آموز 8-12ساله (174دختر، 186پسر) با اختلال یادگیری خاص بود که به صورت نمونه‌گیری هدفمند، با توجه به پذیرش اولیا و مربیان دانش‌آموزان جهت شرکت در پژوهش، از میان جامعه آماری انتخاب شد. در این پژوهش از مقیاس‌های، نسخه خودگزارشی مقیاس اضطراب اجتماعی لیبوویتز برای کودکان و نوجوانان(LSAS-CA-SR)، سیاهه‌ی تنظیم هیجان(ERC)، پرسشنامه هوش هیجانی صفت-کودکان (TEIQue-CF)، پرسشنامه خودکارآمدی کودکان (SEQ-C) و پرسشنامه طرحواره کودکان (SIC) استفاده شد. بعد از جمع‌آوری پرسشنامه‌ها، با استفاده از مدل‌یابی معادلات ساختاری و تحلیل‌ مسیر از طریق نرم‌افزار SPSS 24 و Lisrel 8.8 تجزیه و تحلیل بر روی داده‌های خام انجام گرفت. شاخص‌های برازش مدل تایید شد. براساس نتایجی که به دست آمد متغیرهای تنظیم هیجان، خودکارآمدی ادارک‌شده، هوش هیجانی و طرحواره‌های ناسازگار اولیه بر اضطراب اجتماعی دانش‌آموزان با اختلال یادگیری خاص اثر مستقیم دارد. اضطراب اجتماعی دانش‌آموزان دارای اختلال یادگیری خاص با میانجی‌گری هوش هیجانی و طرحواره‌های ناسازگار اولیه با تنظیم هیجان رابطه معنی‌داری دارد، همچنین، اضطراب اجتماعی دانش‌آموزان با اختلال یادگیری خاص با میانجی‌گری هوش هیجانی و طرحواره‌های ناسازگار اولیه با خودکارآمدی ادارک‌شده رابطه معنی‌داری دارد (01/0>P). بنابراین توصیه می‌شود مربیان و متخصصین در جهت کاهش اضطراب‌اجتماعی دانش‌آموزان با اختلال یادگیری خاص برنامه‌های آموزشی برای افزایش راهبردهای تنظیم هیجان سازگارانه ،افزایش احساس خودکارآمدی ادراک‌شده و تقویت هوش هیجانی آن‌ها تدوین نمایند. همچنین با اتخاذ راهکارهای مناسب و آموزش به والدین طرحواره‌های ناسازگار اولیه دانش‌آموزان با اختلال یادگیری خاص را به حداقل برسانند.
  16. اثربخشی پروتکل درمان فراتشخیصی یکپارچه بر علایم اضطراب، بدتنظیمی هیجان و عدم تحمل ابهام در نوجوانان مبتلا به اختلالات اضطرابی
    1401
    زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای اختلالات اضطرابی در میان نوجوانان ایرانی، نقص در عملکردهای مختلف و نیز هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیمی که این اختلال بر فرد، خانواده و جامعه تحمیل می‌کند. ضرورت ایجاب می‌کند که با استفاده از درمان های مداخله ای مختلف، مهارت‌ها و استراتژی‌های لازم به منظور مقابله با تخریب‌های کارکردی ناشی از اختلال و ارتقای سازگاری فردی و اجتماعی به افراد مبتلا به این اختلال آموزش داده شود؛ لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی پروتکل درمان فراتشخیصی یکپارچه بر علایم اضطراب، بدتنظیمی هیجان و عدم تحمل ابهام در نوجوانان مبتلا به اختلالات اضطرابی انجام گرفت. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع مطالعات تجربی بود که در قالب طرح پیش آزمون پس آزمون با پیگیری انجام شد جامعۀ آماری شامل تمامی نوجوانان 15 تا 17 سال مبتلا به اختلالات اضطرابی شهر سنندج بودند، که از بین آنها به روش نمونه‌گیری هدفمند تعداد 60 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند در انتهای درمان پس از ریزش گروه مداخله 28 نفر و گروه کنترل ۲۷ نفر رسید. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل پرسشنامه اضطراب نوجوانان مبتنی بر DSM-5 (YAM)، پرسشنامه تنظیم هیجان-نسخه کودکان و نوجوانان (ERQ-C)، مقیاس عدم تحمل ابهام- نسخه کودکان و نوجوانان (IUSC-12) و پرسشنامه نگرانی پنسیلوانیا- نسخه کودکان و نوجوانان (PSWQ-C) بود. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس مختلف به اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند یافته ها: نتایج نشان داد میانگین نمرات علایم اضطراب، بدتنظیمی هیجان و عدم تحمل ابهام در گروه مداخله به طور معناداری نسبت به گروه کنترل کاهش یافته است (001/0≥P) پس از تعدیل نمرات پیش آزمون بین دو گروه آزمایش و کنترل در مولفه های پژوهش تفاوت معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه بر کاهش علایم اضطراب، بدتنظیمی هیجان و عدم تحمل ابهام در نوجوانان مبتلا به اختلالات اضطرابی، نتایج حاضر برای متخصصان بالینی فعال در حوزه های درمان و مشاوره،تلویحات کاربردی به همراه دارد.
  17. بررسی تاثیر القای هیجان منفی بر روی ریسک پذیری در افراد اضطرابی و غیر اضطرابی
    1401
    این پژوهش با هدف بررسی تاثیر القای هیجان منفی (خشم) بر تصمیم گیری پرخطر در افراد مضطرب و غیر مضطرب انجام شد. تحقیقات قبلی نشان می دهد اضطراب بالا با ریسک گریزی مرتبط است، اما تاثیر احساسات منفی بر تصمیم گیری ریسکی همراه با اضطراب را بررسی نکرده است. در این آزمایش از روش پیش آزمون و پس آزمون دو گروهی استفاده شده است به این صورت که ابتدا آزمودنی ها پرسشنامه های اختلال اضطراب بک و اختلال اضطراب فراگیر را پر کرده سپس در صورتی که نمره آن ها برای شرکت در آزمایش مناسب می بود مورد مصاحبه قرار می گرفتند، پس از انجام مصاحبه برای سنجش ریسک پذیری ایشان از آزمون قمار آیوا استفاده می شد و سپس به آن ها مجموعه تصاویر القای هیجان (IAPS) برای القای هیجان خشم نشان داده و دوباره از ایشان آزمون ریسک پذیری با استفاده از نرم افزار آیوا به عمل می آمد. در پایان نیز دوباره از آزمودنی ها درخواست می شد که فرم های اختلال اضطراب را پر کنند. جامعه آماری این پژوهش همه ی دانشجویان 18 تا 45 سال در همه ی مقاطع تحصیلی دانشگاه کردستان که در سال1399-1400 مشغول به تحصیل بودند، می باشد. تعداد افراد شرکت کننده در آزمایش 228 نفر بوده که پس از بررسی نمره های اضطراب پرسشنامه ها ی اضطراب بک و فراگیر و انجام مصاحبه با آن ها 30 نفر نمونه اضطرابی و 30 نفر نمونه غیر اضطرابی آقا و خانم آنتخاب شدند برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آزمون هایt تک گروهی و ANCOVA استفاده شده است نتایج تحقیق حاصل از آن بود که: ریسک پذیری پس از القای هیجان خشم در دو گروه اضطرابی و غیر اضطرابی در سطح اطمینان99درصد دارای تفاوت معناداری است به این صورت که در گروه اضطرابی پس از القای هیجان ریسک پذیری به صورت معنا داری کاهش می یابد در حالی که در گروه غیر اضطرابی ریسک پذیری افزایش می یابد.در واقع می توان نتیجه گرفت القای هیجان منفی باعث کاهش سطح ریسک پذیری در افراد دچار اختلال اضطراب می شود.
  18. مدل معادلات ساختاری روابط بین بدرفتاری های دوران کودکی و اعتیاد به اینترنت: نقش واسطه ای سبک های دلبستگی و راهبردهای مقابله ای
    1401
    هدف: اینترنت کیفیت زندگی بسیاری از افراد را ارتقاء می‌دهد اما استفاده بیش از حد آن پیامدهای نامطلوبی برای سلامت روان و رشد آن‌ها دارد این استفاده در میان دانشجویان به شکل چشم-گیری در حال افزایش است و متاسفانه در مواردی آنقدر گسترش می‌یابد که جنبه‌های مختلف زندگی فرد را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه‌ی بین بدرفتاری‌های دوران کودکی و اعتیاد به اینترنت با تاکید بر نقش میانجی سبک‌های دلبستگی و راهبردهای مقابله‌ای انجام شد. روش و ابزار: پژوهش حاضر از نوع توصیفی – پیمایشی و جامعه آماری آن کلیه دانشجویان شهر مشهد در بازه زمانی بهمن 1399 الی اسفند 1400 بود. روش نمونه‌گیری به‌صورت تصادفی انجام شد و برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده گردید و بر اساس آن حجم نمونه 497 نفر دانشجو بدست آمد. در این پژوهش داده‌ها موردنیاز با استفاده از چهار پرسشنامه آزمون اعتیاد به اینترنت (IAT)، پرسشنامه آسیب‌های دوران کودکی-نسخه کوتاه (CTQ-SF)، مقیاس تجدیدنظر شده سبک‌های دلبستگی بزرگسالان (RASS) و پرسشنامه راهبردهای مقابله (CISS) بدست آمده است. داده‌های پژوهش پس از جمع‌آوری با استفاده از نرم‌افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون روابط متغیرهای اصلی پژوهش سنجیده شد. بحث: نتایج نشان داد همبستگی بین اعتیاد به اینترنت با ترومای کودکی، سبک دلبستگی و راهبردهای مقابله‌ای در سطح p<.01 معنی‌دار است. فرضیات پژوهش با روش تحلیل مدل‌یابی معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفت و کلیه محاسبات آن در نرم‌افزار MPLUS-8 انجام شد. برای اعتبارسنجی مدل‌یابی معادلات چهار پیش‌فرض نرمال بودن توزیع پراکندگی متغیرها، عدم وجود هم‌خطی بودن چندگانه، تعیین پذیری مدل، برازش مدل با داده‌ها انجام گرفت. نتیجه گیری: نتایج نشان می‌دهد ترومای دوران کودکی به‌طور مستقیم بر اعتیاد به اینترنت تاثیر ندارد اما بر سبک‌های دلبستگی اجتنابی و دو سوگرا تاثیر مثبت و بر سبک دلبستگی ایمن تاثیر منفی دارد. همچنین ترومای کودکی بر راهبرد مقابله‌ای مسئله مدار تاثیر منفی و بر راهبردهای مقابله‌ای هیجان مدار و اجتنابی تاثیر مثبت دارد. سبک دلبستگی هیجان مدار تاثیر معنی‌داری بر اعتیاد به اینترنت نداشت ولی سایر سبک‌ها معنی‌دار بودند و از سوی دیگر راهبرد مقابله‌ای هیجان مدار تاثیر معنی‌داری بر اعتیاد به اینترنت ندارد اما سایر راهبردها تاثیرگذار بودند. از بین سبک‌های دلبستگی تنها سبک دلبستگی اجتنابی توانست نقش میانجی معنی‌داری بین ترومای کودکی و اعتیاد به اینترنت داشته باشد راهبرد مقابله‌ای هیجان مدار نقش میانجی معنی‌داری در ارتباط بین ترومای کودکی با اعتیاد به اینترنت ندارد.
  19. نقش حساسیت اضطرابی، اجتناب تجربی و عدم تحمل پریشانی در پیش بینی افکار خودکشی گرا در دانشجویان عراقی دارای علائم اختلال استرس پس از سانحه
    1400
    زمینه و هدف: جنگ ها و درگیری ها علاوه بر تلفات جانی بسیاری که دارند. سلامت روانشناختی و جسمانی جوامع را به شدت تحث تاثیر قرار می دهند. هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین اختلال استرس پس از سانحه و افکار خودکشی با تعیین نقش میانجی گر حساسیت اضطرابی، اجتناب تجربی و عدم تحمل پریشانی در میان دانشجویان عراقی. مواد و روش ها: این پژوهش از پژوهش های توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این شامل تمام دانشجویان عراقی در دانشگاه گرمیان بود. نمونه این پژوهش شامل 516 نفر دانشجوی دانشگاه گرمیان در طول سال 1400 بود که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در این پژوهش از چک لیست استرس پس از سانحه (PCL-5)، مقیاسی برای سنجش تحمل پریشانی (DTS)، مقیاس تجدیدنظر شده حساسیت اضطرابی (ASIR)، مقیاس پرسشنامه چند بعدی اجتناب تجربی (MEAQ)، پرسشنامه افکار خودکشی بک (BSSI)، پرسشنامه پذیرش و عمل ـ نسخه دوم (AAQ-II) و فرم کوتاه پرسشنامه شخصیتی (PID-5) استفاده شد. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که اثر کل استرس پس از حادثه بر افکار خودکشی803/0، با نقش میانجی گری متغیر بر اجتناب تجربی 718/0، تحمل پریشانی 659/0-، حساسیت اضطرابی 629/0گزارش شده است. نتیجه گیری: از یافته های این پژوهش می توان این گونه نتیجه گیری کرد که بین استرس پس از سانحه و افکار خودکشی با نقش میانجی گری متغیر حساسیت اضطرابی، اجتناب تجربی و تحمل پریشانی در میان دانشجویان دانشگاه گرمیلان در استان کلار رابطه معناداری وجود دارد (001/0=P).
  20. اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر علایم اضطرابی، راهبردهای تنظیم هیجان و رضایت زناشویی زنان دارای اختلالات اضطرابی
    1400
    زمینه و هدف: اختلالات اضطرابی از اختلالات شایع روانپزشکی هستند که با توجه به سیر مزمن، شیوع بالا و هم آیندی مرضی با سایر اختلالات روانپزشکی، به عنوان یکی از مهمترین اختلالات ناتوان کننده در بزرگسالان می باشند. عدم مداخلۀ به موقع می تواند اثرات سوء فراوانی بر روابط خانوادگی، رضایت زناشویی و کیفیت زندگی فرد تحمیل کند. هدف مطالعۀ حاضر بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر علایم اضطرابی، راهبردهای تنطیم هیجان و رضایت زناشویی زنان دارای اختلالات اضطرابی بود. روش: در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع A-B-A استفاده شده است. جامعه مورد نظر شامل کلیه زنان متاهل مراجعه کننده به کلینیک ها و مراکز درمانی خصوصی شهر مشهد است. گروه نمونه در این پژوهش شامل 10 زن مبتلا به حداقل یک اختلال اضطرابی بودند که علاوه بر آن نارضایتی زناشویی نیز گزارش کرده بودند. آزمودنی ها به روش نمونه گیری در دسترس از بین جامعه آماری پژوهش، پس از مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلال های محور یک توسط روانشناس بالینی انتخاب شدند. نمونه پژوهش پس از ارزیابی بالینی و احراز شرایط پژوهش وارد فرایند مداخله شدند و طرحواره درمانی هیجانی به مدت 12 جلسۀ یک ساعته به صورت هفتگی به کار گرفته شد. آزمودنی ها در سه مرحلۀ خط پایۀ یکسان و جلسات 1، 4، 8، 12 درمان و نیز دو ماه پس از درمان مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تفسیر داده ها از تحلیل نمودار دیداری و همچنین از شاخص های میزان بهبودی و تغییر پایدار و D کوهن استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تاثیر طرحواره درمانی هیجانی بر علایم اضطرابی، تنظیم هیجان (سرکوبی هیجان و ارزیابی مجدد)، حساسیت اضطرابی، عاطفه مثبت و منفی و رضایت مندی زناشویی زنان مبتلا به اختلالات اضطرابی از نظر آماری و بالینی معنی دار است و این درمان به طور معنی داری منجر به کاهش شاخص های اضطرابی، بهبود راهبردهای تنظیم هیجان و افزایش رضایت مندی زناشویی در این زنان شده است. نتیجه گیری: طرحواره درمانی هیجانی درکاهش علایم اضطرابی، تعدیل راهبردهای تنظیم هیجان و رضایت مندی زناشویی زنان دارای اختلالات اضطرابی از اثربخشی لازم برخوردار است.
  21. نقش میانجی گر بدتنظیمی هیجان، تکانشگری و عدم تحمل پریشانی در ارتباط بین ابعاد مرضی شخصیت DSM-5با آسیب های طیف برونی ساز در افراد دارای سوء مصرف مواد
    1400
    یکی از مشکلات شایعی که افراد سومصرف کننده مواد با آن درگیر هستند، مشکلات رفتاری مرتبط با آسیب های طیف برونی ساز است. این مطالعه با هدف بررسی نقش میانجی گر بدتنظیمی هیجان، تکانشگری و عدم تحمل پریشانی در ارتباط بین ابعاد مرضی شخصیت DSM-5 با آسیب های طیف برونی ساز در افراد دارای سوء مصرف مواد انجام شد. مطالعه از نظر روش شناسی کمی و از لحاظ هدف بنیادی بود که با روش همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه مورد مطالعه تمامی افراد سومصرف کننده مواد تحت درمان در مراکز ترک اعتیاد و بیمارستان های شهر سنندج در مقطع زمانی 1399-1400 بود. کل نمونه انتخاب شده در این پژوهش 500 نفر در نظر گرفته شد؛ که از بین بیماران مراکز ترک اعتیاد و بیمارستان های شهر سنندج با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آخرین نسخه های چهار نرم افزار SPSS-22،Lisrel ، AMOS-22 و برنامه ماکرو Preacher & Hayes, (2008) استفاده شد. نتایج مطالعه نشان داد در اثر مستقیم ابعاد مرضی شخصیت DSM-5 و آسیب های طیف برونی ساز، هیجان پذیری منفی (عاطفه منفی)، دل گسستگی، مهارگسستگی، مخالفت جویی و روان پریشی (روان گسستگی) معنی دار است. در اثر غیرمستقیم، دشواری در انجام رفتار هدفمند، عدم وضوح هیجانی، عدم پذیرش پاسخ های هیجانی، دشواری در کنترل تکانه، فقدان آگاهی هیجانی و دسترسی محدود به راهبرهای تنظیم هیجانی در بدتنظیمی هیجان با آسیب های طیف برونی ساز ارتباط داشت. تکانشگری در حیطه های شناختی، حرکتی و عدم برنامه ریزی با آسیب های طیف برونی ساز مرتباط بود. همچنین در اثر غیرمستقیم، تحمل (تحمل پریشانی هیجانی)، جذب (جذب شدن به وسیله هیاجانات منفی)، تنظیم (تنظیم تلاش ها برای تسکین پریشانی) و ارزیابی (برآورد ذهنی پریشانی) در تحمل پریشانی با آسیب های طیف برونی ساز ارتباط داشت. در کل، بدتنظیمی هیجان، تکانشگری و عدم تحمل پریشانی نقش میانجی گر معنی داری در ارتباط بین ابعاد مرضی شخصیت DSM-5 با آسیب های طیف برونی ساز در افراد دارای سوء مصرف مواد داشتند.
  22. تبیین مدلی بر اساس باورهای فراشناختی در پیش بینی ابعاد اختلال وسواسی-اجباری با میانجی گری اجتناب تجربه ای و آمیختگی شناختی
    1400
    مقدمه: اختلال وسواسی-جبری یک اختلال ناهمگون با ابعاد متنوع است که شناسایی عوامل زیربنایی دخیل در سبب شناسی و تداوم آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. پژوهش حاضر به بررسی نقش باورهای فراشناختی در پیش بینی ابعاد علائم اختلال وسواسی-جبری با میانجی گری اجتناب تجربه ای و آمیختگی شناختی می پردازد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات علی-مقایسه ای و همبستگی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری (تحلیل مسیر) می باشد. نمونه پژوهش حاضر شامل 324 نفر (121 نفر مبتلا به اختلال وسواسی-جبری و 203 نفر از دانشجویان) که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جامعه آماری پژوهش حاضر در افراد بهنجار شامل تمامی دانشجویان شهر اردبیل و تبریز و در نمونه بالینی تمامی افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری در بخش سرپایی بیمارستان روانپزشکی فاطمی اردبیل و بخش روانپزشکی بیمارستان رازی تبریز و همچنین مراکز مشاوره سطح شهر اردبیل و تبریز می باشد، داده های حاصل از نمونه بالینی از افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری به صورت مداد-کاغذی جمع آوری گردید و داده های گروه کنترل که شامل دانشجویان بود، به صورت آنلاین از طریق شبکه های اجتماعی (WhatsApp و Telegram) و با طراحی پرسشنامه ها در بستر Google Form گردآوری شدند. برای تحلیل آماری داده های پژوهش علاوه بر آزمون t مستقل، از ضریب همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر (Pathway Analysis) با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده شد. نتایج: مدل پژوهش حاضر با داده های برازش مناسبی داشت به گونه ای نتایج مدل داد بین تمامی متغیرهای باورهای فراشناختی، وسواسی-جبری، پذیرش و عمل و آمیختگی شناختی بین گروه وسواس و بهنجار تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0=p)، میانگین نمرات در گروه وسواس بالاتر از گروه بهنجار می باشد. همچنین، نتایج مدل پژوهش حاضر نشان داد که داده های برازش مناسبی داستند به گونه ای که باورهای فراشناختی به صورت مستقیم و معنی داری 29/0 درصد از علائم اختلال وسواسی-جبری را تبیین می کند. علاوه بر این، باورهای فراشناختی به صورت معنی دار و غیرمستقیم با واسطه ی متغیر اجتناب تجربه ای 30/0 درصد از علائم اختلال وسواسی-جبری و همچنین با واسطه ی آمیختگی شناختی 41/0 درصد از علائم اختلال وسواسی-جبری را در نمونه بالینی پژوهش حاضر تبیین می کنند. بحث و نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داد مدل پژوهش حاضر معنادار می باشد به گونه ای که باورهای فراشناختی در پیش بینی علایم وسواسی-جبری نقش تعیین کننده ای دارند و همچنین متغیرهای اجتناب تجربه ای و آمیختگی شناختی نقش واسطه ای بین این دو را تبیین می کنند.
  23. نقش میانجی گر عوامل فراتشخیصی تنظیم هیجان و عدم تحمل ابهام در ایجاد آسیب های طیف درونی ساز و برونی ساز در کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم
    1400
    مقدمه: اختلال اوتیسم یک اختلال رشدی-عصبی است که با دو معیاراصلی نقص در ارتباط اجتماعی و رفتارهای محدود و تکراری مشخص می شود. همبودی سایر شرایط آسیب زا موجب نقص شدید، کیفیت پایین سطح عملکرد و بروز اختلالات روانپزشکی در این افراد می شود. پژوهش حاضر به بررسی نقش میانجی گر تنظیم هیجان و عدم تحمل بلاتکلیفی در ایجاد آسیب های درونی ساز و بیرونی ساز در کودکان مبتلا به اوتیسم و مقایسه با گروه کنترل می پردازد. روش پژوهش: مطالعه حاضر از نوع مطالعات علی-مقایسه ای و همبستگی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری (تحلیل مسیر) است. نمونه پژوهش حاضر شامل 328 نفر (117 نفر مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و 211 نفر از دانش آموزان بودند) که به شیوه نمونه گیری تصادفی از نوع در دسترس انتخاب شدند. جامعه آماری در نمونه بالینی شامل تمامی افراد مبتلا به اختلال اوتیسم در محدوده سنی 8 تا 18 سال از تمامی مدارس اوتیسم و انجمن اوتیسم ایران در استان تهران و مراکز اوتیسم تبریز و گروه کنترل شامل تمامی دانش آموزان منطقه 17 تهران و شهرستان میانه در سال تحصیلی 1400 می باشند. داده های پژوهش حاضر به صورت آنلاین جمع آوری شدند. برای تحلیل آماری داده های پژوهش از آزمون تحلیل واریانس، ضریب همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر (Pathway Analysis) توسط نرم افزارهای SPSSو AMOSاستفاده شد. نتایج: نتایج پژوهش حاضر نشان داد بین تمامی متغیرهای آسیب های درونی و بیرونی ساز، تنظیم هیجان و عدم تحمل بلاتکلیفی بین گروه اوتیسم و بهنجار تفاوت معناداری وجود دارد (0.001=p)؛ به صورتی که میانگین نمرات گروه اوتیسم بالاتر از گروه بهنجار می باشد. همچنین، نتایج پژوهش بر روی نمونه اوتیسم نشان داد که علائم اوتیسم به صورت مستقیم و معناداری 40 درصد از تغییرات آسیب های درونی ساز و 30 درصد ازآسیب های برونی ساز را پیش بینی می کنند؛ همچنین علائم اوتیسم به صورت معنادار با میانجی تنظیم هیجان 35درصد از تغییرات در آسیب های درونی ساز و29درصد تغییرات آسیب های برونی ساز در کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم را پیش بینی می کنند. همچنین علائم اوتیسم به صورت معنادار با میانجی عدم تحمل بلاتکلیفی، 27 درصد از تغییرات آسیب درونی ساز و 46 درصد از تغییرات آسیب برونی ساز را پیش بینی می کنند. بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان داد علائم اوتیسم نقش تعیین کننده ای در پیش بینی اختلالات درونی و بیرونی ساز دارند و همچنین متغیر فراشناختی عدم تحمل بلاتکلیفی و تنظیم هیجان نقش واسطه ای بین این دو را تبیین می کنند.
  24. نقش میانجی گر بدتنظیمی هیجان در ارتباط بین ویژگی های شخصیت پیشنهادی DSM-5 و مشکلات خواب در کارکنان نوبت کاری
    1400
    پژوهش حاضر برای کاهش خلا مربوط به بررسی نقش میانجی بدتنظیمی هیجان در ارتباط بین صفات شخصیت مرضی و مشکلات خواب در شاغلین نوبت کاری انجام شده است. یک فرد نوبت کار مجبور است چرخه خواب و بیداری خود را تنظیم نماید. به دلیل تفاوت های فردی، بعضی از افراد به خوبی با نوبت کاری انطباق می یابند در حالی که برخی افراد قادر به تطابق نیستند. مطالعات نشان می دهند که خصوصیات فردی و شخصیتی بیشترین تاثیر را در انطباق با نوبت کاری دارند. ارتباط بین ویژگی های شخصیتی و اختلالات خواب در یک فرد نوبت کار مبحثی است که هنوز کاملاً درک نشده است. شاغلین نوبت کار علاوه بر فعالیت در ساعات مختلف از شبانه روز با موقعیتهای خطرناک و ریسک های غیرقابل پیش بینی شغلی روبرو هستند. از این رو در تطابق با نوبت کاری علاوه بر ویژگیهای فردی و شخصیتی، توانایی در تنظیم هیجان می تواند یک نقش میانجی مهم داشته باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی گر بدتنظیمی هیجان در ارتباط بین صفات مرضی شخصیت و مشکلات خواب در کارکنان نوبت کار انجام خواهد شد. جامعه آماری شامل 258 نفر از پرسنل نوبت کار شاغل در بخش های مختلف بیمارستان های سنندج و نیز 279 نفر از پرسنل نوبت کار شاغل در شرکت لاستیک بارز کردستان بود که به صورت تصادفی انتخاب شدند. در این مطالعه، ابزار مورد پژوهش شامل چهار پرسشنامه: سیاهه شخصیت PID-5، پرسشنامه کیفیت خواب پیترزبورگ، پرسشنامه شدت بی خوابی و پرسشنامه دشواری تنظیم هیجان بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی (فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد و واریانس) و آمار استنباطی انجام شد. در بخش آمار استنباطی نیز ارتباط کلیه متغیرهای مستقل و وابسته با استفاده از ماتریس همبستگی و مدل معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. همچنین لازم به ذکر است برای تجزیه و تحلیل داده ها از نسخه 25 نرم افزار SPSS استفاده شد و به منظور مدل سازی معادلات ساختاری از نرم افزار AMOS استفاده شد. بر طبق نتایج می توان نتیجه گیری کرد که مقیاس دشواری در تنظیم هیجان یک میانجی گر قوی در رابطه بین شخصیت و شاخص کیفیت خواب است. بنابراین با توجه به اهمیت خواب در نوبت کاران و سازگاری آنها با شرایط نوبت کاری این نتایج پیشنهاد می کند که به منظور سازگاری هر چه بهتر کارگران نوبت کار و کاهش مشکلات خواب در نوبت کاران بهتر است افراد نوبت کار را متناسب با ویژگی های شخصیتی آنها و میزان توانایی آنها در تنظیم هیجان انتخاب کرد.
  25. ارتباط تجارب بدرفتاری دوران کودکی و سبک های دلبستگی ناایمن با ویژگی های اختلال شخصیت مرزی:بررسی نقش ذهنی سازی و تنظیم هیجان
    1400
    هدف این پژوهش بررسی تجارب بدرفتاری دوران کودکی و سبک های دلبستگی ناایمن و ارتباط آن ها با ویژگی های اختلال شخصیت مرزی با در نظر گرفتن نقش میانجی گر ذهنی سازی و تنظیم هیجان در این رابطه می باشد. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشگاه های استان کردستان در سال تحصیلی 1399-1398 بودند. از میان آنها نمونه ای به حجم 800 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های آنلاین از طریق شبکه های اجتماعی در بین آنها پخش شد. از دو برنامه رایج WhatsApp و Telegram برای ارسال و پیگیری پرسشنامه ها استفاده گردید. در طراحی پرسشنامه ها از بستر Google Form استفاده شد. از پرسشنامه آسیب های دوران کودکی_نسخه کوتاه شده (CTQ_SF)، پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسالان (RASS) مقیاس غربال گری مک لین MSI-BPD))، پرسشنامه ذهنی سازی RFQ))، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان DERS)) استفاده شد. در انتها تعداد620 پرسشنامه بازگشت داده شد که با حذف پرسشنامه های مخدوش و نامعتبر، داده های حاصل از 576 نفر به عنوان نمونه نهایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. برای تحلیل آماری داده های پژوهش علاوه بر همبستگی، تاثیر مستقیم و غیرمستقیم و واسطه ای توسط روش تحلیل مسیر (Pathway Analysis) با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده شد. یافته ها نشان دادند افرادی که در دوران کودکی توسط مراقبان خود بدرفتاری را تجربه کرده بودند، احتمال اینکه در بزرگسالی سبک های دلبستگی اضطرابی و اجتنابی را داشته باشند و ویژگی های اختلال شخصیت مرزی را به نمایش بگذارند و هم اینکه در تنظیم هیجان و ذهنی سازی مشکل داشته باشند، بالا می رود. بدرفتاری های دوران کودکی و سبک های دلبستگی ناایمن، اختلال شخصیت مرزی را با میانجی گری متغیرهای ذهنی سازی و تنظیم هیجان بالا می برد.
  26. تقویت اثربخشی درمان شناختی-رفتاری با الحاق موسیقی در نوجوانان مبتلا به نقص توجه-بیش فعالی
    1400
    اختلال نقص توجه و بیش فعالی یک اختلال عصبی- تحولی شایع در دوران کودکی است. این اختلال چنانچه در کودکی درمان نشود تا نوجوانی و بزرگسالی ادامه پیدا می کند و عوارض شناختی و هیجانی بسیاری را به دنبال دارد. درمان های روانی اجتماعی برای این بیماران نادر است و میزان ترک درمان نیز قابل توجه است. هدف این مطالعه تقویت اثربخشی درمان شناختی_ رفتاری با استفاده از موسیقی پس زمینه برای نوجوانان مبتلا به اختلال نقص توجه و بیش فعالی است. آزمودنی های حاضر در این پژوهش 8 نوجوان بودند. که پنج نفر آن ها دختر و 3 نفر آنان را پسر تشکیل می داد. که در مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان در حال تحصیل بودند. هر آزمودنی تعداد جلسات خط پایه متفاوتی بین 2، 4 و 6 را دریافت کردند و سپس وارد درمان شدند. و در طول درمان به طور یکسان در جلسات 1، 4، 8، 12 درمان و دو ماه پس از درمان مورد ارزیابی قرار گرفتند. علایم اختلال در جلسات خط پایه، ارزیابی های طول درمان و ارزیابی پیگیری دوماهه با استفاده از پرسشنامه تجدید نظر شده ی درجه بندی کانرز فرم کوتاه والدین و پرسشنامه تنظیم هیجان کودکان و نوجوانان انجام شد. در نهایت نتایج توسط تحلیل نمودارهای دیداری نزولی و سعودی میانگین نمرات مورد تحلیل آمار قرار گرفت. همچنین، از شاخص تغییر پایا (RCI)، شاخص داده های ناهمپوش (PND, PAND, PEM) شاخص میزان بهبودی، تحلیل نیمرخ و میزان اندازه اثر D کوهن استفاده شده است. نتایج نشان داد که درمان شناختی- رفتاری با الحاق موسیقی پس زمینه اثربخشی معناداری در علایم نقص توجه، بیش فعالی و تکانشگری داشته. همچنین منجربه بهبود در راهبردهای تنظیم هیجان از قبیل ارزیابی مجدد و سرکوب شده است.
  27. رابطه بین مشکلات خواب و افکار خودکشی در میان دانشجویان: نقش میانجی گر عدم تحمل پریشانی، اجتناب تجربه ای و بدتنظیمی هیجان
    1400
    هدف: هدف این پژوهش بررسی رابطه میان مشکلات خواب و افکار خودکشی است. این پژوهش، با در نظر گرفتن نقش میانجی تعداد سه متغیر فراتشخیصی عدم تحمل پریشانی، اجتناب تجربه ای، و بدتنظیمی هیجان در میان دانشجویان دانشگاه های سطح استان کردستان در سال 1400-1399 و با روش پژوهشی کمی از نوع همبستگی انجام شد. روش: جهت دستیابی به اهداف پژوهشی تعداد 679 نفر شامل 451 زن و 228 مرد با روش نمونه گیری تصادفی در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها با رعایت شرایط اخلاقی، از پرسشنامه های کیفیت خواب پترزبورگ (PSQI)، افکار خودکشی بک (BSSI)، تحمل آشفتگی (DTS)، نسخه دوم پذیرش و عمل (AAQ-II)، و دشواری در تنظیم هیجان (DERS) استفاده شد. داده های به دست آمده به دقت بررسی شدند و با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS ورژن 23 و AMOS ورژن 26 از طریق روش مدل معادلات ساختاری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج به دست آمده از تحلیل ها نشان داد که میان مشکلات خواب و افکار خودکشی با نقش واسطه ای متغیرهای عدم تحمل پریشانی و بدتنظیمی هیجان رابطه ی غیرمستقیم معنادارβ=0.187) و 002.0(P= وجود دارد. با این حال اثری از نقش متغیر اجتناب تجربه ای در این رابطه مشاهده نشد. نتیجه گیری: طبق یافته ها مشکلات خواب با تغییر در سطوح هر کدام از متغیرهای عدم تحمل پریشانی و بدتنظیمی هیجان می تواند به طور غیرمستقیم بر نرخ شیوع افکار خودکشی در دانشجویان اثرگذار باشد.
  28. نقش عوامل فراتشخیصی بدتنظیمی هیجان و عدم تحمل ابهام در ارتباط بین صفات شخصیت مرضی و آسیب های درونی ساز –برونی ساز
    1400
    هدف تحقیق حاضر بررسی نقش عوامل فراتشخیصی بدتنظیمی هیجان و عدم تحمل ابهام در ارتباط بین صفات شخصیت مرضی و آسیب های درونی ساز- برونی ساز است. تعداد 644 دانشجو به طور تصادفی انتخاب شدند و توسط پرسشنامه های دشواری در تنظیم هیجان (DERs)، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS)، سیاهه شخصیت برای DSM_5(PID_5)، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) و سیاهه طیف آسیب های برونی سازی (ESI) سنجیده شدند. نتایج حاصل از همبستگی نشان داد که رابطه مستقیم و معناداری بین صفات شخصیت مرضی و آسیب های درونی ساز_ برونی ساز وجود دارد. به علاوه مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که بدتنظیمی هیجان و عدم تحمل ابهام، به عنوان عوامل فراتشخیصی می توانند رابطه بین صفات شخصیت مرضی و آسیب های درونی ساز و برونی ساز را میانجی گری کنند. یافته های حال حاضر نشان می دهد که چگونه بدتنظیمی هیجان و عدم تحمل ابهام می توانند تاثیرگذاری ابعاد شخصیت مرضی بر آسیب های درونی ساز و برونی ساز را افزایش دهند.
  29. نقش عوامل فراتشخیصی حساسیت اضطرابی، اجتناب تجربه ای، عدم تحمل ابهام و بد تنظیمی هیجان در پیش بینی مشکلات خواب در اختلال استرس پس از سانحه
    1400
    هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین نقش عوامل فراتشخیصی حساسیت اضطرابی، اجتناب تجربه ای، عدم تحمل بلاتکلیفی و بد تنظیمی هیجان در پیش بینی مشکلات خواب در اختلال استرس پس از سانحه است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانشجویانی است که در دانشگاه های اقلیم کردستان عراق مشغول به تحصیل بوده اند؛ که از بین آن ها با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه مورگان و با احتساب احتمال 10 درصدی ریزش، نمونه ای به حجم 630 نفر به روش تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ (PSQI)، پرسشنامه استرس پس از سانحه (PCL-5)، پرسشنامه عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS)، پرسشنامه حساسیت اضطرابی (ASI)، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ)، پرسشنامه مقیاس تحمل پریشانی (DTS)، پرسشنامه افکار خودکشی (BSSI) و مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS). نهایتاً داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و با روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t مستقل، ومجذورکای مورد تجزیه وتحلیل و تفسیر قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که بین متغیر کیفیت خواب افراد مبتلابه استرس پس از سانحه با حساسیت اضطرابی، عدم تحمل بلاتکلیفی، تحمل پریشانی و دشواری در تنظیم هیجان رابطه مثبت و معناداری گزارش شده است (01/0>P)؛ همچنین میان تمامی متغیرهای پژوهش ارتباط معناداری به شکل مثبت وجود دارد (01/0>P).
  30. مقایسه دشواری تنظیم هیجان، انعطاف پذیری روانشناختی و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به لیکن سیمپلکس کرونیکوس و جمعیت نرمال
    1399
    از آنجا که بیماری های پوستی در جامعه شیوع فراوانی داشته و پیامدهای روانی بی شماری به همراه دارند، مطالعه حاضر به منظور مقایسه دشواری تنظیم هیجان، انعطاف پذیری روانشناختی و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به لیکن سیمپلکس کرونیکوس و جمعیت نرمال انجام شده است. در این تحقیق از روش علی - مقایسه ای استفاده شده است. جامعه آماری شامل تمام زنان و مردان مبتلا به بیماری لیکن سیمپلکس کرونیکوس بود که در سال 1399 به کلینیک های پوست در شهرهای تهران، کرج و قم مراجعه کردند. برای انتخاب 201 بیمار به عنوان نمونه از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. علاوه بر این، برای گروه مقایسه 200 نفر بدون بیماری پوستی از جامعه نرمال انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه جمعیت شناختی، فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی (SF-36)، پرسشنامه پذیرش و عمل نسخه دوم(AAQ-II)، پرسشنامه سلامت عمومی(GHQ-28)، مقیاس دشواری تنظیم هیجان(DERS) و پرسشنامه کیفیت زندگی در بیماران پوست(DLQI) را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که از نظر دشواری در تنظیم هیجان، انعطاف-پذیری روانشناختی و کیفیت زندگی، بین بیماران و افراد نرمال تفاوت معنادار آماری وجود دارد به طوری که میانگین نمرات در دشواری تنظیم هیجان و انعطاف پذیری روانشناختی در گروه بیماران بیشتر و در کیفیت زندگی، میانگین نمرات گروه بیماران کمتر از گروه نرمال بود. از آنجا که مشکلات روانشناختی با بیماری لیکن سیمپلکس کرونیکوس همراه است، بهتر است به طور هم زمان از درمان های روانشناختی و جسمی استفاده شود تا در اسرع وقت این بیماران درمان شوند.
  31. مقایسه دشواری تنظیم هیجان، انعطاف پذیری روانشناختی و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به لیکن سیمپلکس کرونیکوس و جمعیت نرمال
    1399
    از آنجا که بیماری های پوستی در جامعه شیوع فراوانی داشته و پیامدهای روانی بی شماری به همراه دارند، مطالعه حاضر به منظور مقایسه دشواری تنظیم هیجان، انعطاف پذیری روانشناختی و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به لیکن سیمپلکس کرونیکوس و جمعیت نرمال انجام شده است. در این تحقیق از روش علی - مقایسه ای استفاده شده است. جامعه آماری شامل تمام زنان و مردان مبتلا به بیماری لیکن سیمپلکس کرونیکوس بود که در سال 1399 به کلینیک های پوست در شهرهای تهران، کرج و قم مراجعه کردند. برای انتخاب 201 بیمار به عنوان نمونه از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. علاوه بر این، برای گروه مقایسه 200 نفر بدون بیماری پوستی از جامعه نرمال انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه جمعیت شناختی، فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی (SF-36)، پرسشنامه پذیرش و عمل نسخه دوم(AAQ-II)، پرسشنامه سلامت عمومی(GHQ-28)، مقیاس دشواری تنظیم هیجان(DERS) و پرسشنامه کیفیت زندگی در بیماران پوست(DLQI) را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که از نظر دشواری در تنظیم هیجان، انعطاف-پذیری روانشناختی و کیفیت زندگی، بین بیماران و افراد نرمال تفاوت معنادار آماری وجود دارد به طوری که میانگین نمرات در دشواری تنظیم هیجان و انعطاف پذیری روانشناختی در گروه بیماران بیشتر و در کیفیت زندگی، میانگین نمرات گروه بیماران کمتر از گروه نرمال بود. از آنجا که مشکلات روانشناختی با بیماری لیکن سیمپلکس کرونیکوس همراه است، بهتر است به طور هم زمان از درمان های روانشناختی و جسمی استفاده شود تا در اسرع وقت این بیماران درمان شوند.
  32. اثربخشی توجه آگاهی بر کارکردهای اجرایی و باورهای فراشناختی دانشجویان دارای علائم اضطراب
    1399
    هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی برنامه آموزش توجه آگاهی بر مولفه های فراشناختی و کارکردهای اجرایی در میان دانشجویان دارای علائم اختلال اضطراب فراگیر (GAD) بوده است. این پژوهش در دسته بندی بر مبنای هدف از نوع تحقیقات کاربری و نیمه تجربی بوده است که در قالب طرح آزمایشی تک موردی با خط پایه چندگانه (Multiple-baseline single case experimental design) انجام گرفته است. به همین منظور فرم اضطراب بک (BAI-II) از طریق فضای مجازی در اختیار علاقه مندان به شرکت در پژوهش قرار گرفت که در نهایت تعداد 167 نفر این فرم را تکمیل کردند و پس از بررسی آنها تعداد 78 نفر نمره مورد نظر (نمره 16 و بالاتر به عنوان نقطه برش اضطراب متوسط) را کسب کردند و نهایتاً پس از بررسی های انجام شده در مورد ملاک های ورود و خروج پژوهش تعداد 7 نفر از این افراد وارد پژوهش شدند. این 7 نفر در سه بازه زمانی پرسشنامه های مربوط به پژوهش را به عنوان خط پایه تکمیل کردند. پس از جمع آوری داده های مربوط به خط پایه، شرکت کنندگان در یک برنامه توجه آگاهی مبتنی بر کاهش استرس (MBSR) که در 8 هفته و 9 جلسه برگزار شد به صورت انفرادی و هفته ای یک الی دو ساعت شرکت داشتند و در هر جلسه نیز پس از انجام تمرین توجه آگاهی پرسشنامه های مورد نظر را تکمیل می کردند. پس از اتمام جلسات مداخله نیز شرکت کنندگان یکبار دیگر تمامی پرسشنامه ها را به عنوان پس آزمون تکمیل کردند. داده های به دست آمده در این پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS 26 و Excel 2013 و روش های آمار توصیفی و آمار استباطی تحلیل شده است و شامل نمودارهای دیداری نزولی و سعودی، بررسی آلفای کرونباخ، شاخص تغییر پایا (RCI)، شاخص میزان بهبودی و اندازه اثر D کوهن است و یافته های حاصل از این پژوهش نیز به تفکیک هر شرکت کننده تحلیل و ارائه شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که آموزش توجه آگاهی در متغیرهای فراشناخت، کارکردهای اجرایی و نیز اختلال اضطراب فراگیر، عاطفه منفی و حساسیت اضطرابی از اثربخشی کافی برخوردار بوده است. نتایج تحلیل داده ها نشان می دهد که آموزش و تمرین توجه آگاهی توانسته است موجب کاهش باورهای غلط فراشناختی شده و مشکلات رفتاری کارکردهای اجرایی را بهبود بخشد؛ همچنین، توجه آگاهی توانسته است اختلال اضطراب فراگیر، حساسیت اضطرابی و عاطفه منفی را در شرکت کنندگان کاهش دهد. نهایتاً، می توان چنین تبیین کرد که مکانیسم توجه آگاهی با اثرگذاری بر توانایی های شناختی و خارج کردن این توانایی ها از حالت خودکار می تواند روند تمرکز و توجه بر افکار و احساسات درونی منفی را خنثی کرده و به سوی افکار و احساسات مثبت سوق داده و در نهایت موجب کاهش اضطراب شده و عملکرد کارکردهای اجرایی را بهبود ببخشد.
  33. اثربخشی توجه آگاهی بر کارکردهای اجرایی و باورهای فراشناختی دانشجویان دارای علائم اضطراب
    1399
    هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی برنامه آموزش توجه آگاهی بر مولفه های فراشناختی و کارکردهای اجرایی در میان دانشجویان دارای علائم اضطراب بوده است. این پژوهش در دسته بندی بر مبنای هدف از نوع تحقیقات کاربری و نیمه تجربی بوده است که در قالب طرح آزمایشی تک موردی با خط پایه چندگانه انجام گرفته است. به همین منظور فرم اضطراب بک (BAI) از طریق فضای مجازی در اختیار علاقه مندان به شرکت در پژوهش قرار گرفت که نهایتاً پس از بررسی های انجام شده در مورد ملاک های ورود و خروج پژوهش تعداد 7 نفر از این افراد وارد پژوهش شدند. پس از جمع آوری داده های مربوط به خط پایه، شرکت کنندگان در یک برنامه توجه آگاهی مبتنی بر کاهش استرس (MBSR) که در 8 هفته و 9 جلسه برگزار شد به صورت انفرادی و هفته ای یک الی دو ساعت شرکت داشتند. داده های به دست آمده در این پژوهش با استفاده از نرم افزار Excel 2013 تحلیل شده است و شامل نمودارهای دیداری نزولی و سعودی، بررسی آلفای کرونباخ، شاخص تغییر پایا (RCI)، شاخص داده های ناهمپوش (PND,PAND,PEM)، شاخص میزان بهبودی، تحلیل نمیرخ و اندازه اثر D کوهن است و یافته های حاصل از این پژوهش نیز به تفکیک هر متغیر و شرکت کننده تحلیل و ارائه شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که آموزش توجه آگاهی در متغیرهای فراشناخت، کارکردهای اجرایی و نیز اختلال اضطراب فراگیر، عاطفه منفی و حساسیت اضطرابی از اثربخشی کافی برخوردار بوده است. نتایج تحلیل داده ها نشان می دهد که آموزش و تمرین توجه آگاهی توانسته است موجب کاهش باورهای غلط فراشناختی شده و مشکلات رفتاری کارکردهای اجرایی را بهبود بخشد؛ همچنین، توجه آگاهی توانسته است اختلال اضطراب فراگیر، حساسیت اضطرابی و عاطفه منفی را در شرکت کنندگان کاهش دهد. نهایتاً، می توان چنین تبیین کرد که مکانیسم توجه آگاهی با اثرگذاری بر توانایی های شناختی و خارج کردن این توانایی ها از حالت خودکار می تواند روند تمرکز و توجه بر افکار و احساسات درونی منفی را خنثی کرده و به سوی افکار و احساسات مثبت سوق داده و در نهایت موجب کاهش اضطراب شده و عملکرد کارکردهای اجرایی را بهبود بخشد.
  34. اثربخشی درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما بر نشانه های اختلال PTSD در زنان شنگالی قربانی جنگ عراق
    1399
    زمینه و هدف: جنگ پیامدهای اقتصادی- اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی عدیده ای برجای می گذارد که ممکن است در طول نسل های متمادی تاثیر چشمگیری بر روابط اعضای جامعه باقی گذارد. افراد آسیب دیده علاوه بر خود محیط خانواده و اجتماع را مورد مخاطره قرار می دهند. همچنین شانس ابتلا به بیماری های روانی در نسل های بعدی افراد جنگ زده نسبت به سایرین بیشتر بوده است. بدیهی است که نرخ ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه در جمعیت هایی که بیشتر در معرض وقایع آسیب زا مانند گروه های در معرض وقایع جنگی، شیوع بیشتری دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما بر نشانه های اختلال PTSD در زنان شنگالی قربانی جنگ عراق بود. مواد و روش ها: پژوهش حاضر در دسته بندی بر مبنای هدف از نوع تحقیقات کاربردی و در دسته بندی بر مبنای شیوه جمع آوری داده ها از نوع تحقیقات نیمه تجربی است که در قالب پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با دو گروه انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان شنگالی قربانی جنگ عراق و مبتلا به PTSD (مراجعه کننده به موسسه ژیان وابسته به سازمان حقوق بشر در کشور عراق) می باشند. نمونه ها به روش در دسترس براساس ملاک های ورود انتخاب و به روش انتساب تصادفی به دو گروه آزمایشی (24 نفر) و کنترل (24 نفر) تقسیم شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل مصاحبه بالینی ساختار یافته برای اختلالات DSM-5، چک لیست اختلال استرس پس از سانحه (PCL-5)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS)، پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (WHO-QOL)بود. یافته ها: نتایج آزمون حاکی از آن بود که نشانه های اختلال PTSD، پس از مداخله به طور معنی داری کاهش یافته است (p<0.05). همچنین، در بررسی تغییرات بین آزمودنی ها، کاهش معنی داری در متغیرهای تحت بررسی مشاهده شد (p<0.05). نتیجه گیری: نتیجه مطالعه نشان داد درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما برای زنان شنگالی قربانی جنگ عراق مبتلا به PTSD می تواند تلویحات درمانی مهمی را به همراه داشته باشد.
  35. مقایسه مدل تجدید نظر شده حساسیت به تقویت گری (r-RST) و مدل مزاج و منش کلونینجر (PMTC) در تبیین نشانه های صفات مرضی شخصیت DSM-5 در نمونه غیر بالینی
    1398
    هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه مدل تجدید نظر شده حساسیت به تقویت گری (r-RST) و مدل مزاج و منش کلونینجر (PMTC) در تبیین نشانه های صفات مرضی شخصیت DSM-5 در نمونه غیربالینی بود. شخصیت بر اساس آخرین نسخه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)، الگوهای نسبتاً پایدار ادراک، ارتباط و تفکر درباره ی خود و محیط هستند که در طیف وسیعی از موقعیت های فردی و اجتماعی به چشم می خورند و با تخریب در کارکرد شخصیت مشخص می شود. مدل های مختلفی برای تبیین اختلالات شخصیت وجود دارد. از میان مدل های زیستی شخصیت می توان مدل تجدید نظر شده حساسیت به تقویت گری (r-RST) را نام برد. یکی دیگر از مدل های معاصر و قوی در تبیین شخصیت مدل مزاج و منش کلو نینجر (PMTC) می باشد. روش: بدین منظور طی یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی، 816 نفر بر اساس دستورالعمل کنی (2015) از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند، که از دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاه کردستان و دانشگاه رازی کرمانشاه بودند و با رضایت آگاهانه به پرسشنامه صفات مرضی شخصیتDSM-5 (PID-5)، پرسشنامه پنج عاملی جکسون (r-RST) و پرسشنامه مزاج و منش کلونینجر (TCI-125) پاسخ دادند. یافته ها: داده های به دست آمده از مدل اندازه گیری تحلیل عاملی تاییدی نشان دادند که در بخش شاخص های کلی دو مدل نزدیک به هم هستند ولی در بخش شاخص های منفرد مدل تجدید نظر شده حساسیت به تقویت گری (r-RST) بهتر از مدل مزاج و منش کلونینجر (PMTC) است. نتایج داده ها: داده ها نشان دادند با اینکه هر دو مدل توان آماری برابری در پیش بینی حیطه های کلی صفات مرضی شخصیت دارند با این حال مدل تجدیدنظر شده حساسیت به تقویت گری (r-RST) در پیش بینی صفات مرضی شخصیت DSM-5 از توان آماری بالاتری برخوردار است.
  36. اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراقشری مغز (tDCS) بر شاخص های عصب-روانشناختی مرتبط با مهارت های اجتماعی، نظریه ذهن و تنظیم هیجان در کودکان مبتلا به اوتیسم
    1398
    مقدمه: اختلال طیف اتیسم نوعی از اختلال های تکاملی عصبی هستند که با آسیب شدید در تعاملات اجتماعی، مهارت های ارتباطی و نیز رفتارها، علایق و فعالیت های کلیشه ای مشخص می شوند، اختلال طیف اوتیسم در حال حاضر یکی از شایعترین اختلالات عصبی – تحولی در ایالات متحده می باشد که نقص در شناخت و مهارت های اجتماعی، محور اصلی این اختلال را شکل می دهند، مطالعه حاظر با هدف بررسی اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراقشری مغز (TDCS) بر شاخص های عصب-روانشناختی مرتبط با مهارت های اجتماعی، نظریه ذهن، و تنظیم هیجان در کودکان مبتلا به اوتیسم بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر در دسته بندی بر مبنای هدف از نوع تحقیقات کاربردی و در دسته بندی بر مبنای شیوه جمع آوری داده ها نیمه آزمایشی با شیوه پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل و پیگری است. جامعه آماری، شامل کلیه کودکان و والدین کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم که در مرکز کانیان سنندج عضو هستند، می باشد. نمونه پژوهش که به شیوه در دسترس هدفمند انتخاب می شود، شامل 30 نفر از این کودکان و والدین انها است که به روش تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم می شوند. نتایج: نتایج پژوهش حاظر نشان داد TDCS موجب بهبود ملاک های ارزیابی گارز و AQ، مهارت های اجتماعی، تنظیم هیجانات، کارکردهای اجرایی، نظریه ذهن در کودکان اتیستیک می شود. بحث و نتیجه گیری: TDCS در بهبود و کاهش علایم اتیسم موثر است. این روش درمانی کم هزینه، آسان و در دسترس است و می تواند در راستای بهبود علائم اتیسم کمک کند.
  37. مقایسه شاخص های عصب-روان شناختی مرتبط با کارکردهای اجرایی (توجه پایدار و کنترل تکانه) در کودکان مبتلا به کم توجهی/ بیش فعالی با و بدون اختلال سلوک و کودکان عادی
    1397
    زمینه و هدف: شواهد مربوط به نقایص کارکردهای اجرایی، کنترل تکانه و توجه پایدار در کودکان مبتلا به بیش فعالی/کم توجهی در حال افزایش است، اما تحقیقات کمتری بر روی کودکان مبتلا به بیش فعالی/کم توجهی همراه با اختلال سلوک انجام شده است. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مقایسه شاخص های عصب-روان شناختی مرتبط با کارکردهای اجرایی، توجه پایدار و کنترل تکانه در کودکان مبتلا به کم توجهی/ بیش فعالی با و بدون اختلال سلوک و کودکان عادی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ شیوه اجرا از نوع علی- مقایسه ای می باشد. جامعه آماری مورد پژوهش شامل کلیه کودکان دارای اختلال کم توجهی / بیش فعالی صرف و یا توام با اختلال سلوک مشغول به تحصیل در مدارس کودکان استثنایی شهر سنندج و همدان در سال تحصیلی 97-96 و دارای سن 7-12سال بودند. روش نمونه گیری آماری به شیوه در دسترس و حجم نمونه آماری 111 نفر برآورد شد. نمونه پژوهشی شامل سه گروه (هر گروه 37 نفر) بود: کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی/بیش فعالی با اختلال سلوک هم آیند؛ کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی/بیش فعالی بدون اختلال سلوک؛ و کودکان عادی. نمونه براساس مصاحبه بالینی و پرسشنامه علائم مرضی کودکان CSI-4 از بین دانش آموزان مدارس مذکور انتخاب شدند و از سه آزمون برو نرو، عملکرد پیوسته، و استروپ استفاده شد. یافته ها: در این پژوهش نتایج متناقصی یافت شد که در آزمون برو نرو بین گروه های کم توجهی /بیش فعالی و گروه اختلالات کم توجهی/ بیش فعالی همراه با سلوک تفاوت معنی داری یافت نشد اما در نتایج ازمون عملکرد پیوسته که شامل دو بخش در متغیر پاسخ ارائه تنها بین گروه بیش فعال همراه با سلوک در مقایسه با گروه بهنجار تفاوت معنی داری وجود دارد (01/0=P) و بین گروه بیش فعال در مقایسه با گروه بیش فعال همراه با سلوک و همچنین در گروه بیش فعال در مقایسه با گروه بهنجار تفاوت معنی دار وجود ندارد (05/0P). نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که کنترل تکانه طبق ازمون های برو نرو و عملکرد پیوسته بین افراد دارای اختلال کم توجهی/ بیش فعالی و افراد دارای اختلال کم توجهی/ بیش فعالی همراه با سلوک تفاوت معنی داری وجود ندارد اما ازمون استروپ که توجه پایدار را می سنجد نشان داد که توجه افراد دارای اختلال کم توجهی/ بیش فعالی همراه با سلوک بیشتر در پاسخ های همخوان مختل است و در افراد داری کم توجهی/ بیش فعالی پاسخ های ناهمخوان دچار نقص می باشد.
  38. ﺗﺪوﯾﻦ ﻣﺪل ﺑﺪﺗﻨظﯿﻤﯽ ﻫﯿﺠﺎن و ﮔﺴﺴﺘﮕﯽ در ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﺮزی: ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻧﻘﺶ ﺗﺮوﻣﺎی ﮐﻮدﮐﯽ در ﺗﻌﺎﻣﻼت ﺗﻮﺟﻪ ـ ﻫﯿﺠﺎن و ﺳﯿﻤﺎﯾﻪ ﮐﺎرﮐﺮد ﺷﺨﺼﯿﺖ و ﺻﻔﺎت ﻣﺮﺿﯽ
    1397
    زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای اختلال شخصیت مرزی و سیر مزمنی که این اختلال به خود می گیرد و مشکلات متعددی که این بیماران در زندگی خود با آن روبه رو می شوند، نیاز مبرمی به توسعه و گسترش مطالعات در این حوزه وجود دارد. لذا، پژوهش حاضر با هدف ﺗﺪوﯾﻦ ﻣﺪل ﺑﺪﺗﻨظﯿﻤﯽ ﻫﯿﺠﺎن و ﮔﺴﺴﺘﮕﯽ در ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﺮزی و ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻧﻘﺶ ﺗﺮوﻣﺎی ﮐﻮدﮐﯽ در ﺗﻌﺎﻣﻼت ﺗﻮﺟﻪ ـ ﻫﯿﺠﺎن و ﺳﯿﻤﺎﯾﻪ ﮐﺎرﮐﺮد ﺷﺨﺼﯿﺖ و ﺻﻔﺎت ﻣﺮﺿﯽ این افراد انجام شد. روش: جامعه آماری این پژوهش شامل دو گروه بود؛ گروه بالینی شامل افرادی بودند که از آذر تا بهمن سال 97 در بیمارستان قدس و بهار سنندج، با تشخیص اختلال شخصیت مرزی بستری بودند؛گروه غیر بالینی نیز شامل کلیه دانشجویانی بود که در سال تحصیلی 98-1397 در دانشگاه کردستان مشغول به تحصیل بودند. در مجموع 239 (135 زن) پروتکل نهایی معتبر شناسایی شدند که از این تعداد حدود 10 درصد تشخیص اختلال شخصیت مرزی را دریافت کرده بودند؛ و گروه غیر بالینی حدودا 90 درصد نمونه را تشکیل داده بود. ابزارهای پژوهش مقیاس کوتاه شده ی علائم اختلال شخصیت مرزی(BSL-23) ، مقیاس غربالگری مکلین- اختلال شخصیت مرزی (MSI-BPD)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS) و سیاهه شخصیت برای DSM-5 (PID-5) بودند. یافته ها: نتایج نشان دادند که نمرات ﺑﺪﺗﻨظﯿﻤﯽ ﻫﯿﺠﺎن، ﮔﺴﺴﺘﮕﯽ و ﻧﻘﺶ ﺗﺮوﻣﺎی ﮐﻮدﮐﯽ قادر به تبیین نمرات اختلال شخصیت مرزی از طرق سه مقیاس SCID-II ، BSL-23 و MSI-BPD خواهند بود. بنابراین، می توان از طریق نمرات بدتنظیمی هیجان، گسستگی و ترومای کودکی، میزان شدت علایم اختلال شخصیت مرزی را در سنین بزرگسالی پیش بینی کرد. نتیجه گیری: یافته های ﭘﮋوﻫﺶ حاضر، برای متخصصان بالینی در دو ﺣﻮزه ﺗﺸﺨﯿﺺ و درﻣﺎن تلویحات نظری و کاربردی به همراه دارد؛ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ای ﮐﻪ اﻧﺘﻈﺎر ﻣﯽ رود زﻣﯿﻨﻪ ﮐﺎﻫﺶ ﭘﯿﭽﯿﺪﮔﯽ ﻫﺎی ﺗﺸﺨﯿﺼﯽ اﯾﻦ اﺧﺘﻼل ﻓﺮاﻫﻢ ﺷﺪه و ﺑﻪ ﺗﺒﻊ آن ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ اﻟﮕﻮی ﻣﺪرن درﻣﺎن ﻓﺮد -وﯾﮋه و همچنین کاربست پروتکل های درمانی مبتنی بر تنظیم هیجان اﻣﮑﺎن ﭘﺬﯾﺮ ﮔﺮدد.
  39. اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی، تنظیم هیجان، بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی افراد دارای معلولیت جسمی-حرکتی
    1397
    هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی، تنظیم هیجان، بهزیستی روان شناختی و کیفیت زندگی در معلولین جسمی-حرکتی صورت گرفت. روش : روش پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود در این مطالعه جامعه آماری پژوهش را همه معلولین جسمی-حرکتی شهرستان کامیاران تشکیل دادند. از میان آنها به روش نمونه گیری در دسترس ابتدا 103 نفر که ملاک های لازم را جهت ورود به مطالعه داشتند فهرست شدند و سپس 60 نفر پس از ارزیابی بالینی مجدد و احراز شرایط و تمایل جهت شرکت در پژوهش، انتخاب و به صورت تصادفی در گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (30 نفر) و یا گروه کنترل (30 نفر) گماشته شدند.. متغیر مستقل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بود که در 8 جلسه بر روی گروه آزمایش اجرا شد. و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای انجام نشد. ابزار پژوهش پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم(BDI-II)، پرسشنامه تنظیم هیجان (ERQ)، پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف (RSPWB) ، پرسشنامه کیفیت زندگی (SF36) و پرسشنامه پذیرش و عمل(AAQ) بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: یافته های پزوهش نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی(P< 0/05) ، تنظیم هیجان(< 0/05) بهزیستی روانشناختی(P< 0/05) وکیفیت زندگی(P< 0/05) موثر بوده است. نتایج پیگیری بعد از دو ماه نیز نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل در افسردگی، تنظیم هیجان، بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی در سطح(P< 0/05 ) تفاوت معنی داری وجود دارد.
  40. تاثیر تحریک الکتریکی مستقیم مغز (tDCS) بر انعطاف پذیری شناختی و تصمیم گیری اجتماعی در فوتبالیست های ماهر، نیمه ماهر و مبتدی
    1397
    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر تحریک الکتریکی مستقیم مغز (tDCS) بر انعطاف پذیری شناختی و تصمیم گیری اجتماعی در فوتبالیست های ماهر، نیمه ماهر و مبتدی بود. این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی با گمارش تصادفی آزمودنی ها در گروه های آزمایش، پلاسیبو و کنترل، به همراه پیش آزمون و پس آزمون بود. از بین بازیکنان فوتبال ماهر، نیمه ماهر و مبتدی استان کردستان در بهار سال 1397 تعداد 90 نفر به صورت در دسترس و داوطلبانه انتخاب شدند(30 نفر ماهر، 30 نفر نیمه ماهر و 30 نفر مبتدی). این افراد به صورت راندوم و کاملا تصادفی به سه گروه آزمایش، پلاسیبو و کنترل که هر گروه شامل 30 نفر بود(10 نفر ماهر، 10 نفر نیمه ماهر و 10 نفر مبتدی)، تقسیم شدند. برای گروه آزمایش به مدت 3 جلسه تحریک آندی به شدت 2 میلی آمپر به مدت 20 دقیقه انجام شد. همچنین برای گروه پلاسیبو نیز به مدت 3 جلسه تحریک آندی به صورت ساختگی (Sham) گذاشته شد. برای گردآوری داده ها از آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین گرانت و برگ(1984) و بازی اولتیماتوم استفاده شد. داده-ها با استفاده از کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بین فوتبالیست های ماهر، نیمه ماهر و مبتدی گروه آزمایش با دو گروه پلاسیبو و کنترل در انعطاف پذیری شناختی تفاوت معناداری وجود دارد(01/0> P)، اما این تفاوت بین دو گروه پلاسیبو و کنترل معنادار نبود. همچنین، نتایج نشان داد که بین فوتبالیست های ماهر، نیمه ماهر و مبتدی گروه آزمایش با دو گروه پلاسیبو و کنترل در تصمیم گیری اجتماعی تفاوت معناداری وجود دارد(01/0> P)، اما این تفاوت بین دو گروه پلاسیبو و کنترل معنادار نبود. با توجه به نتایج، به نظر می رسد که تحریک الکتریکی مستقیم مغز(tDCS) می تواند موجب افزایش انعطاف پذیری شناختی و بهبود تصمیم گیری اجتماعی فوتبالیست های ماهر، نیمه ماهر و مبتدی گردد. لذا، به روانشناسان ورزشی و مربیان پیشنهاد می گردد که از تحریک الکتریکی مستقیم مغز(tDCS) به عنوان یک روش مداخله ای در جهت افزایش انعطاف پذیری شناختی و بهبود تصمیم گیری اجتماعی بازیکنان استفاده شود.
  41. مقایسه سیستم های مغزی-رفتاری، تنظیم هیجان، تحریک پذیری و تکانشگری در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و دوقطبی
    1397
    فرضیه و هدف: هدف از این پژوهش مقایسه سیستم های مغزی-رفتاری، تنظیم هیجان، تحریک پذیری و تکانشگری در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و دوقطبی بود. روش شناسی: پژوهش از لحاظ روش از نوع علّی- مقایسه ای است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و دوقطبی مراجعه کننده به بیمارستان ها و مراکز آموزشی، پژوهشی و درمانی روانپزشکی شهر تهران در سال 97 بود. حجم نمونه با استفاده از فرمول تاباچنیک و نورکراس (2001) (تعداد متغیر پیش بین یا مستقل + 104) به تعداد 108 نفر، در سه گروه بیماران مرزی، دوقطبی و افراد سالم (هر گروه 36 نفر) برآورد شد. همچنین از ابزار پرسشنامه استاندارد مقیاس بازداری/روی آوری را کارور و وایت (1994)، دشواری تنظیم هیجانی گراتس و رومر (2004)، تحریک پذیری باس و پلومین (1984) و رفتارهای تکانشی بارت و همکاران (2001) جهت گردآوری داده ها استفاده شد. برای تحلیل نتایج پژوهش از نرم افزار SPSS-22 استفاده وروش های آمار توصیفی (فراوانی، درصد، درصد فراوانی تجمعی) و روش های آمار استنباطی شامل آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) استفاده گردید. نتایج: یافته های پژوهش نشان داد که میانگین افراد سالم در مقیاس بازداری رفتاری در پایین ترین حد و میانگین بیماران مرزی در بیشترین حد می باشد. در نتیجه بین نمره مقیاس بازداری رفتاری هر سه گروه، تفاوت معنی داری وجود دارد. ابعاد روی آوری یا فعال سازی ر فتاری در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و دوقطبی و افراد سالم به این صورت می باشد که مقیاس های سائق، پاسخدهی به پاداش و جستجوی سرگرمی برای افراد مبتلا به اختلالات مرزی و دوقطبی یکسان بوده و در نتیجه همگن می باشند، اما در افراد سالم میانگین هر سه متغیر فوق بیشتر از این دو گروه به دست آمد. همچنین نمره میانگین دشواری تنظیم هیجانی برای سه گروه افراد سالم، بیماران مرزی و دوقطبی متفاوت بود. دشواری تنظیم هیجانی در افراد سالم کمتر و در افراد دوقطبی بیشتر از دو گروه دیگر بود. عدم پذیرش پاسخ های هیجانی، دشواری در انجام رفتار هدفمند، دشواری در کنترل تکانه، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی و عدم وضوح هیجانی در افراد سالم دارای کمترین میانگین و در افراد دو قطبی دارای بیشترین میانگین بود. در بعد فقدان آگاهی هیجانی نیز افراد سالم دارای کمترین حد بوده، و بیماران مرزی و دوقطبی در یک گروه بودند و همگن بودند. نتایج همچنین حاکی از آن است که میانگین مقیاس جامعه پذیری در بین بیماران مرزی از هر دو گروه دیگر کمتر، و در بین افراد سالم بیشتر می باشد. تهییج پذیری در بین بیماران مرزی دارای کمترین میانگین و در بین افراد سالم دارای بیشترین میانگین است. درنهایت بین مقیاس رفتارهای تکانشی در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، دوقطبی و افراد سالم تفاوت معناداری بدست آمد. افراد سالم در بعد شناختی دارای کمترین میانگین و در بیماران دوقطبی دارای بیشترین میانگین است. در بعد حرکتی نیز افراد سالم دارای کمترین میانگین بوده و در بیماران دوقطبی دارای بیشترین میانگین بوده و همچنین در بعد عدم برنامه ریزی کمترین میانگین مربوط به افراد سالم و بیشترین میانگین مربوط به بیماران دوقطبی می باشد. بحث و نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد با شناسایی عوامل موثر بر سیستم های مغزی- رفتاری، تنظیم هیجان، تحریک پذیری و تکانشگری می توان نسبت به بهبود این متغیرها در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و اختلال دوقطبی اقدام نمود.
  42. تبیین ویژگی های شخصیت افراد مبتلا به سردرد میگرنی براساس مدل روانی زیستی کلونینگر: با بررسی نقش تعدیل گر تنظیم هیجان
    1397
    پژوهش کنونی برای تبیین ویژگی های شخصیتی افراد مبتلابه سردرد میگرنی بر اساس مدل روانی-زیستی کلونینگر با بررسی نقش تعدیل گر تنظیم هیجان تدوین شد. این تحقیق در پی آن بود که در وهله نخست با مقایسه ویژگی های شخصیتی افراد دارای سردرد میگرنی با افراد غیر میگرنی به تمایز این دو گروه بر اساس متغیرهای شخصیتی آن ها بپردازند سپس با در نظر گرفتن تعدیل گر تنظیم هیجان به بررسی چگونگی تاثیر این متغیر بر روی رابطه شخصیت و میگرن بپردازد. تحقیق حاضر با توجه به اثرگذاری ویژگی های شخصیتی بر میزان درد در پی یافتن این سوال بود که آیا بین مزاج و منش افراد مبتلابه سردرد میگرنی و افراد غیر میگرنی با توجه به نقش تعدیل گر تنظیم هیجان تفاوت معنادار وجود دارد؟ جامعه آماری شامل کلیه بیماران دارای میگرن مراجعه کننده به کلینیک های نورولوژی شهر سنندج در سه ماهه سوم سال 1396 بوده و روش نمونه گیری نیز در این پژوهش به شیوه در دسترس بوده است. تعداد آزمودنی ها در دو گروه افراد دارای سردرد میگرنی و افراد غیر میگرنی برابر و شامل 53 نفر در هر گروه بودند که به اجرای پرسشنامه ها پرداختند. آزمون های این پژوهش شامل سیاهه مزاج و منش کلونینگر (TCI) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی (CERQ) است. برای تجزیه وتحلیل داده ها علاوه بر شاخص های آماری توصیفی، در بخش آمار استنباطی از روش رگرسیون لجستیک استفاده شده است و کلیه تحلیل های آماری با استفاده از نسخه 25 SPSS اصلی است انجام گرفته شده است. نتایج این پژوهش حاکی از آن بود که مزاج و منش افراد میگرنی و غیر میگرنی در مزاج اجتناب از آسیب و منش خود جهت دهی تفاوت معنادار داشتند، به این صورت که در افراد میگرنی مزاج اجتناب از آسیب آن ها بیشتر از افراد غیر میگرنی بوده است و همین طور منش خود جهت دهی در افراد میگرنی کمتر از افراد غیر میگرنی بوده است؛ اما در هیچ کدام از عوامل دیگر مزاج و منش دو گروه افراد میگرنی و غیر میگرنی تفاوت معنادار نبوده است. با در نظر گرفتن تعدیل گر تنظیم شناختی هیجان، افراد میگرنی که مزاج اجتناب از آسیب آن ها بیشتر از افراد غیر میگرنی است بیشتر از تعدیل گر نشخوار گری استفاده کرده اند و همین طور در افراد میگرنی که منش خود جهت دهی در آن ها بیشتر از افراد غیر میگرنی بوده است از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان فاجعه سازی و نشخوار گری بیشتر از افراد غیر میگرنی استفاده کرده اند. به عبارت دیگر تفاوت مزاج اجتناب از آسیب افراد میگرنی و افراد غیر میگرنی همراه با تعدیل گر نشخوار گری معنادار بوده است و همین طور تفاوت منش خود جهت دهی افراد دارای سردرد میگرنی با افراد غیر میگرنی همراه با تعدیل گر نشخوار گری و فاجعه سازی معنادار بوده است، اما در هیچ کدام از عوامل دیگر مزاج و منش همراه با سایر تعدیل گرهای تنظیم شناختی هیجان تفاوت معنادار نبوده است.
  43. بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه بر تنظیم هیجان و علایم اضطرابی بیماران پانیک
    1397
    مقدمه: اختلال پانیک یکی از اختلالات اضطرابی است که به دلیل هم ابتلایی بالا با سایر اختلالات همچون اضطراب اجتماعی، اگورافوبیا، افسردگی، اضطراب فراگیر و ناتوانی های ناشی از آن همچون کاهش بهره وری در محل کار وابستگی زیاد به دیگران، استفاده زیاد از خدمات پزشکی مورد توجه بوده است. با توجه به مطالب ارائه شده و همچنین به دلیل محدود بودن پژوهش در ایران، مطالعه حاضر با هدف اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه بر تنظیم هیجان و علایم اضطرابی بیماران پانیک صورت گرفت. روش پژوهش: در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع چند خط پایه استفاده شده است. جامعه مورد نظر شامل کلیه بیماران پانیک مراجعه کننده به کلینیک صدیق و مراکز درمانی خصوصی شهر خرم آباد است. گروه نمونه در این پژوهش شامل 5 نفر مبتلا به به اختلال پانیک که از طریق روش نمونه گیری هدفمند از بین جامعه آماری پژوهش، پس از مصاحبه تشخیصی توسط روانپزشک و مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلال های محور یک روانشناس بالینی انتخاب شدند. نمونه پژوهش پس از احراز شرایط پژوهش یعنی ملاک های ورود و خروج این پژوهش وارد فرایند مداخله شدند. درمان فراتشخیصی به مدت 8 جلسه یک ساعته و نیمه به صورت هفتگی به کار گرفته شد. برای تفسیر داده ها از تحلیل نمودار دیداری براساس افتادگی یا برآمدگی و همچنین از شاخص میزان بهبودی و تغییر پایدار استفاده شد. نتایج: پژوهش حاضر نشان دادکه تاثیر درمان فراتشخیصی بر علایم اضطرابی اختلال پانیک، حساسیت اضطرابی، شدت و ضعف اضطراب اساسی، کیفیت زندگی، عاطفه مثبت و منفی و مولفه ی ارزیابی مجدد تنظیم هیجان بیماران مبتلا به پانیک از نظر آماری و بالینی معنادار است ولی در مولفه سرکوبگری تنظیم هیجان معنادار نیست. نتیجه گیری: روش درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش علایم اضطرابی بیماران پانیک، حساسیت اضطرابی، شدت و ضعف اضطراب اساسی، عاطفه منفی و بهبود کیفیت زندگی، مولفه ی ارزیابی مجدد و عاطفه مثبت بیماران از کارایی لازم برخوردار است ولی در مولفه ی سرکوبگری تنظیم هیجان از کارایی لازم برخوردار نیست.
  44. اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علائم افسردگی، اضطراب، تنظیم هیجان و بهزیستی روان شناختی زنان باردار
    1396
    مقدمه: دوران بارداری به عنوان یکی از مهم ترین و پر استرس ترین مراحل زندگی زنان محسوب می شود. شواهد پژوهشی و کلینیکی نشان می دهد که در این برهه میزان اختلالات خلقی و اضطرابی انواع فوبی ها و اختلالات وسواسی به میزان چشمگیری افزایش می یابد، به دلیل محدود بودن پژوهش در ایران در این زمینه، مطالعه حاضر با هدف اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود نشانه های افسردگی، اضطراب، نشخوار فکری، نگرانی، تنظیم هیجان و بهزیستی روان شناختی زنان باردار صورت گرفت. روش پژوهش: پژوهش حاضر با استفاده از طرح نیمه آزمایشی بر روی دو گروه مقایسه در سه مرحله (پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری یک ماهه) انجام گرفت. نمونه پژوهش به شیوه در دسترس هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری شامل کلیه زنان باردار مراجعه کننده به مراکز دولتی و خصوصی شهرستان قروه بود که در دوره یک تا شش ماهگی دوران حاملگی قرار داشتند، که از این میان 30 نفربه صورت تصادفی به گروه درمان و کنترل تخصیص داده شد. برای تحلیل داده ها از دو روش آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون M باکس ، آزمون لون، آزمون کرویت مخلی و آزمون اندازه گیری مکرر) استفاده شده است. نتایج: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشانه های افسردگی (001/0=P)، اضطراب (001/0=P)، نشخوار فکری (001/0=P)، نگرانی(001/0=P)، تنظیم هیجان (بازارزیابی و تنظیم هیجان (05/0>P) و بهزیستی روان شناختی (001/0=P) زنان باردار تاثیر معناداری دارد. بحث و نتیجه گیری: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود نشانه های افسردگی، اضطراب، نشخوار فکری، نگرانی، تنظیم هیجان و بهزیستی روان شناختی زنان باردار موثر می باشد. از این روش درمانی که کم هزینه و کارآمد می باشد، می توان در راستای بهبود وضعیت روان شناختی زنان باردار استفاده کرد.
  45. مقایسه اثربخشی درمان مواجهه سازی و جلوگیری از پاسخ و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در بیماران OCD دریافت کننده داروی وسواس (SSRIs, SRIs)
    1396
    زمینه و هدف: با توجه به شیوع نسبتاً بالای اختلال وسواسی-جبری(چهارمین اختلال روان شناختی شایع) و با توجه به سیر مزمنی که این اختلال به خود می گیرد، نیاز مبرمی به توسعه و گسترش مداخلات اثربخش و به لحاظ تجربی تایید شده، برای این اختلال وجود دارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مواجهه سازی و جلوگیری از پاسخ و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در بیماران OCD دریافت کننده ی داروی وسواس (SSRs,SRIs) انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه تجربی بود که در قالب طرح پیش آزمون-پس آزمون با پیگیری سه ماهه با سه گروه انجام شد. جامعه مورد نظر، شامل کلیه بیماران مراجعه کننده به مراکز دولتی و خصوصی شهر سنندج بودند، که تشخیص آن ها بر اساس معیارهای DSM-5 طی مصاحبه بالینی توسط روانپزشک های سطح شهر سنندج که از قبل با آن ها هماهنگی شده، صورت گرفت و تحت درمان دارویی برای این اختلال قرار گرفتند. نمونه پژوهش شامل 40 نفر از بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری بودند که در سه گروه قرار گرفتند. نمونه گروه اول (درمان مواجهه سازی و جلوگیری از پاسخ؛ 12 نفر) و گروه دوم (درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش؛ 13 نفر) و گروه سوم (درمان دارویی (SSRs,SRI)؛ 15) که به شیوه ی در دسترسِ داوطلبانه، انتخاب شدند. افراد گروه اول، تحت درمان مواجهه سازی و جلوگیری از پاسخ به مدت 12 جلسه ی یک ساعته قرار گرفتند؛ افراد گروه دوم، تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به مدت 12 جلسه ی 45 دقیقه ای قرار گرفتند و افراد گروه سوم، تحت درمان دارویی (SSRs,SRI) قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش، مقیاس وسواس فکری-عملی ییل-براون (Y-BOCS)، مقیاس واحدهای ناراحتی ذهنی (SUD)، پرسشنامه های کنترل فکر (TCQ)، نشانگان توقف (SSQ) و پذیرش و عمل- نسخه دوم (AAQ-II) بودند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که هر دو گروه درمان مواجهه سازی و جلوگیری از پاسخ (ERP) و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) نسبت به دارو درمانی اثربخشی بیشتری داشتند، ولی مقایسه این دو روش درمانی نشان داد که نسبت به همدیگر تفاوت معنی داری نداشتند و اثربخشی یکسانی داشتند به جز در مولفه کنترل فکر (002/0=p) که درمان ACT نسبت به درمان ERP اثربخشی بیشتری د
  46. مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری معطوف بر عدم تحمل ابهام و درمان دارویی در مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر
    1395
    زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای اختلال اضطراب فراگیر (دومین اختلال اضطرابی شایع) و با توجه به سیر مزمنی که این اختلال به خود می گیرد، نیاز مبرمی به توسعه و گسترش مداخلات اثربخش و به لحاظ تجربی تایید شده، برای این اختلال وجود دارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری معطوف بر عدم تحمل ابهام با درمان دارویی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه تجربی بود که در قالب طرح پیش -آزمون و پس آزمون با دو گروه انجام شد. جامعه مورد نظر، شامل کلیه دانشجویان دختر دانشگاه کردستان و بیماران مراجعه کننده به مراکز درمانی خصوصی شهر سنندج بود. نمونه پژوهش شامل 24 نفر از بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بودند که در دو گروه قرار گرفتند. نمونه گروه اول (درمان شناختی رفتاری معطوف بر عدم تحمل ابهام؛ 12 نفر) به روش نمونه گیری مقدور با فراخوان و گروه دوم (درمان دارویی؛ 12 نفر) به روش نمونه گیری غیراحتمالی در دسترسِ هدفمند، انتخاب شدند. افراد گروه اول، تحت درمان شناختی رفتاری معطوف بر عدم تحمل ابهام به مدت 12 جلسه ی یک ساعته قرار گرفتند و افراد گروه دوم، تحت درمان دارویی با داروهای مهارکننده باز جذب سروتونین (SSRIs) (سرترا لین با دوز 100 میلی گرم و سیتالوپرام با دوز 40 میلی گرم) قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش، پرسشنامه های عدم تحمل ابهام (IUS)، نگرانی پنسیلوانیا (PSWQ)، پرسشنامه چرا نگرانی (WWQ-II)، اجتناب شناختی (CAQ) و جهت گیری منفی نسبت به مشکل (NPOQ) بودند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر (Repeated Measures) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری معطوف بر عدم تحمل ابهام در مقایسه با درمان دارویی بر روی متغیرهای عدم تحمل ابهام، نگرانی، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی نسبت به مشکل، اثربخشی بیشتری داشته است. اما در مورد مولفه ی باورهای مثبت درباره نگرانی تفاوت معنی داری بین دو روش درمانی مشاهده نشد و هر دو روش اثربخشی یکسانی داشتند. نتیجه گیری: با توجه به تاثیر درمان شناختی رفتاری معطوف بر عدم تحمل ابهام بر کاهش عدم تحمل ابهام، نگرانی، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی نسبت به مشکل در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، این نتای
  47. شیوع اختلال بدشکلی عضلانی و ارتباط آن با مولفه های روانشناختی و فیزیولوژیکی در بین ورزشکاران مرد
    1395
    مقدمه: بدشکلی عضلانی (MD) اشتغال ذهنی با این باور است که بدن فرد به اندازه کافی لاغر و عضلانی نیست و به عنوان یک اختلال تصویر بدن در مردان در نظر گرفته شده است. روش: پژوهش حاضر جهت بررسی میزان شیوع بدشکلی عضلانی در بین ورزشکاران مرد مراجعه کننده به باشگاههای ورزشی شهرستان کرمانشاه و همچنین تعیین میزان ارتباط بین بدشکلی عضلانی با عزت نفس، اختلالات تغذیه ای، اندازه بدن، میزان کمال گرایی و نارضایتی از بدن در ورزشکاران مرد مراجعه کننده به باشگاههای ورزشی شهرستان کرمانشاه انجام شد. این تحقیق از نوع توصیفی – میدانی بود. جامعه ی پژوهش در این تحقیق، کلیه ورزشکاران مرد مراجعه کننده به باشگاه های ورزشی بدن سازی شهرستان کرمانشاه با دامنه ی سنی بین 18تا 45 سال بودند که با استفاده از روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده و بین تمام افراد پرسشنامه توزیع گردید. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه های دموگرافیک، عزت نفس روزنبرگ، نگرش های تغذیه ایی (EAT-26)، مقیاس کمال گرایی چند بعدی (MPS)، اختلال بدشکلی عضلانی (MDDI)، رضایت از ظاهر عضلانی و شاخص توده بدنی می باشد. پس از تکمیل پرسشنامه ها، برای تعیین شاخص اصلی تمایل مرکزی و پراکندگی و همچنین ترسیم نمودار های مختلف از آمار توصیفی و برای پی بردن به صحت و سقم فرضیه های تحقیق و به منظور تجزیه و تحلیل و استخراج نتایج با توجه به اینکه مولفه های پژوهش از توزیع نرمال برخوردار نبودند از آزمون های ناپارامتری همچون ضریب همبستگی اسپیرمن و کای اسکوئر استفاده شد. نتیجه: در پایان مشاهده گردید که میزان شیوع اختلال بدشکلی عضلانی در میان مردان ورزشکار رشته ی پرورش اندام شهر کرمانشاه 9/6 درصد می باشد . همچنین رابطه اختلال بدشکلی عضلانی با عزت نفس معنادار و معکوس، با شاخص توده بدنی و اختلالات تغذیه ای معنادار و مستقیم و با کمالگرایی بدون رابطه می باشد.
  48. اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی و اضطراب مادران دارای فرزند ADHD
    1395
    مقدمه: درمان پذیرش و تعهد یکی از درمان های رفتاری نسل سوم در زمینه درمان اختلالات خلقی و اضطرابی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان گروهی پذیرش و تعهد بر اضطراب و افسردگی مادران دارای فرزند ADHD بود. روش: در این مطالعه که یک کار نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود.نمونه مورد مطالعه به روش نمونه گیری در دسترس و از مادران دارای فرزندADHD مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره شهرسنندج که از میان آن ها تعداد 30 نفر به طور تصادفی به دو گروه 15 نفر آزمایش و کنترل تقسیم شدند. در مرحله پیش آزمون، به منظور سنجش میزان اضطراب و افسردگی، از پرسشنامه افسردئگی و اضطراب بک و برای سنجش علائم بیش بیش فعالی کودکان از پرسشنامه کاترز والدین استفاده شد. گروه آزمایش تحت درمان گروهی پذیرش و تعهد ، طی 12 جلسه دو ساعته قرار گرفت و گروه کنترل ، هیچ گونه درمانی دریافت نکرد. در مرحله پس آزمون، پرسشنامه های فوق روی هر دو گروه مجددا اجرا شد. یافته ها: نتایج پژوهش به خوبی نشان داد که در مرحله پس آزمون نمرات افسردگی و اضطراب در مادران و علائم بیش فعالی در کودکان گروه آزمایش نسیبت به گزروه کنترل به طور معناداری کاهش یافته است و این کاهش در مدت پیگیری یک ماه تغییر چشمگیری نیافته است بنابراین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر درمان افسردگی اضطراب و علائم بیش فعالی مادران دارای فرزند ADHD موثر بوده است. نتیجه گیری: نتایج بر اهمیت کاربرد این مداخلات در افسردگی ئ اضطراب در مادران دارای فرزند ADHD و علائم بیش فعالی در کودکان و ارائه افق های جدید در مداخلات بالینی این مادران و فرزندان این بیماران تاکید دارد.
  49. اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر اختلال خوردن (نوع محدودکننده)
    1395
    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر بهبود نشانگان، در بیماران مبتلا به اختلال خوردن (نوع محدود کننده) است. اختلالات تغذیه و خوردن با اختلالات پایدار در خوردن یا رفتارهای مربوط به خوردن مشخص می شوند که منجر به تغییر در مصرف و جذب غذا و آسیب قابل توجه سلامت جسمی و عملکرد روانی- اجتماعی می گردد. زنان مبتلا به اختلال خوردن به نظر می رسد که به طور قابل توجهی در خطر بالاتر مواجه با رویدادهای خاص زندگی باشند که ممکن است باعث ایجاد و تداوم اختلالات مربوط به غذا خوردن در آن ها شود. جامعه آماری پژوهش در این تحقیق دانشجویان دختر دانشگاه کردستان، که از نقطه برش معلوم شده در پرسشنامه محدودیت در غذا خوردن نمرات متوسط رو به بالایی گرفتند بودند .این افراد به دو گروه 15 نفره تقسیم شدند که به صورت تصادفی در گروه آزمایش(15 نفر دریافت کننده درمان متمرکز بر شفقت)، و گروه کنترل(15نفر)، قرار داده شدند. نتایج درمانی بر روی گروه آزمایش بعد از دریافت 8 جلسه درمان متمرکز بر شفقت نشان داد که این درمان در کاهش نشانگان در بیماران مبتلا به اختلال خوردن(طیف محدود کننده) تاثیر دارد.
  50. اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر میزان فشارخون و کیفیت زندگی در زنان بیمار مبتلا به فشارخون بالا در شهرستان سروآباد
    1394
    مقدمه: هدف تحقیق حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر میزان فشارخون و کیفیت زندگی در زنان بیمار مبتلا به فشارخون بالابود. روش: این تحقیق شبه آزمایشی با گروه گواه و انتصاب تصادفی می باشد.جامعه ی آماری آن شامل کلیه ی زنان مبتلا به فشارخون بالا که به خانه های بهداشتمرکز بهداشت شهر سروآباد در سال 94 مراجعه کرده اند می باشد نمونه آماری در این تحقیق را 30 نفر از زنان مبتلا به فشارخون بالا تشکیل می دادند که به روش نمونه گیریغیر احتمالی در دسترس انتخاب شدند ابزارگردآوری اطلاعات در این تحقیق، 1- دستگاه فشارسنج : دستگاه فشارسنج مورد استفاده از نوع دیجیتال2- پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت بود. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده های این تحقیق، در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی انجام شد نتایج تحقیق نشان داد که درمان مبتنی بر شفقت بر کاهش فشارخون سیستولو کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پرفشاری خون در زنان مراجعه کننده به خانه بهداشت شهر سروآباد تاثیرداشته است به عبارتی درمان مبتنی بر شفقت باعث کاهش فشارخون سیستول و افزایش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پرفشاری خون شده است. اما درمان مبتنی بر شفقت بر فشارخون دیاستول تاثیر نداشته است به عبارتی فشار خون دیاستول را کم نکرده است. نتایج: درمان مبتنی بر شفقت باعث کاهش فشار خون سیستول و افزایش کیفیت زندگی بیماران شده است اما بر فشار خون دیاستول از نظر آماری تاثیری نداشته است.
  51. بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری گروهی با آموزش خانواده بر مولفه های مرتبط با خودکشی در دختران اقدام کننده به خودکشی
    1394
    هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری همراه با آموزش خانواده بر مولفه های مرتبط با خودکشی در بین دختران اقدام کننده به خودکشی بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی است که از طرح گروهی پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل استفاده می کند. جامعه پژوهش حاضر را 56 تشکیل می دادند که پس از ارزیابی بالینی اولیه و کسب ملاکهای ورود به پژوهش، از بین آنها تعداد 20نفر به صورت تصادفی انتخاب و به صورت اختیاری به دو گروه آزمایشی (10نفر)، و گروه کنترل (10 نفر) تخصیص یافتند. گروه آزمایش، 12 جلسه هفتگی گروه درمانی شناختی رفتاری همراه با آموزش خانواده را دریافت داشتند. ابزارهای مورد استفاده BDI، BAI، BSSIو پرسشنامه راهبردهای شناختی تنظیم هیجانی (CERQ) بودند. برای تجزیه و تحلیل نتایج از روش آنالیز کوواریانس (طرح اندازه گیری مکرر) استفاده شده است. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه درمانی شناختی رفتاری همراه با آموزش خانواده اثر معنی داری بر کاهش علایم افسردگی، افکار خودکشی گرا و راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان داشته است. اما مداخله مذکور بر احساس ناامیدی شرکت کنندگان در پژوهش تاثیری نداشته است. دستاوردهای درمانی، در پیگیری .....ماهه همچنان حفظ شده بودند. نتیجه گیری: گروه درمانی شناختی رفتاری همراه با آموزش خانواده را می توان به عنوان درمان گروهی اثربخش برای دختران دارای افکار خودکشی گرا به کار بست.
  52. بررسی کارایی هیپنوتراپی شناختی رفتاری بر اختلال بدشکلی بدن
    1394
    پژوهش حاضر جهت بررسی اولیه ی اثربخشی هیپنوتراپی شناختی رفتاری بر اختلال بدشکلی بدن و همچنین افسردگی، ناتوانی و عزت نفس این بیماران، انجام شد. برای این امر از طرح مطالعه ی موردی از نوع چند خط پایه با کاربندی واحد بر افراد مختلف استفاده شد. جامعه ی پژوهش، مردم شهر سنندج با سن 18 تا 45 سال، دارای سواد خواندن نوشتن، مدت زمان ابتلا به اختلال بدشکلی بدن، حداقل 6 ماه و کسب حداقل نمره ی 21 در مقیاس بدشکلی بدن ییل-براون و گرفتن تشخیص اختلال در مصاحبه ی بالینی بود. بدین منظور بعد از نصب اطلاعیه هایی در سطح شهر، 3 نفر با روش نمونه گیری هدفمند دردسترس وارد پژوهش شدند. بعد از مصاحبه ی تشخیصی و گرفتن مقیاس بدشکلی بدن و مقیاس میلون، از شرکت کنندگان سه خط پایه با فاصله ی یک هفته گرفته شد. درمان بر روی شرکت کنندگان شامل 15 جلسه به مدت یک ساعت و نیم و به صورت دوجلسه در هفته انجام شد. برای تحلیل داده های این پژوهش از روش تحلیل تک موردی به کمک رسم نمودار و مقایسه میانگین و میانه ی موقعیت ها، استفاده شد. نتایج حاکی از این بود که نمرات شرکت کنندگان در بدشکلی بدن، افسردگی و ناتوانی کاهش قابل توجهی یافت ولی عزت نفس بیماران، رشد قابل توجهی پیدا نکرد. بنابراین نتایج پژوهشگر حاکی از اثربخشی هیپنوتراپی شناختی رفتاری در بهبود اختلال بدشکلی بدن و همچنین افسردگی و ناتوانی این بیماران بود.
  53. اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر اهمالکاری دانشجویان
    1394
    مقدمه و هدف: رفتار اهمال کاری با ویژگیهایی چون رفتارهای نارسای تصمیم گیری در یک حیطه یا بیشتر، در تعیین اولویت ها ، برنامه ریزی و تداوم برنامه ها مشخص می شود که به عنوان سبکی از زندگی تعریف می گردد. تعلل ورزی تحصیلی با وظایف تحصیلی مرتبط بوده و می توان آن را به عنوان تعویق وظایف تحصیلی ناشی از دلایل مختلف تعریف کرد. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی درمان متمرکز بر شفقت روی اهمال کاری دانشجویان بود. مواد و روشها: طرح تحقیق نیمه آزمایشی با شیوه پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل معادل بود. نمونه این پژوهش شامل 24 نفر از دانشجویان دانشگاه کردستان بودند که به صورت نمونه گیری مقدور با فراخوان و با شرط داشتن نمره بالاتر از متوسط در پرسشنامه اهمال کاری انتخاب شدند. این افراد به دو گروه 12 نفری تقسیم شدند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (12 نفر دریافت کننده درمان متمرکز بر شفقت) و گروه کنترل (12 نفر) قرار داده شدند. پرسشنامه ها شامل فرم کوتاه شده مقیاس شفقت به خود، پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (DASS)، و پرسشنامه اهمال کاری بود. مداخله براساس درمان متمرکز بر شفقت و به صورت 8 جلسه ی 120 دقیقه ای و هفته ای یک بار به شیوه گروهی اجرا گردید. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر روی گروه آزمایش و کنترل نشان داد که این درمان در کاهش اهمال کاری دانشجویان به طور معناداری موثر بوده، F1, 20=15.2, p< .001و همچنین باعث کاهش معنادار سطح افسردگی F1, 20=8.8, p < .01، اضطراب, F1, 20=6.8, p < .05 و استرس F1, 20=8.34, p < .01آنها گردید. نتیجه گیری: براساس نتایج این مطالعه درمان مبتنی بر شفقت، روش موثری برای کاهش اهمال کاری دانشجویان و همچنین کاهش سطح افسردگی، اضطراب و استرس آنها است.